.

مسلم فرزند عقیل بن ابی‌طالب، برادرزاده امیرمؤمنان(ع) و پسرعموی حسنین(ع) بود. بلاذری در «انساب‌الاشراف»، مسلم را قوی‌ترین و شجاع‌ترین فرزند عقیل دانسته‌است.

به گزارش مشرق، پدران ما، هر روز از دهه نخست ماه محرم را به نام شهیدی یا واقعه‌ای نام گذاری کرده‌اند تا در عزاداری بر سالار شهیدان(ع) و یاران وفادار او، نظم و یکپارچگی حفظ شود.اما در پس این اقدام ظریف و باریک‌بینانه، انتخابی عمیق و کارساز نهفته است که عزادار و عاشق حسین(ع) را، وادی به وادی تا صحرای کربلا می‌برد، تربیتش می‌کند و در عاشورا به مقامی می‌رساند که فریاد سر دهد: «یا لَیْتَنی‌ کُنْتُ مَعَکُمْ». حکایتِ روایت‌های شب و روز دهه نخست ماه محرم، حکایت همان آماده کردن دل است که در مجالس عزاداری ما، سخنرانان و مدّاحان متعهّد، برای رسیدن به آن مقام، می‌کوشند و جز رضای خدا طلب نمی‌کنند.

ما نیز، به تبعیت از این سنت حسنه، گام در همان مسیر می‌گذاریم و در دهه اول، هم‌نوا با همه عزاداران حسینی و با کمک گرفتن از اسناد قابل اعتماد تاریخی، روضه مکتوب هر روز را به شما سروران ارجمند و همراهان گرامی تقدیم می‌کنیم.

مسلم فرزند عقیل بن ابی‌طالب، برادرزاده امیرمؤمنان(ع) و پسرعموی حسنین(ع) بود. بلاذری در «انساب‌الاشراف»، مسلم را قوی‌ترین و شجاع‌ترین فرزند عقیل دانسته‌است.

طبق گزارش طبرسی در «اعلام‌الوری»، مسلم بن عقیل، همسر رقیه بنت علی و داماد امیرمؤمنان(ع) بود. در بیان جایگاه او نزد ولی‌خدا، استناد به فرازی از متن نامه سیدالشهدا(ع) به کوفیان، کافی و وافی است؛ فرازی که شیخ مفید، در جلد دوم کتاب «الارشاد»، آن را چنین آورده: «وإِنِّی باعِثٌ إِلیکُم أخِی وَ ابْنَ عمِّی وَ ثَقَتِی مِن أهلِ‌بَیتِی»؛ همانا من، برادر، پسرعمو شخص مورد اعتمادی از اهل‌بیتم را به سوی شما می‌فرستم.

آری، مسلم نزد حسین(ع)، اعتبار یک برادرِ امین را داشت که اگر جز این بود، شایستگی انجام آن مأموریت خطیر را نمی‌یافت و این‌چنین مردانه و شجاعانه، تا پای جان بر سر آرمان نمی‌ایستاد. مسلم بن عقیل، مرد روزهای سخت بود و در میدان‌های جهاد، پشت سر امیرمؤمنان(ع) حضور داشت؛ ابن‌شهرآشوب ساروی در جلد سوم کتاب «مناقب آل‌ابیطالب»، مسلم بن عقیل را از کسانی می‌داند که در جنگ صفین، همراه با حسنین(ع) و عبدا... بن جعفر، در جناح راست سپاه امام علی(ع) مستقر شدند و به جهاد پرداختند. محمد بن عمر واقدی (درگذشته ۲۰۷ق)، در کتاب «فتوح الشام» (جلد دوم)، نام مسلم بن عقیل را در کنار صحابه کبار مانند مقداد بن اسود، زید بن ثابت و ابوذر غفاری، در ماجرای فتوحات مصر و شام نقل کرده‌است و این امر نشان می‌دهد که مسلم، پیش از آن‌که به عنوان سفیر سیدالشهدا(ع) انتخاب شود، کارنامه‌ای درخشان در عرصه جهاد و مبارزه داشت.(۱)

تصمیم به اعزام سفیر

امام(ع) در مکه بود که تصمیم به فرستادن مسلم گرفت. شیخ مفید در «الارشاد»، به نامه‌های فراوانی اشاره می‌کند که امثال شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، عمرو بن حجاج و ... ، همان‌ها که بعدها آشکارا راهِ خیانت پیمودند، برای امام حسین(ع) نوشته و به وسیله «هانی بن هانی» و «سعید بن عبدا...» به مکه فرستاده‌بودند، با این مضمون که « پس بدان که باغ‌ها سرسبز است و میوه‌ها[ی کوفه] رسیده، هرگاه خواستی به سوی سپاه مجهزی بیا [که برای یاری تو تدارک دیده‌ایم].» سالار شهیدان(ع) مسلم را طلبید و او را با نامه‌ای که به آن اشاره کردیم، همراه با قیس بن مسهّر صیداوی، عمارة بن عبدا... سلولی و عبدا... و عبدالرحمن فرزندان شدّاد ارحبی به سوی کوفه روانه کرد.

مسلم، به دستور امام(ع) یا شاید با تدبیر خویش و برای آن‌که کسی از مأموریت وی مطلع نشود، ابتدا راه مدینه را پیش گرفت؛ روز ۱۵ رمضان سال ۶۰ (نخستین روز تیرماه سال ۵۹ شمسی)

در مدینه به زیارت حرم رسول‌خدا(ص) نایل شد، دو رکعت نماز خواند و با خویشان و بستگان وداع کرد.

آن‌گاه همراه با دو راهنما، به سوی کوفه تاخت. اما مسلم و همراهانش، از بدِ حادثه، در مسیر کوفه راه را گم کردند؛ دو راهنما در میانه راه جان دادند و مسلم که بدنی مقاوم و تجربه‌ای قابل اتکا داشت، توانست در پنجم شوال سال ۶۰ (۲۱ تیرماه)، در آن هوای گرم و غیرقابل تحمل، خود را با تنی تب‌دار و چهره‌ای به شدت آفتاب‌سوخته، به کوفه برساند.

آن بیعت تاریخی

مشهور است که مسلم، چون به کوفه رسید، در منزل مختار بن ابوعبید ثقفی منزل کرد؛ هرچند که برخی مورخان مانند مسعودی در «مروج‌الذهب» و طبری در «تاریخ‌الامم والملوک»، از خانه مسلم بن عوسجه نیز، به عنوان مکان اقامت مسلم نام برده‌اند.

مسلم پس از چند روز استراحت، شیعیان و بزرگان کوفه را فرا خواند، پیام امام حسین(ع) را به آنان رساند و از ایشان بیعت گرفت؛ بیعتی تاریخی که شاید محتوای آن، چنان‌که باید و شاید، هیچ‌گاه مورد توجه مورخان قرار نگرفته‌است. مرحوم سید عبدالرزاق موسوی مقرّم (درگذشته ۱۳۵۰ش) و نویسنده مقتل مشهور «مقرّم»، در کتابی با نام «الشهید مسلم بن عقیل» به محتوای این بیعت می‌پردازد و می‌نویسد: «بیعت مسلم مانند همان پیمانی بود که اوس و خزرج با رسول‌خدا(ص) در عقبه دوم بستند، یا همچون پیمان مردم با آن‌حضرت در روز فتح مکه یا مانند بیعت روز غدیر یا بیعت مردم مدینه با امیرمؤمنان(ع) یا شبیه بیعت مردم کوفه با حسن بن علی(ع) پس از شهادت امیرمؤمنان(ع)؛ در تمام این بیعت‌ها، عباراتی درباره دعوت به کتاب خدا، عمل به سنت پیامبر او، جهاد با ستمگران، دفاع از مستضعفان، تکریم و بخشش به محرومان، تقسیم مساوی فیء میان مسلمانان، بازگرداندن حقوق مردم، یاری اهل‌بیت علیهم‌السلام در برابر دشمنان کینه‌جویی که حق آن‌ها را نادیده می‌گیرند و نیز، دوستی با دوستان خاندان رسول‌خدا(ص) و دشمنی با دشمنان این خاندان، به چشم می‌خورد»؛ آری، مقرّم راست می‌گوید؛ بیعتی که مسلم برای سیدالشهدا(ع) از مردم کوفه گرفت، بیعت تأسیس حکومتی است که در چشم‌انداز آن، آرمان‌شهر نبوی قابل رؤیت بود. به این ترتیب، کوفیان مشتاقانه به بیعتی رو آوردند که چندی بعد، ناجوانمردانه آن را شکستند. (۲)

روایت تنهایی مسلم در تاریکی کوفه

مسلم بن عقیل، ۳۷ روز بعد از ورود به کوفه، نامه‌ای به این شرح برای مولایش فرستاد: «وقتی که نامه مرا خواندی، سریعاً به سوی کوفه روانه شو که همه مردم با تو هستند و به خاندان معاویه اعتقاد و تمایلی ندارند، والسلام.» اما کوفه آبستن حوادثی دیگر بود؛ گویی بار دیگر قصه «الکوفیُ لایوفی» از گوشه و کنار آن شهر غم‌آلود با مردمانی رنگ‌به‌رنگ، چهره کریه خود را آشکار می‌کرد.

طولی نکشید که با ورود عبیدا... بن زیاد، شرایط به طرز عجیبی متغیر شد. شیعیان وفادار به پیمان، هنگامی که عبیدا... بن زیاد به بهانه عیادت از شریک بن اعور، قصد رفتن به خانه هانی بن عروه کرد، نقشه قتل پسر مرجانه را ریختند.

مسلم را تشویق کردند که با این کار، دشمنی غدّار را از سر راه بردارد، تا کوفه برای حمایت از حسین(ع) و ورود او، یکدست شود؛ اما مسلم بن عقیل، پرورش یافته مکتب علی(ع) است، فرد مورد اعتماد حسین(ع) از میان اهل‌بیت او؛ آیا می‌تواند چنین عملی را مرتکب شود؟ مسلم در آخرین لحظات، از انجام این اقدام منصرف شد؛ ابوحنیفه دینوری در «اخبار الطوال» می‌گوید که مسلم به یاد حدیثی از رسول‌خدا(ص) افتاد که در آن از ناگهانی کشتن نهی شده‌بود.

هر چه بود، مسلم ناجوانمردانه و فریبکارانه تیغ نکشید؛ اما چند روز بعد، هنگامی که چهار هزار کوفی بیعت کرده با او، گرد دارالاماره کوفه جمع شدند تا مردانه با عبیدا... روبه‌رو شوند، پسر مرجانه راه فریب را پیش گرفت؛ شریح قاضی را پیش انداخت تا سوگند بخورد که حال هانی خوب است و افرادی را چون شبث بن ربعی به میان مردم فرستاد، تا کابوس لشکر جرّار شام را به جان مردان بی‌غیرت کوفی بیندازد و چنین شد که در شام آن روز، شبی از شب‌های ماه ذی‌الحجه سال ۶۰، مسلم بن عقیل پس از اقامه نماز در مسجد کوفه، همان مکانی که فرق عمویش علی(ع) را شکافته بودند، خود را تنها یافت.

مظلومِ سربلند

مسلم در آن تاریکی شب، سرگردان کوچه‌های کوفه شد و در آن گیر و دار، مهمان پیرزنی «طوعه» نام که فرزند ناخلفش، پای یزیدیان را به پناهگاه سفیر حسین(ع) باز کرد؛ ۷۰ نفر به فرماندهی محمد بن اشعث خانه را محاصره کردند. مسلم تیغ کشید و بیرون آمد و علی‌وار بر دشمن هجوم برد؛ آن روز، روز ۹ ذی‌الحجه بود، روز عرفه و هوا به غایت گرم.

مسلم بن عقیل در میانه آن نبرد تن به تن، زخم برداشت، اما جمع کثیری از شرطه‌های عبیدا... را به دیار عدم فرستاد. مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس المهموم»، کشته‌شدگان به دست مسلم را در آن درگیری، ۴۱ نفر ذکر کرده‌است؛ رقمی که هر چند دقیق نیست، اما حکایت از شجاعت و جنگاوری داماد امیرالمؤمنین(ع) دارد. عاقبت، تشنگی بر مسلم غلبه کرد و پسر اشعث از در فریب درآمد؛ تضمین کرد که پسر عقیل در امان است؛ مسلم به ناچار تیغ وانهاد و تسلیم شد در حالی که اشک بر چشمانش روان بود.

شیخ مفید در «الارشاد» آورده‌است که در آن حال، یکی از مأموران، اشک‌های مسلم را به باد طعنه گرفت که مردِ چنین میدانی را گریه شایسته نیست! اما مسلم، مردانه پاسخ داد: به خدا سوگند که من بر خود نمی‌گریم و از مرگ خویش باکی ندارم، هرچند که مانند دیگران زندگی نزد من عزیز است، اما برای خاندانم گریه می‌کنم که به سوی من حرکت کرده‌اند، من برای حسین و خاندان او گریه می‌کنم. او را به دارالحکومه بردند و پسر مرجانه، بی‌توجه به امانِ پسر اشعث، حکم به قتل سفیر حسین(ع) داد.

بکیر بن حمران که در نبرد رویارو با مسلم، زخمی برداشته بود، پسر عقیل را به پشت‌بام دارالحکومه برد و در حالی که بر لب وی تکبیر و شهادتین جاری بود و می‌گفت : «اللّهمّ احکمْ بینَنا وبینَ قومٍ غَرُّونا وکَذَبونا وخَذَلونا»؛ بار خدایا! تو میان ما و آن مردمی که فریبمان دادند، دروغ گفتند و دست از یاری حق برداشتند داوری فرما، سر از گردن وی جدا کرد و پیکر او را از فراز بام دارالحکومه به پایین افکند. سلام و درود خداوند بر آن سفیر وفادار، آن رادمرد الهی، مسلم بن عقیل.

پی نوشت:

۱- درباره سال ولادت مسلم بن عقیل و نیز، تعداد فرزندان او، روایات بسیاری نقل شده‌است. همراهی وی با امام علی(ع) در جنگ صفین و حضور در فتوح شام و مصر، نشان می‌دهد که وی، به سن و سال، عمری در حدود حسنین(ع) داشت. شیخ توسی در کتاب «رجال» (صفحه ۱۰۳) ضمن نام بردن از اصحاب سیدالشهدا(ع) در کربلا، از عبدا... بن مسلم بن عقیل نام می‌برد و می‌نویسد: «عبدا... بن مسلم بن عقیل، قتل معه، أمه رقیة بنت علیّ بن أبی‌طالب». طبق گزارش شیخ توسی، عبدا... فرزند مسلم بن عقیل یکی از شهدای کربلاست که مادرش، رقیه دختر امیرمؤمنان(ع) بوده و در رکاب دایی بزرگوارش به شهادت رسیده‌است.

مجموعه این اطلاعات، نشان می‌دهد که سن مسلم از ۵۰ متجاوز بود و شاید نتوان به گزارش‌هایی که او را جوانی ۳۰ تا ۳۵ ساله فرض کرده‌است، توجه کرد.

۲- درباره آمار تعداد بیعت‌کنندگان، گزارش‌های مختلفی وجود دارد؛ طبری در «تاریخ الامم والملوک»، به نقل از ابی‌مخنف، آمار بیعت‌کنندگان را ۱۲ هزار نفر ثبت کرده‌است؛ اما ابوحنیفه دینوری در «اخبارالطوال»، این رقم را ۱۸ هزار نفر و ابن‌قتیبه دینوری در «الامامة و السیاسة»، آمار را حدود ۳۰ هزار نفر ثبت کرده است.

در این بین، اگر آمار را حدود ۲۰ هزار نفر در نظر بگیریم، با توجه به ظرفیت ۶۰ هزار نفری سپاه کوفه در آن عصر، باید تعداد بیعت‌کنندگان با مسلم بن عقیل را حدود یک سوم مردان کوفی بدانیم که رقم قابل ملاحظه‌ای است.

منبع:روزنامه خراسان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس