به گزارش مشرق، ترامپ در نطق اخیر خود در مجمع عمومی سازمان ملل برجام را "مایه شرمساری" توصیف کرده و الحاق آن به مواضع پیشین او مبنی بر اینکه "برجام بدترین توافقنامهای است که تاکنون دیده" و همچنین تاکید او بر اینکه "در گزارش بعدی پایبندی ایران به برجام را تایید نخواهد کرد"، این گمانه را پیش کشیده که او در حال تمهید مقدمات خروج آمریکا از برجام است.
این تصور، تحلیلهای صاحبنظران و موضعگیریهای دولتمردان ایران را هم در پی داشته است. یکی از مهمترین مواضع آن است که میگوید حتی اگر آمریکا نیز از برجام خارج شود، ایران و اروپا به همراه چین و روسیه به آن ادامه خواهند داد. صریحترین بیان در این باره را آقای علیاکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی پیش کشیده و رسماً این راهبرد را تایید کرده که 5+1 به سادگی قابل تقلیل به 4+1 است و موجودیت برجام بدون آمریکا آسیبی نخواهد دید.
آیا آمریکا از برجام خارج خواهد شد؟
اما آیا ترامپ واقعاً قصد خروج از برجام را دارد؟ پیش از ارزیابی و پاسخ به این سوال، نیازمند یافتن معیاری هستیم که به ما بگوید چه وقت از نظر عملی میتوان قضاوت کرد که آمریکا از برجام خارج شده است یا خیر؟! در واقع بهتر است بپذیریم چنین مبنایی واقعاً وجود ندارد، چرا که شرط وجود چنین محکی آن است که برجام به صورت عملیاتی تغییری در گزینههای بالفعل و بالقوه آمریکا علیه ایران داده باشد، در صورتی که در واقعیت چنین مسئلهای وجود خارجی ندارد. مثلاً اگر آمریکا به دنبال تحمیل تحریم جدیدی علیه ایران باشد و یا بخواهد جلوی یک قراردادی مانند فروش بوئینگ به ایران را بگیرد و کارگزاران دولت آن به این دلیل که مغایر برجام است یا اعمال آن تحریم یا ممانعت، برجام را به مخاطره میاندازد، با آن مخالفت کنند یا به آن تخصیصی بزنند، در این صورت برجام چارچوبی برای آمریکا به وجود آورده و خروج این دولت از آن میتواند به صورت ملموس احساس شود، اما در واقعیت چنین چیزی وجود ندارد. بنابراین آنچه میتواند به عنوان موضوع بحث همچنان مطرح باشد، "خروج اسمی" آمریکا از برجام است.
محاسبات عقلی میگوید در 3 صورت ترامپ میتواند واقعاً مدافع برهم زدن برجام باشد؛ حالت اول آنکه با محتوا و متن آن مخالفت جدی داشته و معتقد باشد که مجموع ستاندههای آمریکا در این توافقنامه بسیار کمتر از دادههای آن است. ترامپ به این مسئله پاسخ داده است، او در گفتوگوی خود با فاکسنیوز که در هفتههای ابتدایی به دست گیری دولت توسط او انجام شد تلویحاً میگوید که مشکل او با متن برجام نیست بلکه هدفی است که آمریکا از آن اراده میکرده و حالا به آن نرسیده است. ترامپ در این مصاحبه میگوید:“That Deal, I Would Have Lived With It If They Said, OK We’re All Together Now. But It Was Just The Opposite, It’s Like They’re Emboldened.”
«آن توافق(برجام) من میتوانستم با آن کنار بیایم اگر آنها میگفتند خب حالا ما(ایران و آمریکا) با هم هستیم! اما دقیقاً خلاف آن شد، مثل اینکه آنها گستاختر شدند».
تاکید ترامپ بر این است که انتظار داشته برجام نهایتاً ایران را در موضع همراهی کامل با سیاستهای آمریکا بویژه در منطقه غرب آسیا قرار دهد. در واقع همان روح کذایی که آمریکاییها میخواستند به برجام حلول شود. اما حالا این اتفاق نیفتاده و سیاستهای کلان ایران و اقدامات او همچنان خلاف خواست آمریکاست. بنابراین ترامپ مسئلهای با متن توافقنامه ندارد و اساساً نگاهی به دست باز آمریکا در متن برجام هم این پرسش را پیش میآورد که این دولت چه چیز بیشتری میتوانسته کسب کند که نکرده است؟
حالت دوم برای مجاب کردن ترامپ به خروج از برجام آن است که آمریکا بخواهد فشار جدیدی علیه ایران به کار بگیرد و برجام مانع آن باشد. مجموع روندی که آمریکا از ابتدای اجرای برجام تاکنون طی کرده نشان میدهد این دولت نه تنها هیچ مانعی بر سر راه فشارهای جدید خود نمیبیند بلکه آزادی عمل بیشتری هم احساس میکند. مثلاً به فاصله چند هفته از اجرای برجام، آمریکا قانونی را تصویب کرد که به آن دسته از افرادی که طی 5 سال گذشته سفری به ایران (و کشورهایی نظیر عراق و سوریه و سودان) داشتند محدودیتهای شدیدی برای سفر به ایالات متحده اعمال میکند. این قانون تاثیر مهمی بر فعالیتهای اقتصادی ایران در حوزه بینالملل وارد میکند. به فاصله چند ماه و در آذر 95 نیز قانون ISA(داماتو سابق) را تقریباً با اجماع مطلق در کنگره و مجلس نمایندگان تصویب کرد که تحریمهای ایران را تا 10 سال دیگر تمدید میکرد. محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در مذاکرات مربوط به تصویب اجازه به دولت برای اجرای برجام در مجلس شورای اسلامی در سال 94 تلویحاً تاکید کرده بود که برجام جلوی چنین تحریمها و تمدیدهایی را خواهد گرفت و در صورتی که چنین تحریمی مجدداً اعمال شود یعنی برجام نقض شده است. اما آمریکا به سادگی آن را تصویب کرد و از جهت نقض برجام نیز مورد بازخواست قرار نگرفت.
مهمتر از همه، قانون موسوم به سیاهچاله تحریمهاست که مرداد 96 توسط مجالس آمریکا تصویب شد. برخی کارشناسان تحریم میگویند این قانون گستردهترین قانون تحریمی علیه ایران است که تاکنون تصویب شده و این در شرایطی است که تصور میشد برجام نه تنها جلوی تحریمهای جدید را خواهد گرفت بلکه تحریمهای پیشین را هم مرتفع خواهد کرد. اما آمریکا این تحریم را نیز تصویب کرد و همچنان برجام مانعی در برابر او ایجاد نمیکند.
مجموع این تحریمهای جدید و نیز فضای پر از رعب و وحشتی که آمریکا بر سر راه شرکتها، بانکها و موسسات بینالمللی بر سر راه تجارت با ایران به وجود آورده، موجب شده است که ایران عملاً سود اقتصادی بالاتر از "تقریباً هیچ" از برجام نداشته باشد و با توجه به تحریمهای پیدرپی که یکی پس از دیگری از راه میرسد، امیدواری به آینده هم از این نظر در کار نیست.
حالت سوم اینکه، تصور شود هرچند برجام دست آمریکا را برای رفع نکردن تحریمهای پیشین و اعمال تحریمهای جدید نبسته، اما حداقل گزینههای او را در همین حد خلاصه کرده و سایر آپشنها مانند جنگ را از او گرفته است و همین میتواند دلیل قانعکنندهای برای ترامپ باشد تا با کنار گذاشتن برجام، گزینههای خود را توسعه دهد. اما این موضوع هم نمیتواند نسبت دقیقی با واقعیت داشته باشد. پیش فرض این تصور آن است که بپذیریم آمریکا مذاکره با ایران و برجام را به عنوان یکی از گزینههای خود انتخاب و به عبارت روشنتر "بین گزینههای متعدد خود دست به گزینش زده و از این مسیر برجام تولید شده است!"
باراک اوباما رئیسجمهور پیشین آمریکا صراحتاً به کانال 2 رژیم صهیونیستی میگوید که آمریکا غیر از برجام چاره دیگری نداشته. او در مصاحبه اول ژوئن 2015 با این کانال و در پاسخ به این سوال که چرا آمریکا به جای برجام، گزینه نظامی را برای حل مسئله ایران به کار نگرفته، تاکید میکند که هیچ گزینه نظامی واقعی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد. پیشتر هم جان کری وزیر خارجه آمریکا به خبرنگاران گفته بود که اگر آمریکا به مذاکره و سند ژنو روی نمیآورد رژیم تحریمها هم دچار آسیب جدی میشد. بنابراین برجام نه گزینهای در بین سایر گزینهها، بلکه تنها گزینه آمریکا بوده است و نمیتوان اینطور تصور کرد که برجام دست ترامپ برای انتخاب گزینههای دیگر را بسته است. بویژه آنکه شکست راهبرد آمریکا در سوریه و بدتر شدن وضعیت او در عراق و از سوی دیگر دست برتر ایران در منطقه، وضعیت را برای آمریکا نسبت به دوره اوباما هم پیچیدهتر و وخیمتر و گزینههای او را محدودتر هم کرده است. به نوعی که تصور گزینه نظامی هم بسیار سخت به نظر میرسد. این مطلب را ژوزف دانفورد، رئیس ستاد مشترک آمریکا هم چندی پیش در موسسه بروکینگز گفته است که آمریکا تمایلی به جنگ با ایران ندارد.
با این توصیفات به نظر میرسد گزینه خروج احتمالی ترامپ از برجام تا حد بسیار زیادی غیرواقعی است. بهترین راهی که او میتواند ضمن اعمال هرنوع فشار جدید، امکانات ایران را برای پاسخ متناسب محدود کند، همین شرایطی است که برجام پابرجا بماند. با این حال تهدیدهای مکرر به خروج از برجام میتواند نوعی گران فروختن یک توافق تقریباً مفت برای ایران باشد تا در شرایطی که سودی از آن نبرده و همه ضررهای احتمالی را هم به جان خریده، اما باز هم مهمترین مدافع توافقنامه خودش باشد!
اگر آمریکا از برجام خارج شد...؟
موارد بالا نشان میدهد امکان خروج آمریکا از برجام تا حد زیادی غیرواقعی است و محاسبات عقلانی چنین نسخهای به ایالات متحده تجویز نمیکند؛ با این حال میتوان به عنوان یک فرضیه این سوال را مطرح کرد که اگر آمریکا واقعا از برجام خارج شد و یا به همین صورت فعلی، یعنی عدم متعهد بودن به تعهداتش، به کار ادامه داد، بهترین گزینه برای ایران کدام است؟ آیا باقی ماندن ایران در برجام عاقلانه است یا خیر؟
با توجه به مهمترین هدف ایران از ورود به مذاکرات، یعنی رفع تحریمها، این پرسش قابل تبدیل به این سوال است که اگر 5+1 رسما به 4+1 تبدیل شود، کمک قابل توجهی به تخفیف در تحریمهای ایران میتواند داشته باشد به طوریکه به هزینههای فراوان ایران بیارزد یا خیر؟
تحریمهای بانکی مهمترین تحریم علیه ایران است، به نوعی که آن را میتوان بسیار مهمتر از تحریم نفتی محسوب کرد. به آن دلیل که در صورت باقی ماندن تحریم بانکی، حتی اگر پولی هم از ناحیه افزایش فروش نفت عاید ایران شود، در انتقال آن به ایران مشکلات مهمی وجود خواهد داشت. در همین شرایط فعلی که آمریکا اسماً از برجام خارج نشده، همچنان شرایط رعبآلود حاکم بر فضای تجارت بینالمللی از ناحیه ایالات متحده موجب شده است که بانکهای بزرگ از همکاری با ایران خودداری کنند و بخش اعظمی از مشکلات بانکی به صورت عملی همچنان پابرجا باشد. در بسیاری از مذاکرات با مقامات ایرانی نیز اروپاییها تاکید میکنند که بانکها و شرکتهای بزرگ اروپایی از آمریکا در این زمینه واهمه دارند و از طرف دیگر دولتهای اروپایی هم نمیتوانند نهادها و سازمانها و بانکهایشان را به همکاری با ایران وادار کنند! بنابراین در صورت خروج اسمی آمریکا از برجام، این مصائب برای اروپاییها افزونتر از اکنون نیز خواهد شد.
در واقع در مجموع رژیم تحریمها علیه ایران، تحریمهای اتحادیه اروپا و تحریمهای قطعنامهای سازمان ملل جزو کماهمیتترین آنهاست و مهمترین مانعی که تاکنون بر سر راه تجارت بینالمللی ایران ایجاد شده از ناحیه تحریمهای ثانویه و همچنین تحریم دلاری است که اروپاییها را نیز ناچار به تبعیت از آمریکا میکند.
ریچارد نفیو معمار تحریمهای آمریکا علیه ایران هم اخیراً در مقاله مشترکی با ایلان گلدنبرگ در فارنپالیسی مینویسد که عملیاتی شدن تصمیماتی نظیر آنچه علی اکبر صالحی گفته است، یعنی بقای ایران در برجام علیرغم خروج آمریکا، در موضوع تحریمها نفعی برای ایران ندارد. او نیز تاکید میکند که نهادها و سازمانهای اروپایی به دلیل تحریمهای ثانویه آمریکا از همکاری با ایران خودداری میکنند و هیچ قانونی برای اجبار آنها به همکاری با ایران از سوی دولتهایشان وجود ندارد.
بنابراین در صورتی که ایران بدون آمریکا همچنان در برجام باقی بماند، معنایی غیر از حضور در یک توافق یکجانبه ندارد؛ به نوعی که طیف گستردهای از محدودیتها بر برنامه هستهای خود اعمال میکند و از ناحیه تخفیف تحریمها نیز همچنان عواید صفر را نصیب خود میکند.