به گزارش مشرق، در ادبیات شفاهی حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب در تبیین اولویتها و اهمیت هر یک از جلوههای منافع ملی، دفاع از نظام اسلامی را از اوجب واجبات و بالاتر از نماز بیان فرمودهاند. رفتار هر شخص و مسئول در نظام اسلامی نیز بر همین اساس سنجیده میشود تا هرج و مرج بر رویکردهای رفتاری حاکم نشود. این به شرطی است افراد ومسئولان خود را در درون نظام پنداشته و به دنبال درک تکلیف خود باشند.
شأن مقامات کشوری و حکومتی آن زمان مخدوش میشود که از عنوان و جایگاه خود تا حد یک بند سیاسی و حزبی و یا اقلیت ماجراجو و رانتخوار یا «مجموعه جداتافته پنداشته» و قرار داده و قیمگونه برای مردم و رهبری در نظام، اولویتهای دیگری را در دستور قرار دهند. حفظ نظام اسلامی از طریق پایبندی به ارزشهای اسلامی و ساختار نظام و رهبری و رعایت اصول و خطوط عریض منافع ملی و اقتدار آن امکانپذیر است.
چقدر تأسف برانگیز است که خودبزرگبینی و قدرت طلبی، چشم سر و دل برخی از بزرگان را کور میکند و با تکیه بر اندیشه و باورهای مشکوک لیبرالیسم فرهنگی و رویکردهای منفعتطلبانه باندی در تعاملات خارجی و داخلی، عرصه سمیرغ را آلوده و محربا زحمت میشوند.
ارزش و اهیمت و جایگاه هر شخصیتی از مقامات تا آن زمان که خود را همچون امام و رهبری، کاملاً صادقانه سرباز و خادم نظام و مردم، بداند، در اوج خواهند بود و آن زمان که همچون نوجوانان خام،برای مشارکت در انتخابات تیشرت میپوشند و لباس روحانی پیامبر را از تن بیرون کنند و برای اثبات خود همه چیز را زیر سؤال ببرند، ساقط میشوند و در بهترین شرایط مانند بنیصدر با آرایش و لباس زنانه به آغوش غرب وحشی پناه میبرند.
مسئله هستهای و مذاکرات با 1+5 و در واقع با آمریکا، در حالی است که آمریکا راهبردهای ثابت خود را تغییر نداده و امیدوارانه با چماق تهدید و تحریم، برای امتیازات و اهدافی که طریق نامشروع تحریم بدست نیامده، در مذاکره بدنبال آن است. آنچه تغییر کرده اینست که یال و کوپال سابق را ندارد و فقط میتواند نعره بکشد خط و نشان بکشد. امروز پیچ و مهرههای برنامه هستهای و جوانان غیرتمند و دانشمند ایرانی به نماد غیرت و توانایی و قدرت آفرینی برای ما تبدیل شدهاند و همه چیز در خدمت دفاع و محافظت از آنها قرار دارند. دستگاه دیپلماسی تنها ارزش که دارند ایسنت که در خدمت دفاع و حفظ سانتریفیوژهای هستهای باشند و سانترفیوژها،ابزار منافع ملی نظام اسلامی هستند.
در حالی که اوباما، رجزخوانی را در تهدید و تحریم رها نکرده و همه ابزارهای فکری و قانونگذاری و نظامی و اطلاعاتی و دیپلماتیک و دو حزب رقیب آمریکا در خدمت راهبرد حداقلسازی حقوق هستهایمان است و یک تعامل سازنده و تکمیل کننده در بین دو حزب رقیب و لابیهای فشار در آمریکا وجود دارد، رئیسجمهور محترم بجای تعامل سازنده با دیدگاهها و ارزیابیهای گوناگون در خصوص بیانیه لوزان و روند مذاکرات، رأی مخالف را فقط برای هتاکان به نظام و ارزشهای اسلامی مجاز میداند و منتقدان با اتهام «بهرهمند شوندگان از تحریم» نامگذاری میکند.
برای دکتر روحانی هیچ چیز جز خود، تیم حکومتی و بستگان که به تازگی در مجموعه ریاست جمهوری گسترش مییابند و تجدیدنظر طلبان فتنهگر و دل دادگان به غرب، دارای ارزش نیست یا در مراتب بعدی قرار دارند. تیم مذاکره کننده زمانی احترام دارند و با ارزش هستند که خود را فراتر از منافع ملی و نمادهای آن ندانند. سانتریفیوژها در خدمت تیم هستهای نیست بلکه تیم هستهای باید در خدمت دفاع و حفظ سانترفیوژها باشد و اگر چنین نباشد دیپلماتهای شاهنشاهی که از برنامه هستهای ایران دفاع میکردند، قابل احترامتر خواهند بود.
اگر کسانی که به دلیل انتقاد متهم شدهاند طرفدار سود ناشی از تحریم هستند و باید دنبال شغل دیگری باشند، سؤال کنند، منزل دهها میلیاردی در ولنجک را از کجا آوردید و چراغ سبز ویژه به شرکتهای آمریکایی و انگلیسی برای ورود رانتگونه به اقتصاد ایران، چه معنایی دارد، چه پاسخی خواهد داشت؟ آیا برخی مذاکرات پنهان با این شرکتها همانند رفتار آقازاده مجرم نیست که منافع ملی را به طرف خارجی در ازاء پورسانت شخصی باشد، چه کسی این شغل شریف (!) را تصدی میکند؟
آنچه شایسته است اینکه به جای فرافکنی اتهام به دیگران و رفتارهای غیر ملی که در شأن مقامات عالیرتبه نیست و رفتارهای حزبی و هیجانی، صادقانه در خدمت وحدت ملی، انسجام ملی و منافع ملی و نظام اسلامی باشیم.
شأن مقامات کشوری و حکومتی آن زمان مخدوش میشود که از عنوان و جایگاه خود تا حد یک بند سیاسی و حزبی و یا اقلیت ماجراجو و رانتخوار یا «مجموعه جداتافته پنداشته» و قرار داده و قیمگونه برای مردم و رهبری در نظام، اولویتهای دیگری را در دستور قرار دهند. حفظ نظام اسلامی از طریق پایبندی به ارزشهای اسلامی و ساختار نظام و رهبری و رعایت اصول و خطوط عریض منافع ملی و اقتدار آن امکانپذیر است.
چقدر تأسف برانگیز است که خودبزرگبینی و قدرت طلبی، چشم سر و دل برخی از بزرگان را کور میکند و با تکیه بر اندیشه و باورهای مشکوک لیبرالیسم فرهنگی و رویکردهای منفعتطلبانه باندی در تعاملات خارجی و داخلی، عرصه سمیرغ را آلوده و محربا زحمت میشوند.
ارزش و اهیمت و جایگاه هر شخصیتی از مقامات تا آن زمان که خود را همچون امام و رهبری، کاملاً صادقانه سرباز و خادم نظام و مردم، بداند، در اوج خواهند بود و آن زمان که همچون نوجوانان خام،برای مشارکت در انتخابات تیشرت میپوشند و لباس روحانی پیامبر را از تن بیرون کنند و برای اثبات خود همه چیز را زیر سؤال ببرند، ساقط میشوند و در بهترین شرایط مانند بنیصدر با آرایش و لباس زنانه به آغوش غرب وحشی پناه میبرند.
مسئله هستهای و مذاکرات با 1+5 و در واقع با آمریکا، در حالی است که آمریکا راهبردهای ثابت خود را تغییر نداده و امیدوارانه با چماق تهدید و تحریم، برای امتیازات و اهدافی که طریق نامشروع تحریم بدست نیامده، در مذاکره بدنبال آن است. آنچه تغییر کرده اینست که یال و کوپال سابق را ندارد و فقط میتواند نعره بکشد خط و نشان بکشد. امروز پیچ و مهرههای برنامه هستهای و جوانان غیرتمند و دانشمند ایرانی به نماد غیرت و توانایی و قدرت آفرینی برای ما تبدیل شدهاند و همه چیز در خدمت دفاع و محافظت از آنها قرار دارند. دستگاه دیپلماسی تنها ارزش که دارند ایسنت که در خدمت دفاع و حفظ سانتریفیوژهای هستهای باشند و سانترفیوژها،ابزار منافع ملی نظام اسلامی هستند.
در حالی که اوباما، رجزخوانی را در تهدید و تحریم رها نکرده و همه ابزارهای فکری و قانونگذاری و نظامی و اطلاعاتی و دیپلماتیک و دو حزب رقیب آمریکا در خدمت راهبرد حداقلسازی حقوق هستهایمان است و یک تعامل سازنده و تکمیل کننده در بین دو حزب رقیب و لابیهای فشار در آمریکا وجود دارد، رئیسجمهور محترم بجای تعامل سازنده با دیدگاهها و ارزیابیهای گوناگون در خصوص بیانیه لوزان و روند مذاکرات، رأی مخالف را فقط برای هتاکان به نظام و ارزشهای اسلامی مجاز میداند و منتقدان با اتهام «بهرهمند شوندگان از تحریم» نامگذاری میکند.
برای دکتر روحانی هیچ چیز جز خود، تیم حکومتی و بستگان که به تازگی در مجموعه ریاست جمهوری گسترش مییابند و تجدیدنظر طلبان فتنهگر و دل دادگان به غرب، دارای ارزش نیست یا در مراتب بعدی قرار دارند. تیم مذاکره کننده زمانی احترام دارند و با ارزش هستند که خود را فراتر از منافع ملی و نمادهای آن ندانند. سانتریفیوژها در خدمت تیم هستهای نیست بلکه تیم هستهای باید در خدمت دفاع و حفظ سانترفیوژها باشد و اگر چنین نباشد دیپلماتهای شاهنشاهی که از برنامه هستهای ایران دفاع میکردند، قابل احترامتر خواهند بود.
اگر کسانی که به دلیل انتقاد متهم شدهاند طرفدار سود ناشی از تحریم هستند و باید دنبال شغل دیگری باشند، سؤال کنند، منزل دهها میلیاردی در ولنجک را از کجا آوردید و چراغ سبز ویژه به شرکتهای آمریکایی و انگلیسی برای ورود رانتگونه به اقتصاد ایران، چه معنایی دارد، چه پاسخی خواهد داشت؟ آیا برخی مذاکرات پنهان با این شرکتها همانند رفتار آقازاده مجرم نیست که منافع ملی را به طرف خارجی در ازاء پورسانت شخصی باشد، چه کسی این شغل شریف (!) را تصدی میکند؟
آنچه شایسته است اینکه به جای فرافکنی اتهام به دیگران و رفتارهای غیر ملی که در شأن مقامات عالیرتبه نیست و رفتارهای حزبی و هیجانی، صادقانه در خدمت وحدت ملی، انسجام ملی و منافع ملی و نظام اسلامی باشیم.