روزي يک ساعت سرقت براي زندگي در مسافرخانه، رابطه بازن متاهل به جنایت خیابانی کشیده شد، سناریوی پیچیده کلاهبرداری میلیونی، سرقت های برق آسا در خیابان از جمله مهمترین اخبار حوادث در روز گذشته است.

*رابطه بازن متاهل به جنایت خیابانی کشیده شد

به گزارش گروه خواندنی های مشرق، جواني كه متهم است به دليل رابطه با زني متاهل، جوان ديگري را به قتل رسانده‌ مدعي شد ضربه‌اي به مقتول نزده‌ است. به گزارش خبرنگار ما، اين مرد جوان مدعي است زمان درگيري چون عينك به چشم نداشت نه آلت قتاله را ديد و نه متوجه شد چه كسي ضربه را به مقتول وارد كرد.

روشن نماينده دادستان در ابتداي اين جلسه محاكمه در جايگاه حاضر شد و خطاب به قضات شعبه 71 دادگاه كيفري ‌استان تهران گفت: حامد كه از تاريخ يكم خرداد سال گذشته بازداشت است متهم است جواني به نام پدرام را به قتل رسانده در حالي‌كه پدرام قصد داشت در يك نزاع ميانجيگري كند. او گفت: «روز حادثه حامد هنگام رفتن به محل كارش با جواني به نام نيما درگير شد و اين دعوا دقايقي بعد پايان يافت اما بعدازظهر همان روز حامد دوباره با نيما و چند نفر ديگر به نزاع پرداخت و پدرام كه قصد ميانجيگري داشت مورد هجوم حامد قرار گرفت و كشته ‌شد. متهم سه روز بعد از حادثه بازداشت شد و به قتل اعتراف كرد.»

نماينده دادستان ادامه داد: «بررسي‌ها نشان داد حامد با زني رابطه داشت و از آنجايي كه اين زن متاهل بود و اهالي محل از اين موضوع خبر داشتند بنابراين به او اعتراض كردند. اين اعتراض ابتدا توسط نيما و دوستانش مطرح شد و به همين دليل هم آنها درگير شدند و پدرام در اين ميان به قتل رسيد. متهم در بازجويي‌ها علاوه بر اينكه به رابطه با زن همسايه اعتراف كرد، توضيح داد قتل را چطور مرتكب شده‌است.

بنابراين با توجه به مدارك موجود در پرونده به عنوان نماينده دادستان تهران درخواست صدور حكم قانوني را دارم.»در ادامه جلسه محاكمه پدرومادر مقتول در جايگاه حاضر شدند و درخواست صدور حكم قصاص كردند آنها كه اعضاي بدن فرزندشان را اهدا كرده ‌بودند گفتند حاضر به گذشت از قاتل نيستند. پدر مقتول گفت: سه ساعت از ضربه خوردن پسرم گذشته بود كه به من خبر دادند او در بيمارستان است. گفتند اين ضربه به سرش وارد شده و جواني به نام حامد او را زده ‌است. پسرم در كما بود و من حتي نتوانستم با او خداحافظي كنم. بعد هم پزشكان گفتند او دچار مرگ مغزي شده است و پيشنهاد دادند اعضاي بدنش را اهدا كنم. من هم با همسرم صحبت كردم و او رضايت داد.

قلب و دو كليه پسرم را اهدا كرديم اما حاضر نيستم قاتل او را ببخشم. در ادامه متهم به دفاع از خودش پرداخت و با رد اتهام قتل گفت: صبح آن روز من با نيما درگير شدم. مدتي بود كه نيما هر وقت من را مي‌ديد پوزخندي مي‌زد و چيزي مي‌گفت. آن روز بعدازظهر وقتي داشتم به خانه برمي‌گشتم يكي از بچه‌محل‌ها را ديدم. نامش ناصر است. دست تكان داد. من هم نگه‌ داشتم سوار موتورم شد و گفت شنيده‌ام با نيما درگير شده‌اي و قرار است شب دوباره با هم دعوا كنيد. جواب دادم من كاري با نيما ندارم ولي او به من بد‌وبيراه مي‌گويد. مقابل خانه كه رسيديم دوستان نيما من را ديدند و درگيري بين ما آغاز شد آنها مرا زدند. چون چشمانم خيلي ضعيف است وقتي عينك زمين افتاد ديگر جايي را نديدم پدرام جلو آمد و گفت براي چه دعوا مي‌كنيد و فحش مي‌دهيد گفتم به جاي اينكه ما را جدا كني خودت هم داد مي‌زني يك‌دفعه لباسش را درآورد و به من حمله كرد. اصلا نمي‌ديدم چه كسي جلويم است و مرا مي‌زند، پايم به چيزي‌گير كرد و خم شدم آن را برداشتم. هنوز هم نمي‌دانم قتل چطور اتفاق افتاد اما يكدفعه صداي مردم را شنيدم كه داد مي‌زدند چه كردي چرا زدي؟ بعد هم چند جوان كه آنجا بودند او را به بيمارستان رساندند.

در اين هنگام قاضي از متهم پرسيد انگيزه اين درگيري چه بود كه متهم جواب داد نمي‌دانم چرا من را آنقدر اذيت مي‌كردند. سپس قاضي عزيز محمدي-رييس دادگاه- بخش‌هايي از گفته‌هاي متهم در دادسرا را خواند و گفت: اعتراف كردي با زني به نام مينا كه شوهر داشت و همسايه شما بود ارتباط داشتي. مينا هم اين رابطه را تاييد كرده‌است از آنجايي كه اهالي محل اين موضوع را مي‌دانستند غيرتي شدند و به تو اعتراض كردند و انگيزه درگيري همين موضوع بود. تو در بازجويي‌ها در مورد آلت قتاله هم توضيح دادي و گفتي با ميله‌اي بلند كه نوك آن خم شده‌بود به پيشاني مقتول كوبيدي بنابراين بهتر است در دادگاه هم واقعيت را بگويي.متهم اين گفته‌ها را انكار كرد و گفت: آن زن فقط به خانه ما رفت‌وآمد داشت. چون با مادرم دوست بود. ضمن اينكه اعترافاتم را قبول ندارم. من تحت فشار بودم. بعد از اظهارات متهم رديف اول و سه متهم ديگر كه به اتهام شركت در نزاع در دادگاه حاضر شده‌ بودند وكيل‌مدافع حامد دفاعيات خود را مطرح كرد و هيات‌قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.

*روزي يک ساعت سرقت براي زندگي در مسافرخانه

مردي كه در اتوبوس‌هاي تندرو از مردم جيب‌بري مي‌كرد، دستگير شد. در پي وقوع جيب‌بري در ايستگاه‌هاي سطح شهر تهران، به ويژه در ايستگاه‌هاي خطوط BRT ميدان انقلاب – سه‌راه تهرانپارس و بالعكس،

كارآگاهان اداره هفدهم پليس آگاهي تهران به تحقيق در اين رابطه پرداختند. بررسي اطلاعات به دست‌آمده حكايت از آن داشت كه سارق يا سارقان دزدي‌ها را در ساعت‌هاي اوليه روز انجام مي‌دهند. در ادامه تحقيقات، با شناسايي ايستگاه‌هاي خطوط BRT كه عمده سرقت‌ها در آنها به وقوع پيوسته بود، كنترل و مراقبت از اين مكان‌ها در دستور كار قرار گرفت و سرانجام ساعت هفت‌بامداد روز دوم ماه جاري موفق به دستگيري يكي از سارقان جيب‌بر حين ارتكاب سرقت شدند اين مرد 40ساله كه مهدي نام دارد، در بازجويي‌ها به ده‌ها فقره سرقت اقرار كرد.



سرهنگ علي غياثوند، معاون مبارزه با سرقت‌هاي خاص پليس آگاهي تهران در اين رابطه گفت: «با توجه به احتمال افزايش تعداد مالباختگاني كه به اين شيوه مورد سرقت قرار گرفته‌اند، مجوز انتشار بدون پوشش چهره متهم از سوي داديار شعبه ششم بازپرسي دادسراي ناحيه چهار تهران صادر شده است و از كليه مالباختگان و از ساير شكات احتمالي كه موفق به شناسايي تصوير متهم شده‌اند، دعوت مي‌شود براي طرح و پيگيري شكايات خود به اداره هفدهم پليس آگاهي تهران مراجعه كنند.»

*سناریوی پیچیده کلاهبرداری میلیونی

اوايل سال گذشته فردي با مراجعه به دادسراي ناحيه 14 تهران شكايتي را درخصوص كلاهبرداري 80ميليون توماني مطرح كرد و پرونده براي رسيدگي تخصصي در اختيار پايگاه ششم پليس آگاهي قرار گرفت. مالباخته درباره نحوه وقوع كلاهبرداري به كارآگاهان گفت: «چندي پيش از طريق تعدادي از دوستان خود در بازار تهران، با شركتي كه در زمينه پخش مواد بهداشتي و آرايشي فعاليت دارد، آشنا شدم. پس از گذشت مدتي با توجه به اعتمادي كه بين من و يكي از اعضاي شركت به نام «علي-ق» ايجاد شده بود، به پيشنهاد وي قبول كردم در اين شركت سرمايه‌گذاري كنم. براي اين كار مبلغ 80 ميليون تومان پرداخت كردم اما پس از مدت كوتاهي ناگهان تماس‌هاي تلفني و ارتباط كاري من با علي قطع شد و زماني كه به شركت مراجعه كردم متوجه شدم او مدتي پس از گرفتن مبلغ 80 ميليون تومان، ناپديد شده است.»



كارآگاهان با توجه به اطلاعات به‌دست‌آمده از پرونده، با مراجعه به شركت پخش محصولات بهداشتي و آرايشي متوجه شدند چندي پيش مديرعامل شركت فوت شده و پس از مرگ مديرعامل، «علي-ق» به صورت غيرقانوني چك‌ها را نقد و از حساب بانكي شركت پول برداشت كرده و فراري شده است. ماموران در ادامه رسيدگي به اين پرونده، به بررسي اسناد و مدارك شناسايي به‌دست‌آمده از متهم پرونده پرداختند و اطلاع پيدا كردند «علي-ق» هويت اصلي متهم تحت تعقيب نيست و او در تمام اين مدت از مشخصات فردي ديگر استفاده مي‌كرد به اين ترتيب «علي-ق» واقعي شناسايي و در بازجويي از وي مشخص شد چند ماه پيش از اين كلاهبرداري اسناد و مدارك شناسايي متعلق به وي در منطقه كن سرقت شده بود.

پس از افشاي اين موضوع كارآگاهان اطمينان پيدا كردند مرد فراري با طراحي نقشه‌اي حساب‌شده به استخدام شركت موردنظر درآمده و در طول مدت فعاليتش منتظر فرصتي بود تا بتواند نقشه خود را اجرا كند. از آن زمان پليس تحقيقات وسيعي را براي شناسايي و دستگيري مرد ناشناس انجام داد اما هنوز سرنخي از وي به دست نيامده است. سرهنگ محمد اشراقي، رييس پايگاه ششم پليس آگاهي تهران درباره اين پرونده گفت: «با توجه به متواري بودن متهم و احتمال افزايش ديگر جرايم ارتكابي از سوي او، مجوز انتشار بدون پوشش تصوير متهم از سوي داديار شعبه چهارم دادسراي ناحيه 14 تهران صادر شده است؛ بنابراين از تمامي شهروندان كه موفق به شناسايي تصوير متهم شده و اطلاعاتي از مخفيگاه يا محل‌هاي تردد وي دارند درخواست مي‌شود اطلاعات خود را در اختيار پايگاه ششم پليس آگاهي تهران قرار دهند همچنين از ساير شكات و مالباختگان احتمالي نيز درخواست مي‌شود براي طرح شكايات خود اقدام كنند.»

*سرقت های برق آسا در خیابان

دو سارق حرفه‌اي كه كيف و طلاهاي شهروندان را با تهديد چاقو سرقت مي‌كردند، بعد از دستگيري به ارتكاب چندين فقره جرم مشابه اقرار كردند. ماموران كلانتري خاني‌آبادنو روز نهم ماه جاري از طريق مركز فوريت‌هاي پليسي در جريان سرقت طلاي همراه يك زن توسط سرنشينان يك موتوسيكلت در خيابان شهيد محمدي قرار گرفتند.

مالباخته در اظهارات اوليه خود به ماموران كلانتري گفت: «ساعت 17:45 در حال بردن فرزندم از مدرسه به خانه بودم كه ناگهان يك موتوسيكلت با دو سرنشين نزديك شد. من در حال باز كردن در خانه بودم كه ناگهان سرنشين عقب موتور چاقويي را به زير دستبندم انداخت و ضمن تهديد با چاقو طلا را سرقت كرد و هر دو نفر به سرعت از محل متواري شدند.»

كارآگاهان پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران با تشكيل پرونده مقدماتي مسوول تحقيق در اين رابطه شدند و با بهره‌گيري از اطلاعات به دست‌آمده از مالباخته درخصوص مشخصات ظاهري سارقان و همچنين استفاده از بانك مجرمان سابقه‌دار به ويژه در زمينه كيف‌قاپي و گردنبند‌قاپي موفق به شناسايي متهمي 20ساله به نام مهران شدند. اين جوان پيش از اين نيز بارها به اتهام كيف‌قاپي و گردنبندقاپي دستگير شده بود. در حالي‌كه تحقيقات درباره مهران ادامه داشت، چندين مورد سرقت كيف و گردنبند در مناطق غرب و جنوب‌غرب تهران به پليس گزارش شد كه در تمام اين موارد سارقان بر يك موتوسيكلت طرح هوندا125 آبي‌رنگ سوار بودند و شيوه دزدي‌شان نيز شبيه به سرقت اول بود به همين خاطر مشخصات مهران در اختيار تمام كلانتري‌هاي محدوده وقوع جرايم قرار گرفت تا اينكه روز دوشنبه ماموران كلانتري خاني‌آبادنو حين گشت‌زني به سرنشينان يك هوندا125 آبي‌رنگ مشكوك شدند و مشاهده كردند اين دو نفر در حال نزديك شدن به يك زن هستند.

دو مظنون به محض مشاهده واحد گشت كلانتري سعي كردند فرار كنند، به اين ترتيب تعقيب و گريز آغاز شد و ماموران با شليك تيرهوايي، موفق به دستگيري يكي از سرنشينان موتوسيكلت شدند و در بازرسي از او يك قبضه چاقو و يك اسپري اشك‌آور و در بازرسي از صندلي موتوسيكلت نيز يك قبضه قمه كشف كردند. پس از انتقال متهم به كلانتري مشخص شد او همان مهران است. به همين خاطر وي در اختيار پايگاه پنجم پليس آگاهي قرار گرفت و در بازجويي‌هاي پليسي ضمن اعتراف به كيف‌قاپي و گردنبندقاپي، همدست 22ساله خود به نام رضا را معرفي كرد.

مهران در اعترافات خود درخصوص نحوه آشنايي با رضا به كارآگاهان گفت: «چند ماه پيش در قهوه‌خانه‌اي واقع در منطقه نازي‌آباد با رضا درگير شدم و پس از گذشت چند روز از اين موضوع، به تدريج با يكديگر دوست شديم تااينكه پس از مدتي رضا به من پيشنهاد انجام سرقت داد و من نيز كه وسوسه شده بودم، با پيشنهاد وي موافقت كردم.»متهم ادامه داد: «در زمان سرقت‌ها من هميشه راننده بوم و كار اصلي را رضا انجام مي‌داد. زماني‌كه قصد سرقت داشتيم، با موتور در كوچه‌ها پرسه مي‌زديم تا سوژه خود را شناسايي كنيم. برايمان نيز اهميتي نداشت افرادي را كه انتخاب مي‌كنيم، ريزنقش يا قوي‌هيكل، زن يا مرد و پير يا جوان هستند. ما از همه اين افراد دزدي مي‌كرديم. در زمان سرقت نيز ابتدا به سوژه نزديك مي‌شديم و رضا شروع به پرسيدن آدرس صوري مي‌كرد و در يك لحظه كه آن شخص در حال دادن نشاني آدرس بود، رضا به صورت ناگهاني و خيلي سريع و با تهديد چاقو اقدام به سرقت دستبند يا گردنبند آنها مي‌كرد و پس از سرقت نيز به سرعت از محل متواري مي‌شديم.» با توجه به اعترافات متهم، تمامي محل‌هاي تردد رضا در محدوده نازي‌آباد تحت مراقبت‌هاي نامحسوس قرار گرفت و سرانجام اين جوان نيز دستگير شد.

سرهنگ علي‌اكبر اسدي، رييس پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران با تاييد اين خبر گفت: «با توجه به اعترافات صريح متهمان درخصوص تعدد سرقت‌هاي انجام‌شده، شناسايي مالباختگان در دستور كار كارآگاهان قرار گرفته است و از كليه مالباختگاني كه توسط سرنشينان يك دستگاه موتوسيكلت طرح هوندا125 آبي‌رنگ و در طول چند ماه گذشته مورد سرقت قرار گرفته‌اند، دعوت مي‌شود براي شناسايي متهمان و طرح شكايات خود به پايگاه پنجم پليس آگاهي تهران مراجعه كنند.»

*پسری که پدر معتادش را کشت

این پسر که اعتیاد پدرش را خطری برای آبرویش می‌دید نقشه قتل وی را طراحی کرد.

صبح روز 6 مهر ماه سال گذشته، مرد جوانی که در حال ورزش کردن در پارک جانبازان صومعه‌سرا بود نظرش به خودروی تیره رنگی که به شکل نامناسبی در وسط پارک توقف کرده بود جلب شد. مرد ورزشکار هنگامی که برای بررسی خودرو کنجکاو شده بود و به نزدیکی آن رفت همانجا در جایش خشکش زد. وی فکر نمی‌کرد که با جسد غرق در خون راننده روبه‌رو شود. این مرد با دیدن صحنه دلخراش مرگ راننده پلیس را با خبر کرد.

دقایقی بعد تیمی از مأموران پلیس صومعه‌سرا برای بررسی موضوع به پارک جانبازان آمدند و با جسد چاقو خورده راننده لاغر اندامی که پشت فرمان به شکل فجیعی کشته شده بود،روبه‌رو شدند. بررسی‌های نخست نشان می‌داد این مرد با بیش از 20 ضربه چاقو به کام مرگ فرو رفته است.

در ادامه با دستور قاضی کشیک دادسرای صومعه‌سرا تیمی از کارآگاهان پلیس، مأموریت یافتند تا پرونده قتل راننده را بازگشایی کنند. بدین ترتیب دست به تجسس‌های میدانی زدند و در ابتدای مسیر تحقیقات دریافتند که چند روز پیش زن جوانی با مراجعه به یکی از کلانتری‌های شهر ناپدید شدن شوهرش را گزارش داده بود.

با دعوت از این زن، وی در پزشکی قانونی شوهر خود را که همان راننده لاغر اندام بود شناسایی کرد و با حالت گریان به پلیس گفت: یک روز پیش از پیدا شدن جسد شوهرم، وی از خانه بیرون رفت و قرار بود که ساعت 8 شب به دنبال پسر بزرگم که برای بازی فوتبال در باشگاه بود برود. پسرم به خانه آمد ولی خبری از «علی» نبود، هر چقدر به گوشی موبایلش زنگ زدم، گوشی خاموش بود. خیلی نگران بودیم و به هر جایی که می‌دانستیم وی رفته است، زنگ زدیم ولی هیچ کس اطلاعی از سرنوشت وی نداشت، در آخر موضوع را به پلیس گزارش دادیم.

کارآگاهان در ادامه تحقیقات از خانواده‌ «علی» متوجه شدند وی هیچ مشکلی با خانواده یا دوست و آشنایی نداشته است و در زمان پیدا شدن جسد هیچ پول یا وسیله‌ای از خودرواش دزدیده نشده است. بنابراین فرضیه اختلاف خانوادگی در قتل «علی» مطرح شد. دایره ردیابی‌های ویژه روی خانواده «علی» متمرکز شد و کارآگاهان در تجسس‌ها دریافتند که «علی» مردی کشاورز بوده و به مواد مخدر اعتیاد داشته است و خانواده وی بویژه پسرانش از این موضوع بشدت ناراحت بوده‌اند. «شاهین» پسر بزرگ «علی» که دانشجو است در بازجویی‌ها به پلیس گفت که پدرش آن شب تماس گرفته ولی نزدش نرفته است و اصلاً فکر نمی‌کرده که پدرش به قتل رسیده باشد.
کارآگاهان در بازجویی‌ها متوجه شدند «شاهین» اظهارات ضد و نقیضی دارد بنابراین با کنترل رفت و آمدها و ارتباط‌های چندین ماهه وی موفق شدند سرنخ‌هایی را برای رمزگشایی پرونده قتل پارک جنگلی بیابند.

همزمان با ارسال چندین بار احضاریه به خانه مادر شاهین، وی به بهانه‌های مختلف از مراجعه به پلیس خودداری می‌کرد تا این که شاهین بازداشت شد و خود را مقابل شواهد و مدارکی دید که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت و لب به اعتراف باز کرد و گفت: چندین بار پدرم را در حال مصرف مواد مخدر دیده بودم و این موضوع مرا بشدت آزرده کرده بود و از سویی احساس می‌کردم که آبروی خانوادگی‌مان رفته است. بنابراین پس از چندین بار کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم وی را به قتل برسانم و برای اجرای نقشه‌ام شب حادثه از پدرم خواستم تا به سمت پارک جنگلی برود. آن شب باران تندی می‌آمد. به پارک رسیدم. من زودتر پیاده شدم و چاقویی را که از قبل تهیه کرده بودم از آن سوی خودرو آوردم و پدرم را که در حال پیاده شدن بود با چند ضربه چاقو مورد حمله قرار دادم و به خانه برگشتم.

یکی از بستگان شاهین با تماس با شوک روزنامه گفت: اواخر سال گذشته بازسازی صحنه قتل توسط پلیس انجام شد. در حال حاضر «شاهین» در زندان است و خانواده وی در تلاش هستند که از پدربزرگ و مادربزرگش رضایت بگیرند. بنا بر این گزارش در حال حاضر حکمی از سوی دادگاه استان گیلان برای پسر پدرکش صادر نشده است و پلیس در تلاش برای بازنگری به زوایای دیگر پرونده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس