کد خبر 990791
تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۹:۳۷
واکنش‌های بین‌المللی به اقدام برجامی ایران

در ماه‌های بعد از خروج آمریکا از برجام، عیان شد که دولت‌های اروپایی‌ها غیر از لفاظی‌های کلامی و راه‌اندازی قوانین و سازوکارهای جورواجوری که صرفاً کارکرد نمادین دارند، راهبرد واقعی ندارند.

به گزارش مشرق، اکنون در پرتو مرور مواضع اروپایی‌ها در یک سال گذشته از هر زمان دیگر عیان‌تر است که «قوانین مسدودساز تحریمی»، «سرمایه‌گذاری بانک سرمایه‌گذاری اروپا در ایران»، درخواست «معافیت‌های تحریمی برای شرکت‌های اروپایی حاضر در ایران» و این اواخر اینستکس (ابزار پشتیبانی مبادلات تجاری) و غیره صرفاً وعده‌هایی بوده‌اند که اروپایی‌ها برای اتلاف وقت مدتی بر سر آن موج‌های پرفشار تبلیغاتی-رسانه‌ای به راه انداخته‌اند، اما در نهایت، در بهترین حالت به برداشتن گام‌هایی نمادین و نمایشی با ادعای تلاش برای تضمین منافع ایران در برجام و حفظ این توافق برداشته شده و بعداً به بوته فراموشی سپرده‌اند.

بیشتر بخوانید:

اصول سیاست‌های خارجی را چه کسی تعیین می‌کند؟

ظریف با انتقاد از اظهارات پمپئو، آمریکا را به اخاذی متهم کرد

تنها بعد از اقدامات ایران از اردیبهشت‌ماه سال جاری در کاستن از تعهدات برجامی خود بوده که کشورهای اروپایی متوجه شده‌اند که جز با اعطای امتیازهای واقعی و تأمین عواید اقتصادی برای ایران نمی‌توان امیدی به حفظ برجام برداشت و به همین سبب برای طراحی بسته‌های تشویقی ملموس و عملی به تکاپو افتاده‌اند.

با این حال، کشورهای غربی همزمان با این عقب‌نشینی‌ها در تلاش برای مطرح کردن و جا انداختن روایتی ناقص و بریده از حوادث پیرامون برجام هستند که در صورت پذیرش آن از سوی ایران، برای آنها نیاز به عقب‌نشینی‌های بعدی و عمل واقعی به تعهداتشان را می‌کاهد، و به عبارت دیگر، آنها را به دوران پرآرامش قبل از اردیبهشت ۹۸ برگرداند که بدون دادن هیچ امتیاز از موهبت پایبندی کامل ایران به برجام برخوردار باشند. 

روایتی که غربی‌ها ساختمان استدلال‌ها و بسته‌های پیشنهادی خود را بر آن بنا می‌نهند در یک سانسور خودخواسته، فصل نخست از حوادث پیرامون برجام یعنی اصل لزوم پایبندی آنها به تعهدات برجامی را حذف و صورت‌بندی مسئله را از این قسمت آغاز می‌کند که ایران در شرایط فشار قرار گرفته و لازم است برای خروج از این وضعیت وارد مذاکره‌ای دیگر شده و امتیازی بدهد و امتیازی بگیرد. به عبارتی آنها می‌خواهند برجام دومی آغاز کنند که در آن به ازای این که به ایران امتیازی که پیشتر نسبت به آن تعهد داده بودند را واگذار کنند، ایران را متعهد به مواردی کنند که دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا بطور علنی بر آن تاکید کرده است.

نگاهی به طرح پیشنهادی که اخیراً فرانسه برای حفظ برجام مطرح کرده موید چنین نگاهی است؛ در بسته پیشنهادی پاریس یک خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری به عنوان امتیازی که قرار است به ایران داده شود در نظر گرفته‌ شده اما در ازای آن انتظاراتی فراتر از آن چه در متن برجام آمده مطرح شده و اروپایی‌ها مثلاً گفته‌اند انتظار دارند  امنیت در خلیج فارس تأمین شود و باب مذاکرات بر سر «امنیت منطقه‌ای» و «برجام پسا۲۰۲۵» باز شود. تفسیر تن دادن به این روند در معنی واقعگرایانه‌تر، به معنی به کرسی نشستن همان خواسته‌های دولت ترامپ است.

همان‌طور که گفتیم چنین طرح‌هایی بر اساس روایتی غیرکامل و یا روایت از پله دوم به برجام مطرح می‌شوند؛ پله اول و بخشی که در روایت طرف اروپایی حذف شده این است که ایران بندهای برجام را مو به مو اجرا کرده و حتی بعد از خروج آمریکا از توافق، یک سال هم به اروپایی‌هایی که به ایران وعده جبران خساراتِ ناشی از خروج آمریکا را می‌دادند فرصت داده به وعده‌هایشان عمل کنند؛ یعنی ایران برای نشان دادن حسن نیت یک سال هم برجام را بدون عایدی اقتصادی از این توافق به صورت تمام و کمال اجرا کرده، حال آن که طبق بندهای ۲۶، ۳۶ و ۳۷ توافق از همان زمان بعد از خروج آمریکا می‌توانسته تعهداتش را کاهش دهد.

بنابراین، در صورتی که برجام و حوداث پیرامون آن بر خلاف نگاه بخشی طرف غربی به صورت جامع و کامل در نظر گرفته شوند متوجه می‌شویم که ایران تخلفی در عمل به وعده‌های خود ذیل برجام نداشته و این طرف غربی بوده که به وعده‌های خود عمل نکرده است. با این نگاه، هر مذاکره‌ای برای حفظ برجام باید فقط ناظر به محقق کردن امتیازهای اقتصادی‌ وعده‌داده‌ شده به ایران در توافق و برطرف کردن موانع تحقق این وعده‌ها باشد نه گرفتن امتیازات جدید از ایران.

ناگفته پیدا است کوتاه آمدن دولت ایران در برابر صورت‌بندی غرب از مسئله چیزی جز تکرار خسارت محض نخواهد بود.  مسئله این نیست که آیا ایران با تمام شروط طرف مقابل چه در منطقه و چه درباره بندهای غروب برجام موافقت می‌کند یا خیر؛ تقریباً بدیهی است که دولت انشاءالله نه می‌خواهد و نه مجاز است که چنین توافقی کند، بلکه موضوع آن است که اگر کوچکترین نشانه‌ای در اختیار طرف مقابل قرار بگیرد که ایران در پی تداوم فشارها، نهایتاً دست‌کم چندگام به عقب می‌نشیند، همین موضوع مهمترین دستاورد غرب از این مذاکرات خواهد بود.

طرفهای غربی و بویژه آمریکا اگر به این محاسبه برسند که انتهای کمپین فشار، عقب‌نشینی، هرچند مختصر، از ناحیه ایران است، راهبرد خود را مجدداً بر اساس همان محاسبات سابق معین خواهند کرد و چه بسا ممکن است تمام مشوق‌هایی که امروز غرب در برابر ایران قرار داده مجدداً از روی میز حذف و دوباره به کمپین فشار حداکثری تشدید شود.

این که تیم مذاکره‌کننده ایرانی بر اساس چه تاکتیکی بنا دارد مذاکرات را پیش ببرد در اختیار خود اوست و می‌تواند تاکتیک‌های متفاوتی در این زمینه مطرح باشد، اما مسئله بر سر «معنا» و «نشانه راهبردی» است که از این مذاکرات حاصل خواهد شد. در صورتی که همانند ماجرای برجام، طرف مقابل تصور کند با یک دستکاری محاسباتی و با یک فشار مقطعی می‌تواند عقب‌نشینی‌های راهبردی از ایران برداشت کند، همه‌چیز به پیش از ۱۸ اردیبهشت ۹۸ بازخواهد گشت: شرایطی که در آن ایران بدون چشمداشت امتیاز باید به محدودیت‌های مندرج در توافق پایبند باشد.

پرواضح است که چنین شرایطی نمی‌تواند برای مدت زمان زیادی دوام داشته باشد و طبق این قاعده که هیچ قرارداد برد-باخت ماندگار نیست، سرانجام به فروپاشی توافق منجر می‌شود. بر این اساس، اگر طرفی خواستار حفظ برجام است باید در شرایطی که طرف‌های دیگر به سمت خروج از توافق حرکت می‌کنند و ژست حفظ آن را به خود می‌گیرند، به سمت خروج حرکت کند تا با این ترفند اراده دیگران برای حفظ توافق و صدق نیت عمل به تعهدات مندرج در آن توافق را راستی‌آزمایی کرده و بدینوسیله بتواند گام موثری برای حفظ توافق بردارد، وگرنه ممکن است بدون آن که بخواهد به فروپاشی آن کمک کند.

متاسفانه برای طرف مقابل نیز امروزه مشخص شده است که دولت ایران با مسئله‌ی برجام تقریباً شبیه موضوعی حیثیتی برخورد می‌کند؛ به این معنا که دولت همه توانش را به کار گرفته تا خبری از خروج برجام و یا نشانه جدی از خروج ایران از برجام در میان نباشد.

احتمالاً این از یک پیش‌فرض غلط درباره برجام نشات می‌گیرد؛ گروهی در دولت و یک جریان غربگرا در ایران تصور می‌کند که برجام حاصل «انعطاف» دولت وقت آمریکا به همراه اروپا در قبال موضوع هسته‌ای ایران است؛ و از همین روست که دولت و این جریان نمی‌خواهد از خیر آن انعطاف! بگذرد.

اما مسئله‌ اینجاست که در واقعیت، برجام نه محصول انعطاف، بلکه حاصل «استیصال» طرف غربی از ادامه‌ی کشمکش بر روی موضوع هسته‌ای ایران بود و چاره‌ای جز این نداشت که به توافقی با ایران دست یابد. غیرمعتبر بودن تهدید نظامی مشخصاً برای همگان عیان شده بود و تحریم‌ها نیز به اذعان شمار قابل توجهی از مقامات کاخ سفید که در کتاب‌های خاطراتشان و یا سخنرانی‌هایشان (مانند مصاحبه‌های اوباما و کری و شرمن) به آن اذعان شده در حال فروپاشی بود و آمریکا چاره‌ای جز دست‌یابی به توافق با ایران نداشت.

اگر دولت آقای روحانی همین پیش‌فرض خود را اصلاح کند به این نتیجه خواهد رسید که حتی اگر می‌خواهد برجام را حفظ کند، باید طرف مقابل به وضوح دریابد که ایران از برجام دل کنده و در صورتی که غرب به همه تعهداتش در برجام عمل نکند، ایران نیز به سرعت از آن خارج خواهد شد.

در غیر اینصورت اگر ایران در مذاکرات پیش رو با اروپا اندک امتیازی در حوزه‌های مربوط به بندهای غروب برجام و یا مسائل منطقه‌ای و موشکی بدهد، نه تنها یک پیروزی برای آمریکاست بلکه همانطور که اعلام شد معنایی برای غرب تولید خواهد کرد که فشار به ایران نهایتاً جواب می‌دهد! و سرنوشت شکل‌گیری چنین محاسباتی برای دشمن از هم‌اکنون روشن است.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس