به گزارش مشرق، به سبک گشتی گیران برای جناب گودرزی مینویسیم که کدام دست آورد از تغییرات اساسنامه ارزش این را دارد که ورزش ایران، به کل، با همه بدنه و وزن خود روی پل برود؟
هستند باتجربه هایی که اعلام خطر کردهاند که تغییر اساسنامه فدراسیونها میتواند ورزش ایران را تعلیق کند. همین میتواند، همین ممکن است دغدغه و پرسش بزرگی به وجود آورد که «چرا باید چنین رفتاری انجام داد و دلیل تغییر اساسنامهها آن هم با این شدت و سرعت و البته با دور زدن مجامع فدراسیون ها که فائقی و خیلیهای دیگر معتقدند خلاف قانون است، چیست؟»
دقت که میکنیم متوجه میشویم مهمترینش حذف قدرت انتخاب مجامع هیاتهای استانی از فدراسیون و انتقال آن به مدیرکل ورزش استان است که می تواند انتخاب مجمع فدراسیونها را زیر نظر وزارت ورزش ببرد.
این یعنی دخالت مستقیم و دورزدن فدراسیونها که شاید تجربهای بود از فدراسیون فوتبال که وزارت ورزش با وجود مخالفت با کفاشیان نتوانست او را کنار بزند و قریب را رئیس فدراسیون فوتبال کند.
اما آیا از دادن اختیار به اعضای متخصص ضرر کرده ایم؟ در فدراسیون فوتبال که چنین نبوده است. فدراسیون توانست بزرگترین مربی که تاکنون به ایران آمده را استخدام کند، به جام جهانی صعود کردیم، مقابل آرژانتین دنیا را شگفت زده کردیم، تنه به تنه سوئد و شیلی زدیم، در جام ملت ها عقب تر از قبل نرفتیم، در فوتبال ساحلی قهرمان دنیا شدیم، دوباره در فوتسال مردان قهرمان آسیا شدیم، در فوتسال بانوان قهرمان آسیا شدیم و ...
آیا این بد بود؟ اتفاقا هرکجا که باخته ایم دخالت مستقیم وزارت ورزش بود به عنوان مثال حذف کرانچار یکی از آنها بود که منجر به حذف تیم فوتبال امید در راه المپیک شد. حال چرا باید قدرت و کارشناسی و تخصص را جابه جا کنیم و از فدراسیون و مجمع به وزارت ورزشی برسیم که نقش نظارتی باید داشته باشد؟
نگرانیها رو به افزایش است، نامه سرگشاده کیومرث هاشمی به اسحاق جهانگیری - معاون اول رئیس جمهور- در واقع تلنگر بزرگی بود و ما را به یاد همه آن روزها که دادکان اظهار نگرانی میکرد و البته گوش شنوایی نبود، انداخت.
فيفا آن روزها و پس از برکناری دادکان از ریاست فدراسیون فوتبال در بيانيهاي اعلام كرد: «فدراسيون فوتبال ايران به دليل دخالت دولت در امور فوتبال كه برخلاف ماده ١٧ اساسنامه فيفاست از تمام فعاليتهاي بينالمللي محروم ميشود».
عجيبتر اينكه بارها عليآبادي و ديگر مسوولان ورزشي اعلام ميكردند كه هيچ خطري فوتبال ايران را تهديد نميكند. مشهورترين جمله درباره احتمال تعليق فوتبال ايران قبل از اين اتفاقات را هم داريوش مصطفوي به زبان آورد و گفت: «فيفا هيچ غلطي نميتواند بكند» اما در نهايت همه ديدند كه بيتوجهي آنها به قوانين بينالمللي چه تبعات جبرانناپذيري را براي فوتبال ايران به همراه آورد.
حال بیم آن میرود که همان ماجرا دوباره تکرار شود، آنهم نه در فوتبال که در همه ورزش ایران. اتفاقا همین کیومرث هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک که امروز هشدار داده است، آن روزها از طرف سازمان تربیت بدنی در کمیته انتقالی قرار گرفت و به نظر میرسد از همه دیگران در این زمینه باتجربهتر است.
دغدغهها فراوان است، دلیلش هم تنها برای قدرت نفوذ بیشتر است در ورزشها؛ این در حالی است که فدراسیونهای تخصصی هر ورزش در صورت حمایت درست مالی خودشان بهترین نتایج را رقم میزنند.
هستند باتجربه هایی که اعلام خطر کردهاند که تغییر اساسنامه فدراسیونها میتواند ورزش ایران را تعلیق کند. همین میتواند، همین ممکن است دغدغه و پرسش بزرگی به وجود آورد که «چرا باید چنین رفتاری انجام داد و دلیل تغییر اساسنامهها آن هم با این شدت و سرعت و البته با دور زدن مجامع فدراسیون ها که فائقی و خیلیهای دیگر معتقدند خلاف قانون است، چیست؟»
دقت که میکنیم متوجه میشویم مهمترینش حذف قدرت انتخاب مجامع هیاتهای استانی از فدراسیون و انتقال آن به مدیرکل ورزش استان است که می تواند انتخاب مجمع فدراسیونها را زیر نظر وزارت ورزش ببرد.
این یعنی دخالت مستقیم و دورزدن فدراسیونها که شاید تجربهای بود از فدراسیون فوتبال که وزارت ورزش با وجود مخالفت با کفاشیان نتوانست او را کنار بزند و قریب را رئیس فدراسیون فوتبال کند.
اما آیا از دادن اختیار به اعضای متخصص ضرر کرده ایم؟ در فدراسیون فوتبال که چنین نبوده است. فدراسیون توانست بزرگترین مربی که تاکنون به ایران آمده را استخدام کند، به جام جهانی صعود کردیم، مقابل آرژانتین دنیا را شگفت زده کردیم، تنه به تنه سوئد و شیلی زدیم، در جام ملت ها عقب تر از قبل نرفتیم، در فوتبال ساحلی قهرمان دنیا شدیم، دوباره در فوتسال مردان قهرمان آسیا شدیم، در فوتسال بانوان قهرمان آسیا شدیم و ...
آیا این بد بود؟ اتفاقا هرکجا که باخته ایم دخالت مستقیم وزارت ورزش بود به عنوان مثال حذف کرانچار یکی از آنها بود که منجر به حذف تیم فوتبال امید در راه المپیک شد. حال چرا باید قدرت و کارشناسی و تخصص را جابه جا کنیم و از فدراسیون و مجمع به وزارت ورزشی برسیم که نقش نظارتی باید داشته باشد؟
نگرانیها رو به افزایش است، نامه سرگشاده کیومرث هاشمی به اسحاق جهانگیری - معاون اول رئیس جمهور- در واقع تلنگر بزرگی بود و ما را به یاد همه آن روزها که دادکان اظهار نگرانی میکرد و البته گوش شنوایی نبود، انداخت.
فيفا آن روزها و پس از برکناری دادکان از ریاست فدراسیون فوتبال در بيانيهاي اعلام كرد: «فدراسيون فوتبال ايران به دليل دخالت دولت در امور فوتبال كه برخلاف ماده ١٧ اساسنامه فيفاست از تمام فعاليتهاي بينالمللي محروم ميشود».
عجيبتر اينكه بارها عليآبادي و ديگر مسوولان ورزشي اعلام ميكردند كه هيچ خطري فوتبال ايران را تهديد نميكند. مشهورترين جمله درباره احتمال تعليق فوتبال ايران قبل از اين اتفاقات را هم داريوش مصطفوي به زبان آورد و گفت: «فيفا هيچ غلطي نميتواند بكند» اما در نهايت همه ديدند كه بيتوجهي آنها به قوانين بينالمللي چه تبعات جبرانناپذيري را براي فوتبال ايران به همراه آورد.
حال بیم آن میرود که همان ماجرا دوباره تکرار شود، آنهم نه در فوتبال که در همه ورزش ایران. اتفاقا همین کیومرث هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک که امروز هشدار داده است، آن روزها از طرف سازمان تربیت بدنی در کمیته انتقالی قرار گرفت و به نظر میرسد از همه دیگران در این زمینه باتجربهتر است.
دغدغهها فراوان است، دلیلش هم تنها برای قدرت نفوذ بیشتر است در ورزشها؛ این در حالی است که فدراسیونهای تخصصی هر ورزش در صورت حمایت درست مالی خودشان بهترین نتایج را رقم میزنند.