به گزارش مشرق، صبح بیست و نهم اردیبهشت سال 90 بهدنبال اعلام آتشسوزی کارخانهای متروک واقع در «ریحان آباد» ورامین، مأموران آتشنشانی راهی آنجا شدند.آنها هنگام مهار آتش با جسد سوخته مرد میانسالی روبه رو شدند. در ادامه نیزمشخص شد جنازه متعلق به جمشید -صاحب کارخانه -است. با درپی اعلام این واقعه به پلیس، تیم جنایی نیزبه کارخانه متروکه رفتند. آنها در تحقیقات پی بردند جمشید از مدتها قبل این کارخانه را رها کرده و آنجا به محلی متروکه تبدیل شده است.
ولی گاهی اوقات خود و فرزندانش به کارخانه رفت و آمد داشتند.درادامه نیزبا اطلاعاتی که یکی ازهمسایهها به تیم جنایی داد، مردی بهنام محمود به اتهام قتل دستگیرشد. این درحالی بود که یکی از همسایهها هم علیه محمود شهادت داده و گفته بود ساعتی قبل از آتشسوزی، محمود را با دست و لباسهای خون آلود، هنگام خروج ازکارخانه دیده است.
بدین ترتیب محمود 40 ساله بازداشت شد و در بازجویی به قتل اعتراف کرد.جمشید در حیاط کارخانه تور والیبال نصب کرده بود تا بچههایش بازی کنند. آنها مراعات همسایهها را نمیکردند و ظهرها سر و صدا راه میانداختند. به همین خاطر چند بار به جمشید تذکر داده بودم اما گوشش بدهکار نبود. تا اینکه آخرین بار با او درگیر شدم و با کارد کوچکی که در جیب داشتم ضربهای به گردناش زدم. ولی من کارخانه را آتش نزدم و احتمالاً کارخانه به خاطر روشن بودن یک پیک نیک آتش گرفته است.با وجود این وی یکبار در شعبه 113 دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که قتل را گردن نگرفت و ادعا کرد بیگناه است.
اما قضات دادگاه با توجه به کشف پیراهنی خونی در خانه محمود و همچنین اظهارات تنها شاهد حادثه آتشسوزی، وی را به قصاص محکوم کردند. اما حکم صادره در شعبه 16 دیوان عالی کشور تأیید نشد.
تا اینکه دیروز شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی و با حضورقاضی اسلامی- مستشاردادگاه- تشکیل جلسه داد و متهم برای دومین بار پای میز محاکمه ایستاد.
وی در دفاع از خود گفت: «آخرین بار جمشید در کارخانه تنها بود که پیش او رفتم و با هم نشستیم.اما همسایه مان، هنگام بیرون آمدن از کارخانه مرا دید و حتی با او صحبت کردم. آن شب به خانه برگشتم و صبح روز بعد موقع رفتن به محل کارم متوجه شلوغی مقابل کارخانه نشدم. اما عصر وقتی فهمیدم جمشید کشته شده است با مرد همسایه تماس گرفتم و ازاوخواستم درباره اینکه مرا در نزدیکی کارخانه دیده، به کسی حرفی نزند.چون سابقه دار بودم و میترسیدم پلیس به من شک کند. اما نمیدانم چرا او علیه من شهادت داده است.» در پایان جلسه دادگاه، هیأت قضایی وارد شور شد تا دوباره حکم متهم را صادر کند.