به گزارش مشرق به نقل از فارس، در اين يادداشت آمده است: سفر اخير رهبر انقلاب به قم نشان داد که بعد از گذشت 32 سال از انقلاب، همچنان مثل روز اول انقلاب، پيوند بين نظام، مردم و روحانيت مستحکم و خللناپذير است و اين همه از برکات نشأت گرفته از سير تکاملي حوزههاي علميه شيعه است که شخصيتهاي برجسته و تعيين کنندهاي چون حضرت امام و مقام معظم رهبري را در دامن خود پرورده است.
اشاره:
تاريخ حوزه به قدمت تاريخ اسلام است، اولين حوزه در منزل حضرت خديجه کبري(س)، 2 نفر شاگرد داشت. اميرالمؤمنين حضرت علي عليهالسلام و همسر گرامي پيامبر اکرم و يک استاد و آن هم کسي جز پيامبر اکرم(ص) نبود. در ايام غربت اسلام، حوزههاي علمي و ترويجي اين دين بهطور مخفي و در شرايط سخت گسترش و ادامه يافت. حتي در تبعيدگاه شعب ابيطالب برقرار بود. هجرت به يثرب اين نهاد آموزشي - اعتقادي را آشکار و گسترده کرد و تعميق بخشيد و براي اولينبار در تاريخ اديان محل عبادت، مکاني براي تعليم و تعلم شد و مسجد، مدرسه شد و مدرسه محل عبادت. قدغن کردن نقل و کتابت حديث بعد از رحلت رسول اکرم(ص) توسط حکومت وقت، محدوديت موقتي در جنبه مدرسي مسجد ايجاد کرد، ولي اميرالمؤمنين علي عليهالسلام و حضرت زهرا سلامالله عليها در دوره کوتاه عمر شريفشان بعد از رحلت رسول اکرم(ص)، سد موقوفيت نقل حديث را شکستند و رشته مقدس تدريس و تشريح قرآن کريم و اسلام عزيز را با تکيه بر احاديث و سنتهاي بهجا مانده از پيامبر اسلام(ص) ادامه دادند. عليرغم محدوديتهاي سياسي، امير مؤمنان(ع) به کارهاي حياتي خويش در استمرار و سرپا نگهداشتن حوزه علميه تأسيس شده در عهد پيامبر اکرم(ص) ادامه دادند. شورش ناکثين در بصره، مولاي متقيان(ع) را به عراق کشانيد و از سال 36 هجري مسجد بزرگ کوفه را در ابعادي گستردهتر از مسجدالنبي(ص) تبديل به بزرگترين حوزه علميهاي کرد که تا آن تاريخ سابقه نداشت.
حوزه کوفه
--------------
ايشان همه روزه هنگام فريضه پنجگانه نماز وارد مسجد اعظم کوفه ميگرديدند و بر مسند تدريس خويش مينشستند و به آموزش علوم قرآن کريم و تدريس احکام فقه و حديث و تربيت اصحاب و شاگردان خود ميپرداختند و طلاب علوم ديني و عاشقان فضيلت و محدثان از هر سوي، گروه گروه به حوزه امام(ع) ميپيوستند و از محضر مبارکش بهرهمند ميشدند. در آن ايام عظيمترين حوزههاي آموزش احکام دين در جهان اسلام در مسجد اعظم کوفه برقرار بود و بسياري از خطبهها و مکاتبات و فرمانهاي اميرالمؤمنين(ع) در همين حوزه ايراد گرديد و يا به رشته تحرير درآمده است که قسمتهايي از آن را سيدرضي در 400 ق از متون کتب با مشرب ادبي و سليقه بلندپايه خويش در سه بخش الخطب، الکتب، قصارالکلمات گردآوري نموده و آن را نهجالبلاغه نامگذاري کرده است. اين کتاب پس از قرآن کريم يکي از بهترين مواريث فرهنگي صدر اسلام است.
شاگردان و اصحاب اميرالمؤمنين علي(ع) را بيش از 500 تن ياد کردهاند. از تابعين و اصحاب اميرالمؤمنين علي(ع) که نام آنها در حوزه کوفه ميدرخشد و به تدريس فقه و احکام دين در مسجد اعظم کوفه مشغول بودند، عبارتاند از ابوشيل علقمه (62 ق) فرزند قيس بن عبدالله، ابوعايشه مسروق (64 ق) فرزند اجدع بن مالک، ابومسلم يا ابوعمرو عبيده (73 ق) فرزند عمرو سلماني، ابوعمرو يا ابوعبدالرحمن اسود (74 ق) فرزند يزيد بن قيس نخعي، ابوعبدالله يا ابومحمد سعيد (95 ق) فرزند جبير، که به دست حجاج بن يوسف ثقفي به شهادت رسيد، حکم (115 ق) يحيينه ايرانيتبار، ابواسماعيل حماد (120 ق) فرزند ابوسليمان ايرانيتبار.
حوزه کوفه پس از شهادت اميرالمؤمنين علي(ع) (40 ق) مدتي به وسيله حضرت امام مجتبي(ع) و ابن عباس رونق کافي داشت و پس از آن به دست شاگردان و اصحاب اداره ميگرديد. ابن سعد جلد ششم طبقات الکبري را به ذکر اصحاب رسولالله(ص) و تابعين که کوفه را مسکن خويش قرار داده بودند اختصاص داده و حدود 1000 تن از علما و محدثين عامه و خاصه را تا طبقه نهم تابعين نام برده است که اين رقم حدود و وسعت اين حوزه را در آن عصر آشکار ميکند. در عصر حضرت صادق(ع) حوزه شيعه مسجد اعظم کوفه به اوج شکوفايي خود رسيد و طلاب علوم ديني و راويان حديث از سراسر بلاد اسلامي به سوي کوفه روان بودند و نيز حضرت صادق(ع) شاگردان خود را به سوي اين مدرسه هدايت ميکردند و پس از حوزه مدينه منوره، مسجد اعظم کوفه بزرگترين مَدرَس شيعي را تشکيل ميداد. ابوالعباس نجاشي به سند خويش از حسن بن علي بن زيادالوشار نقل ميکند که من براي استماع حديث وارد کوفه شدم و در مسجد اعظم کوفه نهصد شيخ از شيوح حديث را درک کردم. هر يک از آنها ميگفت: حديث کرد مرا جعفر بن محمد(ع)» (نجاشي، ج 1، ص 139).
حوزه بصره
-------------
يکي از حوزههاي قديمي شيعه در تاريخ آموزش اماميه،حوزه بصره است. اين مرکز مهم فرهنگي در قرن اول هجري پس از جنگ جمل در 36 ق و همزمان با مدرسه کوفه تأسيس گرديد. پس از پيروزي اميرالمؤمنين علي(ع) در جنگ جمل، امام(ع)، ابن عباس را والي و ابوالاسود دُؤلي را به سمت قاضي بصره تعيين نمود و حوزه شيعي بصره به دست تواناي اين دو مرد علم و فضل تأسيس گرديد. ابن عباس پسر عم رسولالله(ص) و محدث و مفسر و فقيه و مورخ صدر اسلام بوده است. روايت شده است که رسولالله(ص) درباره وي دعا فرمودند: «اللهمَّ فَقّههُ فيالدين و عَلِّمهُ التأويل» و دعاي پيغمبر(ص) مستجاب گرديد (شهيدي صالحي، 1366، ص 344). ابن عباس همه روزه در مسجد جامع بصره به تدريس قرآن کريم و فقه و احکام دين ميپرداخت و اين حوزه در آن روزگار از مدارس بلندآوازه شيعه در عراق بود. او هنگامي که خدمت اميرالمؤمنين در جنگهاي صفين و نهروان شرکت مينمود، ابوالاسود دُؤلي را وکيل خود در بصره تعيين ميکرد. ابن عباس داراي دانشي بسيار در تفسير قرآن و احکام دين بود و منطقي قوي و زباني فصيح و زهد و تقوا زياد داشت، لذا مورد احترام خاص و عام صحابه و تابعين بود. بعد از شهادت اميرالمؤمنين علي(ع) (40 ق)، ابن عباس در خدمت امام حسن مجتبي(ع) بود و در مجلس صلح آن حضرت با معاويه شرکت داشت، سپس مکه مکرمه را مسکن خويش قرار داد و حوزه مسجدالحرام منحصراً به او منتهي گرديد.
چنانکه اشاره شد، ابوالاسود دُؤلي از بزرگان محدثان تابعين و از شاگردان اميرالمؤمنين علي(ع) نيز مانند ابن عباس به تدريس در حوزه بصره مبادرت ميورزيد و علوم عربي و ادبي و لغت را در آن شهر بنياد نهاد. او به راهنمايي حضرت علي(ع) واضع علم نحو بود و نخستين کسي است که قرآن کريم را نقطهگذاري کرده و آن را از تغيير و قرائت نادرست مصون نگاه داشت (حائري، 1366، ج 1، ص 379، 472). وي علوم عربي و فنون ادب و تفسير و تأويل و نحو را از علي(ع) اخذ کرد و در حوزه بصره تدريس مينمود. شاگردان بسياري تربيت کرد که هر يکي از ديگري علم نحو را به ارث بردهاند: مانند نصر بن عنبه الفيل، ابوداوود عبدالرحمن، عبدالله بن ابواسحق، نصربن عاصم، ابوعمرو بن العلاء، يحيي بن يعمر ليثي، ابوالخطاب اخفش، يونس بن حبيب، سيبويه و خليل بن احمد.
مدرسه شيعي بصره جنبش فکري و ميراث عظيمي را از خود به يادگار گذاشته است و چند قرن مهد تربيت و خاستگاه عالمان ديني بود و مورخان، حتي مخالفان شيعه، هرگز نقش تشيع را در مکتب ادبي و نحوي بصره و مکتب ادبي و نحوي کوفه انکار نکردهاند. مکتب بصره در نثر بدون رقيب بود و جاحظ را ميتوان از مکتب بصره مثال آورد و نيز ايرانيها سهم عظيم و نقش حساس و مؤثري در تأسيس و پيشرفت اين دو مکتب داشتند. ديگر از برجستگان استادان تدريس حوزه بصره شيخ عيسي (149 ق) فرزند عمر ثقفي از ائمه نحو و لغت و علوم قرآن کريم به تدريس ميپرداخت از مؤلفات او کتاب اکمال و کتاب جامع بود که آوازه بلندي داشت.
حوزه شيعي بغداد
---------------------
حوزه شيعي بغداد بخشي از جنبش و تکاپوي بزرگ کلامي و فقهي حوزههاي شيعه را به خود اختصاص داده است و شايد از مدارس قديم کلامي شيعه به معناي حقيقي کلمه باشد. اين حوزه دوران فعاليت خود را از عصر حضرت امام جواد(ع) (195 - 220 ق) آغاز کرده و متکلمان و فقيهان نامي و چهرههاي برجستهاي در آن پرورش يافتند. تشيع در بغداد ريشهاي کهن دارد و به عصر سلمان فارسي (36 ق) و نقش وي در تأسيس حوزه مدائن باز ميگردد. ابواسحاق ابراهيم، منجم شيعي، نخستين شخصي است که در 145 ق، موقعيت مناسب را براي آغاز بناي شهر بغداد به منصور اعلام داشت (بهار صالحي، 1373، ص 26-27)؛ لذا شيعيان در نهضت فرهنگي بغداد از سالهاي اول بناي بغداد نقش حساس و مهمي داشتند و يکي از مراکز نفوذ و تجمع شيعيان از بدو فتح عراق به حساب ميآمد. برخورد خلفاي عباسي با تشيع در بغداد متفاوت بود و هرگاه شيعيان در بغداد داراي آزادي عمل بودند، اين شهر رونق فرهنگي مييافت و هنگامي که درصدد آزار و کشتار آنان برميآمدند، رو به انحطاط مينهاد. پس از تسخير بغداد در جماديالاولي سال 334 ق به دست معزالدوله احمد بويهي در عصر خلافت المطيع لله عباسي و به قدرت رسيدن شيعيان، آزاديهاي مردم بازگشت و حلقات درس و بحث فلسفه، کلام، عرفان، طب، نجوم، رياضيات و ساير ابواب علم رونق گرفت. عصر آل بويه در بغداد از درخشانترين اعصار تمدن اسلامي گرديد.
بعضي از مشهورترين زعماي حوزه بغداد عبارتاند از ثقه الاسلام شيخ ابوجعفر محمد (329ق)، فرزند يعقوب کليني، صاحب کتاب گرانقدر کافي؛ وي رياست فقهاي شيعه را در عصر مقتدر بالله، خليفه عباسي، به دست گرفت و اصناف و علما از دور و نزديک به مدرسه او پيوستند. شيخ المشايخ ابوعبدالله محمد (413ق) معروف به شيخ مفيد از اعاظم متکلمان و فقهاي اماميه که صدها شاگرد در حوزه او کسب دانش ميکردند و علمالهدي شريف مرتضي (436ق) از متکلمان و علماي بلند آوازه شيعه کرسي تدريس در بغداد منحصر به او گرديد؛ شيخ ابوجعفر محمد طوسي (460 ق) معروف به شيخ الطائفه، در 408 ق از خراسان وارد بغداد گرديد و به حوزه درس شيخ مفيد و سيد مرتضي پيوست. خليفه عباسي القائم بامرالله کرسي تدريس علم کلام را در حوزه بغداد به او تفويض نمود و طلاب علوم ديني از هر سوي به حوزه وي پيوستند و شاگردانش بيش از 300 تن بودند. شيخ آقا بزرگ طهراني در شرح زندگاني شيخ طوسي 36 تن از برترين شاگردان او را نام برده است.
با تصرف بغداد به دست طغرل بيک سلجوقي (447ق)، حوزه بزرگ شيعي بغداد نيز متلاشي شد و سوزاندن کتابخانههاي اماميه و شيعه کشي به راه افتاد. از جمله آثار شيعي کتابخانه شريف مرتضي که 80 هزار کتاب نفيس منحصر به فرد را در خود جاي داده بود و کتابخانه ابونصر شاپور بن اردشير، وزير بهاءالدوله ديلمي که در 381 ق در محله شيعهنشين کرخ به گونه بيتالحکمه مأمون بنا شده بود، با آتش نابود شد (ياقوت حموي، ج2، ص 342) و همچنين خانه و کتابخانه شيخ طوسي را آتش زدند و کرسي وي که بر روي آن به تدريس کلام ميپرداخت به ميدان بزرگ کرخ آورده و سوزانيده شد (ابن جوزي، ج 16، ص 16). شيخ طوسي ناگزير مخفيانه به حوزه کربلا و پس از مدتي به نجف اشرف هجرت نمود و مدرسه خود را در نجف تأسيس کرد.
حوزه علميه نجف اشرف
---------------------------
حوزه علميه نجف از مدارس قديم شيعه است که پس از فروپاشي حوزه بغداد و هجرت شيخ طوسي در ابتدا به کربلا سپس به نجف اشرف، به دست تواناي وي بنيان نهاده شد.
آنچه مسلم است اين است که حوزه نجف اشرف از نيمه دوم قرن پنجم هجري تأسيس گرديده و شيخ طوسي نخستين معلم اين دانشگاه بزرگ شيعي بوده و پس از وفات وي (460ق) به دست فرزندش شيخ ابوعلي الحسن طوسي کرسي تدريس و رهبري ادامه يافته و پس از وي (515ق) فرزندش شيخ ابونصر محمد (540ق) و بعد از او نيز اين خاندان تا اواخر قرن ششم هجري حوزه را اداره ميکردند (شهيدي صالحي، «آل شيخ طوسي»، ص 188).
دوران طلايي و عصر شکوفايي حوزه نجف از هنگامي آغاز گرديد که وحيد بهبهاني به شاگرد خود سيد مهدي بحرالعلوم (1212ق) دستور داد که مکتب اصولي وي را در نجف اشرف بنيان نهد و سيد بحرالعلوم زادگاه خود کربلا را به سوي نجف ترک و حوزه نجف اشرف را تجديد حيات داد و به رسالت تاريخي خويش در تربيت صدها عالم و مجتهد و اديب و شاعر و اصولي و مفسر معتقد به مکتب خاندان عصمت (ع) همت گماشت. از مشهورترين دانشمندان و زعماي علمي حوزه نجف ميتوان چنين ياد کرد: سيد جواد عاملي (1226ق)، صاحب مفتاح الکرامه که شاگردان بسياري تربيت نموده؛ شيخ جعفر کبير، صاحب کشف الغطاء از مدرسين بزرگ فقه و اصول و دو فرزندش شيخ موسي (1241ق) و شيخ علي (1253 ق) که از علماي بنام حوزه نجف بودند.
در آغاز نيمه دوم قرن سيزدهم هجري، حوزه درس شيخ محمد حسن نجفي (1266ق) معروف به صاحب جواهر بيش از ساير حوزهها در افق نجف درخشيدن گرفت و صدها شاگرد از مليتهاي مختلف از محضر درسش بهرهمند ميگشتند. از مشهورترين شاگردانش که به مقام مرجعيت شيعه رسيدند: شيخ علي خليلي و برادرش ميرزا حسين خليلي و ميرزا حبيبالله رشتي و شيخ عبدالحسين تهراني معروف به شيخ العراقين و شيخ ميرزا عبدالوهاب برغاني صالحي و حاج ملاعلي کني را ميتوان نام برد. پس از وفات صاحب جواهر، حوزه درس شيخ اعظم شيخ مرتضي انصاري (1281ق) رونق بسيار گرفت. شيخ انصاري که از شاگردان مکتب کربلا بود و اصول خود را از حوزه شريف العلماء حائري اخذ کرده بود، تحول اساسي در فقه شيعي بنياد نهاد. اصول جديد و نوگرايي در مکتب فقهي او مشاهده ميگردد که نزد پيشينيان ديده نميشود. صدها شاگرد تربيت يافته شيخ انصاري پس از وي مکتب او را رواج دادند؛ از چهرههاي درخشان ديگر شيخ ميرزا حبيبالله رشتي (1312ق) که در ابتدا از شاگردان صاحب جواهر و سپس از حواريين شيخ انصاري بود. پس از وفات استاد اخيرش کرسي تدريس به او منتهي گرديد. شيخ آقا بزرگ طهراني مينويسد: «حوزه وي صدها طلبه علوم ديني را در برداشت و اکثر آنان از شيوخ علما و افاضل فقها و مجتهدين بودند و در آن زمان رقيب و مانند در تدريس نداشت و از تمام حوزهها نافعتر بود...
(آقا بزرگ طهراني، نقباء البشر، ج 1، ص 358).
حوزه يمن
------------
پس از اسلام آوردن مردم يمن دو حوزه کهن شيعي در آن سامان برقرار گرديد، نخست حوزه علميه شيعه اماميه و دوم حوزه زيديه.
برجستگان مدرسان حوزه اماميه يمن بسيارند: مشهورترين آنها ابوعبدالرحمن طاووس (162ق)، فرزند کيسان يماني از اصحاب حضرت سجادزينالعابدين (ع) و بزرگ فقها و مفتيان اماميه در يمن بود. زکريا قزويني در آثار البلاد و اخبار البلاد مينويسد: ابوعبدالرحمن طاووس، فرزند کيسان يماني، افتخار مردم يمن است و اعلم علماي زمان در احکام حلال و حرام و امروزه داراي نسل و ذريهاي است در قزوين که از مشايخ علمايند و نيز او جد مادري من است. او را از اصحاب حضرت سجاد زينالعابدين (ع) و در شمار راويان اماميه خواندهاند. وي از ابن عباس و زيدبن ثابت و زيدبن ارقم و غيره استماع حديث کرد. سپس کرسي تدريس و رهبري حوزه اماميه را در يمن تأسيس نمود. جمع بسياري از بزرگان تابعين از وي روايت کردهاند. از زعماي ديگر حوزه علميه شيعي يمن وهب (110 يا 114ق)، فرزند منبه يماني، از مدرسان برجسته و بنيانگذاران حوزه شيعي يمن بود. ابن سعد درالطبقات الکبري (ج 5، ص 543) از او ياد کرده و مينويسد: «او ميگفت که 72 کتاب از کتب الهي را قرائت کردهام.» ابن خلکان در وفيات الاعيان و شيخ طوسي و کشي و آيتالله خويي و ديگران شرح حال او را نوشته و گفتهاند که وهب به اخبار اوايل و شرح حال و زندگينامه انبيا دانا و عارف بود. ذهبي (ج 4، ص 544) او را علامه و امام در اخبار و قصص و تاريخ ميخواند. و نيز طبري در تاريخ خود (ج 3، ص 158) مينويسد: «عطاء بن مرکبود و وهب بن منبه نخستين اشخاصياند که در يمن قرآن کريم را گردآوري کردهاند.»
از ديگر اساتيد حوزه شيعي يمن عطاء (حدود 115ق) فرزند مرکبود يماني از برجستگان علماي شيعه در يمن بود. در کتب رجال شيعه و سني چند نفر به نام عطاء ياد شدهاند. سپس از کتاب فقهاء اليمن تأليف سمره جعدي نقل ميکند: «و منهم عطاء بن مر کبود من الناء فارسي .... قال الشيخ ابواسحق کان آخر من جمع القرآن من فقهاء التابعين في اليمن... يعني عطا فرزند مرکبود از فرزندان فارس ... و او آخرين شخصي بود از فقهاي تابعين که در يمن قرآن کريم را گردآوري کرد...» وي کرسي تدريس و رهبري يمن را در دست داشته است (شهابي، ج 3، ص 448)
از ديگر دانشمندان بزرگ حوزه شيعي يمن که به مصر انتقال يافت و حوزه شيعي مصر را اداره ميکرد، ابورشد بن حنش (100 ق) فرزند عبدالله صنعاي يماني بود. ابن سعد در طبقات (ج5، ص 536) او را در شمار طبقه دوم تابعين ضبط کرده است و مينويسد او از يمن به مصر انتقال يافت و بسياري از مصريها در حوزه او استماع حديث کرده و از وي روايت ميکنند و غالب کتب رجالي نيز به همين صورت از او ياد ميکنند. از زعماي حوزه شيعي يمن که در نشر فرهنگ اهل بيت (ع) و مکتب تشيع در حوزه يمن نقشي داشت شيخ ابوعروه معمر (95-153ق) فرزند ابوعمرو راشد بصري يماني از اصحاب حضرت ابي عبدالله جعفر صادق(ع) و ايرانيتبار بود. ابن سعد در الطبقات الکبري (ج 5، ص 546) او را تربيت شده حوزه بصره که به يمن هجرت نمود و در طبقه سوم تابعين ذکر نموده است. گفتار مورخان و کتب رجالي همگي حکايت بر عظمت مقام علمي او دارد که از مدرسان بلند آوازه حوزه شيعي در يمن بوده و به تربيت طلاب علوم ميپرداخته است. از شيوخ حوزه شيعي يمن شيخ ابوبکر عبدالرزاق (126-212ق) فرزند هام بن نافع صنعاني و از اصحاب حضرت صادق(ع) بود. ابن سعد درالطبقات الکبري (ج 5، ص 548) او را در طبقه چهارم تابعين ذکر ميکند. وي از خود مؤلفات گرانقدري باقي گذاشته است. ابن نديم در الفهرست دو کتاب از مؤلفات وي به نام السنن در فقه و المغازي را نام برده است.
حوزه علميه زيديه يمن
--------------------------
از حوزههاي کهن علمي است که در تاريخ علم و فرهنگ شيعي درخشش داشته و آثار گرانقدر علمي به يادگار باقي گذاشته و تاکنون نيز ادامه داشته است. جامع الکبير صنعا با کتابخانه عظيم خود از ميراث فرهنگي زيدي فعاليت شايان توجهي دارد. از علماي بزرگ اين حوزه کهن ميتوان امام يحيي، ملقب به الهادي الي الحي (220-298ق)، از احفاد حضرت امام حسن(ع) و برادرش شريف عبدالله (زنده در 284ق) و فرزندش شريف محمد که همگي از علما و فقهاي بزرگ عصر خود بوده و به تربيت شاگردان ممتازي توفيق داشتهاند.
حوزه اندلس
--------------
با تصرف اندلس به دست مسلمانان، شيعيان نيز به اين سرزمين هجرت نمودند اما حوزه شيعه اندلس هنگامي تشکيل گرديد که دولت شيعه فاطمي در مصر به قدرت رسيدند و علماي شيعه براي انتشار مکتب اهل بيت(ع) در راه اندلس به رفت و آمد پرداختند. از دانشمندان شيعه که نامشان در حوزه علميه اندلس ميدرخشد، شيخ ابوالعباس احمد (440ق) فرزند عماد مهدوي تميمي، مقري اندلسي از مفسران شيعه و نحويان و قراء بلندآوازه در اندلس است، اصلاً از شهر مهديه قيروان (در تونس امروزي) است که مرکز اسماعيليه بود. وي از جمله علماي شيعه است که به اندلس هجرت کرد و مکتب اهل بيت(ع) را در آن سامان انتشار داد. مطالب نوين و شيوه تدريس و قدرت بيان و حسن تفهيم در درس کلام و تفسير قرآن باعث گرديد، شاگردان زيادي از اطراف به حلقه درس وي بپيوندند. مخالفان او به خاطر تشيعش نزد حاکم اندلس سعايت کرده و گفتند تفسيري که از آن درس ميگويد از ديگري است که به خود نسبت داده است. حاکم اندلس آن تفسير را از وي گرفت و از او خواست که مجدداً تفسير ديگري را تأليف نمايد. او هم تفسير التحصيل في مختصر التفصيل را تأليف نمود که اکثر مورخان آن را ستودهاند.
از زعماي ديگر اين حوزه، شيخ ابوعبدالله محمد، معروف به ابن ابار بلنسي اندلسي وي در شهر بلنسيه (والنسيا) از شهرهاي اندلس متولد شد و در آن شهر به تحصيل پرداخت و به مقام اجتهاد نايل آمد و تدريس حوزه را به عهده گرفت (آقابزرگ طهراني، ج 9، ص 384). مؤلفات ابن ابار در دايرةالمعارف تشيع (ج 3، ص 414) ذکر شده است. از ديگر برجستگان حوزه اندلس شيخ ابوالخطاب عمر (633ق) فرزند محمد، معروف به ابن دحيه، از مدرسان حوزه اندلس بود. وي از احفاد دحيه فرزند خليفه بن فروه کلبي از اصحاب رسولالله(ص) و مادر او از نوادههاي حضرت امام هادي(ع) بود؛ لذا خود در مؤلفاتش ذوالنسبين ميخواند. وي تا خراسان جهت استماع حديث رنج سفر تحمل کرد و سالها شيخ حديث در دارالحديث الکامليه قاهره بود. او علماي حديث و بزرگان اهل سنت را تخطئه ميکرد (ابن عماد حنبلي، ج 5، ص 160؛ مؤلفات و شرح حال وي در دايرةالمعارف تشيع، ج 3، ص 414). همچنين شيخ عبدالله (619ق) فرزند ابوبکر بلنسي اندلسي، فرزند ابن ابار از علماي شيعه و زعماي تدريس در بلنسيه اندلس به جانشيني قاضي ابوالحسن در مسجد السيده بلنسيه اقامه جماعت ميکرد و کرسي تدريس و فتوا و رهبري بلنسيه در اختيار او بود. شيعيان اندلس در جنگهاي صليبي نقش مهم و تاريخي ايفا کردهاند و مجاهدتهاي آنان در کتب مسلمانان و مسيحيان ثبت است.
حوزه علميه حله
-------------------
از حوزههاي بلندآوازه شيعه که جمع بسياري از ارکان اسلام و ائمه مؤلفان از اين حوزه برخاستهاند. بنيانگذار و مؤسس مدرسه حله شيخ ابوعبدالله فخرالدين محمد (598ق) عجلي حلي، معروف به ابن ادريس، از رؤساي مذهب و ارباب فتوا بود. او پس از يک قرن بعد از وفات جد مادرش شيخ الطائفه شيخ طوسي (460ق) نهضت اصلاحطلبي خود را آغاز کرد و با داخل کردن نکات علمي دقيق در فقه شيعه بدان رنگ و رونق خاصي بخشيد و در سير تکاملي آن نقش مهمي داشت.
حوزه جبل عامل
------------------
جبل عامل شامل منطقهاي وسيع از لبنان است. گرايش مردم اين ناحيه به تشيع از هنگام تبعيد ابوذر غفاري (31ق) صحابي معروف (زرياب خويي، 1366، ص 404) به فرمان عثمان به شام و نيز به وسيله معاويه به جبل عامل آغاز شده است. مسجدي نيز در آن سامان تا عصر حاضر منسوب به ابوذر غفاري است.
ابوذر غفاري در جبل عامل به ذکر مناقب و فضايل اهل بيت(ع) و نقل حديث ميپرداخت. شواهد تاريخي دال بر اين است که حوزه جبل عامل با حوزههاي بزرگ شيعي مانند حوزه بغداد و کربلا و حله در ارتباط بودهاند؛ زيرا علماي شيعي طرابلس و صيدا مکرراً از سيدمرتضي (433ق) سؤالاتي نمودهاند و او پاسخ داده و اين رسالهها به جوابات المسائل الصيداويه و جوابات المسائل الطرابلسيه الاولي لغايه الرابعه، در فهارس ذکر شده است که جوابات المسائل الطرابلسيه الثالثه شامل 23 مسئله است (آقا بزرگ طهراني،
ج 5، ص 225).
از علماي بزرگ قرن پنجم هجري در حوزه جبل عامل شيخ ابوعبدالله محمد بن هبه الله طرابلس از شاگردان شيخ طوسي، صاحب الزهره في احکام الحج والعمره و الوساطه بين النفي و الاثبات و تعداد ديگري تأليف است؛ از زعماي ديگر حوزه طرابلس شيخ ابوالقاسم سعدالدين (481ق) معروف به ابن براج از ائمه فتوي و قاضي القضات طرابلس است. وي شاگردان بسياري تربيت کرد (شهيد صالحي، «ابن براج»، ص 309). پس از وفات ابن براج رهبري حوزه شيعي را شيخ ابوالفضل اسعد (قبل از 520ق) فرزند احمد بن ابي روح طرابلسي از فحول فقها به خود اختصاص داد. شيخ نجمالدين طمان يا طومان (حدود 728ق) فرزند احمد عاملي از بزرگان علما و فقهاي اماميه، سالها کرسي تدريس و رهبري حوزه علميه جبل عامل را به خود اختصاص داد.
حوزه علميه قزوين
--------------------
با استقرار شاه طهماسب صفوي در آن شهر به عنوان دومين پايتخت صفويه بعد از تبريز رونق گرفت. وجود بزرگي چون محقق کرکي معروف به محقق ثاني و حضور افرادي چون غياثالدين منصور دشتکي و حسين بن عبدالصمد شاگرد شهيد ثاني و شيخ بهاءالدين جبل عاملي معروف به شيخ بهايي شکل گرفت و به دنبال شيعهکشي عهد سلطان سليم در قلمرو عثماني و شهادت شهيد ثاني و تلاشي و اضمحلال حوزههاي علميه شيعه در جبل عامل، مکتب امام صادق(ع) مجدداً در قزوين رونق گرفت. موقعيت محقق ثاني و ميزان حمايت سلسله صفويه از علما و مراجع شيعه چنان بود که محقق ثاني را سمت نايب السلطنگي داد و در غياب وي حکومت صفويه را اداره ميکرد. انتقال پايتخت صفويه از قزوين به اصفهان، موقعشناسي روحانيت شيعه و حمايت همه جانبه صفويان از تشيع و علماي شيعه موجب تأسيس حوزه علميه آن شهر شد که به لحاظ عظمت و ميزان تأثيرگذاري و بسط و رشد معارف اهل بيت(ع) در تاريخ شيعه بينظير بود.
بروز ضعف در حکومت مرکزي ايران پس از مرگ شاه عباس صفوي و سستي پايههاي سلسله قاجار از سويي، نفوذ فزاينده استعمار در ارکان دولت ايران از سوي ديگر و کاهش سيطره و هيمنه عثماني بخصوص در مناطق دوردست و بعيد از باب عالي، مثل عراق، از سوي سوم موجب شد علماي شيعه مجدداً با روشنبيني، رو به سمت بينالنهرين آوردند و حوزه کربلا و نجف و حتي در مقطعي سامرا را تقويت کردند. لذا در عهد قاجار و مشروطه، مرکزيت حوزههاي علميه در عراق مستقر شد و انصافاً در طول قريب يکصد و پنجاه ساله حکومت قاجار و اوايل سلسله پهلوي نقش بسيار اساسي و حياتي در حفظ مباني تشيع و جامعه شيعه در برابر تهاجم کوبنده فرهنگي غرب و هجوم سياسي – نظامي استعمار اروپائيان ايفا کردند.
بيش از يکصد و چهل نفر از علما و مراجع شيعه، رساله جهاديه قائممقام اول را امضا کردند و با تمام وجود از دولت شيعه فتحعليشاه در دفاعش در برابر تهاجم کفار روس حمايت کردند تا جايي که يکي از مراجع بزرگ (سيدمحمد مجاهد طباطبايي) در سنين کهولت تفنگ به دوش به جبهه قفقاز رفت. جوابيه سيدمحمدباقر شفتي مجتهد عظيمالقدر اصفهان به نامه تفرقه افکنانه مک نيل وزير مختار انگليس و حمايت آن عالم روشنبين شيعه از محمدشاه قاجار در جنگ هرات، صدور فتواي تحريم تنباکو از سوي ميرزاي بزرگ، کمر استعمار انگليس را شکست، ضمن آنکه يک سيلي محکم به پادشاه خودکامه و وطنفروش يعني ناصرالدين شاه بود. کمتر عالمي به بزرگي و عظمت مقام مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراساني در تاريخ معاصر و متأخر ميشناسيم. اين بزرگوار با همه توان و پشتوانه علمي و تقوايي به امر مشروطه قيام کرد و بزرگي چون ميرزاي نائيني مشروطه را با کتاب تنبيه الامه و تنزيه المله تئوريزه کرد، در تهران شهيد شيخ فضلالله نوري بر مشروعه بودن آن تأکيد کرد و بر سر اين تأکيد بر سر دار شد. مرحوم آخوند خراساني در سال 1329 و پس از اشغال شمال ايران توسط عوامل روس، فتواي جهاد عليه دولت روسيه داد. در جنگ اول جهاني عليرغم فتواي جهاد ميرزاي دوم (ميرزا محمدتقي شيرازي) عليه انگليس توسط آن کشور، عراق اشغال شد و حوزههاي علميه عراق در معرض خطر قرار گرفت.
حوزه علميه قم
------------------
با همت شيخ عبدالکريم حائري، حوزه علميه به قم منتقل شد. وي با خون دل حوزه را پايهريزي کرد و ورود رضاشاه با چکمه به درون حرم مطهر حضرت معصومه(س) و زير لگد گرفتن شيخ محمدتقي بافقي را تحمل نمود تا حوزه محفوظ بماند. از درون اين حوزه علميه، امام خميني(ره) قيام کرد و بساط حکومت پهلوي را واژگون ساخت و حکومت اسلامي حول محور ولايت فقيه را برپا کرد که عملاً اولين انقلاب اصيل در کشورهاي جهان سوم و مسلمان در تاريخ معاصر بدون الگو گرفتن از انقلاب ليبراليستي ژوئيه 1798 فرانسه و مارکسيستي اکتبر 1917 روسيه بود.
عملاً ظرف بيش از 30 سال گذشته غرب را منفعل کرده و خدا و دين را به صفحه زندگي انسانها اعم از مسلمان و غيرمسلمان بازگردانيد.
نتيجه اين که؛
1- پيامبر اکرم(ص) و به دنبال ايشان ائمه اطهار عليهمالسلام پايهگذاران اصلي مراکز علمي و آموزشي تاريخ تمدن اسلامي هستند و پس از آن بزرگواران در ابتدا علماي شيعه و سپس علماي اهل سنت تحت تأثير مستقيم و غيرمستقيم ائمه اطهار اين راه را ادامه دادند.
2- خلفاي بنياميه و بنيعباس و سلاطين عثماني در اغلب ادوار تاريخ اسلام عليه حوزههاي علميه و علماي شيعه با شدت رفتار ميکردند. علامه اميني در کتابي نام بيش از يکصد و 30 نفر از علماي شيعه را که به اتهام تشيع به شهادت رسيدند، نقل کرده است.
3- وجود حکومتهاي شيعي نظير بنيحمدان در شام، آل بويه در ايران، فاطميان در شمال آفريقا، زيديه در يمن، سربداران در خراسان، بهمنيان در جنوب هند و ادارسه در شمال غرب آفريقا موجب حمايت و رونق حوزههاي علميه و آزادي عمل مروجين تشيع شد.
4- علماي شيعه نيز قدردان حمايتهاي حکومتهاي شيعه و بر اهميت آن واقف بودند. لذا در حد مقدور از آنها حمايت ميکردند. رابطه نزديک سيدمرتضي با صاحب بن عباد وزير آل بويه، خواجه نصيرالدين طوسي عالم بزرگ اماميه با امير اسماعيلي قهستان، علامه حلي با سلطان شيعي ايلخاني (غازان خان محمود يا محمد الجايتو)، تقديم کتاب تأليفي شهيد اول به سلطان سربداري سبزوار، ارتباط حکومتي محقق ثاني با شاه طهماسب و شيخ بهايي با شاه عباس صفوي، حمايت سيدمحمد مجاهد، ملااحمد نراقي و قريب يکصد و 40 نفر از علما و مراجع از دولت فتحعليشاه در برابر تهاجم کفار روس، فتواي جهاد آخوند خراساني در دفاع از دولت مشروطه ايران در برابر تهاجم روس (در 1329 قمري) همگي نه معناي تأييد مطلق آن حکومتها که براي حفظ چتر امنيتي بود که آن سلسلههاي شيعي براي مروجين مذهب شيعه گشوده بودند. در اين حمايت و برقراري رابطه متقابل، با تمام وجود استقلال خود را حفظ ميکردند. اقدامات مرحوم ميرزاي شيرازي در جريان تحريم تنباکو، نمونه گويايي از اين حفظ استقلال در عين نگه داشتن احترامات تشريفاتي و اقدامات حمايتي بود. پس از انعقاد قرارداد رژي، مرحوم ميرزاي اول نامهاي بسيار احترامآميز خطاب به ناصرالدين شاه نوشت و او را منع کرد. ناصرالدين شاه پاسخي نه چندان مؤدبانه داد. مرحوم ميرزا نامهاي صريحتر نوشت. ناصرالدين شاه جوابي بيادبانه داد؛ در نوبت سوم پس از نااميدي از ناصرالدين شاه و در جهت مصالح مسلمين، فتواي معروف تحريم تنباکو را صادر کرد.
5- گاهي که بين بعضي علما و حکومت شيعه اختلاف پيش ميآمد، همان طور که بين سيدمحمدباقر شفتي، عالم بزرگ اصفهان و محمد شاه قاجار يک کدورت مزمن و آشکار وجود داشت ولي آنجا که موضوع جنگ هرات پيش آمد و محمدشاه در برابر انگليس قرار گرفت، مرحوم شفتي در پاسخ به نامه تفرقهافکن مک نيل، وزير مختار انگليس از محمدشاه حمايت کرد.
6- امروز در حالي جمهوري اسلامي ايران از عاصمه تشيع و پايگاه اهل بيت عليهمالسلام پرچم عزت اسلام را برافراشته و در برابر مقتدرترين و خونخوارترين دشمنان اسلام مثل امريکا و اسرائيل و دنبالههاي غربي آنها از سويي و منافقين جهان اسلام از سوي ديگر ايستاده است که هيچ يک از ديگر 57 دولت اسلامي و يا قريب 120 کشور جهان سومي را ياراي چنين ايستادگي و پايمردي نيست. از بعد از غيبت تاکنون هيچ حکومتي در طول تاريخ اسلام اين چنين و با اين وضوح و گستردگي امر اهل بيت عليهمالسلام را احيا نکرده است. هيچ يک از مراکز علمي و حوزههاي علميه تاريخ اسلام اعم از اهل سنت و شيعه و حتي به شمول نظاميهها و مستنصريه، بغداد و مدارس بخارا، الازهر، حوزههاي متعدد نيشابور، اندلس، مغرب، شام و... به عظمت و قدرت تاثيرگذاري امروز حوزه علميه قم نيست.
7- به لحاظ سياسي قدرت تأثيرگذاري ايران در صحنه جهاني در تاريخ ايران کمسابقه و از بعد از صفويه بيسابقه است و هر روز اين قدرت سياسي با زيرساختهاي معنوي و هدفگذاري اسلامي و جهتگيريهاي اهل بيتي بيشتر ميشود و متقابلاً صفوف دشمنان ايران متراکمتر ميگردد. نگاه کنيد به ترکيب و موضعگيريهاي 1+5، هشت کشور صنعتي، اتحاديه اروپا، سازمان نظامي ناتو، شوراي امنيت سازمان ملل که چگونه کمر به مقابله کشوري بستهاند که از جمله تعيينکنندهترين کشورها در تحولات بينالمللي است و در صبح و شام بر بام سراي اين کشور صداي الله اکبر، اشهدان لااله الالله و اشهدان محمد رسولالله و اشهدان علياً وليالله بلند است. در چنين شرايطي هر نوع کارشکني عليه نظام، دانسته يا ندانسته آب به آسياب دشمنان اسلام، تشيع و ايران ريختن است.
8- سفر اخير مقام معظم رهبري به قم نشان داد که بعد از گذشت 32 سال از انقلاب، همچنان مثل روز اول انقلاب، پيوند بين نظام، مردم و روحانيت مستحکم و خللناپذير است.
9- شخصيت جامعالاطراف معظمله و هدايت و تدابير حکيمانه ايشان در طي 21 سالي که از رهبري ايشان ميگذرد، از مردم ايران صفوف متراکمي چون زبرحديد ساخته و اين نظام را قادر ساخته است که از عقبههاي خطيري به سلامت بگذرد. در عين حال سرعت شتابنده و جهتگيري درست خود را در ساختن کشور و توسعه نفوذ ايران در منطقه، جهان اسلام و صحنه بينالمللي حفظ کند.
10- و اين همه از برکات نشأت گرفته از سير تکاملي حوزههاي علميه شيعه است که شخصيتهاي برجسته و تعيين کنندهاي چون حضرت امام خميني قدس سره و مقام معظم رهبري (حفظهالله تعالي) را در دامن خود پرورده است.
دکتر ولايتي به مناسبت سفر اخير رهبرانقلاب به شهر فقه و انقلاب يادداشتي نوشته است.