گروه های سیاسی – سخنگویان دستگاه های سیاسی و نه صاحب منصبان سیاسی- همچنان بر طبل هشدار می کوبند و گویا این بحران هنوز به نقطه انفجار نرسیده است. این در حالی است که مردم اعم از قربانیان، افرادی که اجباراً از آنچه حاصل شده متأثر شده اند و بسیاری از شرکت کنندگان در این فعالیت تروریستی، به زنگ هشدار و بیانیه های صادره درباره محکومیت این جنایت و نیز تحلیلهای صورت گرفته توجه نمی نمایند. مهمترین گفته آنها این است که باید نظام پادشاهی عربستان و کشورهای خلیج فارس و فضای داخلی این کشورها را متشنج کرد. دیگر آنکه وقت آن رسیده است که به غربیان حامیان فعالیتهای اینچنینی و نیز اسرائیل فهمانده شود که بهای این اقدام مستقیماً از جانب آنها تحصیل شده است.
کسانی که در پی واقعیت هستند باید بدانند که پایگاه مردمی محور مقاومت و عناصر بارز نهادها، نیروها و کشورهای این محور به موضوع مذکور توجه دارند. این موضوع هم اکنون در داخل جلسات غیر علنی مطرح می شود و دیری نخواهد پایید که به طور علنی بر تریبون ها اعلام خواهد شد.
آیا طرح دشمنان مقاومت به نتیجه رسیده است؟
ین سؤال دیگر برای سرکوب کسانی که در پی انتقام هستند، نافع نیست و کسانی
که بعد از گذشت سال ها و قرون متمادی همچنان از لزوم ادامه ظلم و سرکوب سخن
می گویند، از وضعیت نیم میلیون عراقی و بیش از چهل هزار سوری و صدها
لبنانی که در پی برنامه های دامنه دار انتحاری وهابی ها و تکفیری ها کشته
شدهاند، پرده برمی دارند.
رسش دریاره پرهیز از عکسالعمل تکفیریها که دیگر برای سرکوب خشم جبهه مقابل کارساز نیست، بی فایده است. این خشم بر پایه این سؤالات استوار است: گناه ما چیست اگر وهابیها و تکفیریها شکست خوردند؟ گناه ما چیست که سردمداران و زعما و فرماندهان و سخنگویان این جبهه، مخاطبان و طرفداران خود را تا این حد سرافکنده، نا امید و مأیوس کردهاند تا به انجام فعالیتهای تروریستی فردی و گروهی روی آورند؟ گناه ما چیست که فرماندهانی را انتخاب کردیم که از میدان نبرد فرار نمیکنند و نسبت به واقعیتهای دنیا و علوم نوین بی توجه نبوده و ضمن آنکه مقدرات خود را نادیده نمیگیرند، از سر استئصال به انجام چنین فعالیت های مذبوحانهای روی نمی آورند؟ گناه ما چیست که با اسرائیل رویرو شدیم و آن را شکست دادیم؟ گناه ما چیست که عقل و احساسات خود را آنچنانکه باید در کنترل خود در آوردیم؟ گناه ما چیست که نسبت به فرماندهان، حکومتهای فاسد و مراجع غیر عادل خود وفادار نبوده و کسی را انتخاب کردیم که از اخلاص، درایت و شجاعت بیشتری برخوردار است؟
امروز هیچ دیندار دوراندیشی چنین اقدام تروریستی را نمی پذیرد و هیچ فردی که دارای موضع انسانی است قبول نمی کند که فرزندان و برادران خود را به سمت این جنون خونبار رهسپار نماید. افزون بر آن، هیچ رهبر سیاسی دوراندیشی جرأت نمی کند که این خودکشی دیوانه وار را بپوشاند. با این حال باید اعتراف کنیم که عقل جمعی اهل سنت در جهان عرب بر این باور است که این بحران به حدی رسیده است که ایجاب می کند طرفداران و حامیان، موافقت و مخالفت خود را با چنین اقداماتی اعلام نمایند. هر دو حالت، دارای هزینههایی است. به هر حال فرو بردن سر در خاک و سکوت دیگر برای دفع خطرات ورود به نبردی که همه چیز را از بین خواهد برد، بی نتیجه است. آنچه حامیان این جبهه باید بدانند این است که طرف مقابل می داند که در چنین نبردی، هزینه بسیاری بیش از آنچه فکر میکرد، خواهد پرداخت. منطق چنین حکم می کند که بر اساس شاخص ها و عناصر علمی، حامیان تفکر تکفیری به انجام فعالیتهای انتحاری گروهی ادامه میدهند و با این کار در آتشی فرو خواهند غلطید که همه چیز را از بین می برد.
بعد از گذشت حدود یکسال از ورود حزب الله به صحنه نبرد در سوریه، بر میزان حامیان این اقدام افزوده شد. این در حالی است که افراد بیشتری نیز به دلایل این اقدام پی برند. این تنها حامیان حزبالله نیستند که این اقدام را ستودند، بلکه در جهان عرب و اسلام نیز کسانی هستند که از این اقدام حمایت میکنند. فعالیتهای دیپلماتیک عربی و غربی در طی یک ماه گذشته در خصوص بحران سوریه از آن حکایت دارد که برخی گروه ها و نهادهای جهانی عملکرد حزبالله را توجیه نموده اند. در همین راستا، مخالفان این اقدام یعنی ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز خواهان این هستند که حزب الله سقف حضور خود در سوریه را مشخص نماید. آنها از حزب الله می خواهند تا در شمال و جنوب سوریه وارد نشود و تنها به مناطقی که در آن به سر می برد، اکتفا کند. غافلگیری بزرگتری که در گفته های مخالفان واقعی دولت سوریه طنینانداز شده اینکه آنها از حزب الله می خواهند تا مدتی از سوریه خارج نشود. شاید آنها به این خاطر دست به دامن حزبالله شده اند که از جریان های تکفیری بسیار هراس دارند و بعضی از آنها در نبردهای شدید اقلیتها نیازمند یک عنصر قدرت هستند.
امروز در سوریه این ظرفیت وجود دارد تا نبردهایی به مراتب سنگینتر از پیکارهای هفته های گذشته روی دهد. واقعیت های موجود از آن حکایت دارد که مخالفان مسلح از جمله نیروهای وابسته به القاعده ناامید شده و کنترل اوضاع از دستشان خارج شده و قدرت آنها، تنها محدود به فرماندهی و کنترل شده است. آنها پایگاه مردمی بیست ماه گذشته را از دست دادهاند. باید گفت خستگی و ضعف اعتماد به نفس باعث شده تا بیشتر نیروهای این گروه به این فکر بیفتند که باید سریعتر از آنچه دیگران فکر میکنند از میدان نبرد فرار کنند.
از سوی دیگر، گروهی وجود دارد که از نظر سنی، فکری و اخلاقی پیر شدهاند وشاخصه آنها افرادی است که انسانیت خود را ازدست داده و جنون بر آنها غلبه یافته است. به گونه ای که کشوری همچون عربستان و در پی آن امارات و اردن به این نتیجه رسیده اند که تا زمانی که دشمن ایران، سوریه و یا حزب الله باشد، باید تعامل لوجستیکی، امنیتی، مالی و فکری بین اسرائیل و گروه های تکفیری وجود داشته باشد.
آنچه خیلیها دوست ندارند آن را باور کنند، ورود مستقیم اسرائیل به بازی فعالیتهای انتحاری در برابر ایران، سوریه و حزبالله است. در این میان رژیم صهیونیستی در نقش تأمین کننده بسیاری از اطلاعات مهم امنیتی ظاهر شده است. افزون بر آن، رژیم مذکور به انجام فعالیتهای نظارتی، شنود و انتخاب اهداف روی آورده و با حمایت سرویس های جاسوسی غرب و حامیان عرب خود به آموزش عناصر عرب برای انجام فعالیت های انتحاری اقدام نموده است.
اسرائیل که در پی خودداری آمریکا از حمله مستقیم به سوریه ناکام شد، از بحران ناتوانی در انجام حمله مستقیم به سوریه رنج می برد. رژیم صهیونیستی به خاطر ورود به یک بازی خطرناک و اقدامی ماجراجویانه که می داند پوشیده نخواهد ماند، مستقیم و غیر مستقیم با شکست روبروست. با این حال عدهای به خوبی میدانند که چطور باید بین توانایی و قدرت اسرائیل با توانایی و قدرت جبهه مقابل آن تفاوت قائل شوند. به هر حال آنگاه که لحظه انتقام فرا برسد، نه تنها حامیان مالی و لوجستیکی، که تمام طرفهای شرکت کننده در جنایت اقدامات انتحاری متضرر خواهند شد.