به گزارش مشرق، چرا سیدنی برستو در نمایش تلویزیونی «اسم مستعار» بدترین جاسوس در تاریخ است؟ او همیشه دستگیر میشود. چرا او دستگیر میشود؟ زیرا او وارد تدابیر مقابلهای خوب میشود. او به سمت نگهبانان می گریزد. دوربین های ویدئویی تصویر او را ضبط می کنند. او ردیابی کننده های حرکتی را روشن می کند، هرگاه او سعی می کند تا به شبکه های رایانه ای نفوذ کند، سیستم های شناسایی و ردیابی مزاحم، تصویر او را می گیرند. او در هر کاری که می کند، بی احتیاط و بی پروا است.
شما نمیخواهید سیدنی برستو باشید. شما می خواهید افراد فرضی بدی باشید که همیشه به نظر می رسد آنها را دستگیر می کنند. این بخش از این نمایش تلویزیونی به حقیقت نزدیک است. تدابیر مقابله ای خوب حتی ابر جاسوسان را نیز می توانند متوقف سازند. نگرانی های امنیتی و حفاظتی اکنون در زندگانی ما بسیار فراوان شده است. اتفاقات تیر و خرداد 1378و فتنه سال 1388 تا حد زیادی تحت تاثیر نگرانی های دستگاه های امنیتی- اطلاعاتی قرار گرفت. هرچند اینها موارد مهمی است که دولت باید به آنها بپردازد، اما مسائل مهم تری نیز وجود دارند که افراد و سازمان ها با آنها روبه رو هستند. ما هر روزه با تهدیداتی مواجه هستیم که می توانند ضرر مالی یا فیزیکی به ما بزنند. هرچند اینها با تروریسم مرتبط نیست، اما تاثیر مستقیمی روی زندگی ما دارند. وقتی نوبت دستگاه های امنیتی می رسد، ما باید در زندگی روزمره خود همه جا حاضر باشیم. اما همواره از دولت انتظار داریم تا اقداماتی را برای ایمنی ملت به عمل آورد. ما در زندگی های شخصی و کاری خود، نیازمند آن هستیم تا حفاظت را همه جا حاضر بدانیم. بیشتر آنچه شما نیاز دارید، تقریبا بدون هیچ هزینه ای در دسترس شماست. شما باید فقط آن را تشخیص داده و استفده کنید.
مفهوم عمده این مطلب آن است که مسئولیت خود و سازمان خود را بپذیرید. من شنیده ام که افراد و شرکت های زیادی تلاش می کنند تا از سرزنش برای چیزی مانند هک رایانه ای با گفتن این که هکر باید یک نابغه رایانه ای باشد، صرف نظر کنند. وقتی شما به آن نوع از کیس ها نگاه می کنید، به سرعت در می یابید که قربانیان حتی کمترین احتیاطات را هم انجام نداده اند. برای حفاظت از خود، شما باید قوت ها و ضعف های خود را بشناسید. من شخصا از شنیدن عذر و بهانه ها خوشم نمی آید. بله، ممکن است هزاران دلیل برای وقوع مشکلات وجود داشته باشد؛ با وجود این اهمیتی ندارند. من واقعا نمی خواهم عذر و بهانه های دولت را بشنوم که چرا شکسته شدن یک تیر چراغ برق موجب شده تا برق قطع شود و هزاران نفر در تاریکی فرو بروند و یا چرا ما به خوبی نمی توانیم بار کشتی یا هواپیما را نظارت کنیم و یا چرا اغراق در اکثر امور چاشنی کارها شده است. من دوست دارم دولتمردی تائید کند که بله مسئله ای وجود دارد، و بنابراین، تدابیر مقابله ای مناسب باید به کار بسته شود.
روسای جمهور آمریکا همگی با پیش داوری های محکم در باره سیا در زمان ورود خود به کاخ سفید از خود می پرسیدند «با آن باید چه کرد؟». اغلب آنها تحلیل های سیا را دست کم می گرفتند. این تحلیل ها دنیایی پیچیده را توصیف می کردند و می گفتند روند رویدادها مبهم است.
ارزیابی، فرضیه، احتمال. کاخ سفید هرگز چنین ادبیاتی را نمی ستود. کاخ سفید اغلب تحلیل هایی را ترجیح داده است که در چارچوب ذهنیات و اهداف سیاسی آن قرار داشتند. از سوی دیگر، کاخ سفید به دلیل تمایل دائمی برای جلب حمایت مردم از تصمیمات بزرگ خود، گرایش فزاینده ای به این موضوع داشت که برخی از اطلاعات جمع آوری شده توسط سرویس ها را علنی کند.
در عوض، روسای جمهور قدرت مخفی ای که بواسطه سیا در اختیار داشتند را به شدت دست بالا می گرفتند. فعالیت های مخفیانه، به عنوان «راه سوم» بین جنگ و دیپلماسی، به شدت آنها را به سوی خود جذب می کرد. همگی آنها به منظور تاثیر گذاری مخفیانه بر روند رویدادها، برنامه هایی را در راستای اقدامات مخفیانه به اجرا گذاشته اند. همگی آنها تلاش داشتند تا امکان استفاده از این برنامه ها را برای خود حفظ کنند. به رغم رسوایی ها، مشکلات سیاسی و دیپلماتیک ناشی از فعالیت های مخفیانه، هیچیک از آنها اقتضا و کارایی این ابزار را در سیاست خارجی زیر سوال نبردند.
این اقدامات مخفیانه اندک اندک در سال های 1950 و در برهه ای که اسطوره شکست ناپذیری سازمان سیا شکل گرفت، گسترش یافت. افسران سیا که چنین اقداماتی را منبعی برای کسب وجهه و امتیاز یافتند، برای پرورش دادن آنها دست به هر کاری زدند. این افسانه برگرفته از یک نشانه خاص فرهنگی است: آمریکایی ها به عنوان یک ملت، تصویری بسیار مثبت از خود دارند. آمریکا خود را ملتی می داند که موفق می شود؛ برنده ای که به لطف اراده گرایی و فناوری خود، چالش ها را از پیش رو برمی دارد و بر آنها غلبه می کند. سازمان سیا مسئول این روحیه فراگیر در واشنگتن است.
شعار سازمان سیا تا مدتها این بوده است: «آژانس می تواند آن را انجام دهد». بنابراین مخالفان قدرت آنچنان مورد توجه قرار نمی گرفتند؛ زیرا آمریکا به جنگاورانی در سایه نیاز داشت که کشور را از تهدید شوروی حفاظت می کردند بدون آنکه کسی چیز زیادی درباره چگونگی آن بداند. این عصر اعتماد در جریان تنش زدایی و پس از افشای فعالیت های جاسوسی«داخلی» سیا پایان یافت. بنابراین عصر بزرگ عقده گشایی آغاز شد که خیالپردازی ها و دیگر تئوری های توطئه را به همراه میآورد. سازمان سیا نشانه های زشت یک سازمان خطرناک، سرکش و خارج از کنترل را به خود می گیرد. اما رابرت گیتس تصریح می کند: «سیا چیزی بیش از یک سازمان وابسته به ریاست جمهوری نیست. هر بار که این سازمان با دردسر روبه رو شده است، به دلیل ماموریتی بوده که رئیس جمهور دستور آن را صادر کرده است. »
به هر تقدیر، این است تصویر آمریکا در جهانی که بیشترین درد و رنج را از این کشور برده است. این واقعیت که آمریکا آژانسی مثل سیا در اختیار داشته باشد الزاما مثل تیغ دو دم است.
مطبوعات و کنگره به رغم اعتقاد اساسی به کارآمدی سازمان سیا، به عنوان دو سگ نگهبان قدرتمند برای نظارت بر این آژانس در خدمت رئیس جمهور عمل کرده اند. پویایی دموکراسی آمریکا و همچنین دلبستگی شدید به قانون اساسی و آزادی های فردی، سازمان سیا را به «شفاف» ترین سرویس اطلاعاتی در جهان تبدیل کرده اند. تضاد در این جاست که آمریکایی ها جزئیات بیشتری در باره فعالیت های سرّی (فعالیت هایی که قطع به یقین باید مخفیانه ترین و حساس ترین فعالیت ها باشند) می دانند تا مجموع عملکرد سیا. شاید حتی بیش از عملکرد کلی دیگر نهادها، از جمله وزارت امور خارجه یا وزارت بهداشت.
حملات 11 سپتامبر رخ می دهد و احساس امنیت و شکست ناپذیری که آمریکا در آن غوطه ور بود را متزلزل می کند. از آن زمان به بعد، خاک آمریکا دیگر همچون یک پناهگاه نیست و این حمله تاثیری مشابه حمله پرل هاربر بر جای می گذارد. پیامدهای جنگ عراق هم به آن افزوده می شود تا اساسی ترین سازماندهی مجدد در دستگاه اطلاعاتی آمریکا از حدود شصت سال پیش تاکنون صورت گیرد. سرویس های اطلاعاتی به اختیارات جدیدی دست می یابند، سرویس های بسیار دیگری تشکیل و برخی شبکه های قدیمی تضعیف می شوند یا حتی از بین می روند؛ نیاز به تمرکز بیشتر اختیارات سرویس های اطلاعاتی احساس می شود.
این تغییرات تا جایی است که آمریکا نوعی سازمان سیا بر فراز سازمان قبلی ایجاد می کند. هدف سیای جدید این است که تصویری منحصر به فرد از سرویس ها به آمریکایی ها نشان دهد. سازمان جدید فعالیت های خود را روی تحلیل متمرکز خواهد کرد. به همین دلیل می توان شرط بست که در آینده کمتر از ناتوانی سیا در پیش بینی رویدادهای مهم خواهیم شنید. از سوی دیگر به دلیل اینکه بر اساس اصلاحات جدید یک رئیس جدید برای دستگاه اطلاعاتی آمریکایی در نظر گرفته شده است و سازمان سیا به آژانس مسئول تمام فعالیت های سرّی تبدیل شده است، می توان تصور کرد که سیا در سال های آینده (اندکی) سرّ نگهدارتر خواهد شد.
تنش بین مداخله جویی و دکترین پیشین انزواطلبی، آمریکایی ها را به سوی باز تعریف دستگاه اطلاعاتی به عنوان «آخرین خط دفاعی» سوق می دهد. از برخی جنبه ها، این دستگاه آغاز و پایان نمایش قدرت آنهاست؛ و از آنجا که سازمان سیا شاهد این بوده که در ماموریت خود مبنی بر حضور در نزدیک ترین فاصله ممکن نسبت به دشمنان آمریکا، قدرتی به هم زده است، به همین دلیل امروزه همچنان این موقعیت گرانبها را برای خود حفظ می کند.
سیا در واقع جایگاهی تقریبا جایگزین ناپذیر در قوه تصور و همچنین نظام سیاسی آمریکایی ها در اختیار دارد. این سازمان به تمام بازیگران خود این اطمینان را می دهد که کسی، چیزی، آمریکای در هم تنیده با امور بین المللی را زیر نظر دارد و نفوذش بر چهار گوشه جهان سایه افکنده است.