به گزارش
گروه جهاد و مقاومت مشرق، همسر شهید مدافع حرم «محمود نریمانی» با اشاره به آیه «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ و مِنهُم مَن يَنتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبديلًا» اظهار داشت: این آیه بیشتر وقتها، چه در منزل و چه در بیرون از منزل بر زبان آقا محمود جاری بود و بر عبارت «و منهم من ینتظر» تاکید داشت و چند بار این بخش از آیه را میخواند. او انتظار شهادت را داشت و این بخش از آیه برای او امید بخش بود. خداوند در این آیه میفرمایند که عدهای به شهادت رسیدهاند و عدهای در انتظار شهادت هستند و شاید هم شهادت در انتظار آنهاست.
وی افزود: شهدا رویه، اخلاقیات و حس و حالی داشتند که انسان در زمان حیات مادیشان متوجه میشود که آنها به سمت و سوی شهادت حرکت میکنند. البته نظر خودشان این نیست. آقا محمود دوست نداشت که اینگونه از او تعریف کنم و البته میگفت: شهید انسانی نیست که زیاد دور از ذهن باشد و مردم باید درک کنند که شهید از جنس خودشان است و تصور نکنند که به شهدا نمیرسند.
همسر شهید مدافع حرم نریمانی خاطرنشان کرد: محمود معتقد بود که شهدا راه مستقیم را طی کردند و به مقصود خود رسیدند.
وی بیان کرد: اکنون حدود هفت ماه از شهادت همسرم میگذرد و تنها چیزی که در این مدت میتواند مرا خوشحال کند این است که بدانم همسرم از من راضی بوده است. پیش از رفتن نیز یک وصیتنامه 2 صفحهای نوشتند که در آنجا از من خواست همچون کوه محکم و استوار و الگویی برای دیگران زنان باشم.
رضایتش تنها دلیل خوشحالی این روزهای من است
وی با بیان اینکه همسرم متولد سال 1366 بود و در سال 90 عقد و سال 91 ازدواج کردیم که ثمره آن تولد فرزندمان در سال 92 بود، تصریح کرد: آقا محمود در سال 95 و پس از پنج سال زندگی مشترک، به شهادت رسید. تمام لحظاتی که با هم بودیم جزو لحظات خوش زندگیمان بود. گاهی وقتها احساس میکردم که آقا محمود مدت زمان زیادی کنارم نیست و باید قدر لحظات با او بودن را بدانم.
همسر شهید مدافع حرم نریمانی عنوان کرد: گاهی وقتها فقط به او خیره میشدم و خوب نگاهش میکردم. خیلی دوست داشتم نگاهش کنم و چشمانم را معطر به سیمایش کنم، به خصوص وقتی که از ماموریت برمیگشت، فقط به او نگاه میکردم.
وی ادامه داد: پیش از آشناییمان به ماموریتهای برون مرزی میرفت و پس از عقد و ازدواج نیز چند بار به این ماموریتها رفت و حتی وقتی که فرزندمان نیز به دنیا آمد، این ماموریتها ادامه داشت.
همسر این شهید مدافع حرم در ادامه بیان داشت: بیش از همه دلم برای مهربانیهایش تنگ شده است. مهربانیهایی که در هیچ شرایطی از من دریغ نکرد و در سختترین شرایط هم به من توجه داشت. او یک فرد خانواده دوست بود و با وجود سختیهایی که در کارش داشت، هیچ وقت توجهش به زندگی، من و فرزندمان کم نشد.
رضایتش تنها دلیل خوشحالی این روزهای من است
وی خاطرنشان کرد: زمانی که به خواستگاری من آمد، میدانستم که به ماموریتهای برون مرزی میرود و جانش همیشه در خطر است؛ گرچه این موضوع برایم سخت بود، اما راضی بودم. وقتی ازدواج کردیم و از ماموریت برمیگشت، دوست داشتم زمان به کُندی بگذرد تا محمود بیشتر کنارم باشد و حرفی از رفتن نزند. سختم بود اما دوست نداشتم پر و بال همسرم را که برای شهادت گشوده بود، ببندم. چند ماه مانده به شهادتش واقعا احساس میکردم که محمود انگار در قفسی گرفتار شده که هر بار خود را به در و دیوار قفس میکوبد و در پی آزادی است و خودم او را راهی آخرین سفر کردم و با رضایت کامل بدرقه راهش شدم.
وی افزود: شهدا رویه، اخلاقیات و حس و حالی داشتند که انسان در زمان حیات مادیشان متوجه میشود که آنها به سمت و سوی شهادت حرکت میکنند. البته نظر خودشان این نیست. آقا محمود دوست نداشت که اینگونه از او تعریف کنم و البته میگفت: شهید انسانی نیست که زیاد دور از ذهن باشد و مردم باید درک کنند که شهید از جنس خودشان است و تصور نکنند که به شهدا نمیرسند.
همسر شهید مدافع حرم نریمانی خاطرنشان کرد: محمود معتقد بود که شهدا راه مستقیم را طی کردند و به مقصود خود رسیدند.
وی بیان کرد: اکنون حدود هفت ماه از شهادت همسرم میگذرد و تنها چیزی که در این مدت میتواند مرا خوشحال کند این است که بدانم همسرم از من راضی بوده است. پیش از رفتن نیز یک وصیتنامه 2 صفحهای نوشتند که در آنجا از من خواست همچون کوه محکم و استوار و الگویی برای دیگران زنان باشم.
رضایتش تنها دلیل خوشحالی این روزهای من است
وی با بیان اینکه همسرم متولد سال 1366 بود و در سال 90 عقد و سال 91 ازدواج کردیم که ثمره آن تولد فرزندمان در سال 92 بود، تصریح کرد: آقا محمود در سال 95 و پس از پنج سال زندگی مشترک، به شهادت رسید. تمام لحظاتی که با هم بودیم جزو لحظات خوش زندگیمان بود. گاهی وقتها احساس میکردم که آقا محمود مدت زمان زیادی کنارم نیست و باید قدر لحظات با او بودن را بدانم.
همسر شهید مدافع حرم نریمانی عنوان کرد: گاهی وقتها فقط به او خیره میشدم و خوب نگاهش میکردم. خیلی دوست داشتم نگاهش کنم و چشمانم را معطر به سیمایش کنم، به خصوص وقتی که از ماموریت برمیگشت، فقط به او نگاه میکردم.
وی ادامه داد: پیش از آشناییمان به ماموریتهای برون مرزی میرفت و پس از عقد و ازدواج نیز چند بار به این ماموریتها رفت و حتی وقتی که فرزندمان نیز به دنیا آمد، این ماموریتها ادامه داشت.
همسر این شهید مدافع حرم در ادامه بیان داشت: بیش از همه دلم برای مهربانیهایش تنگ شده است. مهربانیهایی که در هیچ شرایطی از من دریغ نکرد و در سختترین شرایط هم به من توجه داشت. او یک فرد خانواده دوست بود و با وجود سختیهایی که در کارش داشت، هیچ وقت توجهش به زندگی، من و فرزندمان کم نشد.
رضایتش تنها دلیل خوشحالی این روزهای من است
وی خاطرنشان کرد: زمانی که به خواستگاری من آمد، میدانستم که به ماموریتهای برون مرزی میرود و جانش همیشه در خطر است؛ گرچه این موضوع برایم سخت بود، اما راضی بودم. وقتی ازدواج کردیم و از ماموریت برمیگشت، دوست داشتم زمان به کُندی بگذرد تا محمود بیشتر کنارم باشد و حرفی از رفتن نزند. سختم بود اما دوست نداشتم پر و بال همسرم را که برای شهادت گشوده بود، ببندم. چند ماه مانده به شهادتش واقعا احساس میکردم که محمود انگار در قفسی گرفتار شده که هر بار خود را به در و دیوار قفس میکوبد و در پی آزادی است و خودم او را راهی آخرین سفر کردم و با رضایت کامل بدرقه راهش شدم.