درست در کنار مقبره امامزاده صالح، یکی از فرزندان امام هشتم شیعیان، پیکر دو نفر از دانشمندان هستهای ترور شده ایران به خاک سپرده شده است. مجید شهریاری و داریوش رضایی نژاد در دو حمله جداگانه در سالهای 2010 و 2011 جان خود را از دست دادند. دفن این داشمندان در این مکان معنی نمادینی دارد، درست همانند فوردو داخل قم(در نوشته قبلیام در این باره توضیح داده شده است) یعنی تبدیل برنامه هستهای از یک مورد به یک جنبش.
در کنار این قبر گروهی از مردم حضور دارند که در حال خواندن دعا هستند در میان آنها زنی با چشمانی گریان و در کنارش دختری کوچک وی که دستهای خود را بروی این قبر گذاشته است دیده میشود. من با فارسی دست و پا شکسته خود پرسیدم که آیا این دختر با داشنمند ترور شده نسبتی دارد. او مرا با [جواب خود] شگفت زده کرد، سرش را تکان داد و سپس به من نگاه کرد و در حالی که من به دیده احترام به وی نگاه میکردم، گفت:"این یکی از قهرمانان این ملت است، او جان خود را برای پیشرفت و قرار گرفتن ایران در میان ملتهای پیشرفته جهان به ما تقدیم کرد." وی افزود:" همیشه من به زیارت امامزاده میآیم من همانند دیگران به او و برادران او احترام میگذارم."
من فکر کردم فرصتی پیش آمده است تا از او به عنوان یک ایرانی عادی نظرش را درباره مذاکرات هستهای در ژنو جویا شوم. او گفت: دولت ما از آسیبهای که به خاطر تحریمها با آن مواجه هستیم آگاه است؛ ما هزینه زیادی دادهایم، این مرد جوان جان خود را داده است." وی افزود:" بنابرین قصد نداریم هیچ گونه امتیازی در باره حق خود برای داشتن تکنولوژی هستهای بدهیم، این مربوط به دولت یا حکومت نمیشود، این حق ملت ایران است."
در حالی که او صحبت میکرد، مردی جوان با ظاهری مدرن به ما نزدیک و وارد بحث شد:" من در انتخابات رای ندادم به خاطر اینکه من به کل نظام باور ندارم اما وقتی بحث مربوط به موضوع هستهای میشود من کاری جز حمایت از خواستههای ملت خود نمیتوانم بکنم." این مرد جوان افزود: " چرا غرب میتواند آن را داشته باشد اما به ما فشار میآورد که آن را نداشته باشیم؟ من هیچ دلیلی نمیبینم".
در همان روز من با صدیقه سالاریان مادر مصطفی احمدیروشن یکی دیگر از دانشمندان ترور شده هستهای قرار ملاقات داشتم. وی در خانهاش در شمال تهران مرا به حضور پذیرفت. خانه با عکسهای از این دانشمند ترور شده تزئین شده بود، عکسی از شش سالگی او، عکسی دیگر در کنار پسر 6 سالهاش، علی که کاملا شبیه پدرش بود و عکسی بزرگ از امام خمینی و آیتالله علی خامنهای رهبر بزرگ ایران.
او در حالی که به یکی از عکسها نگاه میکرد به من گفت:" او تنها پسر من بود. من یک مادر با افتخار هستم، پسر من یکی از کسانی بود که زندگی خود را برای افتخار به ایران تقدیم کرد و به خاطر همین است که امروز من و سایر خانوادههای شهدای علمی در مقابل هرگونه عقب نشینی به هر دلیلی سرسختانه ایستادهایم. ما فقط به یک دلیل فرزندان خود را تقدیم کردیم برای جنبشی که معنی زیادی برای ایرانیان دارد."
من از او پرسیدم اگر چیزی برای گفتن به غرب دارد، به ویژه با توجه به جوی از خوشبینی که نسبت به مذاکرات ایجاد شده است، چه خواهد گفت، اظهار داشت:" ما ملتی صلح دوست هستیم ما جنگ نمیخواهیم. آنها ما را تنبیه کردند چرا که ما در حال پیشرفت هستیم. آنها فکر میکنند میتوانند مانع دستیابی نسل جوانان ما به تکنولوژی برتر شوند، اما آنها شکست خوردهاند چرا که اراده شکستناپذیری داریم. ما قلبهای خود را برای تمام ملتهای صلح دوست به جز اسرائیل باز کردهایم، اسرائیلی که از تسلیحات هستهای برخودار است، تسلیحاتی که از نظر امام خامنهای ممنوع اعلام شده است،
وی همچنین افزود: "ما پیامی نیز برای وزیر خارجه خود آقای محمد جواد ظریف داریم؛ شما و تیم شما فرزندان قربانی شده ما را به همراه دارید، تحت هیچ شرایطی از حق ما در داشتن تکنولوژی صلح آمیز هستهای دست برندارید. امروز این یک مسئله وجود است و به خاطر همین ما ارزشمندترین داشتههای خود، یعنی خون فرزندانمان را دادهایم."