خیلی ها نمی دانند اگر امثال مرتضی سرهنگی و علیرضا کمری نبودند حالا نه خبری از "دا" بود و نه جریان "من زنده ام "راه افتاده بود و نه "پایی که جاماند" به چاپ های بی سابقه رسیده بود و نه خیلی چیزها و کارها و آثار دیگر.

گروه فرهنگی مشرق-  وقتی فیلمی می خواهد ساخته شود یا یک اثر هنری بزرگ قرار است بیفتد یا اتفاقی با اهمیت است قرار است روی دهد، اول یک یا چند نفر به عنوان مغز این کار بسم اللهش را می گوید.یکی هم میشود مغز مغزهای متفکر.بعد، کار که تا جایی پیش رفت آرام آرام عوامل پشت صحنه انتخاب می شوند و گوشه ای از کار را بر می دارند.مثلا کارگردان می آید، مجری طرح، مجری تولید، نهیه کننده و ... بعد هم وقتی همه چیز آماده ورود به مرحله نهایی شد آنها که قرار است در معرض دید باشند و بی واسطه هنر تمام این گروه را به نتیجه برسانند  وارد میدان می شوند.

حالا یک حوزه گسترده تر مثل هنر انقلاب را در نظر بگیرید. بعضی ها هستند که وسط گودند و بی واسطه در حال تلاش برای ارائه هنر ارزشی و انقلابی به مردم هستند .فیلم می سازند، کتاب می نویسند ، آهنگ می سازند، بازی می کنند و ... اما بعضی دیگر پشت پرده اند . هدایت می کنند، کادر می سازند ، جریان ها را شکل می دهند و خلاصه  از جان مایه می گذارند تا درخت هنر انقلاب استوارتر و زنده تر بماند.

برای مثال از میان هنرمندان ارزشی که وسط گودند و در زمینه خلق آثار مرتبط با هنر انقلاب  تلاش می کنند یا زمانی خود را وقف این مهم کرده بودند میتوان حاتمی کیا و لطفی و سراج و فردی و ... را نام برد. به حاتمی کیا می گویند دیده بان هنر انقلاب یا مثلا قره باغی و گلریز و سراج صدای هنر انقلابند . مرحوم استاد لطفی  نوای هنر انقلاب بود و امیر حسین فردی پدر داستان انقلاب. اینها را مردم می بینند یا می دیدند و دوستشان دارند و اسم هنر انقلاب که می آید یاد این اسامی یا بعضی دیگر که نگفته ام می افتند.

اما خیلی ها بعضی دیگر از بزگانی که از قضا مغز متفکر هنر انقلابند  را نمی شناسند و میزان اثرگذار بودنشان را نمی دانند  . بزرگانی که از جان مایه گذاشته اندو تلاش های ایثارگرانه شان و خود را وقف کردنشان بوده که توانسته نهال نوپای هنر انقلاب را در سال های گذشته آبیاری کند،فضا را برای ورود هنرمندان انقلاب مهیا سازد و همه چیز را آماده خلق یک اثر، یک جریان و یک اتفاق بزرگ کند. آماده لحظه گفتن :صدا دوربین حرکت .

خیلی ها نمی دانند اگر امثال مرتضی سرهنگی و علیرضا کمری نبودند حالا نه خبری از "دا" بود و نه جریان "من زنده ام "راه افتاده بود و نه "پایی که جاماند" به چاپ های بی سابقه رسیده بود و نه خیلی چیزها و کارها و آثار دیگر.
سرهنگی بی ادعاست.نه دوست دارد کسی او را بشناسد. نه شوق  شنیدن استاد استاد دارد و نه علاقمند است که عکسش روی جلد مجلات مهم کشور برود.

سرهنگی ؛ باغبان هنر انقلاب

او همیشه همینطور بوده. چه  پیشتر ها که با هدایت الله بهبودی کمان را منشر می کرد و نه حالا که  در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری مشغول خدمت است
حالا هم همینطور است . دوست دارد گوشه ای بنشیندو کار کند.کار و کار و کار.کارهای بزرگی که راه را برای حرکت چندین و چند نفر و گروه برای خلق آثار هنری ارزشی و انقلابی فراهم کند.
حالا سرهنگی 62 ساله سال هاست که برای اعتلای هنر انقلاب تقلا می کند و بی هیچ چشمداشتی عاشقانه باغبان  این باغ پر درخت شده است. حالا  نگاهش به باغ  هنر انقلاب است و درست مثل یک باغبان دلسوز درخت ها و گل های این باغ را  آبیاری می کند ، شاخ و برگ های اضافی را می گیرد، از آن مراقبت می کند و ...

نمی دانم چه لقبی می شود به او داد.به اویی که از این القاب دل خوشی ندارد. مغز متفکر هنر انقلاب همیشه فراری است از این القاب و گریزان است از این که مثلا کسی بداند باغبان هنر انقلاب است  و با این لقب خطابش کند.
باغبان هنر انقلاب از هم نسل ها و هم ریش های مرحوم امیرحسین فردی است که او هم پدر داستان انقلاب بود و بی آنکه قدرش دانسته شود آرام و بیصدا از میانمان رفت و چه خوب است که حوزه هنری حالا و در اوج کار باغبان و مغز متفکر هنر انقلاب قرار است او را در سالروز بزرگداشت هنر انقلاب  بستاید و به جوانترها معرفیش کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس