به گزارش گروه بين الملل مشرق، هرچند بايد در اطلاق "ميانجي بيطرف" به روسيه در اين مناقشه احتياط كرد، اما نفس پاسخ مثبت سران ارمنستان و آذربايجان به ابتكار روسيه، نشان از حسننظر آنها به تلاشهاي مسكو دارد. با اين حال، در كنار اين نشستهاي ديپلماتيك و گاهي تشريفاتي، بايد به اصول عمدهتري براي حل مسئله قرهباغ و تنش ميان باكو و ايروان از جمله راهحلهاي كوتاه و ميان مدت نيز دقت شود.
موسسه مطالعات ايراس در اين راستا و براي بررسي دقيقتر نقش روسيه در حل و فصل مناقشه قرهباغ گفت وگويي را با آقاي محمد فرهاد كليني، سفير سابق كشورمان در ارمنستان ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر ميگذرد؛
آقاي كليني! روسيه روز چهارم تير 1390 در كازان براي نهمين بار از سال 2008 و براي دومين بار در سال جاري ميلادي ميزبان نشست سران آذربايجان و ارمنستان بود كه به طور خاص به بررسي راهكارهاي حل مسئله قرهباغ اختصاص داشت. ديدگاه شما در خصوص ماهيت تلاش روسيه در اين خصوص چيست؟
موضوع قرهباغ طي ماههاي اخير از تحرك ديپلماتيك جديدي برخوردار شده بود و همان طور كه اطلاع داريد سران گروه مينسك خلال نشست گروه هشت طي يك بيانيهاي خواستار حل و فصل موضوع قرهباغ شدند. روسيه بعد از اين نشست و همچنان كه در گذشته نشستهاي چندجانبهاي را با سران طرفين دنبال ميكرد، نشست اخير رؤساي جمهور ارمنستان و آذربايجان را در شهر كازان ترتيب داد. البته قبل از اين نشست، دو اتفاق مهم و به عبارتي حركت ديپلماتيك حائز تأمل رخ داد. اول، پيام ساركوزي، رئيسجمهور فرانسه به آقاي ساركسيان، رئيسجمهور ارمنستان بود كه طي آن تأكيد كرده بود كه زمان حل و فصل مناقشه قرهباغ فرارسيده و از طرف ديگر، آقاي اوباما نيز از طريق تماسهاي تلفني كه با رؤساي جمهور ارمنستان و آذربايجان داشت بر سرعت بخشيدن به حل اين موضوع تأكيد كرد. اما آنچه امروز و بعد از برگزاري نشست سران در كازان مشاهده ميشود اين است كه به نظر ميرسد طرفين آمادگي لازم براي تفاهم اصولي براي حل و فصل اصولي موضوع قرهباغ را ندارند.
ارزيابي و جمعبندي رسانههاي مختلف نيز اين است كه اين مذاكرات بدون نتيجه فوري تمام شده و به نظر ميرسد كه در دورههاي بعدي نيز مذاكرات ادامه پيدا كند تا مواضع طرفين به يكديگر نزديك شود. البته شکست گفتگوها در حالي است که الهام علييِف رئيس جمهوري آذربايجان پيش از آغاز آن نسبت به شکننده بودن اين مذاکرات هشدار داده بود و به نقل از خبرگزاري فرانسه، "ادوارد نعلبنديان" که درباره نشست رهبران دو کشور در "قازان" روسيه صحبت مي کرد، گفت: قازان به نقطه عطفي در رابطه با اين موضوع تبديل نشد زيرا که آذربايجان آماده پذيرش آخرين نسخه "اصول اساسي" نبود. وي گفت که آذربايجان با درخواست تغيير تقريباً 10 مورد سندي که مدت ها بر روي آن گفتگو شده، گفتگوهاي صلح را تخريب کرد. به هر حال پس از سه ساعت مذاكره در شهر قازان روسيه، هيچ سندي مبني بر توافق طرفين بر حل مناقشه قره باغ به امضا نرسيد و در پايان مذاكرات سران سه كشور تنها به صدور بيانيه مشترك اكتفا كردند. بنظرم اين گونه مذاکرات و تلاش هاي ميانجيگرانه مفيد است و هنوز اصول مادريد اخرين دست آورد که البته با برداشت هاي متفاوت طرفين درگير همراه مي باشد.روسيه تلاش دارد تا خود را بعنوان ميانجي سازنده معرفي کند که البته طي ساليان اخير نيز ابزار تأثيرگذاري خود را بهبود بخشيده است.
چه توصيفي از ابتكار روسيه براي برگزاري نشستهاي سهجانبه سران ميتوان داشت. آيا ميتوان روسيه را «ميانجي بيطرف» دانست؟
طرفين در گذشته تفاهم كرده بودند كه گروه مينسك به عنوان محور حل و فصل موضوع قرهباغ محسوب كنند و بر همين اساس، حسن نيت كشورهاي ديگر براي حل اين موضوع را با استقبال تشريفاتي پاسخ ميگفتند. اما، روسيه در اين اواخر در چهارچوب نقش ميانجيگر خود در گروه منسك و نيز به لحاظ انتظاراتي كه از تحولات دارد، تلاشهايي را براي حل موضوع قرهباغ در دستور قرار داده است. البته اقدامات اين كشور، از موضوع حضور آن بصورت متن در گروه مينسك كه مبتني بر چهارچوب نگاه و اهداف چند جانبه است ،جدا مي باشد. اينكه آيا روسيه در مناقشه قرهباغ و در اين نشستهاي سهجانبه، «ميانجي بيطرفي» است يا خير، نيز بايد طرفين مناقشه اين موضوع را تشخيص دهند. چرا كه آنها براي قضاوت در باب اين مسئله صاحبنظرتر هستند. به هر حال همين كه رؤساي جمهور دو كشور پذيرفتند كه در نشست سهجانبه سران شركت كنند، گواه نگاه آزمون وار آنها به حسن نيت مثبت روسيه است. البته ديدگاه آنها ميتواند ناشي از تعريف آنها از شرايط ژئوپوليتيك منطقه و يا احساس خفته كه از گذشته به ارث بردهاند، نيز باشد. طرفين نگاه روسي به منطقه و شيوه مخالفت گرجي ها را در بحران اوستيا با گوشت و پوست احساس و تجربه کرده اند روسيه در شرايط فعلي سرمشق نمي دهد بلکه با ادبيات ديپلماتيک راهنمايي مي کند و طرفين را با عواقب تحولات آشنا مي کند.
به نظر ميرسد ارمنيها بيش از آذربايجان مايل به دخالت روسيه در موضوع قرهباغ باشند. ديدگاه شما در اين رابطه چيست؟
به نظر من ارامنه عمدتاً با توجه به شناختي كه از تحولات و از منافع خود دارند، سعي ميكنند كه در وهله نخست منافع و شرايط خود را مد نظر داشته باشند. لذا، بخشي از تحركاتي را كه ارامنه در چهارچوب تعامل با روسيه در نظر دارند، به نگاه تاريخي كه موجود است، و بخش ديگر به اين مسئله بر ميگردد كه كشورهاي ديگر قفقاز جهتگيري سريع و فوري را به سمت غرب و به نحو ديگري در بخشهاي نظامي و امنيتي به ناتو مد نظر قرار دادهاند. زير اين شرايط، ارمنستان تلاش كرده كه عملاً يك نگاه رقابتي و متعادلكننده را دنبال كند و با حفظ امتداد خود با موضوع غرب و همچنين همكاريهايي كه با ناتو دارد، (در سطح پائينتري نسبت به آذربايجان و گرجستان)، تلاش نمايد تا روسيه را در يارگيريهاي منطقهاي از دست ندهد. بنظرم ارمنستان هنوز به لحظه پايان و فينال تکميل متقابل نرسيده است.
آذريها با توجه به اينكه ارمنستان و روسيه روابط خود را «راهبردي» تعريف ميكنند، به نظر ميرسد نگاهي احتياطي را به موضوع ميانجيگري مسكو در مسئله قرهباغ دنبال ميكنند. ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟
اين فرض درست است و روندها نيز نشان ميدهد كه آذربايجان همواره با نگاهي احتياطآميز به روسيه نگريسته است. اين نگاه، به خاطر يک ذهنيت تاريخي است كه در جامعه آذربايجان وجود دارد، چرا كه معمولاً احساس روسگريزي در اين جامعه همواره قوي بوده است (البته نه به شدتي كه در گرجستان وجود دارد). اما به هر حال نسبت به ارمنستان بايد گفت كه روحيه روسگريزي ميان آذريها بيشتر است. اخيراً نيز آذربايجان اقداماتي را در چهارچوب همكاري با ناتو در حال انجام دارد و از جمله موضوع قرهباغ را در چهارچوب نشست پارلماني ناتو پيشنهاد داد و همزمان به دنبال تهيه پيشنويسي بوده كه از جانب مجمع پارلماني ناتو در موضوع قرهباغ قضاوتهايي صورت پذيرد. اين پديده از اين منظر كه ناتو به عنوان يك سازمان فرامنطقهاي بخواهد در اين موضوع دخالت كند، قابل توجه است. در اين ميان، آذربايجان معمولاً تلاش ميكند تا با فرار ازكششهاي روسيه پاسخ ها را از سوي غرب جبران كند.
همان طور كه اشاره كرديد، اين گونه توافق شده كه گروه مينسك محور حل و فصل مسئله قرهباغ باشد. چرا روسها نشستهاي سران ارمنستان و آذربايجان را در قالب مينسك دنبال نميكنند؟
هرچند روسيه به لحاظ رسمي تلاش ميكند كه خود را با گروه مينسك در يك چهارچوب تكميل دائمي قرار دهد، اما در ابعاد راهبردي طبيعتاً انتظارات خود از قفقاز را بعد از جنگ اوستياي جنوبي جديد كرده است. به هيمن خاطر، انتظاراتي كه مسكو دارد اين است كه بتواند خطوط همكاريهاي خود با حوزه قفقاز را از ماوراء قفقاز به جنوب قفقاز گسترش دهد. روسيه بر اين اساس، تلاش ميكند تا با حضور در جريان ميانجيگري، فرصتهاي جديد را به عنوان يك ابزار مديريتي و براي ايجاد يك بستر امنيتي جديد، در چهارچوب نگاه و منافع خود به صورت همزمان دنبال كند. البته با توجه داشت كه اگر در شرايط جاري، موضوع حل و فصل قرهباغ بخواهد در چهارچوب نيروهاي نظامي فرامنطقهاي زير عنوان پاسدار صلح دنبال شود، در آن صورت به نظر ميرسد اين موضوع گستردهتر خواهد شد و طبيعتاً واكنشهاي جديدي را در منطقه به دنبال خواهد داشت.
قابل توجه اينكه، همين رفتار روسيه امروز نسبت به تاجيكستان نيز قابل مشاهده است از جمله بعد از سفر آقاي رحمان به اروپا و سپس حضور هيأتهاي امريكايي و ناتويي در اين كشور، و اينكه ما ميبينيم مسكو بلافاصله سفر وزير دفاع خود به تاجيكستان را به تأخير انداخت. اين تحول، بيانگر اين است كه روسيه حاشيه نزديك خود را قابل شراكت با ديگران نميبيند، لذا، چون از اين سياست پيروي ميكند، در نتيجه اگر يك نيروي فرامنطقهاي بخواهد در قالب نگاههاي پاسدار صلح به منطقه ورود كند، طبيعتاً حساسيتهاي جديدي را ميتوان از سوي روسيه شاهد بود. اطلاع داريد كه قضاوت سياسي و رسانهاي در روسيه پيرامون خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان با قضاوتهاي موجود در اروپا و امريكا تفاوتهايي دارد. چرا كه روسها بر اين باورند كه نيروهاي امريكا در منطقه به دنبال يك كاركرد جديد هستند و طي اين كاركرد جديد ميتوانند در حوزه آسياي مركزي و حتي زير عنوان نيروهاي پاسدار صلح ظرفيت جديد را براي خود برنامهريزي كنند.
لذا، روسيه نگران تغيير مأموريت نيروهاي نظامي امريكا در منطقه است. در موضوع قره باغ گروه مينسك كه از حدود 17 سال پيش به عنوان ميانجي سكان هدايت مذاكرات براي حل مناقشه قره باغ را به دست گرفته است، متاسفانه تاكنون توفيق عملياتي در حل مناقشه نداشته و طرفين با وجود برقراري آتش بس، هراز چندگاه يكديگر را به نقض آن متهم کرده اند. روسيه علاقمند است تا با مدريت جديد بحران عواقب ناشي از وضعيت جديد را در حوزه اهداف خود سامان دهد و در کوتاه مدت بصورت آشکاراز روياروي با رقبا خود در سبد گروه مينسک حتما خودداري مي کند.
با عنايت به پيشنهاد چندباره تهران براي ميانجيگري در موضوع قرهباغ، رويكرد روسيه را به اين پيشنهاد چگونه ارزيابي ميكنيد؟
معمولاً مواضع روسيه در خصوص مشاركت با ايران هيچگاه بر مبناي نفي نبوده، اما همزمان در چهارچوب اثبات هم نبوده است. البته زماني كه در گذشته بنده سفير ايران در ارمنستان بودم، نمايندگان گروه مينسك معمولاً ملاقاتهاي مستمري را با ما انجام ميدادند و توضيحاتي از روند تحولات را نيز در اختيار جمهوري اسلامي ايران قرار ميدادند. در اين راستا، نمايندگان روسي نيز همزمان با حضور در سفارت ايران در ايروان سعي ميكردند اين وضعيت را تشريح كنند و سياستهاي خود را در چهارچوب حل مسئله قرهباغ با طرف ايران در ميان بگذارند. لذا، اين دو موضوع در ابعاد رسمي و در ابعاد به اصلاح موازي با گروه مينسك از هم جداست و نميتوان آنها را با هم تركيب كرد. روسيه در حوزه قفقاز در فضاي بعد از فروپاشي شوروي ديالوگ منفي عليه ايران نداشته و اين رويكرد از جانب ايران نيز بصورت متقابل مشاهده ميشود. در اين شرايط، اينكه نيرويي بخواهد به روند صلح موضوع قرهباغ كمك كند که در چهارچوب منافع ملتهاي منطقه باشد، طبيعتاً ايران نيز استقبال ميكند، اما اگر در چهارچوب منافع انحصاري باشد، اين تلاش سئوالبرانگيز خواهد بود.
با توجه به شرايطي كه حول موضوع قرهباغ ايجاد و از جمله پس از نشست اخير كازان با نوعي توقف مواجه شده، اين روند و موضع ايران را در اين خصوص چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من از جانب جمهوري اسلامي ايران صحبت نميكنم و تهران همواره مواضع خود را از مجاري رسمي از جمله وزارت خارجه بيان كرده است اما به نظر ميرسد براي پيشبرد مذاكرات و نزديك كردن مواضع طرفين هنوز نياز به يك دوره واسطهاي جديد است. به عبارت ديگر، اقداماتي كه به صورت ميانبرنامه انجام شده كافي نبوده است.
به نظر ميرسد كه براي كمك به اين موضوع بايد در درجه اول كشورهاي قفقازي و ملتهاي منطقه در تعامل بيشتر قرار بگيرند. به ميزاني كه موضوع قرهباغ موضوعي نظامي، امنيتي و سياسي ديده نشود، اين ميانبرنامه شرايط را تحت تأثير قرار ميدهد و منجر به اين ميشود كه نگاههاي طرفين بر اساس يك سري موضوعات خصومتآميز شكل نگيرد. بر اين اساس، به نظر ميرسد كه موضوع قرهباغ نياز به يك دورهاي دارد كه فضاي تفاهم، فضاي معنوي و فضاي تبادلات اقتصادي بيش از پيش تقويت شود. طرفين ميتواند در مرحله اول و براي اينكه بتوانند زمينه را براي تعامل مردم منطقه مهيا كنند، موضوع قرهباغ را از نگاه و رويکرد اقتصادي تحليل كنند.
آنها ميتوانند اين موضوع را به عنوان دورهاي جديد از همكاريهاي اقتصادي ببيند و در اين چهارچوب تلاش كنند. رهبران نياز به تقويت اراده دارند و شجاعت انعطاف برابر را از حوزه حمايت مردم کسب کنند. در اين شرايط، با توجه به مشكلاتي كه ممكن است به لحاظ قانوني اساسي آذربايجان و يا مسائلي از قبيل برهم خوردن چهارچوب حقوقي اين كشور به وجود آيد، طرفين ميتوانند بر اساس يك منطقه آزاد اقتصادي به قرهباغ نگاه كنند. در اين چهارچوب، زمينههاي همكاري ميان طرفين بيش از پيش افزايش يافته و سپس در يك محيط جديدي ميتوانند مرزهاي تفاهم را در اراده خود به هم نزديك كنند. سرعت آذربايجان در پذيرش مفاد اصول مادريد اين کشور مجبور به تجديد نظر در قانون اساسي مي کند زيرا بهر حال آذربايجان به حالت فدراسيون نزديک مي شود. ميدانيد كه ماهيت بحران قرهباغ بيشتر جغرافيايي است و شايد اطلاق وجه قومي به اين موضوع نيز گزاف باشد؛ به عنوان مثال، هرچند مرز نخجوان و ارمنستان در شرايط حاضر باز نيست، اما اگر به تاريخ گذاشته و بعد از فروپاشي نگاه كنيم درخواهيم يافت كه همواره مردم نخجوان با مردم ارمني روابط خيلي مثبتي داشتهاند.
لذا، نميتوان اين قضاوت را داشت كه موضوع قرهباغ صرفاً يك راهحل سريع فرمايشي، دستوري و يا با يك كاركرد با ضمانتهاي نظامي دارد. بلكه، با شناختي كه از مردم منطقه و شناختي كه از ماهيت اين بحران وجود دارد، مهم اين است كه زمينههاي تعاملي طرفين هر چه بيشتر به هم نزديك شود، چرا كه اين آذربايجان و ارمنستان همسايگاني هستند كه بايد تا ابد كنار هم باقي بمانند و مناسب است در اين راستا کشورهاي خواهان صلح، صندوق اقتصادي براي پيشرفت صلح و توجه به آوارگان و آسيب ديدگان ساليان گذشته اختصاص دهند. توسعه اهميت بزرگي در تضمين ثبات و صلح بين مردم دو کشور و دو ملت خصوصا اهالي منطقه تاريخي قره باغ دارد.