کد خبر 970521
تاریخ انتشار: ۷ تیر ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۳
مهدی نصیری

دکتر فردید ارائه دهنده نگرشی عمیق و ماهیت کاو از مدرنیته و تجدد بود و در شرایطی که شیخ و شابّ در برابر برق علم و تکنولوژی مدرن دل و دین از دست می دادند، او از عمق اومانیستی سخن می‌گفت.

به گزارش مشرق، مهدی نصیری پژوهشگر حوزه دین و اندیشه و مدیرمسؤول سابق روزنامه کیهان در تازه‌ترین بخش از خاطرات خود از دوران حضور در کیهان، در کانال شخصی خود نوشت:

دکتر فردید (متوفی ۱۳۷۳ ش) بدون شک یکی از جدی ترین متفکران معاصر ایران است، هر چند همچنان گرفتار یک تحریم و بایکوت نیم قرنه از سوی روشنفکران مدافع جامعه باز و انقلابیون فلسفه زده صدرایی است.

طیف رنگارنگی از صاحب نظران معاصر چون جلال آل احمد، سید حسین نصر، داریوش شایگان، رضا داوری اردکانی، داریوش آشوری، احسان نراقی، حمید عنایت، امیر حسین جهانبگلو، محمد مددپور، محمد رجبی، عباس معارف، علی معلم دامغانی، مرتضی آوینی با شدت و ضعفی متفاوت از فردید متاثر بوده اند. هر چند برخی از آنان مانند شایگان و آشوری بعداً به منتقدان و مخالفان جدی او تبدیل شدند.

بیشتر بخوانید:

دکتر فردید ارائه دهنده نگرشی عمیق و ماهیت کاو از مدرنیته و تجدد بود و در شرایطی که شیخ و شابّ در برابر برق علم و تکنولوژی مدرن دل و دین از دست می دادند، او از عمق اومانیستی و خودبنیادانه مدرنیته و ایلغار غرب جدید علیه جهان و بشریت، در فضای دانشگاهی و روشنفکری سخن می گفت.

روشنفکران متاثر از پوپر که مدافع وضع موجود عالمند و حاکمیت لیبرال دموکراسی را آخرین منزلگاه سیر تکاملی بشر می دانند، با فردید به شدت در ستیز بودند و با نفوذی که در دهه نخست انقلاب در ارگان های فرهنگی نظام مانند ارشاد و صدا و سیما و دانشگاهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، به شدت عرصه را بر فردید و تراوشات فکری او تنگ کردند و مجالی برای بروز و ظهور آن نگذاشتند.

سید مرتضی آوینی با آنکه متاثر از آرای فردید و شاگردان او همچون دکتر داوری بود، هرگز به دیدار فردید که همیشه در دسترس و مشتاق دیدار دوستانش بود، نرفت. شهریار زرشناس برای من نقل کرد که روزی در مجله سوره به آوینی پیشنهاد داده که به دیدار فردید برویم اما او نپذیرفت و گفت: من به دیدار فردید نرفته متهم به فردیدیسم هستم، وای به وقتی که بفهمند من به دیدار او رفته ام!

اما این فضای بایکوت مانع دیدارمن به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان که می توانست باعث اتهام فردیدیسم به کیهان نیز شود با فردید نشد و از همین رو در سال ۷۱ یا ۷۲ به اتفاق آقایان حجت الاسلام محمد علی معلی و یوسفعلی میرشکاک به دیدن او در منزلش رفتیم و ساعتی را با او گپ زدیم. اگر چه در آغاز دیدار، تعرض تندش به برخی از افراد توی ذوقمان زد اما وقتی وارد بحث های غربشناسی اش شد میخکوب حرفهایش شدیم و سراپا گوش.

علاوه بر روشنفکران، اهل فلسفه و پیروان حکمت متعالیه هم به دلیل نقد فردید بر فلسفه یونانی و عدم توافق آنها با نقد او به علم و تکنولوژی مدرن که برای آن چون چاقوی آشپزخانه ماهیت خنثی و لابشرط قائلند، (علی رغم مواضع انقلابی او و حمایتش از امام خمینی) هیچ گاه روی خوش به فردید نشان ندادند.

اما این مخالفت صدراییان با فردید گاه وجه بامزه ای نیز پیدا می کند و آن اینکه فردید را متهم به التقاط هایدگری می کنند. البته فردید از فیلسوف آلمانی هایدگر متاثر بود و خود می گفت که من تفسیر و خوانشی اسلامی از هایدگر ارائه می کنم اما مساله این است که صدراییان که فلسفه یونانی را به نام حکمت اسلامی قالب زده و بر حوزه های علمیه تشیع غالب کرده اند، چگونه التقاط آشکار خود را نادیده و به التقاط فردید خرده و ایراد می گیرند.

التقاط و عدم دسترسی به اسلام ناب در غیاب فصل الخطاب معصوم در فراتر از مسلمات و اجماعیات دین و مذهب، مصیبت و مشکل همگانی است و کسی نمی تواند در مسائل و موضوعات اختلافی دینی به سادگی ادعای وصول به حقیقت و حکم واقعی خداوند را داشته باشد و اساساً مفتوح بودن باب اجتهاد در عصر غیبت معنایی جز این ندارد که حقیقت یقینی در فراتر از مسلمات و قطعیات نزد فقیه و یا مجتهدی خاص نیست و هر مجتهدی باید خود مستقلاً برای فهم بهتر مسائل و مقاصد کتاب و سنت و عقل تلاش و استفراغ وسع کند.

اگر قرار باشد میزان خلوص و عدم التقاط در موضوع غرب شناسی را در مورد متفکرانی چون طباطبایی و مطهری و فردید محک بزنیم به نظر حقیر دیدگاه فردید به مبانی قران و سنت و عقل بسی نزدیکتر از آن دو بزرگ دیگر است و اشکال وارده به فردید در این موضوع یکی از جهت تاثر از مبانی هایدگر و دیگری تاثر از مبانی ابن عربی (در علم الاسماء تاریخی) است و البته اگر اخذ از ابن عربی ایراد دارد که دارد باید پیش و بیش از فردید دانشگاهی، صدراییان حوزوی را سرزنش کرد که توحید و دیگر اصول عقاید خود را به توحید تشبیهی مخالف عقل و وحی ابن عربی گره زده اند.

جالب است که فردید ادعای خلوص و نابی اندیشه نداشت و با وقوف بر عمق تاثیر غرب و مدرنیته بر عالم و آدم، می گفت همه ما غربزده ایم، منتها من غربزده خودآگاهم و غرب و غربزدگی ام را می فهمم اما بسیاری متوجه غربزدگی شان نیستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۲۳:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۷
    9 3
    یعنی تمام حکمای متأله و فیلسوفان ربانی ملتقط بودند ‌شما و تفکیکی ها دین را درست فهم میکنید از این مخالفت بی منطق و درک گنگ خود دست بردارید مناظرات باشما و امثالهم از معنی واژگان فراتر نمی رود.
  • IR ۰۰:۳۷ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۸
    2 1
    موضوع فلسفه یونانی یا فلسفه اولی بحث وجود بماهو وجود است یک شناخت پایه ای از هستی است . قرائتی که یونانیان از هستی دارند تجانس با معرفت اسلامی از هستی دارد ولی قرائت اگزیستانسیالیستی از وجود هیچ وجه شبهی با هستی شناسی دینی ندارد . حتی جناب فردید در تعریف وجود اگزیستانسیالیستی مقاللت و مطالبی دارند که این وجود رو در حد قابل فهم در بیاورند . لذا دازاین اومانیستی هایدگر با انسان در مفاهیم دینی و رابطه اش با هستی و خداوند قابل تطبیق و ترجمه نیست . لذا التقاطی هم تا این حد فاصله و اختلاف در اساس شناخت شکل نمیگیرد . اما مواجهه فلاسفه با آرای مخالف از نوع برخورد دو مذهب یا دو نظریه علمی نیست ، در فلسفه بر خلاف میل جناب نصیری عناد و تکفیری در بین نیست ، نظرات متفاوت ، بواسطه جنس دانش فلسفه و روشش در بوته نقد قرار میگیرد یا پذیرفنه میشود یا رد یا نقد یا اصلاح و تعییر . هستی شناسی موسوم به یونانی یک روش شناخت است یک دین نیست مثل ریاضیات که روش محاسبه کمیات است در علوم مختلف استفاده میشود مثل پزشکی ولی هیچ پزشکی نمیگوید علم پزشکی ریاضیات است و قائل به اینهمانی آن نمیشود .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس