وضعیت میدانی و نظامی غرب سوریهو قلمون
نبردهای قلمون با تمام جزئیات آن در واقع بخشی از تحولات جبهه نبرد در سوریه محسوب می شود که بررسی جداگانه آن، بدون توجه به سایر بخش های این جبهه بی معنی است. بر این اساس برای بررسی بهتر آنچه در این بخش از خاک سوریه انجامیده است کمی به عقب بازگردیم. این عقب گرد شامل بررسی تحولات میدانی طی 4 مرحله خواهد بود که در ادامه به شکل فهرست وار به مرور و تحلیل آن خواهیم پرداخت.
نخست. در بازه زمانی پنجم شهریور تا 5 آبان ماه 1393 معارضین سوری و جبهه النصره (به غیر از داعش) ، با اجرای 8 عملیات ، فشار به کمربند جنوبی دمشق را آغاز کردند. این سلسله عملیات ها که در2 محور «قنیطره» و «غوطه شرقی» طراحی و اجرا شد ، معارضه عرب سوری و جبهه النصره را بر منطقه وسیعی از جبهه جنوب مسلط ساخت که از ایستگاه ایست و بازرسی الکسوه در ورودی جنوب دمشق تا نصیب در مرز اردن امتداد داشت. پیروزی در این سلسله عملیات ها همچنین موجب شد تا نیروهای معارض عرب سوری در محدوده ای معادل 6 کیلومتر مربع در منطقه قنیطره، پشت خط آتش نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد از نقطه «براوو» تا «آلفا» پراکنده شوند که به مفهوم ایجاد یک منطقه حائل مطمئن بین نیروهای مقاومت و مرزهای سرزمین های اشغالی در جولان بود. همچنین نقاط استراتژیکی چون ایستگاه راداری سوریه در بلندی های «تل الحاره» نیز به تصرف نیروهای معارضه عرب سوری درآمد. با این وصف و در حالی که عمده مجاهدان عراقی برای مقابله با خطر داعش از جبهه جنوب به خاک کشور خود بازگشته بودند، کنترل بخش وسیعی از این منطقه از دست خارج شد و کمربند دفاعی دمشق از این محور تحت فشار شدیدی قرار گرفت.
دوم. پس از عملیات حزب الله در مزارع شبعا در روز هشتم بهمن 1393 ، به فاصله ده روز ، نیروهای مقاومت وارد مرحله جدید آفندی در جبهه جنوب شدند. بر این اساس ، روز 19 بهمن 1393 ، لشکر نهم ارتش سوریه به همراه تیپ 121 این ارتش که از سوی 5000 نیروی حزب الله ، نیروهای دفاع ملی سوری ، تیپ فاطمیون (مجاهدان افغان) و تیپ زینبیون (مجاهدان پاکستانی) همراه می شدند عملیاتی با نام شهید الله دادی ، را آغاز کردند که هدف از آن پاکسازی جبهه جنوب بود. با آغاز این روند در نهایت تا روز 27 بهمن 1393 ، نقاط مهمی از این جبهه آزاد شد ، اما همچنان معارضه سوری در قنیطره و جبهه النصره در درعا متمرکز باقی ماندند.
سوم. طی روز های 7 فروردین تا 6 اردیبهشت 1394 نیروهای معارض عرب سوری و جبهه النصره پس از تشکیل اتاق عملیاتی به نام «جیش الفتح» که به تجمیع استعداد این گروه ها انجامیده بود با استفاده از کمک های لجستیکی و اطلاعاتی بی سابقه عربستان سعودی ، ترکیه و ایالات متحده آمریکا ، موفق به تسلط بر ادلب و جسر الشغور شدند. در این بین به فاصله یک هفته و در روز 11 اردیبهشت ماه ، اتاق عملیات مشابهی با نام جیش الفتح در منطقه قلمون تشکیل شد و از روز 15 اردیبهشت نیز حمله نیروهای این ائتلاف به مواضع حزب الله لبنان و ارتش سوریه در شهر الجوبا واقع در بخش شرقی قلمون آغاز شد.
بخش بعدی سناریو با آغاز حمله «جیش الاسلام» به فرماندهی «زهران علوش» از روز 15اردیبهشت1394 با حمله به مواضع ارتش سوریه در نقطه استراتژیک «میداء» واقع در شمال شرقی غوطه شرقی آغاز شد که در روز 19 اردیبهشت به سقوط کامل این نقطه انجامید. سقوط «میداء» می توانست به معنی حرکت نیروهای معارضه در جبهه شرقی دمشق تا حدفاصل فرودگاه بین المللی و محاصره آن باشد که خلاصه نتیجه آن عبارت از قطع ارتباط هوایی حکومت سوریه با جهان خارج بود.
آنچه در فضای موجود علاوه بر دوقطبی بین محور مقاومت و جبهه معارضه عرب سوری و القاعده،وجود دارد جریان سومی است که شامل ذینفع های سوم خارج از مرزهای سوریه میباشد.
وضعیت کنونی وضعیت میدانی و نظامی غرب سوریهو قلمون
به نظر می رسد شرح 4 گانه فوق به خوبی سناریوی پیش از آغاز ضد حملات نیروهای حزب الله و ارتش سوریه در منطقه قلمون را ترسیم نموده باشد. در این راستا معارضه عرب سوری و جبهه النصره به عنوان شاخه القاعده در سوریه با اتحاد تاکتیکی که حول هدف مشترک اضمحلال حکومت مرکزی سوریه تشکیل شده بود ، قصد داشتند از شمال و جنوب با قطع ارتباط بزرگراه ام-5 راه مواصلاتی پایتخت سوریه با آبهای بین المللی را قطع کنند. همچنین هدف بعدی این سناریو ، حمله به ضلع غربی پایتخت ، یعنی جبهه قلمون و جاده بین المللی بیروت بود (که عملا ارتباط حزب الله و حکومت مرکزی سوریه را قطع می کرد) بود. به نظر می رسد این سناریو با هجوم همزمان از غوطه شرقی به سمت فرودگاه و فعال شدن دوباره جبهه جنوب تکمیل می شد که نتیجه آن محاصره کامل پایتخت سوریه و اعمال فشار نهایی به آن برای تسلیم بود. طبیعتا ضد حمله قدرتمند حزب الله در منطقه قلمون که به از هم پاشیدگی شیرازه عمل جیش الفتح در این منطقه انجامید ، تکمیل سناریوی یاد شده را تا کنون ناکام گذاشته است و با تسلط کامل ارتش سوریه بر منطقه قلمون، مسیر تدارکاتی و پشتیبانی تروریست ها به لبنان و سرزمین های اشغالی به طور کامل قطع خواهد شد.
ضلع سوم؛ کنش گران ذینفع غیرسوری
به نظر می رسد در این میان باید مسئله داعش را ((که اکنون کنترل کل جبهه مرکزی سوریه از «التنف» در دیر الزور (به غیر از پایگاه تیپ 137 ارتش) تا تدمر (پالمیرا) در تا پشت دیوار حمص را بر عهده دارد )) از بقیه پدیده های جاری جدا ساخت که بررسی آن در این موقعیت نمی گنجد. بر این اساس باید گفت آنچه در جبهه موجود بین محور مقاومت از یک سو و جبهه معارضه عرب سوری و القاعده از سوی دیگر جریان دارد ذینفع های سومی خارج از مرزهای سوریه دارد؛ که در برگیرنده کنش گرانی چون جمهوری ترکیه ، جریان سنی – عربی به رهبری عربستان سعودی ، اسرائیل و البته ایالات متحده آمریکاست. برهمین اساس در ادامه به اختصار درباره مواضع این کنش گران ذینفع به بحث خواهیم پرداخت:
ترکیه و عربستان سعودی : فارغ از دلایل اتخاذ چنین رویکردی جمهوری ترکیه با محوریت دولت کنونی و نیز عربستان سعودی ، از ابتدای آغاز بحران در سوریه ، سرمایه گذاری زیادی برای از میان برداشتن حکومت مرکزی در این کشور نموده و طبیعتا دیدگاه و جهت گیری این کنش گران در مورد سناریوهای 4 گانه پیشین نیز در همین راستا رقم خورده و خواهد خورد. چنانچه می توان گفت در صورت شکست قطعی سناریوی سقوط دمشق ، انتظار افزایش شدت مداخله آنان در سوریه دور از انتظار نیست.
لبنان: جریان سنی در لبنان ، اعم از سلفی و سکولار ، فارغ از اختلافات ایدئولوژیک درونی ، اما با هدف حفظ برتری در مقابل حزب الله ، همواره حول محور جریان 14 مارس با رهبری حریری متحد بوده اند. البته جریان حریری نیز که نایب سنتی عربستان سعودی در لبنان محسوب می شود ، طبیعتا مواضعی هم راستا با سعودی ها خواهد داشت. شاهد این ادعا ، روند مواضع این جریان از ابتدای بحران سوریه تا کنون است که به شکل همه جانبه در راستای نابودی حکومت سوریه و در صورت امکان حزب الله قرار داشته است.
اسرائیل: منتفع ترین کنش گر در این میان رژیم صهیونیستی است. اسرائیل با آغاز و تداوم بحران سوریه ، از یک سو شاهد تمرکز نیروی مقاومت برای غلبه بر چالش موجود بوده و از سوی دیگر ، محمل مناسبی برای تشدید امنیتی سازی نظامی مستقیم بر علیه مواضع مقاومت یافته است که شاهد آن دهها حمله مستقیم هوایی این رژیم در خاک سوریه بر ضد مواضع مقاومت از سال 2013 تا امروز بوده است. براین اساس به نظر می رسد بهترین سناریوی موجود برای رژیم صهیونیستی تداوم کش مکش بین مقاومت و معارضه سوری ، جبهه النصره و داعش در کل سوریه و البته به تبع آن جبهه قلمون است.