به گزارش مشرق، متن یادداشت محمد کاظم انبارلویی با عنوان " مقوله توزیع قدرت" به شرح ذیل می باشد :
مقوله «توزیع» قدرت مهمتر و اساسیتر از «تولید» قدرت است. ملت ما در دو نهضت مشروطه و نهضت ملی کردن نفت در تولید قدرت ملی و سرکوب استعمار و استبداد، قدرت خارقالعادهای از خود نشان داد اما در توزیع قدرت، رهبران و نخبگان جامعه مشکل داشتند و در مدت کمی قدرت را واگذار کردند. سازمان، اطلاعات، ارتباطات و محاسبات، چهار پایه قدرت است. استعداد یک ملت در شکلگیری قدرت بستگی تام به این چهار پایه دارد.
وحدت ملی در نبوغ و هوشمندی نخبگان در چگونگی سامانه سازمان مقاومت باید تجلی داشته باشد. خوراک این سازمان، اطلاعات درست و تحلیل واقعی از حوادث است. اگر در بستری درست محاسبه شود، پیروزی حتمی است.
نظم و انضباط دموکراتیک در شکلگیری بنیانهای سازمان، حرف اول را میزند. هوشیاری سیاسی و انضباط و تقوای اخلاقی و شایستگیهای علمی و عملی در سلسله مراتب قدرت، تعیین کننده است. رهبری از دل همین ساز و کار علمی و عملی و در عین حال دموکراتیک بیرون میآید.
چینش قدرت پس از تولید آن باید تابعی از متغیر نگاه فوق باشد و الاّ خیلی سریع از هم میپاشد.
استبداد و اجانب، انقلاب مشروطه را به دلیل فقد دیدگاه رهبران آن از ماهیت نهضت و فقد دانش کافی در مورد مقوله توزیع قدرت به زمین زدند. نهضت ملی شدن نفت هم کم و بیش به همین دلایل رو به تلاشی رفت.
ایام، ایام بازخوانی کودتای 28 مرداد است. مصدق پس از قیام 30 تیر که سر کار آمد چند حرکت ضد ملی کرد که خوشبینترین مفسران و تحلیلگران تاریخ معاصر از آن به عنوان اشتباهات و بدبینترین مفسران از آن به عنوان خیانت یاد میکنند.
اولین حرکت، بیمهری به رهبری نهضت حضرت آیت الله کاشانی و دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور بود. او با تردستی دو قطبی انگلیسیها، دربار شاه و نهضت ملی را که در قیام تاریخی 30 تیر به رهبری آیت الله کاشانی به پیروزی رسیده بود به حاشیه برد و دو قطبی جریان مذهبیها و ملیون را به جای آن نشاند. این رویکرد، تیر خلاص به وحدت ملی بود.
دومین حرکت، درخواست اختیارات ویژه در قانونگذاری و نهایتاً انحلال مجلس بود. مجلسی که پایگاه اصلی نهضت به شمار میرفت.
سومین حرکت، اعتماد به آمریکاییها و عدم درک درست از دشمنان واقعی ملت بود. مصدق بین امپریالسیم انگلیس و امپریالیسم آمریکا تفاوت قائل بود. فکر میکرد با گفتگوی منهای پشتوانه ملی میتواند غائله نفت را حل کند.
چهارمین حرکت یا اشتباه او فقد دیدگاه انقلابیگری در برخورد با دشمنان ملت بود. او در حالی که اختیارات مطلق داشت و فرمانده کل قوا بود کاری برای بسیج مردم علیه کودتا نکرد.
او مفسدین فی الارض در قیام 30 تیر را رها کرد و اقدامی برای مجازات آنها نکرد. او روز کودتا میتوانست از طریق رادیو فراخوان نماید. او از بخشی از ارتش که وفادار ملت بود میتوانست بهره گرفته و جلوی کودتا را بگیرد. اما روند اوضاع به سمتی رفت که حتی برخی صاحبنظران تاریخ معاصر، او را به همدستی با عوامل کودتا متهم میکنند.
بغض او نسبت به آیت الله کاشانی و جریان مذهبی نهضت ملی طوری بود که گویی او فنای نهضت ملی را به بقایش ترجیح میداد. تردستی سیا در طراحی کودتا و بسیج الواط تهران و فواحش نبود، شیرینکاری این طراحی، قهرمان شدن یا اعلام کردن قهرمانی مصدق در این کودتا بود.
این قهرمان برای جلوگیری از حرکتهای بعدی جریان مذهب در ایران در مصاف با استبداد و استعمار جنبه کارکردی داشت.
اینکه آمریکاییها و انگلیسیها همه اسناد و مدارک کودتا را پس از گذشت 63 سال هنوز فاش نکردهاند همین است، در حالی که آنها معمولاً پس از 30 سال اسناد محرمانه خود را از حالت محرمانه خارج و برای ثبت در تاریخ به مورخان میسپارند.
این کارکرد، حرکت ملیون را در نهضت امام خمینی (ره) برای اخلال در توزیع قدرت و فروپاشی نهضت به خوبی میشود ادراک کرد. انگلیسیها و پس از آن آمریکاییها در یکصد سال اخیر با اخلال در سازمان قدرت ملت، وحدت ملی را دچار فروپاشی کردند. آنها از طریق دستکاری در اطلاعات و سوزنبانی ذهن عناصر غافل و نفوذی، این اخلال را انجام میدادند.
آنها ارتباطات رهبران نهضت را به هم ریختند و در نتیجه همه محاسبات به هم خورد و کسی نبود این بساط را با رهبری هوشمندانه خود جمع کند.
امام خمینی (ره) با بهره گیری از تجربیات شکست در دو نهضت مشروطه و نهضت ملی، به مقوله «توزیع قدرت» بر اساس یک نظم مردم سالارانه و متکی بر تئوری پردازی هوشمندانه متکی بر اسلام، تمام دسیسههای اجانب و جریان نفاق داخلی را بر باد داد.
او ابتدا در یک رفراندوم سراسری سکه انقلاب اسلامی را به نام «جمهوری اسلامی» ضرب و سپس قانون اساسی را با مشارکت منتخبین ملت تدوین نمود و همه سازوکارهای دموکراتیک و عقلانی را برای توزیع قدرت در اصول 177 گانه آن تثبیت کرد.
امام (ره) توزیع قدرت را بر اساس عدالت و شایسته سالاری و انقلابی گری به گونه ای تئوریزه کرد که از بازتولید استبداد و بازگشت استعمار جلوگیری میکرد.
مفصل بندی قدرت و توزیع هوشمندانه آن به گونه ای بود که بعد از امام (ره) نه تنها نکثی در اقتدار ملی پدید نیامد، بلکه اقتدار ملی در اوج قرار گرفت و ملت توانست از تهدیدهای نرم و سخت به راحتی عبور کند.
جانمایه این اقتدار، تأکید بر انقلابی ماندن و انقلابی بودن است. انقلاب مختص قشر و طبقه خاصی نیست اما پایگاه اصلی انقلاب در لایههای زیرین جامعه ما تثبیت شده و هیچ حادثهای نمیتواند این تثبیت را به هم بزند.
امروز حساسیت به تحرکات دشمن در سطح مردم و نخبگان، تحسین برانگیز است. امروز پایبندی به مبانی و ارزشهای اسلام و انقلاب و از همه مهمتر استقلال کشور در بین ملت ما به ویژه جوانان نهادینه شده است.
تقوای سیاسی و دینی مانع از وطن فروشی و بازی در زمین دشمن است. کسانی که خود را با سرعت انقلاب تنظیم نکنند، در گردنههای سختی که در حال عبور از آنها هستیم عقب میمانند و گاهی به قعر دره بدنامی و وطن فروشی سقوط میکنند.
این نشان میدهد چارچوبها و سازوکارهای توزیع قدرت در ایران، هوشمندانه طراحی شده است و علت اصلی پدیداری امنیت و اقتدار ملی ایرانیان امروز همین است.
مقوله «توزیع» قدرت مهمتر و اساسیتر از «تولید» قدرت است. ملت ما در دو نهضت مشروطه و نهضت ملی کردن نفت در تولید قدرت ملی و سرکوب استعمار و استبداد، قدرت خارقالعادهای از خود نشان داد اما در توزیع قدرت، رهبران و نخبگان جامعه مشکل داشتند و در مدت کمی قدرت را واگذار کردند. سازمان، اطلاعات، ارتباطات و محاسبات، چهار پایه قدرت است. استعداد یک ملت در شکلگیری قدرت بستگی تام به این چهار پایه دارد.
وحدت ملی در نبوغ و هوشمندی نخبگان در چگونگی سامانه سازمان مقاومت باید تجلی داشته باشد. خوراک این سازمان، اطلاعات درست و تحلیل واقعی از حوادث است. اگر در بستری درست محاسبه شود، پیروزی حتمی است.
نظم و انضباط دموکراتیک در شکلگیری بنیانهای سازمان، حرف اول را میزند. هوشیاری سیاسی و انضباط و تقوای اخلاقی و شایستگیهای علمی و عملی در سلسله مراتب قدرت، تعیین کننده است. رهبری از دل همین ساز و کار علمی و عملی و در عین حال دموکراتیک بیرون میآید.
چینش قدرت پس از تولید آن باید تابعی از متغیر نگاه فوق باشد و الاّ خیلی سریع از هم میپاشد.
استبداد و اجانب، انقلاب مشروطه را به دلیل فقد دیدگاه رهبران آن از ماهیت نهضت و فقد دانش کافی در مورد مقوله توزیع قدرت به زمین زدند. نهضت ملی شدن نفت هم کم و بیش به همین دلایل رو به تلاشی رفت.
ایام، ایام بازخوانی کودتای 28 مرداد است. مصدق پس از قیام 30 تیر که سر کار آمد چند حرکت ضد ملی کرد که خوشبینترین مفسران و تحلیلگران تاریخ معاصر از آن به عنوان اشتباهات و بدبینترین مفسران از آن به عنوان خیانت یاد میکنند.
اولین حرکت، بیمهری به رهبری نهضت حضرت آیت الله کاشانی و دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور بود. او با تردستی دو قطبی انگلیسیها، دربار شاه و نهضت ملی را که در قیام تاریخی 30 تیر به رهبری آیت الله کاشانی به پیروزی رسیده بود به حاشیه برد و دو قطبی جریان مذهبیها و ملیون را به جای آن نشاند. این رویکرد، تیر خلاص به وحدت ملی بود.
دومین حرکت، درخواست اختیارات ویژه در قانونگذاری و نهایتاً انحلال مجلس بود. مجلسی که پایگاه اصلی نهضت به شمار میرفت.
سومین حرکت، اعتماد به آمریکاییها و عدم درک درست از دشمنان واقعی ملت بود. مصدق بین امپریالسیم انگلیس و امپریالیسم آمریکا تفاوت قائل بود. فکر میکرد با گفتگوی منهای پشتوانه ملی میتواند غائله نفت را حل کند.
چهارمین حرکت یا اشتباه او فقد دیدگاه انقلابیگری در برخورد با دشمنان ملت بود. او در حالی که اختیارات مطلق داشت و فرمانده کل قوا بود کاری برای بسیج مردم علیه کودتا نکرد.
او مفسدین فی الارض در قیام 30 تیر را رها کرد و اقدامی برای مجازات آنها نکرد. او روز کودتا میتوانست از طریق رادیو فراخوان نماید. او از بخشی از ارتش که وفادار ملت بود میتوانست بهره گرفته و جلوی کودتا را بگیرد. اما روند اوضاع به سمتی رفت که حتی برخی صاحبنظران تاریخ معاصر، او را به همدستی با عوامل کودتا متهم میکنند.
بغض او نسبت به آیت الله کاشانی و جریان مذهبی نهضت ملی طوری بود که گویی او فنای نهضت ملی را به بقایش ترجیح میداد. تردستی سیا در طراحی کودتا و بسیج الواط تهران و فواحش نبود، شیرینکاری این طراحی، قهرمان شدن یا اعلام کردن قهرمانی مصدق در این کودتا بود.
این قهرمان برای جلوگیری از حرکتهای بعدی جریان مذهب در ایران در مصاف با استبداد و استعمار جنبه کارکردی داشت.
اینکه آمریکاییها و انگلیسیها همه اسناد و مدارک کودتا را پس از گذشت 63 سال هنوز فاش نکردهاند همین است، در حالی که آنها معمولاً پس از 30 سال اسناد محرمانه خود را از حالت محرمانه خارج و برای ثبت در تاریخ به مورخان میسپارند.
این کارکرد، حرکت ملیون را در نهضت امام خمینی (ره) برای اخلال در توزیع قدرت و فروپاشی نهضت به خوبی میشود ادراک کرد. انگلیسیها و پس از آن آمریکاییها در یکصد سال اخیر با اخلال در سازمان قدرت ملت، وحدت ملی را دچار فروپاشی کردند. آنها از طریق دستکاری در اطلاعات و سوزنبانی ذهن عناصر غافل و نفوذی، این اخلال را انجام میدادند.
آنها ارتباطات رهبران نهضت را به هم ریختند و در نتیجه همه محاسبات به هم خورد و کسی نبود این بساط را با رهبری هوشمندانه خود جمع کند.
امام خمینی (ره) با بهره گیری از تجربیات شکست در دو نهضت مشروطه و نهضت ملی، به مقوله «توزیع قدرت» بر اساس یک نظم مردم سالارانه و متکی بر تئوری پردازی هوشمندانه متکی بر اسلام، تمام دسیسههای اجانب و جریان نفاق داخلی را بر باد داد.
او ابتدا در یک رفراندوم سراسری سکه انقلاب اسلامی را به نام «جمهوری اسلامی» ضرب و سپس قانون اساسی را با مشارکت منتخبین ملت تدوین نمود و همه سازوکارهای دموکراتیک و عقلانی را برای توزیع قدرت در اصول 177 گانه آن تثبیت کرد.
امام (ره) توزیع قدرت را بر اساس عدالت و شایسته سالاری و انقلابی گری به گونه ای تئوریزه کرد که از بازتولید استبداد و بازگشت استعمار جلوگیری میکرد.
مفصل بندی قدرت و توزیع هوشمندانه آن به گونه ای بود که بعد از امام (ره) نه تنها نکثی در اقتدار ملی پدید نیامد، بلکه اقتدار ملی در اوج قرار گرفت و ملت توانست از تهدیدهای نرم و سخت به راحتی عبور کند.
جانمایه این اقتدار، تأکید بر انقلابی ماندن و انقلابی بودن است. انقلاب مختص قشر و طبقه خاصی نیست اما پایگاه اصلی انقلاب در لایههای زیرین جامعه ما تثبیت شده و هیچ حادثهای نمیتواند این تثبیت را به هم بزند.
امروز حساسیت به تحرکات دشمن در سطح مردم و نخبگان، تحسین برانگیز است. امروز پایبندی به مبانی و ارزشهای اسلام و انقلاب و از همه مهمتر استقلال کشور در بین ملت ما به ویژه جوانان نهادینه شده است.
تقوای سیاسی و دینی مانع از وطن فروشی و بازی در زمین دشمن است. کسانی که خود را با سرعت انقلاب تنظیم نکنند، در گردنههای سختی که در حال عبور از آنها هستیم عقب میمانند و گاهی به قعر دره بدنامی و وطن فروشی سقوط میکنند.
این نشان میدهد چارچوبها و سازوکارهای توزیع قدرت در ایران، هوشمندانه طراحی شده است و علت اصلی پدیداری امنیت و اقتدار ملی ایرانیان امروز همین است.