به گزارش مشرق، محمد اسماعیلی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: «تحریم» پرکاربردترین ابزار ایالات متحده امریکا برای «نظاممندسازی» رفتار و اقدامات کشورهای مورد هدف و تضعیف حاکمیت سیاسی آنهاست.
مهمتر از اصل تحریم، اثرات و پیامدهای روانی آن است، بدین معنا که آشفتگی و التهاب ذهنی ناشی از وضع و اعمال تحریمها در سه لایه «مسئولان»، «رسانهها» و پس از آن «افکار عمومی» اثرات تحریم را تا چندین برابر میتواند افزایش دهد.
چنانچه مقامات ارشد کشور مورد هدف تحریم ایالات متحده، قبل از رسانه - مردم، نسبت به اثرات تحریم دچار ترس و اضطراب شوند و آن را به تریبونهای رسمی بکشانند و با ضریب خبری که رسانهها با عملیات روانی به آن میدهند، جامعه نیز دچار دلهره و دلمشغولی مشابه میشود، شکل گیری چنین مرحلهای در میان مقامات، رسانهها و جامعه یعنی دستیابی حداکثری ایالات متحده به اهداف تحریمی.
اثرپذیری رسانه و مردم از مسئولان ارشد به قدری حائز اهمیت است که ابراز عبارتی مانند «خزانه کشور خالی است» میتواند موجی از ناامیدی و ترس را در اقشار مختلف جامعه ایجاد کند. متأثر از این موجها در شرایط تحریمی حتی ابراز عبارتی مانند «انبارهای کشور از مواد غذایی و اساسی پر است» برای افکار عمومی معنای مخالف تفسیر و به تشویش افکار عمومی منجر میشود.
با استناد به اظهارات مقامات ایالات متحده امریکا میتوان پی برد که در هیچ دورهای، کاخ سفید نسبت به استفاده از «تحریم» اعتیاد پیدا نکرده و اثرگذاری آن را مفید ندانسته است؛ وزیر خارجه کشورمان نیز طی یک سال اخیر بارها با ابراز گزاره «امریکا به اعمال تحریمهای ضدایرانی اعتیاد پیدا کرده است»، ذهنیت این روزهای امریکاییها را به تصویر کشیده است.
دستگاههای محاسبه سنج امریکایی بعد از اعمال مجموعهای از تحریمهای بینالمللی، فعالیت خود را آغاز میکنند تا برآوردی دقیق و سنجیده از میزان اثرگذاری «روانی» و «واقعی» تحریمها به دست بیاورند و چنانچه اعمال تحریمها توانسته بود مقامات تصمیم گیر وتصمیمساز را دچار ترس و ملتهب کند، دامنه و حجم آن تحریمها را توسعه داده تا ترس مقامات را به افکار عمومی آن جامعه تسری داده و شرایط تحمیل مذاکره را فراهم کند.
ریچارد نفیو از معماران تحریم ضدایرانی در کتاب خود (هنر تحریمها)، اهمیت ایجاد ترس و دلهره در افکار عمومی را پس از وضع تحریم اینگونه شرح میدهد: «امریکا هیچگونه تحریمی علیه واردات مرغ ایران وضع نکرده بود، اما قیمت مرغ در سال به دلیل تورم ایجاد شده از ناحیه تحریمها بالا رفت گرچه یک دلیل آن نیز سوءمدیریت اقتصادی در ایران بود. افزایش قیمت به یأس بیشتر عمومی منجر شد، یأسی که حتی در سالهای متمادی تحریمهای مالی مشاهده نشده بود...».
هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود موضعگیری دو تن از نامزدهای انتخاباتی در مناظرات انتخابات سال ۹۲ مبنی بر اظهار «ضعف و ناتوانی در برابر تحریمهای غرب و لزوم مذاکره مستقیم با امریکا برای کاهش فشارهای اقتصادی» را عامل مؤثر بر تشدید فشارهای اقتصادی عنوان میکند.
اینکه امریکاییها طی چند سال اخیر بیش از هر زمان دیگری نسبت به توسعه تحریمها علاقه نشان میدهند اتفاقی نیست و ارتباط مستقیمی با اظهارات مسئولانی دارد که سیگنال ضعف و ناتوانی را به افکار عمومی داخلی و دستگاههای محاسبه سنج امریکایی مخابره میکنند. اینکه طی ماههای اخیر سران کاخ سفید از قریب الوقوع بودن مذاکرات جدید با ایران سخن میگویند، ناشی از برآوردی است که از فضای روانی حاکم بر برخی از مسئولان اجرایی و آشفتگی روانی- اجتماعی ناشی از آن در جامعه مشاهده میکنند. اینکه طی هفتههای اخیر مکرر گفته میشود «ایالات متحده امریکا به استفاده از ابزار تحریمها معتاد شده است» ناشی از رفتاری است که در داخل تبدیل به یک عادت شائبهدار شده است و آن اصرار توأم با اشتیاق به «مذاکره» است.
در حالی که تمامی مقامات امریکا تأکید میکنند که تحت هیچ عنوان به برجام بازنخواهد گشت، برخی از مقامات ارشد دولت بدون توجه به هزینههای غیرقابل احصای برجام و نقض آن از سوی امریکا- اروپا همچنان خود از آغوش باز دولت برای بازگشت امریکا به برجام سخن میگویند! مورگان اورتگاس سخنگوی وزارت خارجه امریکا میگوید: «در صورت پیروزی در انتخابات هرگز به برجام بازنمیگردیم.» علی ربیعی سخنگوی دولت بیان میکند: «برای ما فرقی ندارد که کدام رئیس جمهور در امریکا تصمیم به بازگشت به برجام خواهد گرفت، هر رئیسجمهوری که چنین تصمیمی بگیرد از آن استقبال میکنیم.»
بستر اصلی معتاد ماندن امریکا به تحریم، اعتیاد طیفی از تصمیمگیران به مذاکره و بسترسازی اقتصادی – معیشتی برای دست یابی به چنین هدفی است و چنانچه ولع «توافق» فروکش کند به تبع آن اعتیاد امریکاییها نیز قابل درمان است.