به گزارش مشرق، رژیم صهیونیستی از آغاز تشکیل با مشکلات عدیدهای در عرصه سیاست خارجی روبرو بوده است و از همان ابتدا توسط همسایگان خاورمیانهای خود مورد تحریم قرار گرفته است. اگر چه اسرائیل تلاش کرده تا با کشورهایی در آن سوی جهان مانند آمریکا و کشورهای اروپایی رابطه برقرار کند اما به رسمیت شناخته نشدن آن از جانب کشورهای اسلامی همواره برای این رژیم معضلی بزرگ به شمار میآمده. به همین علت سران اسرائیلی در تلاشند تا با حیلهها و ترفندهای مختلف این کشورها را به خود جذب و مسئله فلسطین را از فکر و اندیشه آنها دور کنند.
از این رو، منطق راهبردی سیاست خارجی اسرائیل مبتنی بر رویکردی چند لایه است. در لایه نخست، اسرائیل در محاصره همسایگان عرب قرار دارد که تجربه جنگها و هویت متعارض مذهبی – قومی با یکدیگر دارند و همین موانع، امکان ارتقاء و توسعه در روابط دوجانبه با این کشورها را محدود کرده است. در لایه دوم، همسایگان غیر عرب در قفقاز و آسیای مرکزی هستند که امکان توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با این کشورها از نظر انتزاعی مهیاست. در لایه سوم کشورهای فرامنطقهای مسلمان هستند که اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند و در لایه چهارم نیز کشورهای فرا منطقهای چون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و روسیه وجود دارند که اسرائیل را به رسمیت شناختهاند و اسرائیل برای بقای نامشروع خود به قدرت افکنی برخی از این کشورها نیازمند است و در واقع، نیازمند ارتباطی پایدار برای حفظ امنیت پایدار خود است.
در این چارچوب، دکترین «اتحاد پیرامونی بنگورین» نیز قابل فهم است. بر اساس این دکترین سیاسی – امنیتی، اسرائیل باید اتحادها و ائتلافهای منطقهای در حلقه دوم و سوم کشورها ایجاد کند. در لایه دوم در دوران حکومت پهلوی، ایران نقش بسزایی در تحقق این دکترین داشت، اما پس از انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین کشورها و ستون این دکترین حذف شد و اسرائیل به دنبال جایگزین ایران برای تداوم سیاست استراتژی پیرامونی بود. پس از فروپاشی شوروی، اسرائیل کشورهای نوین منطقه قفقاز و آسیای مرکزی را مناسب ترین جایگزین برای ایران در این دکترین تعریف کرد و در چند سال گذشته حجم روابط خود را با کشورهای آذربایجان و گرجستان، ترکمنستان، قزاقستان و ازبکستان افزایش داد.
کشورهایی چون مالزی و اندونزی در لایه سوم قرار دارند که اسرائیل قصد دارد با کمک متحدان فرامنطقهای خود راه خود را در این کشورها هموار سازد. برای نیل به این هدف نیز اسرائیلیها مسیر آهسته و پیوسته را برگزیدهاند. آنها قصد دارند با کمک آلمان نمایندگی خود را در برخی کشورهایی که سفارتخانه ندارند، راه بیندازند. به بیان دیگر، قرار است آلمان نمایندگی اسرائیل را در کشورهای فاقد سفارت اسرائیل به عهده بگیرد و به اسرائیلیها خدمات دیپلماتیک ارائه کند.
به گزارش رویترز، به موجب مفاد توافقنامه جدیدی که هفته آینده در بیتالمقدس به امضای آنگلا مرکل، صدراعظم کشور آلمان خواهد رسید قرار است آلمان در کشورهایی مانند اندونزی یا مالزی که اسرائیل فاقد نمایندگی دیپلماتیک در آنهاست، ارائهکننده خدمات کنسولی خواهد بود. طبق این گزارش، «یاکوف هندلشمن» سفیر اسرائیل در آلمان گفته این پیشنهاد حاوی «پیامی خاص» از طرف آلمان به اسرائیل است و بر اهمیت روابط دو طرف تأکید میکند.
اما آنچه در این میان نگرانیهایی را به وجود آورده، احتمال انجام چنین تحرکاتی در تهران از سوی سفارت آلمان است که باید با فراست مراقب و گوش به زنگ اقدامات مشابه بود. آنچه در سایر کشورهای اسلامی اتفاق میافتد، میتواند برای ایران نیز مدلسازی شود لذا احتیاط در خصوص سفارت آلمان شرط عقل است، آن هم با آن بیانات تندی که اخیرا مرکل در سرزمینهای اشغالی علیه ایران بر زبان آورد.
از این رو، منطق راهبردی سیاست خارجی اسرائیل مبتنی بر رویکردی چند لایه است. در لایه نخست، اسرائیل در محاصره همسایگان عرب قرار دارد که تجربه جنگها و هویت متعارض مذهبی – قومی با یکدیگر دارند و همین موانع، امکان ارتقاء و توسعه در روابط دوجانبه با این کشورها را محدود کرده است. در لایه دوم، همسایگان غیر عرب در قفقاز و آسیای مرکزی هستند که امکان توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با این کشورها از نظر انتزاعی مهیاست. در لایه سوم کشورهای فرامنطقهای مسلمان هستند که اسرائیل را به رسمیت نشناختهاند و در لایه چهارم نیز کشورهای فرا منطقهای چون آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و روسیه وجود دارند که اسرائیل را به رسمیت شناختهاند و اسرائیل برای بقای نامشروع خود به قدرت افکنی برخی از این کشورها نیازمند است و در واقع، نیازمند ارتباطی پایدار برای حفظ امنیت پایدار خود است.
در این چارچوب، دکترین «اتحاد پیرامونی بنگورین» نیز قابل فهم است. بر اساس این دکترین سیاسی – امنیتی، اسرائیل باید اتحادها و ائتلافهای منطقهای در حلقه دوم و سوم کشورها ایجاد کند. در لایه دوم در دوران حکومت پهلوی، ایران نقش بسزایی در تحقق این دکترین داشت، اما پس از انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین کشورها و ستون این دکترین حذف شد و اسرائیل به دنبال جایگزین ایران برای تداوم سیاست استراتژی پیرامونی بود. پس از فروپاشی شوروی، اسرائیل کشورهای نوین منطقه قفقاز و آسیای مرکزی را مناسب ترین جایگزین برای ایران در این دکترین تعریف کرد و در چند سال گذشته حجم روابط خود را با کشورهای آذربایجان و گرجستان، ترکمنستان، قزاقستان و ازبکستان افزایش داد.
کشورهایی چون مالزی و اندونزی در لایه سوم قرار دارند که اسرائیل قصد دارد با کمک متحدان فرامنطقهای خود راه خود را در این کشورها هموار سازد. برای نیل به این هدف نیز اسرائیلیها مسیر آهسته و پیوسته را برگزیدهاند. آنها قصد دارند با کمک آلمان نمایندگی خود را در برخی کشورهایی که سفارتخانه ندارند، راه بیندازند. به بیان دیگر، قرار است آلمان نمایندگی اسرائیل را در کشورهای فاقد سفارت اسرائیل به عهده بگیرد و به اسرائیلیها خدمات دیپلماتیک ارائه کند.
به گزارش رویترز، به موجب مفاد توافقنامه جدیدی که هفته آینده در بیتالمقدس به امضای آنگلا مرکل، صدراعظم کشور آلمان خواهد رسید قرار است آلمان در کشورهایی مانند اندونزی یا مالزی که اسرائیل فاقد نمایندگی دیپلماتیک در آنهاست، ارائهکننده خدمات کنسولی خواهد بود. طبق این گزارش، «یاکوف هندلشمن» سفیر اسرائیل در آلمان گفته این پیشنهاد حاوی «پیامی خاص» از طرف آلمان به اسرائیل است و بر اهمیت روابط دو طرف تأکید میکند.
اما آنچه در این میان نگرانیهایی را به وجود آورده، احتمال انجام چنین تحرکاتی در تهران از سوی سفارت آلمان است که باید با فراست مراقب و گوش به زنگ اقدامات مشابه بود. آنچه در سایر کشورهای اسلامی اتفاق میافتد، میتواند برای ایران نیز مدلسازی شود لذا احتیاط در خصوص سفارت آلمان شرط عقل است، آن هم با آن بیانات تندی که اخیرا مرکل در سرزمینهای اشغالی علیه ایران بر زبان آورد.