به گزارش مشرق، نصرالله عبداللهی تاکید دارد که کاوه رضایی پیشنهادی ندارد و در استقلال میماند. اینکه وی درست میگوید یا نه، اینکه کاوه رضایی اصلا پیشنهادی دارد یا نه مهم نیست، مهم این است که در استقلال هرکس هر پیشنهادی را به طور جدی تری مطرح می کند، مدیر بالادستی آن پیشنهاد را دروغین و تبلیغاتی میداند. البته عمو نصی استقلالیها از تبلیغاتی بودن این پیشنهاد حرفی نزده است اما وقتی مدیر برنامه یک بازیکن اعلام میکند که بازیکنش پیشنهاد دارد و حتی کد میدهد که قرار است شاگرد کاناوارو در تیم تیان جین چین شود و سرپرست تیم میگوید پیشنهادی نیست، این همان معنای تبلیغات را میدهد.
پیش از این در استقلال خود سرمربی هم موضوع پیشنهاد انگلیسی را مطرح کرد که از یک تیم لیگ جزیره پیشنهاد مربیگری دارد و اتفاقا آن پیشنهاد هم از سوی افتخاری تبلیغاتی خوانده شد. هفته قبل هم بختیار رحمانی زمزمه جدایی سر داد و او هم پیشنهادی نداشت.
حالا دو بحث وجود دارد، بحث اول این است که وقتی سرمربی تیم خودش از پیشنهاد تیم دیگری حرف می زند آن هم درست وسط مسابقات لیگ برتر و اتفاقا آن پیشنهاد هم از سوی مدیر عامل تبلیغاتی خوانده می شود، دیگر نه می توان از بازیکن این تیم بابت باز کردن یک پیشنهاد انتقادی داشته باشد و نه بازیکن می تواند از عبداللهی دلخور باشد که چرا پیشنهادش را تبلیغاتی یا رویایی خوانده است چون این عرف استقلال است و همه انگار هر هفته همین میکنند و ساز جدایی یا رسم پیشنهاد رویایی را مطرح می کنند و البته ظاهرا مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکنند.
پرسش این است: وسط این همه پیشنهاد از بریتانیا تا چین (جاده ابریشم و مارکوپولو) اصلا جایی برای استقلال وجود دارد و کسی به این تیم هم فکر میکند؟ استقلال برای استقلالیهای امروز اولویت اول هست یا فقط یک کاروانسراست برای استراحت وسط جاده ابریشم از شرق دور تا اروپا؟
اینکه این همه در استقلال پیشنهادهای مارکوپولویی مطرح میشود و آن همه تکذیب صریح وجود دارد، معنی دارد، معنیاش را همه میدانند. تمرکزی در کار نیست، استقلال انگار هدف اول و آخر نیست. اینجا محل گذر شده است.
پیش از این در استقلال خود سرمربی هم موضوع پیشنهاد انگلیسی را مطرح کرد که از یک تیم لیگ جزیره پیشنهاد مربیگری دارد و اتفاقا آن پیشنهاد هم از سوی افتخاری تبلیغاتی خوانده شد. هفته قبل هم بختیار رحمانی زمزمه جدایی سر داد و او هم پیشنهادی نداشت.
حالا دو بحث وجود دارد، بحث اول این است که وقتی سرمربی تیم خودش از پیشنهاد تیم دیگری حرف می زند آن هم درست وسط مسابقات لیگ برتر و اتفاقا آن پیشنهاد هم از سوی مدیر عامل تبلیغاتی خوانده می شود، دیگر نه می توان از بازیکن این تیم بابت باز کردن یک پیشنهاد انتقادی داشته باشد و نه بازیکن می تواند از عبداللهی دلخور باشد که چرا پیشنهادش را تبلیغاتی یا رویایی خوانده است چون این عرف استقلال است و همه انگار هر هفته همین میکنند و ساز جدایی یا رسم پیشنهاد رویایی را مطرح می کنند و البته ظاهرا مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکنند.
پرسش این است: وسط این همه پیشنهاد از بریتانیا تا چین (جاده ابریشم و مارکوپولو) اصلا جایی برای استقلال وجود دارد و کسی به این تیم هم فکر میکند؟ استقلال برای استقلالیهای امروز اولویت اول هست یا فقط یک کاروانسراست برای استراحت وسط جاده ابریشم از شرق دور تا اروپا؟
اینکه این همه در استقلال پیشنهادهای مارکوپولویی مطرح میشود و آن همه تکذیب صریح وجود دارد، معنی دارد، معنیاش را همه میدانند. تمرکزی در کار نیست، استقلال انگار هدف اول و آخر نیست. اینجا محل گذر شده است.