فرزند شهید حامد مولودی می‌گوید: من راه پدرم، دایی و پدربزرگم را ادامه می‌دهم و من هم مانند آن‌ها برای حفظ و حراست از این مملکت و انقلاب اسلحه به دست خواهم گرفت.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید حامد مولودی از اهالی روستای چناره بخش سرشیو مریوان بود. او در سال 1358 به دنیا آمد. فقر و جنگ تحمیلی باعث شد که ترک تحصیل کرده و مشغول کشاورزی شود.

حامد با علاقه‌ای که به حراست از میهن اسلامی داشت در مرداد ماه سال 85 به جمع نیروهای بسیج در شاخه عملیاتی تیپ دوم سپاه مریوان پیوست و در زادگاهش به مبارزه با گروهک‌های تروریستی پرداخت؛ تا اینکه مدتی بعد در درگیری با پژاک بر اثر اصابت گلوله به سر و سینه‌اش به شهادت رسید.

کارا مولودی فرزند کوچک این شهید می‌گوید: من دوران حیات پدرم را به خوبی به یاد ندارم؛ ولی خاطرات زیادی از زبان دوستان و آشنایان در رابطه با پدر شهیدم شنیده‌ام. بارها شده که دلتنگ پدرم شدم و از خدا خواسته‌ام برای یک دقیقه هم که شده پدرم را ببینم. من راه پدرم، دایی و پدربزرگم را ادامه می‌دهم و من هم مانند آن‌ها برای حفظ و حراست از این مملکت و انقلاب اسلحه به دست خواهم گرفت.

او ادامه می‌دهد: زمانی که پدرم شهید شد، خیلی کوچک بودم. به یاد دارم که رهبرعزیزمان به منزل ما آمده بودند. من خدمت ایشان سلام کردم و ایشان پاسخ سلام من را دادند، گونه‌ام را گرفتند و لبخندی بر لبانشان نقش بست که آن لبخند را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم.

مادر این شهید نیز می‌گوید: قبل از شهادت حامد، داغ شهادت 2 عزیز دیگر را نیز کشیده‌ام. پدرم و تنها برادرم نیز در راه انقلاب اسلامی به شهادت رسیده‌اند و حامد پسر کوچکم بود که شهادت نصیبش شد. خدا را شاکرم که هر سه در راه خدا به شهادت رسیدند. گرچه دوری‌شان برایم سخت است؛ اما من تا آخرین قطره خون از این نظام و انقلاب اسلامی دفاع خواهم کرد.

محمد، برادر این شهید خاطرنشان می‌کند: من قبل از حامد وارد سپاه شدم. حامد جدای از اینکه برادرم بود، رفیق و همکارم نیز بود. حامد در پادگانی در چناره که به آن تامین‌قله می‌گفتند مشغول به خدمت بود و فاصله باغ ما تا تامین‌قله کمتر از یک کیلومتر بود. یک روز من به همراه مادرم در باغ مشغول کار بودیم که از سوی پادگان صدای شلیک گلوله آمد. این امر عادی بود، ولی چند دقیقه بعد صدای آمبولانس که به طرف پادگان می‌رفت به گوش رسید. پس از چند دقیقه تماس گرفتند و به بیمارستان رفتیم. هرچه گشتیم نشانی از حامد نیافتیم. رفیقش را پیدا کردیم، اشک در چشمانش حلقه زده بود و بغض راه گلویش را بسته بود. حامد همراه با دو تن از همکارانش در درگیری با عناصر ضدانقلاب به شهادت رسیده بودند. شهادت مبارکش باد.

شهید حامد مولولدی در دست‌نوشته‌ای آورده است: به یاد داشته باشیم با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است. در طوفان زندگی به خدا توکل کنیم. درگاه توبه همیشه باز است و بنده خدا محتاج به توبه است. من افتخار می‌کنم پاسدار انقلاب و حافظ کشورم هستم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس