به گزارش مشرق، «جورج فریدمن» موسس مرکز مطالعات امور جهانی «آینده ژئوپلتیک» در یادداشتی در پایگاه «بیزینس اینسایدر» به تحلیل نقاط ضعف فراوان اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) برای تامین امنیت کشورهای این قاره پرداخت.
این تحلیلگر برجسته آمریکایی نوشت: اظهارات دونالد ترامپ (نامزد پیشرو جمهوریخواهان) درباره اینکه «ناتو ایفای نقش عادلانهای نداشته و بهتر است که این سازمان منحل شود» بیارتباط با نگرانیهای فزاینده در اروپا نیست. روسیه و خاورمیانه چالشهایی در حوزه امنیت ملی برای اروپاییها مطرح کردهاند بااین حال این قاره هیچ توانایی نظامی یکپارچهای جز ناتو در اختیار ندارد؛ ناتویی که خود اکنون در عرصه نبرد قرار دارد. ناتو یک اتحاد نظامی است اما اروپا زمینه را برای تضعیف چشمگیر این اتحاد فراهم کرده است. بسیاری از اروپاییها ناتو را پایه و اساس امنیت ملی کشور خود میدانند. به عبارت دیگر، اتکای آنها تنها بر ایالاتمتحده بعنوان تنها عضو ناتو با قابلیت نظامی جهانی میباشد.
هماکنون اروپاییها نگران این مساله هستند که آمریکا اعتماد خود را در ناتو از دست داده و این اتحاد دیگر قادر نیست آنگونه که باید، تامینکننده امنیت باشد. و من فکر میکنم که این تصور درست است به دلایل زیر:
* ضعف قدرت سخت اروپا
ناتو از ابتدا با هدف تصویب و نظارت بر عملیاتهای نظامی تشکیل گردید. اروپاییها خواستار مشاهده نحوه اعمال قدرت نظامی کشورهای عضو ناتو از جمله آمریکا بودند. اما نظامیان (اروپایی) کمتر از آنی بود که بتوانند بعنوان قدرت نظامی محسوب شوند. این نهاد به تدریج به عاملی برای تصمیمگیریهای واشنگتن بدل شد و اروپاییها خامی خود را با تقدیم ناتو به «کابوی»های آمریکایی جبران کردند.
اروپاییها از مفهوم «قدرت نرم» استقبال کردند؛ مفهومی که تحریم، بسیج افکار عمومی و دیگر استراتژیهایی که مانع اقدام نظامی میشود را در برمیگیرد. آنها خواستار گزینهای با هزینه کمتر از تبدیلشدن به یک قدرت نظامی در جهان بودند. در عین حال، قدرت نرم راه گریزی از واقعیت به شمار میآید. اما هنگامی که پناهجویان خاورمیانه به اروپا سرازیر شده و روسیه نیز قدرتنماییهای نظامی خود را آغاز نمود، اروپا دریافت که قدرت نرم چندان کارگشا نیست و به قدرت سخت (نظامی) نیاز دارد؛ قدرتی که تنها ایالاتمتحده و اندکی نیز فرانسه و انگلیس از آن برخوردارند.
فقدان برخورداری از قدرت سخت، جهان را برای اروپاییها خارج از کنترل کرد. یکپارچهسازی کشورهای جدید داخل اروپایی غربی هدف تشکیل اتحادیه اروپا و دفاع از این کشورها و دیگر بخشهای اروپا وظیفه ناتو بود اما این سازوکار در زمان جنگ کاملا بلااستفاده نمود پیدا کرد.
* ناتو در خدمت اهداف آمریکا
اروپاییها تصور میکردند که قدرت ایالاتمتحده باید از طریق ناتو در اختیار آنها قرار بگیرد. آنها اکنون دریافتهاند که ایالاتمتحده تصمیمی برای افزایش بودجه نظامی خود ندارد. مساله تنها ناتو نیست بلکه ارتباطات امنیتی میان ناتو و آمریکاست. ناتو چارچوبی کهنه برای این ارتباط است؛ چارچوبی با تاریخ تاسیس جنگ جهانی دوم. این در حالی است که آمریکا در مقایسه با اروپا برتری اقتصادی و نظامی داشته و ممانعت از تسلط روسیه بر غرب اروپا از جمله اهداف آن است؛ هدفی که اروپا قادر به تاثیرگذاری چندانی در آن نیست. این وضعیت پایه و اساس «ناتو» را تشکیل داده؛ پایهای که مدتهاست از هم پاشیده شده است.
* وضعیت اروپا پیچیدهتر از توانش برای دفاع از خود است
جمعیت کل کشورهای عضو اتحادیهاروپا 508 میلیون نفر است و جمعیت ایالاتمتحده حدود 320 میلیون نفر. تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا 18.47 تریلیون و همین رقم برای آمریکا حدود 18.3 تریلیون دلار است. به عبارت دیگر، اتحادیه اروپا و آمریکا از نظر ثروت با یکدیگر برابرند در حالی که اروپا 200 میلیون نفر جمعیت بیشتر دارد؛ بنابراین دلیلی وجود ندارد که اروپاییها توان نظامی برابر یا بیشتر از آمریکا نداشته باشند. اتحاد پیشین این دو قطب باعث تعهد واشنگتن به ناتو و اروپا نشده است.
مشکل ساختاری این است که اروپا فاقد توانمندی دفاعی است؛ بلکه تنها مجموعه کاملی از روابط میباشد. آلمان بعنوان بزرگترین کشور این اتحادیه تعداد اندکی از نیروهای نظامی خود را به ارتش ناتو اختصاص داده، انگلیس بودجه نظامی خود را کاهش داده و فرانسه نیز دارای ارتشی با توانمندیهای محدود است.
* اروپا باید رهبری کند اما نمیتواند
این استاد علوم سیاسی در بخش دیگری از مطلب خود تصریح کرد: ماموریت ناتو طی جنگ جهانی دوم روشن بود: دفاع از غرب اروپا در برابر شوروی. این اتحاد نظامی در اهداف ساده بهترین عملکرد را از خود نشان داد. با گذشت زمان و از بین رفتن این ماموریت ساده، اروپاییها دیگر تمایلی به سرمایهگذاری در بخشهای نظامی و دفاعی نشان ندادند. نیاز به دفاع امری دور از باور برای اروپاییها مینمود.
اکنون روسیه جایگاه تاریخی خود را احیا کرده و داعش نیز پایتختهای اروپایی را هدف قرار داده است. مشخص نیست که اروپا چگونه میخواهد با این چالشها مقابله نماید. امروز ترس اقدامات تروریستی انجامگرفته در اروپا این واقعیت نگرانکننده را بیش از پیش محرز نموده که چنین حملاتی در هر جا و هر زمانی احتمال وقوع دارد. دولتی که قاطعانه و باسرعت با تهدیدات تروریستی در مرزهای خود برخورد نمیکند مشروعیت و اعتماد عمومی مردم خود و متحدانش را از دست میدهد.
اروپاییها باید مانند ایالاتمتحده به تنهایی وارد عمل شوند. در مورد سوریه، آمریکا آماده استفاده از قدرت هوایی است اما برای اینکار نیازی به نیروهای چندگانه (ائتلافی) ندارد. در عوض، تصمیم دارد که بخش اعظمی از مسئولیت را به گردن شرکای اروپایی خود بیاندازد. واشنگتن قصد رهبری در این زمینه را ندارد. در عین حال، اروپا قادر به پذیرش چنین نقشی نیست چرا که نه سختافزار مورد نیاز آن را دارد و نه نیرو و انگیزه چنین کاری را. بنابراین اروپاییها همچنان امیدوارند بتوانند با استفاده از قدرت نرم از استفاده از قدرت سخت بگریزند.
ناتو میتواند ساختار خود را اصلاح نماید اما کاری دشوار خواهد داشت. خود اروپاییها نیز این دشواری را دریافتهاند به همین دلیل تمایلی برای اصلاح رویکرد خود ندارند. در چنینی وضعیتی مشکل حل نخواهد شد و تصور اینکه آمریکا به عنوان همکار (نظامی) در کنار اتحادیهاروپا میماند یک توهم است.