به گزارش مشرق، عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
اقدام سیما در نشان دادن شاخهای اینستاگرام باعث شد زحمت یک فرد که تلاش میکرد از مسیر «راهزنی حیا» خودنمایی کند، کم شود. آنها جلوهفروشی میکردند تا شاید دیده شوند اما سیما به یک مرتبه آنها را به چهرههای جهانی تبدیل کرد و نه تنها این کار صورت گرفت که بدهکارانی که در چاله اقتصادی کشور باید پاسخگوی مشکلات باشند با تغییر میدان، به طلبکار تبدیل شدند و فریاد واکرامتا سر دادند.
بیشتر بخوانید:
ماجرای مائده و اولویتها
همه حاشیه ها و جنجال مائده هژبری
رقاصههایی که دستگیر و آقازادههایی که اعدام شدند
واکنشها به مستند پخششده از رقاصهای اینستاگرامی
اینکه سیما طراح مسئله است یا فلان قاضی که فهم دقیقی از زمان و اجتماع ندارد یا با سوار شدن بر یک ماده قانونی، عنصری از جامعهشناسی را دخیل نمیکند، مهم نیست. مهم این است که آوردهای در سبد سیما، دستگاه قضا و نهایتاً نظام جمهوری اسلامی نداشت و علت اصلی آن عدم اجتهاد و برآورد در ترکیب اقدام قضایی با کنش اجتماعی در یک نظام مردمسالار است.
البته این مقدمه باعث نمیشود که اصل موضوع را توجیه کنیم. راهزنان حیا و ایمان صرفاً به عرصه و عمل خصوصی نمیاندیشند که اگر اقدام آن خانم امر «خصوصی» است در شبکه «اجتماعی» چه میکند؟ بدون تردید باید با آن فرد برخورد میشد اما شکل، روش و هزینه و فایده آن کجا و چگونه سنجیده میشود؟ واقعاً نمیشد بعد از تنبه فرد از او خواسته شود اشتباهش را در همان پیج اینستاگرام خود منتشر کند تا مخاطبان خاصش ببینند و جهان را متوجه یک امر حاشیهای نکنیم؟
اما آنان که به صدا و سیما خرده گرفتند در جایی مشاهده نشد که به رفتار و عمل زشت آن فرد اعتراضی کرده باشند یا از پیش تذکری داده باشند. اصلاً برایشان مهم نیست و نهتنها مهم نیست که جلوهفروشی و عریانی را حق فرد در عرصه اجتماع میدانند. فلان اصلاحطلب ساکن بیبیسی میگوید آن شبی که برنامه این خانم از سیما پخش شد روزگارم سیاه شد اما نمیگوید چگونه شبهای دیگر با مشاهده جلوهفروشی این خانم به خواب میرفت؟ و شاید لذت هم میبرد.
ملت مسلمان ایران باید بدانند که پرچمداری شهوت و عریانی به نام تمدن و تجدد، امری آگاهانه برای زدن ریشه دین، قداستها و ارزشهاست و مبارزه با جمهوری اسلامی فرع آن است. آن خانمی که با بدن عریان و لیوان شراب روی شعرهای محتشم کاشانی - که در آئین عاشورا استفاده میشود - مینشیند به دنبال قداستزدایی است که البته فاسد بودن خود را در قالب روشنفکری میفروشد. خانمی که در شب شهادت امام صادق (ع) مقابل مسجد ایشان کشف حجاب میکند و میرقصد با جمهوری اسلامی مشکل ندارد که خود را فروخته است و عربده فاحشگی میزند تا یک فاحشه دیگر در غرب او را به عنوان آزادیخواه و روشنفکر بازتاب دهد تا قداست مکان دینی در جامعه شکسته شود و این دختر اگر میل به رقص داشت در منزلشان میرقصید و اصرار بر افزایش فالوئر از طریق بدننمایی نداشت.
اهل فساد برای حمایت یا توجیه فساد، به فساد دیگری استناد میکنند که فلان مفسد اقتصادی را بگیرید. قطعاً پدری که پسری دزد دارد به بهانه آن، فاسد شدن دخترش را بلامانع نمیداند و هر کدام در جای خود. اما کدام فاسد اکنون رها شده است؟ مگر جرم را میشود با فضای اجتماعی قضاوت کرد؟ کدام آقازاده دزد اکنون آزاد است؟ بدون هیچ حجتی هالهای در ذهن ساختهایم تا بقیه ابعاد فساد را تبرئه کنیم.
از قضا هیچ موقع قوه قضائیه مانند این سهسال دانهدرشتها را شکار نکرده است. بستگان عالیترین مقامات را به زیر کشیده است. فاسدان بانکی در چرخه عدالتند، مفسدین ارزی گرفتارند و... اما اگر هم مصداقی وجود داشته باشد نمیتوان فساد دیگری را پشت آن مخفی کرد. مطالبه هر کدام در جای خود و بهدور از حب و بغض باید دنبال شود.
اما به نظر میرسد باید دستگاه قضا مرحلهای پیش از مرحله قضایی- امنیتی برای مسائل اجتماعی لحاظ کند و خط حائل بین برخورد قضایی تا تذکر و تعهد و ارشاد را ایجاد نماید تا برای اجتماع برخوردهای قهری بعدی اقناعپذیر شود. پخش اعتراف در اوج واقعیت هم برای طبقه متوسط و جامعه تحصیلکرده ما نتیجهای نخواهد داشت بلکه دشمنان که تحقیر فرزندان ما را در آلوده شدن میپسندند، همینجا به میدان خواهند آمد و فریاد کرامت و حرمت انسان را سر خواهند داد و اصل و فرع مسئله را جابهجا خواهند کرد و عجیب است که تکرار این تجربه ما را به خود نمیآورد. بهتر است اگر شاخها را نمیتوانیم بشکنیم لااقل تیزتر نکنیم و در دل جامعه خود فرو ننشانیم.