به گزارش مشرق، دکه، دکه مطبوعاتی، باجه روزنامهفروشی یا کیوسک روزنامهفروشی، محلی برای توزیع جراید و مطبوعات محلی، ملی یا بینالمللی است که معمولا در شلوغترین و اصلیترین معابر شهری قرار گرفتهاند که در نگاهی سریع به آنها میتوان به فرهنگ و ذائقه آن شهر و کشور پی برد.
شرایط دایر کردن دکه مطبوعاتی در ایران علاوه بر داشتن تابعیت ایرانی، معرفینامه، سواد خواندن و نوشتن، عدم محکومیت کیفری که موجب سلب حقوق اجتماعی است، کارت پایان خدمت نظام وظیفه یا معافیت از خدمت و عدم اعتیاد را هم میخواهد.
صدور پروانه نمایندگی فروش مطبوعات (دکه مطبوعاتی) توسط ادارات کل مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها صورت میگیرد اما با این حال دلالان خرید و فروش مجوز کیوسکهای مطبوعاتی در کلان شهرها فعال شده و بازار پرسودی را واسطهگری در این بخش به خود اختصاص دادهاند.
حال این سوال باقی است که آیا تنها مسئولیت اداره کل مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صدور مجوز فعالیت کیوسکهای مطبوعاتی است و تنها واژه مشترک آنها «مطبوعات» است یا اینکه این اداره کل باید سازوکار مناسبی را برای ساماندهی دکهداران مطبوعات به عنوان یکی از عناصر پیاده کننده فرهنگ در کشور اتخاذ کند.
آیا وقت آن نرسیده که مسئولین در این باره پاسخ قانع کننده دهند که چرا کیوسکداران مطبوعاتی که روزگاری فقط کارشان توزیع و فروش جریده مطبوعات بوده امروز همه چیز میفروشند جز مطبوعات و روزنامه.
حکایت این روزهای دکههای مطبوعاتی شهرهای ایران کمی طعم دار است به طوری که اغلب آنان علاوه بر توزیع جریدههای مطبوعاتی اجناس دیگری مانند کیک، بیسکویت، آدامس، شکلات، آبمیوه و سیگار هم عرضه میکنند و به نوعی میتوان آنها را تاجرانی که سود سرشاری را از توزیع مرگ (سیگار و مواد دخانی) برای خود انجام میدهند نامید.
به همین دلیل چند صباحی است که طرح برخورد با دکههای مطبوعاتی توزیع کننده سیگار و مواد دخانی آغاز شده اما خیلی موفق نبوده است. ضمن اینکه شهرداریها هم در برخی مواقع شخصا اقدام به پلمپ برخی کیوسکها کردهاند که با شکایت برخی دکهداران، دستگاه قضایی به این دلیل که این اقدام شهرداری در اختیار آنان نیست رای به بازگشت کیوسک به صاحبان آنها را داده است.
در نظر گرفتن جایگاه و منزلت مناسب برای کتاب و مطبوعات کشور موجب شده تا توجه و ارج خاصی به حوزه هنر، ادب و رسانه شود؛ در حالی که برای روزنامه و نشریات تخصصی دکههایی در نظر گرفته شده که اسمش فقط دکه روزنامه فروشی است اما بیشتر شبیه سوپر مارکت است که در آن میتوان سراغ هر چیزی از جمله چیپس، پفک، کمپوت، کنسرو، آدامس، شکلات، شارژ تلفن همراه، کارتهای بلیط مترو و اتوبوس، آبمیوه، کیک، نوشابه، آب معدنی و نیز مواد زیانبار و مخدری مانند سیگار، توتون، تنباکو و ... را بیش از روزنامه و نشریات تخصصی گرفت.
تغییر کاربری فعالیتهای دکههای مطبوعاتی کاملاً مشهود است اما مسئولان تا این لحظه در مقابل آن بیتفاوت بودند و اجازه دادند که خیلی چیزها جای روزنامهها و مطبوعات کشور را تصاحب کند البته اجارهبهای سنگین کیوسکهای مطبوعاتی هم باعث شده تا مستاجر برای کسب درآمد بیشتر به سمت سوق پیدا کند که بیانگر آن است که هرکسی به فکر جیب خودش است.
در این بین هم خبری از پرداخت یارانه خاص به دکههای روزنامه فروشی برای بازگرداندن آنها به مسیر فعالیت فرهنگی و توسعه و بسط آن در کشور نیست.
مسئله ساماندهی کیوسکهای مطبوعاتی از سال 87 آغاز شده است اما با گذشت چندین سال از طرح چنین مسئلهای هنوز همان دکههای قدیمی با پیشخوانهای کوچک در سطح شهر فعال هستند و بساط روزنامهها را کف زمین و در اطراف دکهها پهن کردهاند.
تنها اقدامات متولین امر رنگهایی است که به در و دیوار کیوسک آن هم هر از چند گاهی میزنند بوده است.
البته از دکههای مطبوعاتی شهر که فروشنده چیپس و سیگار هستند انتظار عرضه نشریات تخصصی و علمی را نمیتوان داشت این در حالی است که از نظر بسیاری از کیوسک داران، ارزش فروش سیگار و آب میوه و مجلاتی که عکس هنر پیشه را چاپ میکند بیشتر از روزنامههایی است که فرهنگ سازی و خبررسانی میکند.
حتی برخی از آنان تا درصد مناسب و مدنظرشان را از فروش روزنامه و مجلهای خاص را نگیرند آن را در معرض دید رهگذر قرار نمیدهند.
با این حال وقتی با برخی از آنها صحبت میکنیم دکهداران به صراحت میگویند که از صبح تا ظهر مردم بیشتر روزنامه میخرند، از بعد از ظهر تا شب نیز بیشتر مراجعات برای تنقلات و دخانیات است که عابرین و رهگذران گاهی هم حین خرید روزنامه اقدام به خرید تنقلات میکنند.
اگر از میزان درآمد کیوسکداران سوال کنیم متوجه میشویم که سود ناچیز آنها از توزیع و فروش مطبوعات که گاهاً 50 تومان از یک روزنامه 500 تومانی است وضعیت را بغرنج کرده و آنها را به سمت فروش اقلام دیگر نظیر تنقلات و سیگار کشانده است.
ضمن اینکه عدم پرداخت یارانه خاص به دکهداران مطبوعات در خصوص اجاره بها و هزینههای برق و تلفن توانسته مزید بر علت افزایش مشکلات آنها شود و کششی از آنها را برای نقش آفرینی در عرصه فرهنگ بوجود نیاورد تا جایی که برخی از کیوسکداران از فیشهای برق 240 هزار تومانی آن هم برای دوره 2 ماهه خبر میدهند.
وقتی با یکی دیگر از کیوسکداران صحبت میکنیم از عدم اطلاع خود و همکارانش از عدم فروش سیگار و مواد دخانی خبر میدهد و میگوید ما نمیتوانیم دخل و خرج خود را در دکهها جوری تنظیم کنیم که فقط با فروش روزنامه درآمد داشته باشیم، اینگونه اصلا صرفه اقتصادی ندارد و بهتر است کیوسکها را جمع کنیم. حتی برخی کیوسکداران 80 درصد از درآمد خود را به دلیل فروش سیگار عنوان میکنند.
اجارهبها یا قیمت خرید دکهها هم توانسته بر عملکرد و درآمد دکهداران تاثیر داشته باشد به طوری که اجاره بهای چند میلیونی برخی از آنها در مناطق یک تا 5 تهران آنها را به ست فروش سیگار و کسب درآمد از هر راهی کشانده است.
یکی از کیوسکداران با بیان اینکه «به ما میگویند سیگار نفروشید یا انواع نوشیدنیها و تنقلاتی مانند کیک و شکلات و چیپس نفروشید اما با فروش چند عددی روزنامه و مجلات نمیتوانیم کرایه دکه را درآوریم تا چه برسد به تامین مخارج خانه و بچهها را.
وی در توضیح بیشتر افزود: درآمد بیشتر از 4 میلیون تومان در ماه برای کیوسکهای مطبوعاتی آن هم فقط از راه فروش روزنامه از نظر اکثر کیوسکداران کاری نشدنی است چرا که آنها باید اجاره بها داده و مبلغی نیز برای زندگی خود و خانواده کنار بگذارند.
اکنون باید منتظر بود و دید که در پایان فعالیت دولت یازدهم آیا آنها برای ساماندهی کیوسکهای مطبوعاتی و به طورکلی ارج نهادن بر مطبوعات چه اقداماتی را در دستور کار خود قرار دادهاند و یا اصولا برنامهای برای این موضوع دارند؟
شرایط دایر کردن دکه مطبوعاتی در ایران علاوه بر داشتن تابعیت ایرانی، معرفینامه، سواد خواندن و نوشتن، عدم محکومیت کیفری که موجب سلب حقوق اجتماعی است، کارت پایان خدمت نظام وظیفه یا معافیت از خدمت و عدم اعتیاد را هم میخواهد.
صدور پروانه نمایندگی فروش مطبوعات (دکه مطبوعاتی) توسط ادارات کل مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها صورت میگیرد اما با این حال دلالان خرید و فروش مجوز کیوسکهای مطبوعاتی در کلان شهرها فعال شده و بازار پرسودی را واسطهگری در این بخش به خود اختصاص دادهاند.
حال این سوال باقی است که آیا تنها مسئولیت اداره کل مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صدور مجوز فعالیت کیوسکهای مطبوعاتی است و تنها واژه مشترک آنها «مطبوعات» است یا اینکه این اداره کل باید سازوکار مناسبی را برای ساماندهی دکهداران مطبوعات به عنوان یکی از عناصر پیاده کننده فرهنگ در کشور اتخاذ کند.
آیا وقت آن نرسیده که مسئولین در این باره پاسخ قانع کننده دهند که چرا کیوسکداران مطبوعاتی که روزگاری فقط کارشان توزیع و فروش جریده مطبوعات بوده امروز همه چیز میفروشند جز مطبوعات و روزنامه.
حکایت این روزهای دکههای مطبوعاتی شهرهای ایران کمی طعم دار است به طوری که اغلب آنان علاوه بر توزیع جریدههای مطبوعاتی اجناس دیگری مانند کیک، بیسکویت، آدامس، شکلات، آبمیوه و سیگار هم عرضه میکنند و به نوعی میتوان آنها را تاجرانی که سود سرشاری را از توزیع مرگ (سیگار و مواد دخانی) برای خود انجام میدهند نامید.
به همین دلیل چند صباحی است که طرح برخورد با دکههای مطبوعاتی توزیع کننده سیگار و مواد دخانی آغاز شده اما خیلی موفق نبوده است. ضمن اینکه شهرداریها هم در برخی مواقع شخصا اقدام به پلمپ برخی کیوسکها کردهاند که با شکایت برخی دکهداران، دستگاه قضایی به این دلیل که این اقدام شهرداری در اختیار آنان نیست رای به بازگشت کیوسک به صاحبان آنها را داده است.
در نظر گرفتن جایگاه و منزلت مناسب برای کتاب و مطبوعات کشور موجب شده تا توجه و ارج خاصی به حوزه هنر، ادب و رسانه شود؛ در حالی که برای روزنامه و نشریات تخصصی دکههایی در نظر گرفته شده که اسمش فقط دکه روزنامه فروشی است اما بیشتر شبیه سوپر مارکت است که در آن میتوان سراغ هر چیزی از جمله چیپس، پفک، کمپوت، کنسرو، آدامس، شکلات، شارژ تلفن همراه، کارتهای بلیط مترو و اتوبوس، آبمیوه، کیک، نوشابه، آب معدنی و نیز مواد زیانبار و مخدری مانند سیگار، توتون، تنباکو و ... را بیش از روزنامه و نشریات تخصصی گرفت.
تغییر کاربری فعالیتهای دکههای مطبوعاتی کاملاً مشهود است اما مسئولان تا این لحظه در مقابل آن بیتفاوت بودند و اجازه دادند که خیلی چیزها جای روزنامهها و مطبوعات کشور را تصاحب کند البته اجارهبهای سنگین کیوسکهای مطبوعاتی هم باعث شده تا مستاجر برای کسب درآمد بیشتر به سمت سوق پیدا کند که بیانگر آن است که هرکسی به فکر جیب خودش است.
در این بین هم خبری از پرداخت یارانه خاص به دکههای روزنامه فروشی برای بازگرداندن آنها به مسیر فعالیت فرهنگی و توسعه و بسط آن در کشور نیست.
مسئله ساماندهی کیوسکهای مطبوعاتی از سال 87 آغاز شده است اما با گذشت چندین سال از طرح چنین مسئلهای هنوز همان دکههای قدیمی با پیشخوانهای کوچک در سطح شهر فعال هستند و بساط روزنامهها را کف زمین و در اطراف دکهها پهن کردهاند.
تنها اقدامات متولین امر رنگهایی است که به در و دیوار کیوسک آن هم هر از چند گاهی میزنند بوده است.
البته از دکههای مطبوعاتی شهر که فروشنده چیپس و سیگار هستند انتظار عرضه نشریات تخصصی و علمی را نمیتوان داشت این در حالی است که از نظر بسیاری از کیوسک داران، ارزش فروش سیگار و آب میوه و مجلاتی که عکس هنر پیشه را چاپ میکند بیشتر از روزنامههایی است که فرهنگ سازی و خبررسانی میکند.
حتی برخی از آنان تا درصد مناسب و مدنظرشان را از فروش روزنامه و مجلهای خاص را نگیرند آن را در معرض دید رهگذر قرار نمیدهند.
با این حال وقتی با برخی از آنها صحبت میکنیم دکهداران به صراحت میگویند که از صبح تا ظهر مردم بیشتر روزنامه میخرند، از بعد از ظهر تا شب نیز بیشتر مراجعات برای تنقلات و دخانیات است که عابرین و رهگذران گاهی هم حین خرید روزنامه اقدام به خرید تنقلات میکنند.
اگر از میزان درآمد کیوسکداران سوال کنیم متوجه میشویم که سود ناچیز آنها از توزیع و فروش مطبوعات که گاهاً 50 تومان از یک روزنامه 500 تومانی است وضعیت را بغرنج کرده و آنها را به سمت فروش اقلام دیگر نظیر تنقلات و سیگار کشانده است.
ضمن اینکه عدم پرداخت یارانه خاص به دکهداران مطبوعات در خصوص اجاره بها و هزینههای برق و تلفن توانسته مزید بر علت افزایش مشکلات آنها شود و کششی از آنها را برای نقش آفرینی در عرصه فرهنگ بوجود نیاورد تا جایی که برخی از کیوسکداران از فیشهای برق 240 هزار تومانی آن هم برای دوره 2 ماهه خبر میدهند.
وقتی با یکی دیگر از کیوسکداران صحبت میکنیم از عدم اطلاع خود و همکارانش از عدم فروش سیگار و مواد دخانی خبر میدهد و میگوید ما نمیتوانیم دخل و خرج خود را در دکهها جوری تنظیم کنیم که فقط با فروش روزنامه درآمد داشته باشیم، اینگونه اصلا صرفه اقتصادی ندارد و بهتر است کیوسکها را جمع کنیم. حتی برخی کیوسکداران 80 درصد از درآمد خود را به دلیل فروش سیگار عنوان میکنند.
اجارهبها یا قیمت خرید دکهها هم توانسته بر عملکرد و درآمد دکهداران تاثیر داشته باشد به طوری که اجاره بهای چند میلیونی برخی از آنها در مناطق یک تا 5 تهران آنها را به ست فروش سیگار و کسب درآمد از هر راهی کشانده است.
یکی از کیوسکداران با بیان اینکه «به ما میگویند سیگار نفروشید یا انواع نوشیدنیها و تنقلاتی مانند کیک و شکلات و چیپس نفروشید اما با فروش چند عددی روزنامه و مجلات نمیتوانیم کرایه دکه را درآوریم تا چه برسد به تامین مخارج خانه و بچهها را.
وی در توضیح بیشتر افزود: درآمد بیشتر از 4 میلیون تومان در ماه برای کیوسکهای مطبوعاتی آن هم فقط از راه فروش روزنامه از نظر اکثر کیوسکداران کاری نشدنی است چرا که آنها باید اجاره بها داده و مبلغی نیز برای زندگی خود و خانواده کنار بگذارند.
اکنون باید منتظر بود و دید که در پایان فعالیت دولت یازدهم آیا آنها برای ساماندهی کیوسکهای مطبوعاتی و به طورکلی ارج نهادن بر مطبوعات چه اقداماتی را در دستور کار خود قرار دادهاند و یا اصولا برنامهای برای این موضوع دارند؟