به گزارش مشرق، جوان آشنا در درگیری با یکی از اقوامش جان او را گرفت و سراسیمه از ساختمان خارج شد اما خبر نداشت که زن همسایه از پشت پنجره او را دیده و طرح آدیداس که روی گردنش خالکوبی شده بود، اسرار او را فاش خواهد کرد.
بامداد جمعه گذشته گزارش مرگ مرموز زنی ۳۸ساله به قاضی محمدمهدی براعه اعلام شد. محل حادثه آپارتمانی در غرب پایتخت بود و پیکر بیجان زن جوان در حالی پیدا شده بود که بالای سر او چند پوکه قرص به همراه یک لیوان آب دیده میشد.
در نگاه اول بهنظر میرسید که وی زمانی که در خانه تنها بوده، خودکشی کرده اما آثار خراشیدگی روی بینی او و لکههای خونی که روی سرش وجود داشت، نشان داد که وی به قتل رسیده است.
یک شاهد
درحالیکه تحقیقات کارآگاهان در محل جنایت ادامه داشت، زنی هراسان نزد آنها رفت و گفت اطلاعاتی از قاتل دارد.
او در ساختمان مقتول زندگی میکرد و گفت: چند ساعت قبل پشت پنجره ایستاده بودم که ناگهان پسری جوان و لاغراندام را دیدم که سراسیمه از ساختمان خارج شد. من چهره او را ندیدم اما بهنظر میرسید دستپاچه است. چون نگاهی به اطرافش انداخت و بعد فرار کرد. تنها چیزی که نظرم را جلب کرد، طرح آدیداسی بود که پشت گردن پسر جوان خالکوبی شده بود. وی ادامه داد: چند ساعت بعد صدای فریادهای پسر مقتول را شنیدم. ظاهرا وقتی وارد خانه شده بود، با جسد مادرش روبهرو شده بود و حدس میزنم همان جوانی که طرح خالکوبی داشت عامل جنایت باشد.
یک آشنا
پسر متوفی وقتی اظهارات زن همسایه را شنید فریاد کشید که قاتل یکی از بستگانشان است.
وی گفت: فردی که طرح آدیداس پشتگردنش خالکوبی کرده یکی از بستگان نزدیک ماست. او اسمش شایان است و هراز گاهی به دیدن ما میآمد.
با این سرنخ، شایان بازداشت شد و در تحقیقات به قتل اقرار کرد. پسر جوان مدعی شد که هرگز قصد جنایت نداشته و در یک لحظه بر سر مسائل مالی بین او و مقتول درگیری رخ داده و وی دست به جنایت زده است. متهم به قتل به دستور قاضی محمدمهدی براعه، بازپرس دادسرای جنایی تهران برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفته است.
گفتوگو
زورگیر تحت تعقیب
متهم ۲۳ساله است و به اتهام ۵۰فقره زورگیری تحت تعقیب پلیس بود تا اینکه حالا و در پرونده قتل یکی از بستگانش دستگیر شده است. گفتوگو با او را بخوانید.
انگیزهات از قتل چه بود؟
من نمیخواستم کسی را بکشم. ۳شب بود که نخوابیده بودم و روز حادثه گل و شیشه مصرف کرده بودم. اصلا حال خوبی نداشتم. ناگهان با مقتول که از بستگانم است درگیر شدم. او فریاد میکشید و من که بهشدت ترسیده بودم دستانم را روی دهانش گذاشتم. میترسیدم مبادا همسایهها متوجه شوند و بعد ناچار شدم جانش را بگیرم.
چرا با مقتول درگیر شدی؟
راستش من هر ازگاهی به خانه مقتول میرفتم تا به او سری بزنم. او خیلی مهربان و دلسوز بود و مانند یک مادر همیشه هوایم را داشت. من خفتگیر بودم و گاهی لوازم مسروقه را به خانه او میبردم و در جایی پنهانش میکردم. اموال ارزشمندی مانند پول، طلا، سکه، دلار، گوشی موبایل و وسایل دیگر. چند روز قبل هم طلا و گوشی مسروقه در خانه مقتول پنهان کرده بودم. خودش از این موضوع بیخبر بود. رفتم آنجا تا اموال مسروقه را بردارم، دیدم نیست. سراغ وسائل را از مقتول گرفتم که او ادعای بیاطلاعی کرد. درگیری ما بر سر این مسئله بود.
مقتول خبر داشت که تو زورگیری میکنی؟
نه خبر نداشت. حتی نمیدانست که من اموال مسروقه را در خانهاش پنهان میکنم. من همه این کارها را پنهانی انجام میدادم. آن روز هم وقتی متوجه ماجرا شد بههم ریخت. خیلی عصبانی بود و من فقط میخواستم صدایش را قطع کنم. میخواستم همسایهها صدایش را نشنوند. به همین دلیل بالشی روی دهان او گذاشتم و زمانی که بهخودم آمدم متوجه شدم جان باخته است.
و بعد تصمیم گرفتی صحنهسازی کنی؟
وقتی متوجه مرگ او شدم ترسیدم. میخواستم طوری صحنهسازی کنم که انگار او خودکشی کرده است. به همین دلیل یک لیوان آب بالای سرش گذاشتم و چند پوکه قرص.
اما آثار ضربه روی سر او هم وجود داشته است؟
در درگیری سرش محکم به میله تخت برخورد کرد. البته بر سر موضوع دیگر هم درگیری داشتیم.
چه موضوعی؟
مقتول میخواست مرا با مادرم آشتی بدهد. من و مادرم با هم قهر کرده بودیم و من خیلی ناراحت بودم و نمیخواستم آشتی کنم.
چه موادی مصرف میکنی؟
شیشه، گل و حشیش. روزی هم که دست به جنایت زدم مواد کشیده بودم. البته ۳شب هم بود که نخوابیده بودم.
چرا اموال مسروقه را در خانه مقتول پنهان میکردی؟
من در کارگاه مبلسازی کارگری میکنم. بعضی شبها در آنجا میخوابم، بعضی شبها هم در پاتوق خلافکاران. جرأت نمیکردم اموال مسروقه را به آنجا ببرم چون ممکن بود خلافکاران دیگر سرقت کنند. به همین دلیل ناچار بودم گاهی به خانه مقتول بروم و اموال مسروقه را در آنجا پنهان کنم.
با چه شگردی سرقت میکنی؟
من خفتگیرم. با همدستانم سوار بر موتور میشویم و با پرسه زدن در خیابانها، طعمه هایمان را شکار میکنیم. سپس با تهدید چاقو و قمه اموال قیمتی آنها مانند پول، طلا، دلار، ساعت و گوشیهایشان را به سرقت میبریم.
سابقه داری؟
سابقه یکبارسرقت دارم.
انگیزهات از سرقت چه بود؟
پول. میخواستم سرمایهای بهدست آورم و با آن بتوانم خانوادهای تشکیل بدهم. من عاشق دختری بودم که خبر نداشت من دزدم. میخواستم پولهایم را جمع کنم و به خواستگاریاش بروم که نشد و حالا هم بعید بدانم حاضر باشد با یک خفتگیر قاتل ازدواج کند.
چرا پشت گردنت را خالکوبی آدیداس زدی؟
من علاقه زیادی به این مارک دارم و معمولا بهدنبال لباس، کفش و کیفی هستم که برند آدیداس باشد اما فکرش را نمیکردم که همین خالکوبی دست مرا رو میکند.
منبع: همشهری