به گزارش مشرق- اولین باری که کمال کامیابینیا دچار در رفتگی شانه شد، برای پرسپولیس بسیار گران تمام شد زیرا سرخها در غیاب او (که قریب به 80 روز حاشیهنشین شد) حسین ماهینی را در پست غیرتخصصی و بسیار حیاتی هافبک وسط دفاعی به کار گرفتند تا همان منطقه به حفرهای تبدیل شود که آبیها با عبور مکرر از آن و شوتزنی از چپ و راست عقبماندگی یک بر صفر خود را ابتدا به برتری خیرهکننده 3 بر یک و در نهایت با گلزنی سیدجلال حسینی در دقیقه 2+90 به برد 3 بر 2 تبدیل کنند و هر چند قهرمانی لیگ برتر را با دریایی فاصله به سرخها واگذار کردند اما برای هواداران به جان آمده آبیها که از دست منصوریان شاکی و نسبت به مسنترهای استقلال قدری مشکوک و نسبت به جوانترهای تیم مقداری بیاعتماد بودند، این یک برد روحیهساز و فوقالعاده با ارزش بود زیرا هنوز این باور عجیب وجود دارد که «تمامی دنیا را بباز اما شهرآورد را ببر» و در آن صورت تمامی خطاهایت بخشوده خواهد شد!
ادامه بازیگوشیها
این در لیگ شانزدهم روی داد اما اگر برای سرخها یک درس تنبیهآمیز شد تا از آن پس تدابیر و آدمهای مناسبتری را برای روزهای غیبت کامیابینیا بیابند برای خود وی تنبیهی حاصل نیامد و یک بار دیگر و این مرتبه در لیگ هفدهم و به هنگام کشتی گرفتن در استخر (!!) در کنار سایر بازیکنان تیم، کتف رنجور کمال از نو بیرون زد و وبال گردن او شد و وی باز به مدت 70 روز با مسابقات وداع گفت و البته محسن ربیعخواه را بیش از پیش مدیون خود ساخت که با گرفتن جای «کمال» و به رغم مخالف خوانیهای بیشمار عدهای ثابت کرد که میتواند در کنار احمد نوراللهی – که در راه بازگشت از تراکتورسازی قرار داشت – نیازهای پرسپولیس را در هافبک وسط تامین و بازی تدافعی تیم را از این منطقه طراحی و اجرا کند.
این کتف فراری
کتف نالان و فراری (!) کامیابینیا البته در ماههای بعدی هم یکی دو بار دیگر در کار او گذاشت و وی را با خللهایی روبهرو کرد اما واقعه جمعه شب طی پیروزی قاطع 3 بر صفر سرخهای تهرانی مقابل اهوازیها در لیگ هجدهم یک بار دیگر کمال را به روزهای تلخ گذشتهاش و یک حاشیهنشینی طولانی تازه سوق داد. شاید گفته شود که این بار نه یک بازیگوشی استخری بلکه فقط پرتاب یک اوت دستی هافبک وسط محوری سرخها را به یک دوره رکود تازه سوق داده است اما توقع از بازیکنی در سطح کامیابینیا و با حداقل 10 بازی ملی بزرگسالان و دهها دیدار بینالمللی دیگر این است که هر فعالیت و حضور خود را در میدان با آگاهیهای مرتبط با تواناییهای جسمانیاش هماهنگ سازد و اگر احساس میکند که چرخش ماهیچههای کتف در هنگام پرتاب اوت دستی امکان بیرون زدن مجدد کتف او را به وجود میآورد، اصلا دست به این کار نزند و این امر را به یکی از یارانش بسپرد و سری را که درد نمیکند (و به واقع درد میکند!) بیهوده دستمال نبندد. او اگر پرهیزهایی از این دست را در انتخابها و رفتارهایش داشته باشد از افتادن در دام مصدومیتهای تازه و به واقع بروز و تشدید آسیبدیدگیهای قبلیاش مصون خواهد ماند و سر به سلامت خواهد برد و برعکس هر چه بیشتر به این واقعیت مسلم بیتوجهی کند ذره ذره آب خواهد شد و به مرحلهای خواهد رسید که دیگر به طور اساسی درمانپذیر نخواهد بود و در چنان روزی افسوس و ناراحتی عمیق هیچ مشکلی از سرخها و خود او حل نخواهد کرد.
تاسف و ناکامی
همه این سهلانگاریها شاید پرسپولیس را که با همت و هوش برانکو هر مسابقهای را با هنر نفرات باقیماندهاش فتح میکند مغبون نکند اما کمال را به سوی پایانی سوق خواهد داد که زودتر از معمول باشد و به یکی از بهترین هافبک وسطهای چند سال اخیر فوتبال ما فرجام و رنگی از تاسف و ناکامی خواهد زد.