سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
انقلابی باشید چه جای گله از دشمن؟
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
راهبرد ما در مقابل غرب، در پایان چهارمین دهه پیروزی انقلاب اسلامی باید واجد کدام ویژگیها باشد؟ ماجرای برجام و نقشه غرب، یکی از تجارب مهم است که اگر درست فهمیده شود، با همه هزینههایش، دارای ظرفیت کمنظیر اجماعسازی برای پیشرفت است. درباره تحولات اخیر در مناسبات ما با غرب و نقشه راه انقلاب اسلامی گفتنیهایی هست.
1- ترامپ هفتمین رئیسجمهور آمریکاست که ایران را تهدید میکند و ژستهای ابرقدرتی و الهامبخشی میگیرد. اما کسی که با مرتجعترین حاکمان دنیا در ریاض رقصید، غلط میکند از موضع مدعی دموکراسی حرف بزند. کسی که گفت «داعش را اوباما و کلینتون درست کردند»، شکر زیادی میخورد درباره تروریسم حرف بزند و ایران را متهم کند. کسی که میگوید «به توافق موجود با ایران پایبند نمیمانیم»، بیجا میکند به توافق جدید یا تکمیل توافق قبلی دعوت کند. کابارهداری که اشتباها رئیسجمهور شد و میگوید «۷۰۰ میلیارد دلار برای ارتش و دفاع خود هزینه خواهیم کرد، ارتش ما قویترین ارتش خواهد بود»، غلط میکند درباره «موشک دوربرد» کشوری دیگر نظر بدهد.
2- توماس فریدمن تحلیلگر آمریکایی آبان 1391 به روزنامه ملیت ترکیه گفت «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در بحرانهایی مانند سوریه نداریم. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون بیتلحم پنسیلوانیا برای ما مهمتر از بیتلحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای میپرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه میکنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد». خود ترامپ، 23 آبان 95 به سیبیاس گفت «سیاستمداران ما برای مدتی طولانی، مردم را در زمینه اشتغال و جنگ مأیوس کردهاند. با 6 تریلیون دلاری که از 15 سال پیش در خاورمیانه هزینه کردهایم. میتوانستیم آمریکا را 2 بار بازسازی کنیم. به وضع جادهها، پلها، تونلها و فرودگاههایمان نگاه کنید که شبیه مکانهای از رده خارج است».
3- باید بیانات صریح رهبر انقلاب در تاریخ 27 تیرماه 94 را به ترامپ یادآور شد که فرمودند: «جمهوری اسلامی، در زمینه حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد... حضرات مسئولین آمریکایی- دولتمردانشان، دولتزنانشان- مشغول رجزخوانیاند. البتّه ما ایرادی به این کار آنها نداریم؛ مشکلات داخلیِ آنها، آنها را ناچار میکند که این رجزخوانیها را بکنند.
... تسلیم ایران را مگر به خواب ببینند. پنج رئیسجمهور دیگر از اوّل انقلاب تا امروز، در این آرزو که جمهوری اسلامی را تسلیم کنند یا مُردند یا در تاریخ گم شدند، شما هم مثل آنها؛ شما هم این آرزو را هرگز به دست نخواهید آورد که ایران اسلامی را تسلیم کنید... این آقا (اوباما) گفته است که میتواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمیهای ما اینجور حرفها را لاف در غریبی میگفتند».
4- نشست بیخاصیت وزرای خارجه 5+1 با ایران در نیویورک در حالی برگزار شد که هر چند آقای ظریف میگفت «موارد نقض مواد ۲۶،۲۸ و 29 برجام و کوتاهی آمریکا در اجرای تعهداتش را مطرح کردیم»، اما اعتراض جدی یا تصمیمی درباره عهدشکنی آمریکا از سوی طرفهای غربی عنوان نشد.
خانم موگرینی پس از نشست کمیسیون برجام مدعی شده «تمامی طرفها توافق داشتند که تمامی اعضا به تعهدات خود در برجام پایبند بودهاند»! رئیسجمهور فرانسه نیز گفته است «باید توافق با ایران را حفظ کنیم چرا که یک توافق خوب با نظارت قوی است اما باید چند شرط جدید شامل کنترل بهتر موشکهای بالستیک، ادامه توافق پس از 2025، و رایزنی درباره وضعیت کنونی منطقه به آن اضافه کنیم»!
5- به موازات این بیچشم و روییها، آقای روحانی در نیویورک گفت «از برخی دوستان در اروپا گله داریم که هنوز برخی گرههای بانکی آنطور که باید برطرف نشده است». این یک اشاره تلخ اما واقعی به میزان پایبندی طرف غربی است. ضربه اصلی را از اعتماد و اتکا به دشمن خوردیم. به تعبیر رهبر انقلاب «ما پای قدرتمند و طبیعیِ خودمان را با عصای بیگانه عوض نکنیم. اینکه بهجای اینکه روی پای خودمان بِایستیم و به پای خودمان تکیه کنیم، به عصای بیگانه تکیه کنیم، خطا است... مذاکره اشکالی نداشت منتها در این مذاکره بایستی دقّت و مراقبت لازم انجام میگرفت تا اینجور نباشد که طرفِ مقابل، هر غلطی خواست بکند، نقض برجام محسوب نشود، ما اگر یک مختصر تکانی بخوریم، نقض برجام محسوب بشود! این خطا نباید اتّفاق میافتاد؛ این بهخاطر عدم اتّکا و اعتنای به قدرت داخلی و اتّکا به عنصر خارجی به وجود میآید».
6- مقامات سابق و فعلی آمریکا، پس از گرفتن امتیازات یکطرفه، مصمم به زیر پا نهادن توافق بوده و برای دور زدن برجام تدارک کردهاند. این طرف اما یک چک بلامحل دست دولت ماست که نمیداند چگونه باید نقدش کند. حتی شرخرهای اروپایی هم پای تعهدات خود برای حفظ برجام نمیآیند.
اشکال از کجاست؟ اوباما و کری میگفتند «توافق، به معنای اعتماد به ایران نیست» و «عدم توافق، بهتر از توافق بد است»؛ اما این طرف دولتمردانی مدعی بودند «امضای کری تضمین است»، «ما به توافق با آمریکا خوشبین هستیم»، «آمریکا به خاطر اعتبارش، نقض عهد نمیکند» و «میتوانیم الگوی برجام را با آمریکا توسعه دهیم»!
7- مواضع هیئت ایرانی پیشرفت کرده اما تکافوی صیانت از حقوق ملی را نمیکند. آقای ظریف چندی پیش گفت «هدیه خروج از برجام را تقدیم ترامپ نمیکنیم». این جمله بدتر از اظهارات 4 سال قبل وی بود که از سر بیاطلاعی گفت «آمریکا ظرف 5 دقیقه میتواند توان دفاعی و نظامی ما را نابود کند(!) این تعبیر، درباره رژیمی بود که در عراق و افغانستان درمانده شد و با سرافکندگی و خسارتهای هنگفت عقبنشینی کرد. آقای روحانی نیز تا همین چند وقت قبل به دولت ترامپ پالس میفرستاد که «میشود در مسائل غیرهستهای هم مذاکره کرد»، اما اکنون به درستی میگوید «چه شما بخواهید و چه نخواهید ما از مردم مظلوم سوریه، یمن و فلسطین دفاع خواهیم کرد و آنچه را لازم است برای بازدارندگی تقویت خواهیم کرد. ما نیروهای نظامی و موشکهای خود را تقویت خواهیم کرد و از کسی اجازه نخواهیم گرفت».
8- در فهم نقشه حریف نباید دچار بدفهمی شد. مجددا با بازی فریبکارانه پلیس خوب و پلیس بد روبرو هستیم. نباید در مناقشه بر سر طلبکاریهای بیمورد آمریکا و تهدیدش به خروج از برجام معطل بمانیم. این فریب، برای سلب فرصت و ابتکار عمل از ایران است. سیاست آمریکا، ارعاب برای تشدید بیهزینه تحریمهاست نه لغو برجام؛ چنانکه مک مستر مشاور امنیت ملی آمریکا گفت «برجام باید به صورت سختگیرانهتری اجرا شود».
9- امیرمومنان در حکمت 314 از کلمات قصار نهجالبلاغه و درباره بازدارندگی فرمود «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ. سنگ را به همان جایی که از آنجا پرتاب شده، بازگردانید؛ که همانا شرارت را جز شرّ باز نمیدارد».
متقارن و نامتقارن، باید پاسخ پشیمانکننده به دشمن داد وگرنه خباثتها بیشتر خواهد شد. تنها چاره، قدرتمند شدن و صیانت از منابع قدرت موجود است. در مقابل، دشمن به واسطه عوامل جنگ روانی نیابتی خود در داخل کوشیده تا منابع قدرت ملی (فناوریهای روز از جمله هستهای، نفوذ تعیینکننده منطقهای، قدرت موشکی) را به عنوان اسباب هزینه و دردسر جا بیندازد تا خود را خلع قدرت کنیم. این عوامل نیابتی را باید شدیدا مواخذه کرد.
10- 37 سال پیش در چنین روزهایی (31 شهریور59) در حالی از شبیخون دشمن غافلگیرشدیم که برخی دولتمردان و احزاب حامی، اصرار داشتند دو قطبیهای سرگرمکننده در داخل بسازند. با همان تجربه آموختیم دشمنان قسمخورده داریم و نباید برای مهار دشمنی، به دشمنان پناه ببریم یا چشم امید به یاری آنها داشته باشیم. جنگ تحمیلی با مختصاتی دیگر ادامه دارد. با این تفاوت که به مرور، از لاک دفاع در داخل مرزهای خود بیرون آمده و به پیروزیهای بزرگ در قلمروهای نامشروع دشمن دست یافتهایم.
11- این پیروزیهای معجزهآسا، حاصل پایبندی به راهبرد «انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» در حوزههای فناوری و دیپلماتیک و فرهنگی و نظامی است. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب «هر جا انقلابی عمل کردیم، پیش رفتیم و هرجا انقلابی عمل نکردیم، عقب ماندیم».
رهبری به ویژه در چند سال اخیر، یک مطالبه مشترک را خطاب به عوام و خواص (دانشجویان و دانشگاهیان و علما و خبرگان و دولت و مجلس و قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت) مطرح کردهاند؛ «انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید». این همان موتور پیشران اصلی است که باقی مطالبات را پیش میبرد و اگر نبود، هیچ آرمانی تامین نخواهد شد. رهبری در دیدار اخیر خبرگان فرمودند «شرط دوام حیات جمهوری اسلامی، وجود انگیزههای انقلابی و روحیه انقلابی است. اگر روحیه انقلابی نباشد، جمهوری اسلامی نخواهد بود؛ بله، یک حکومتی سر کار خواهد بود، امّا آن حکومت، دیگر جمهوری اسلامی نیست».
12- راهبرد «انقلابی بمانید و انقلابی عمل کنید»، ناسازگار با رویکرد محافظهکارانه برخی مراکز تصمیمگیر(حتی در میان نیروهای انقلابی) است که صرفا رویکرد ترمزگونه به نیروهای کف میدان دارند. مطالبه اصول انقلاب در سیاست خارجی و داخلی یا مباحث مربوط به اقتصاد مقاومتی و محیط فرهنگی، حداقل کاری است که از خود دریغ میکنیم حال آن که قطعا تاثیر اصلاحی دارد. باید یک پرسش مهم را با نوع این مدیران مطرح کرد و پاسخ گرفت: در کنار همه مصلحتاندیشیها و نهیها و اقدام نکردنها، تدبیر شما برای اجرای مطالبه « انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن» چیست؟ بیلان کار مجموعههای تحت نظر شما در این عرصه کدام است؟ و برمبنای همین اولویت، کدام برنامهها را طراحی کردهاید؟
13- فرا رسیدن محرّم حسینی علیهالسلام، فرصت تامل در ابعاد این پرسش مهم است که آیا انقلابی ماندن و انقلابی عمل کردن و مطالبه آرمانها و امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به «نتیجه دمِ دست و پیروزی بدون هزینه» «است؛ و اگر چنین نبود، عرصه تکلیف را رها کنیم؟ یا اینکه تکلیف در هیچ شرایطی ولو به دشواری کربلا، تعطیل نمیشود؟ اگر بنابر محاسبات محدود به نوک بینی بود، هیچ پیامبر و امام و مصلحی نباید در طول تاریخ برای اقامه امر الهی و حقوق پایمال مردم قیام میکرد.
1۴- این عبارات سرشار از شرافت و عزت، از امام حسین(ع) است که فرمود«انی لا اریالموت الاسعادهًْ و الحیاهًْ معالظالمین الا برما» و«زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز قرار داده؛ میان شمشیر و ذلت. و هیهات مناالذّله و ما آخذ الدّنیّهًْ. خداوند پذیرش ذلت را برما و بر پیامبر و مؤمنین روا نداشته است».
آیا امام حسین(ع) بلد نبود سازش کند و قهرمان صلح شود و از اردوگاه یزید مدال بگیرد؟ چرا شب عاشورا فرمود «فاعلموا ان الله انّما یهب المنازل الشّریفهًْ لعباده باحتمال المکاره... بدانید همانا خداوند جایگاههای بلند و با شرافت را منحصراً به بندگانی میبخشد که ناگواریها و ناملایمات را تحمل کنند»؟ امام حسین(ع) سالها پیش از ماجرای کربلا، آن هنگام که امیر مؤمنان(ع) او را مأمور کرد در بحبوحه جنگ صفین با لشکریان سخن بگوید و روحیه جهاد را در آنها را تقویت نماید، این عبارت را بیان فرمود «بدانید که گزند جنگ و جهاد گذراست و طعمی تلخ و ناگوار دارد که باید آن را جرعه جرعه نوشید. پس هر کس برای آن مهیا شود و از زخمهای آن نهراسد، پیروز است».
پردهبرداری از 3 سناریوی برجامی دشمن مثلث برجام بیفرجام!
ماشاالله ذراتی در وطن امروز نوشت:
برجام، این بهاصطلاح مهمترین دستاورد دولت تدبیر و امید این روزها در وضعیت ناامیدانه و متزلزلی به سر میبرد؛ از وضعیت تحریمها گرفته که از همان دولت اوباما دنبال شد و در دوران ترامپ و کنگره جدید با شدت و حدت بیشتری پیگیری و به مادر تحریمها ختم شد، تا لفاظیها و تهدیدات ترامپ و تیمش، تا اظهارات رئیسجمهور فرانسه و اشاره تلویحی وی به برجامهای بیشتر تا برسیم به اظهارات گابریل، وزیر خارجه آلمان که با اشاره صریح به «وضعیت فوقالعاده دشوار» برجام خواستار اجرای دقیق توافق از سوی همه طرفها شد!
جدا از تحلیل و ارزیابی اظهارات و کنشهای اخیر سران 1+5 درباره برجام و پیشبینی آینده، 3 موضوع بسیار مهم و راهبردی در بطن و زمینه فضای کنونی در رابطه با برجام نگرانیها را بسیار جدیتر میکند. در این یادداشت به این سه موضوع مهم که آنها را «امتداد»، «التهاب» و «بسندگی» برجام نامیدهایم خواهیم پرداخت.
موضوع نخست که جدا از همه اظهارنظرها و کنشها و واکنشها درباره برجام قابل توجه و تامل است بحث «امتداد» برجام است. از ابتدا قرار بود مذاکرات هستهای طی زمان و گامهایی مشخص طی شده و به یک توافق پایدار با محدودیت زمانی منجر شده و طبق مکانیزمی مشخص و مدون به دور از جنجال و بر اساس متن حقوقی به پیش رود تا زمان آن طی شود اما به نظر میرسد قرار نیست برجام فرجامی داشته باشد.
در موضوع «امتداد» برجام دشمن سعی دارد ضمن درگیرسازی فرسایشی بدنه تصمیمساز و تصمیمگیر کشور به موضوعات پیرامون برجام، در یک سناریوی راهبردی اذهان را منحرف و کشور را از توجه، برنامهریزی و حرکت در سایر حوزههای پیشرفت کند یا متوقف کند، دقیقا در تقابل با راهبرد «توقف ممنوع» که سال 91 مطرح شد.
در سناریوی «امتداد برجام» قرار است ظرفیت عمده کشور بویژه بازوی اجرایی کشور- دولت تدبیر و امید- صرف برجام و موضوعات و حواشی پیرامونی آن شود. اکنون این هشدار به دولت تدبیر و امید و جناب رئیسجمهور داده میشود که مواظب روزی باشند که 8 سال از ریاستجمهوری ایشان گذشته است...
در حالی که تمام این 8سال- کما اینکه 4 سال گذشته اینگونه بوده است- توجه و ظرفیت عمده دولت صرف دستاورد تقریبا هیچ برجام و عدم پیشرفت و توجه کافی به سایر حوزههای پیشرفت بوده است. مبادا که در سال 1400 افسوس 8 سال بازی و سرگرم بودن کشور به توافقی بیحاصل را بخوریم!
نمونه اخیر این فرصتسوزیها به علت سرگرمی به برجام را در همین مجمع عمومی سازمان ملل دیدیم! به جای آنکه از این فرصت جهت تعمیق و گسترش دیپلماسی اقتصادی که اتفاقا مورد توجه و تاکید دولت دوازدهم هم بوده است استفاده شود، تمرکز و توجهات رئیسجمهور و آقای ظریف حول برجام و موضوعات آن بود.
البته ما نمیگوییم برجام موضوع بیاهمیت یا کماهمیتی است و نقش آن را کمرنگ جلوه نمیدهیم! نه! اما این هشدار را میدهیم مواظب باشیم که از سایر حوزههای راهبردی همچون موضوعاتی از قبیل فرهنگ، اقتصاد، فضای سایبری و امنیت سایبری، بیوتکنولوژی، فناوریهای نانو، کشاورزی و امنیت غذایی، صنعت هوافضا و... غافل نشویم! به قول معروف تمام تخممرغهایمان را در سبد برجام قرار ندهیم.
بانیان برجام به نکتهای بسیار مهم توجه کنند که اگر تکلیف برجام را با تصمیماتی مشخص، واضح و محکم روشن نکنند تمام 4 سال دوم را نیز مشغول برجام بیفرجام خواهند بود و توان و ظرفیت کشور در مسیر پیشرفت در سایر حوزهها تحلیل رفته و از آن غفلت خواهد شد.
موضوع مهم دوم بحث «التهاب» برجام است. در این سناریوی کلان ترامپ که خود یک تاجر است و بخوبی با فضای ذهنی تجار و سرمایهگذاران آشناست در کنار تمام اظهارات و چانهزنیها برای امتیازگیری بیشتر از ایران و خشنودی صهیونیستها و فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت این تلاشها، یک هدف پنهانتر را نیز دنبال میکند و آن ایجاد و نمایش یک فضای «ملتهب»، «پرریسک» و «مبهم» از آینده برجام و فضای کسبوکار ایران است. این خیلی طبیعی است که تجار و بازرگانان فارغ از سیاستهای دولتهایشان بحث سود و زیان خود را در اولویت قرار داده و از ورود به فضایی که هر روز رسانهها از تنشها و بحثها درباره آن سخن میگویند خودداری میورزند.
در واقع در سناریوی «التهاب و ابهام برجام» که از منظر حقوقی میتوان آن را نقض روح برجام دانست یک هدف مشخص دنبال میشود و آن بیبهره و بینصیب گذاشتن ایران از منافع برجام است. این سناریو در ادامه سناریوی «امتداد برجام» قرار داشته و در ذیل آن دستهبندی میشود لذا مهمترین راه مقابله با این چالش، خنثیسازی سناریوی اول است که همان پاسخ محکم و تکیه اصلی بر توان داخلی و مردمی است.
و اما موضوع سوم. در سناریوی سوم بحث «بسندگی» برجام مطرح بوده و از زوایای مختلف به عدم بسندگی و ناکافی بودن برجام کنونی پرداخته میشود. سناریوی «بسندگی برجام» که در واقع همان برجامهای بعدی را در بطن خود دنبال میکند، ابهامات و نقایص موجود در متن حقوقی برجام را به عنوان راه نفوذی برای طرح عدم بسندگی برجام مدنظر قرار میدهد.
در این سناریو آنچه زمین بازی و زمینه فشار به ایران را در اولویت قرار میدهد 2 موضوع را مدنظر دارد؛ راه نفوذ و فشار اول، بند مربوط به ممنوعیت «فعالیتهایی که میتواند به طراحی و ساخت یک قطعه انفجار هستهای کمک کند» است که در بخش «T» ضمیمه نخست برجام مورد تاکید قرار گرفته است و موضوع اهرم فشار دوم بندهای پایاندهنده به محدودیتهای ایران موسوم به «بند انقضا» یا«Sunset Clause» است. این فصل آخر از برجام محدودیتهایی ۱۰ و 15 ساله را برای عدم غنیسازی ایران در سطوح بالاتر وضع میکند؛ 2 موضوع مهمی که احتمالا طی هفتههای آتی شاهد پیگیری و طرح آنها از طریق کمیته مشترک برجام خواهیم بود. جایی که 8 عضو برجام از طریق رایگیری حرف آخر و نهایی را خواهند گفت و حوزه اصلی لابی و فشار علیه ایران در این سناریو از طریق این کمیته پیگیری خواهد شد.
موضوعی که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه با انتشار پیامی در توئیتر درباره دیدار خود با حسن روحانی آن را «تبادل نظرهای اساسی با رئیسجمهور ایران» خواند و از تدابیر برجامی خود برای دولت تدبیر و امید رونمایی کرد!
مکرون گفت این تدابیر باید یک شامل «کنترل بهتر فعالیتهای موشکی و بالستیک ایران»، دیگری «تمدید توافق ورای ۲۰۲۵» و به نوعی محرومیت مادامالعمر و تدبیر سوم «بحث باز با ایران درباره اوضاع جاری در منطقه» باشد.
گابریل، وزیر خارجه آلمان هم پیشاپیش خطونشانهای خود را برای کمیسیون مشترک برجام کشید و گفت: ما هم بر سر این موضوع توافق داریم که ایران نقش سازندهای در مناقشات منطقهای خاورمیانه بازی نمیکند و درباره این موضوع باید صحبت کرد.
آنچه مشخص است دشمن 3 سناریوی «امتداد»، «التهاب» و «بسندگی» برجامی را با شدت و قدرت دنبال میکند و این عزم آنها ناشی از رفتارشناسی و شناخت ایدئولوژی فکری بانیان برجام است. تا زمانی که مسببان برجام پاسخی مشخص و محکم را که شامل عزم جدی به بازگشت به شرایط قبل از برجام است به دشمن مخابره نکنند و اشتباه محاسباتی دشمن در رفتارشناسی مسببان برجام را به رخ نکشند، این سه سناریو به صورت تجمیعی و همزمان دنبال خواهد شد.
رئیسجمهور و بانیان برجام بدانند با تکیه به مردم میتوانند پاسخی قاطع و روشن به ناقضان و خاطیان برجام دهند و مردم نیز در این راه دولتمردان خود را تنها نخواهند گذاشت. در غیر اینصورت حاصل ریاست 8 ساله آقای روحانی چیزی جز برجامی بیفرجام و درجازدن در سایر حوزههای پیشرفت کشور نخواهد بود.
«مدرسه» از آنچه است تا آنچه باید باشد
سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:
سال تحصیلی جدید از امروز با شور و تکاپوی 13 میلیون دانش آموز و حدود یک میلیون فرهنگی در 105 هزار مدرسه کشور آغاز می شود. کم و بیش تمامی ما اولین روز حضورمان در مدرسه را به یاد داریم، اگرچه روز اول مدارس، حالا با شور، هیجان و طمطراق متفاوتی نسبت به گذشته و حداقل نسبت به دهه 60 برگزار می شود، اما صفا و سادگی آن سال ها را حقیقتا نمی توان از یاد برد؛ میز و صندلی های چوبی که گاهی هنوز آهنگ قیژ و قیژشان توی گوشمان می پیچد، شأن و جایگاه مهمی که «معلم»ها برایمان داشتند و شعارها و فضای جنگ و جبهه ای که به واسطه جنگ تحمیلی در کشور و بالطبع در مدارس حاکم بود، همه خاطرات خوبی است که نسل ما آن را فراموش نمی کند.
حالا اما فضا به گونه دیگری است؛ والدین انگار به تحصیل فرزندانشان و کم وکیف معلم و مدرسه بیشتر اهمیت می دهند. برخی از آن ها می خواهند تجربه ناکامی تحصیلی خودشان گریبانگیر فرزندانشان نشود؛ امروز حتی برخی والدین درباره شکل و ظاهر «معلم» هم نظر می دهند و اگر حرفشان برسد در انتخاب معلم فرزندشان اعمال سلیقه می کنند.
مسئولان مدرسه و معلم نیز شرایط سخت تری را نسبت به گذشته تجربه می کنند؛ سطح تحصیلات والدین در مقایسه با سال های قبل افزایش یافته و مدرسه به نوعی در سیبل نظارت والدین قرار گرفته است.
با این حال، زنگ آغاز سال تحصیلی 97-96 از امروز در حالی به صدا درمی آید که وزارت آموزش و پرورش با چالش های متعدد بودجه ای، معوقات فرهنگیان و دیگر موضوعات خرد و کلان از جمله سرنوشت نامعلوم سند تحول آموزش و پرورش روبه روست. به تمامی این موضوعات، گلایه های تقریبا مداوم فرهنگیان از وضعیت معیشتی شان و طرح ناتمام رتبه بندی، مسائل دانشگاه فرهنگیان، اقناع نشدن جامعه از طرح هدایت تحصیلی و دیگر مسائل روزمره را هم اضافه کنید.
بماند که هرازگاهی نیز مواردی همچون حادثه اخیر واژگونی یک اتوبوس اردویی و درگذشت هفت دانش آموز هرمزگانی به انبوه مسائل این وزارتخانه عریض و طویل می افزاید.
در فرصت پیش رو به اهم چالش ها و مواردی که توجه به آن می تواند ما رابه یک نظام آموزشی و تربیتی مطلوب برساند، اشاره می کنیم:
1-اهتمام بر اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش: از سال 1390زمان تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و چندی پس از آن که این سند توسط رهبر انقلاب ابلاغ شد، تا امروز اقدام جدی و مشخصی در اجرای این سند صورت نگرفته است به طوری که این موضوع اردیبهشت امسال با گلایه رهبر انقلاب مواجه شد. موضوع گرایش به سند آموزشی2030 نمونه ای از «احساس نیاز» و «آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد» این مجموعه بزرگ به یک مدل و برنامه اجرایی و محتوایی است که سند تحول با طرحی جامع در جهت نائل آمدن به «حیات طیبه (زندگی فردی و اجتماعی مطلوب اسلامی)» (بند شماره یک سند) تدوین شده است. با وجود این که وزیر جدید، اجرای این سند را اولویت کاری خود دانسته است، اما تا باور به آن از صدر تا ذیل این وزارتخانه پدیدار نشود، دستیابی به آن دور از دسترس خواهد بود.
2-تحقق اصل آموزش رایگان: اگرچه در اصل 30 قانون اساسی دولت موظف به فراهم آوری آموزش و پرورش رایگان شده است، اما به ویژه در موسم ثبت نام دانش آموزان دریافت وجه (دریافت هزینه هایی غیر از کتاب، لباس و بیمه) از والدین، به بحث داغ رسانه ها تبدیل می شود و با وجود تاکید آموزش و پرورش اما باز هم این داستان هر ساله تکرار می شود و انگار تمامی نخواهد داشت در این باره ایجاد مدارس «هیئت امنایی» در میان مدارس دولتی که تحصیل را مشمول هزینه کرده است، نمونه ای از «آموزش و پرورش غیررایگان» به شمار می آید. در عین حال یک «پرسش» مطرح است؛ این که آیا «آموزش و پرورش رایگان» بدین معناست که والدین نباید در امور مدرسه و در رفع نیازهای مادی آن مشارکت کنند؟
به طور طبیعی اگر امکان مالی برای خانواده ای فراهم باشد، آیا نمی توان از آن خانواده برای بهبود وضعیت «مدرسه» کمک گرفت؟ با این حال آموزش و پرورش و خانواده ها تا امروز نتوانسته اند به تعریف دقیق و درک متقابلی درباره این موضوع برسند. از یک سو نسخه یکپارچه دریافت کمک از تمامی خانواده ها با سطوح توانمندی متفاوت و از سوی دیگر اقناع نشدن خانواده ها برای پرداخت کمک به مدرسه، اولین چالش فیمابین است که تا برطرف نشود، معنای درست «آموزش و پرورش رایگان» محقق نخواهد شد.
3-معلمان کارآمد و به روز: آن سال ها که با موضوع « دوست دارید چه شغلی داشته باشید؟» انشا می نوشتیم سه- چهار شغل در بیشتر مشاغل نمود داشت که همواره یکی از آن ها شغل معلمی بود؛ آن سال ها معلم و معلمی شأن و منزلت ویژه ای داشت. بماند که در ادوار مختلف و به واسطه سیاست های ناکارآمد، سطح معیشت این قشر مهم، همچون برخی اقشار دیگر دچار مشکلات و کاستی ها شد به گونه ای که امروز هر جا صحبت گلایه از معیشت و حقوق باشد احتمالا صدای اعتراض فرهنگیان و به ویژه فرهنگیان بازنشسته نیز به گوش می رسد.
قصد آن ندارم که در این مجال اندک، اقدامات برخی کشورها در تکریم معلمانشان را بازگو کنم و به همین مقدار اعتراف باید بسنده کرد که ما آن چنان که باید تکریم کنندگان خوبی از معلمانمان نیستیم.
طبیعی است وقتی «معلم» گوشه ذهن و حواسش به حقوق معوقه یا درد معیشت اش باشد آیا می تواند تمام هم وغم خود را در اختیار دانش آموز بگذارد؟ و اما «کرامت و منزلت» معلم که خود حدیث مفصلی است و آیا هنوز دانش آموزان در انشای خود و در پاسخ به این پرسش که می خواهید چکاره شوید، می نویسند که می خواهم معلم شوم چون معلمی شغل انبیاست و ...؟
تا نظام سیاست گذاری به این باور نرسد که آینده ایران پیشرفته و آباد جز به دستان فرزندانش محقق نخواهد شد، ما همچنان با چالش موضوعاتی از قبیل «معیشت معلمان» مواجه خواهیم بود. از سوی دیگر وزارتخانه ای که پاسخ به مطالبات معیشتی کارکنانش دغدغه دائمی اش باشد، چگونه می تواند بر اصل «آموزش و پرورش» و تربیت معلمان کارآمد و به روز اهتمام ورزد؟
4-ارائه تعریف دقیق از مدرسه و آموزش استاندارد: امروز گرایش به تحصیل در مدارس غیرانتفاعی بیش از گذشته در میان خانواده ها افزایش یافته است. در گذشته مدارس غیرانتفاعی بیشتر در میان خانواده های متمکن رواج داشت اما امروز خانواده های بسیاری هستند که برای تحصیل فرزندانشان در مدارس غیرانتفاعی خودشان را به مشقت می اندازند و تنها دلیل شان نیز ضعیف بودن سطح آموزشی در مدارس دولتی است. اگر ما به یک تعریف دقیق و درست از مدرسه و آموزش استاندارد برسیم، دیگر این شائبه وجود نخواهد داشت که برخی مدارس دولتی آن طور که باید در امر آموزش و پرورش اهتمام نمی ورزند.
5-مدرسه جایی برای انسان سازی، عشق ورزی به وطن و دستیابی به آرمان های بزرگ: تا زمانی که تمام دغدغه و کوشش مجموعه مدرسه ، داشتن آمار بالای قبولی در کنکور و معیار سنجش یک «مدرسه» قبولی های کنکور باشد و آموزش بر تربیت غلبه یابد، نباید انتظار داشت سیستم آموزشی و تربیتی مدرسه، درس انسان سازی، اخلاق و ایثار، عشق ورزی به وطن و محملی برای دستیابی به آرمان های بزرگ باشد. در چه جایی بهتر از مدرسه می توان انگیزه «خدمت»، «ایثار»، «عشق به وطن» و ... را فرا گرفت؛ چرا اغلب جامعه و جوانان ما نهایت آرزویشان «کارمند شدن» و «داشتن یک حقوق آخرماه» است؟ چرا کمتر به این اندیشیده ایم که خودمان هم می توانیم «کارآفرین» باشیم؟ به نظر، پاسخ این پرسش ها خیلی ساده است؛ چون نیاموخته ایم که انگیزه هایمان را برای کارهای بزرگ پرورش دهیم؛ چون به ما گفته اند اگر در کنکور در رشته خوب قبول شویم، شغل بهتری پیدا می کنیم و ...
و اما ...
و اما در دهه چهارم انقلاب و در این رویارویی های مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، لازم است یک «دانش آموز» ایرانی به گونه ای بیاموزد و تربیت شود که خود را مرد میدان های بزرگ آینده بیابد، «انقلابی گری» را باور کند و بیاموزدکه چگونه و به وقت کارزار چه در جهاد دفاع از مرزهای وطن و چه در جهاد کار و اقتصاد در صف اول بایستد.
سخیف، زشت و ابلهانه
حسن کربلایی در رسالت نوشت:
سخنان ترامپ در سازمان ملل با واکنش منفی رهبران جهان روبه رو شد. تنها کسی که از این سخنان آشفته استقبال کرد نخست وزیر رژیم اشغالگر صهیونیستی بود. رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای در تحلیل و تفسیر آشفتهگویی رئیس جمهور آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل، دقیق ترین و پرمعناترین مطلب را عنوان فرمودند. مقام معظم رهبری دلیل این سبک مغزی و سخیف گویی را شکستهای پی در پی آمریکا در منطقه و ناکامی های واشنگتن در سطح جهان توصیف نمودند.
امروز جهان شاهد حاکمیت یکی از بی ریخت ترین دموکراسی ها در آمریکاست.رئیس جمهور آمریکا یک کاباره دار بوده و ادبیات سیاسی آمریکا و دیپلماسی خارجی را در سطح عربده های مستانه در یک کاباره فرو کاهیده است.
مختصات نطق ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل زشت، سخیف و ابلهانه طراحی شده بود.نطق وی در قالب ادبیات گانگستری و کابویی بود به طوری که بوی باروت از دهان وی استشمام می شد.
وی هنگامی که مردم کره شمالی را به نابودی کامل تهدید کرد آب پاکی بر چهره حقوق بشری آمریکا و نیز صلح طلبی رهبران این کشور ریخت و چهره خشن و جنگ طلبی آمریکا را بیش از پیش به نمایش گذاشت.
او در تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم اتمی علیه کره شمالی، چین و روسیه به قدری احمقانه عمل کرد که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به راحتی می توانستند آلودگی های رادیواکتیویته را دور دهان او ببینند.
امروز جهان چه تصویری از آمریکا و رئیس جمهور آن دارد؟!
این تصویر متعلق به این روزها نیست بلکه باید برگشت به اوج تبلیغات ریاست جمهوری آمریکا، آن هنگام که دموکرات ها و جمهوری خواهان برای کسب رای بیشتر سوابق زشت و پلید اخلاقی نامزد رقیب را برای مخاطبان فاش می کردند.
اوج این تبلیغات آنجا بود که «کری» وزیر وقت خارجه آمریکا فریاد زد؛ از این همه رسوایی ما در هیچ مجمع جهانی از شرمساری نمی توانیم سر خود را بالا نگه داریم!اوج سخافت، زشتی، بلاهت و آشفته گویی ترامپ آنجا بود که تمام مطالب خود را در بستری از خلاف گویی و دروغ بیان می کرد. او صریح و بی پرده گفت؛ «نمی توانیم به توافق با ایران پایبند باشیم»
دو سال آمریکا و قدرت های جهانی با ایران پشت میز مذاکرات نشستند و به یک توافق رسیدند و شورای امنیت سازمان ملل و دیگر کشورها نیز روی این توافق صحه گذاشتند. حالا رئیس جمهور آمریکا آمده است و می گوید نمی توانیم به آن پایبند باشیم!
آمریکا با این سابقه چگونه و چطور و با چه رویی می تواند با دیگر کشورها گفتگو، مذاکره و به توافق برسد؟!
منطق کابویی و خوی گانگستری ترامپ نشان داد که منظور واشنگتن از گفتگو فقط تسلیم طرف گفتگوست. او می گوید قرار نیست ما چیزی بدهیم و چیزی بگیریم، لذا در حالی که به تعهدات برجام عمل نکرده است تصریح می کند؛ «توافق هسته ای با ایران یکی از بدترین و یک سویه ترین توافقاتی است که آمریکا تاکنون وارد آن شده است. این توافق مایه شرمساری ایالات متحده است.»
ترامپ هنگامی این ادعا را مطرح می کند که، آژانس بین المللی انرژی اتمی هفت بار اذعان داشته است که ایران همه تعهدات خود را عمل کرده است و مسئولان دولت به عنوان طرف گفتگو با آمریکا بارها فریاد زده اند که آمریکا به تعهدات خود عمل نکرده است و «دستاورد برجام تقریبا هیچ است».
ترامپ در حالی این ادعا را مطرح می کند که به زودی قرار است فرمان تحریم های جدید، بی سابقه و فلج کننده را علاوه بر تحریم هایی که تاکنون بوده را به اجرا بگذارد!
این موضع آمریکا را می توان وقاحت تمام عیار در عرصه دیپلماسی جهانی و روابط بین الملل نام نهاد. آمریکایی ها پایه گذار بنایی در روابط بین الملل می شوند که هیچ سنگی را نمی توان روی سنگ دیگر گذاشت!
رئیس جمهور آمریکا، ایران را متهم به حمایت از تروریسم می کند در حالی که تروریست های مورد حمایت این کشور در عراق، سوریه و لبنان دست در دست آمریکایی ها مسلمانان را به خاک و خون می کشند.
ترامپ مردم سالاری ایران را دیکتاتوری پنهان در پشت ماسک دموکراسی خوانده و رای 41 میلیونی ملت ایران را انکار می کند در حالی که او و رقبایش در واشنگتن در رقابت های انتخابات گذشته رسواترین و زشت ترین تصویر از یک دموکراسی را در چشم جهانیان به نمایش گذاشتند.
طراحان تئوری دموکراسی در آمریکا باید به ملت خود و مردم جهان توضیح دهند چطور کسی که رای بیشتری دارد بازنده انتخابات و کسی که از او رای کمتری دارد با چشم بندی از جعبه جادویی کارت الکترال پیروز انتخابات معرفی می شود.
ترامپ در حالی که در نطق خود از مردم کره شمالی حمایت و آنها را گرفتار یک دیکتاتور معرفی می کند در همان نطق تنها به فاصله چند ثانیه، کل مردم کره شمالی را به نابودی کامل در یک جنگ هسته ای تهدید می کند.
او کره شمالی را یک کشور قحطی زده معرفی می کند در حالی که آمریکا در صف اول تحریم کره و فشار به مردم این کشور است و اگر قحطی در کار باشد آمریکایی ها بر این کشور تحمیل کرده اند نه کس دیگر!این سطح آشفتگی و سبک مغزی و ابلهانه سخن گفتن در هیچ نطق تاریخی که در مجمع عمومی سازمان ملل صورت گرفته تاکنون سابقه نداشته است.
آمریکایی ها در حالی که به صفت زشت بدعهدی و نقص
پیمان های بین المللی متهم هستند مذاکره مجدد پیرامون برجام را ضروری می دانند اما توضیح نمی دهند که چه تضمینی وجود دارد تا در توافق بعدی آن را نقض نکنند.راستی پاسخ این همه اهانت به ملت ایران و زشت گویی چیست؟ پاسخ ملت ایران روشن است؛ «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر دولتمردان فاشیست و گانگستر آمریکا».
این یک موضع شجاعانه، روشن و تاریخی ملت فهیم و انقلابی ایران است.
ملت متحد، انقلابی و بزرگ ایران اسلامی هیچگاه در طرح این موضع هوشیارانه و قاطع با آن همه جنایات آمریکا تردید نکرده است. سئوال این است آیا مسئولان نظام به ویژه دولت محترم و دستگاه دیپلماسی کشور در این موضع تردید دارند؟!
ترامپ در پازل ما
عبدالله گنجی مدیر مسئول جوان درسرمقاله امروز این روزنامه نوشت:
«فضای رسانهای جهان به طرز غریبی دارد به نفع ایران میچرخد، از بس که ترامپ نفرت برانگیز است.... باورنکردنی است شباهت بخشهایی از نطق ترامپ در سازمان ملل با نظرات هیتلر. این میزان خودخواهی و یکسونگری درتاریخ امریکا به گمانم سابقه ندارد.» (مسعود بهنود)
«سرابهای دور و دراز ترامپ در سیاست خارجی در مورد کرهشمالی و ایران شکست کامل خواهد خورد و در مورد ونزوئلا هم شانس موفقیتش بسیار کم است ... ترامپ ریاکارانه از ماجرای شیوع وبا در یمن و نابودی زیرساختهایش با حمایت امریکا و نسبت دادنش به ایران و نیز ماجرای 490 هزار پناهنده روهینگیایی عبور کرد.»(نامور حقیقی)
سخنرانی عصبی و شعاری رئیسجمهور امریکا در سازمان ملل، نمایش بینقاب واقعیت و حقیقت درونمایه امریکا بود.»(مهاجرانی) و...
عبارات و نظرات فوقالذکر از کسانی است که سالهاست مرز خود با نظام جمهوری اسلامی را مشخص کرده و در حوزه تمدنی ترامپ سکنی گزیدهاند و در عین واقعگرایی، منتظر روزی هستند که افول نظام جمهوری اسلامی را ببینند. قطعاً یکی از راههای وصول آنان به آرزوهایشان امید به غرب و ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی آن است.
اما دولتمردان امریکا در مقابل منطق نظام جمهوری اسلامی ایران چنان عنان پاره کردهاند که مخالفان نظام جمهوری اسلامی نیز احساس شرم میکنند و مشی روشنفکری آنان سکوتشان را میشکند و به صورت ناخودآگاه به حقانیت نظام اسلامی و سبکسری امریکا درمنازعه فعلی اعتراف میکنند.
سخنرانی ترامپ در سازمان ملل معادل هزاران ساعت کار رسانهای نظام جمهوری اسلامی برای ارائه یک تصویر واقعی از امریکا مؤثر بود و این آورده را نباید بدون نگاه اعتقادی تحلیل کرد. فراموش نکنیم که تفاوت ترامپ با اسلافش در این است که آنان توافق کردند و عمل نکردند اما هیچ موقع نگفتند عمل نمیکنیم اما ترامپ صراحت بیان دارد و اجازه نمیدهد دستکش مخملینی که اوباما به سمت ما دراز کرده بود ما را فریب دهد.
ترامپ دست را بدون دستکش نشان میدهد تا ما از غفلت عبور نماییم و حقیقت صحنه را ببینیم. امروز نیروهای انقلاب نباید تأسف بخورند که چرا دو سال مذاکره کردیم و نباید به خاطر بینتیجه بودن آن مذاکرات دولت را شماتت کنند، چرا که نتیجه مذاکرات برای حزبالله و انقلاب اسلامی بازتولید چهره حقیقی امریکاست.
امروز روحانی کنار ما است. او با صراحت میگوید: «وقتی طرف به تعهدات عمل نمیکند مذاکره بر سر موضوعات دیگر چه فایدهای دارد.» معنی حرف روحانی این است که وی از برجام 2 و 3 مدعایی صرفنظر کرده و به این باور رسیده است که مذاکره در هیچ حوزهای آورده نخواهد داشت. امروز روحانی به این نتیجه رسیده است که چارهای جز قرار گرفتن بر ریل انقلابیگری و استمرار عمل انقلابی در کشور ندارد.
ظریف اگرچه در کتاب «آقای سفیر» نوشته است من هیچ موقع از لفظ دشمن استفاده نکرده و نمیکنم اما ادبیات چند روز گذشته وی مواجهه با یک دشمن واقعی بود. ترامپ مأمور «افزایش ظرفیتشناختی ملت ما نسبت به امریکاست» و این آورده کمی نیست. ترامپ در حال ارائه چهرهای از امریکاست که در 38 سال گذشته جمهوری اسلامی آن را تصویر میکرد و روشنفکران به مخالفت با آن برخاسته بودند.
امروز روشنفکران ما نیز شرمندهاند اما هنوز جسارت اعتراف به حقانیت نظام جمهوری اسلامی را پیدا نکردهاند. سخت معتقدم ترامپ امروز برای ما سربازی میکند، پرده کنار میزند، کارخانه دستهای چدنی را افتتاح میکند و «دموکراسی به مثابه حکومت جهال» را به اثبات میرساند. چرا خوشحال نباشیم که دشمنان ما درصدد اثبات حقانیت نظام جمهوری اسلامی برآمدهاند و چرا خوشحال نباشیم که ترامپ حقانیت ما و شرمندگی اپوزیسیون نظام را با هم پیش میبرد. دشمنان احمق را شاید بتوان به صورت تاکتیکی به خدمت گرفت.
طنین اعتدال در جهان نه رقص شمشیرها
حسن ارگی در یادداشت امروز آرمان نوشت:
دکتر حسن روحانی پس از چهارسال بار دیگر در سازمان ملل طنین اعتدال را در مقابل رقص شمشیرهایی که همواره مانع جهانی عاری از خشونتند، به گوش جهانیان رساند. جهانیان خوب مشی اعتدالی رئیسجمهوری اسلامی ایران را در چهار سال قبل در همین مکان به یاد دارند و با رأی بسیار بالای 190 رأی در مقابل یک رأی مخالف رژیم صهیونیستی به گفتمان اعتدال منتخب مردم ایران اسلامی رأی دادند و خواستار جهان عاری از خشونت شدندو حتی آن زمان کشورهایی چون آمریکا نیز بدان رأی مثبت دادند. سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سالانه سازمان ملل از جنبههای گوناگون واجد مفاهیم و پیامهای متعددی بود.
در حالی که پیش از سخنرانی رئیسجمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در تقسیم کاری مشخص ضمن سیاهنمایی گسترده علیه ایران اتهامهای متعددی را با رویکرد اینکه ایران کشور ناامنکننده و صادرکننده خشونت و تروریسم است، بیان کردند، رئیسجمهور در سخنرانی دقیق و حسابشده خود ضمن ترسیم چهرهای صلحطلب از ایران قاطعانه خط قرمزهای ایران را در حوزه مسائل دفاعی و هستهای ترسیم کرد. از سخنان ترامپ و نتانیاهو بهخوبی مشخص بود که آنها از یکی از مهمترین دستاوردهای برجام که خارج کردن موضوع ایران از حالت امنیتی است بهشدت ناراحت هستند و تاکید چندباره آنها روی نقش ناامنکننده ایران در منطقه و جهان اهمیت این مساله را برای آنها نشان میدهد.
در این حالت روحانی میتوانست با انتخاب متنی بسیار تند و هجومی بهنوعی پاسخی کوبنده به آنها بدهد، اما آیا اینگونه پاسخ دادن به نوعی افتادن در دام طرف مقابل و تکمیل کردن ضلع سوم این مثلث نبود؟ روحانی با شناخت دقیق از متن آنچه در حال جریان است، سعی کرد ضمن انتخاب سخنانی با رویکرد ایجابی -که بخش عمده سخنان وی را تشکیل میداد- درباره سابقه ایران در کمک به مظلومان، از یهودیان عهد باستان تا فلسطینیان امروزین و تشریح فلسفه کمک ایران به مظلومان منطقه، از جمله مردم یمن و سوریه، مانند همیشه انتخابات را رویکرد حل مسائل منطقه معرفی کرد و در ضمن با بهکاربردن عبارتهایی همچون «سخنان جاهلانه و زشت و مبتنی بر اطلاعات غلط» برای سخنان ترامپ پاسخ قاطعی به ادعاهای رئیسجمهور آمریکا داد.
این وجه از سخنان رئیس جمهور اگرچه حجم کمی از این سخنان را تشکیل میداد اما چون بر مقدمه و زمینهای از سخنان ایجابی و ترسیم چهرهای معقول و صلحطلب از ایران قرار گرفته بود به خوبی از سوی مخاطب شنیده و دیده شد. روحانی در این سخنرانی ضمن اینکه بر تمایل و سیاست ایران بر تعامل با جهان تاکید کرد پافشاری ایران بر حقوق و اصول اصلی خود را نیز یادآور شد و بهویژه در کنفرانس خبری بعد از این سخنرانی نیز تصریح کرد که ما به رشد اقتصادی خود حتی بدون برجام نیز ادامه خواهیم داد. پیامی واضح به غرب که ایران اگر چه اهل تعامل است اما برای رشد وتوسعه فقط به شما متکی نیست و پتانسیلهای بسیاری برای توسعه دارد.
همانطور که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با رئیس و اعضای مجلس خیرگان رهبری تاکید داشتند:« من نمیگویم با دنیا قطع رابطه کنیم و از اول انقلاب تاکنون همواره بر ارتباطات گسترده با دنیا تاکید داشتهام اما میگویم پای قدرتمند خود را با عصای بیگانه عوض نکنید.» رفتار معقول و پاسخ هوشمندانه دکتر روحانی قطعا سبب خواهد شد تا بار دیگر همانگونه که نگارنده در سال 92 در صفحه نخست روزنامه «آرمان» طی یادداشتی نگاشت: «اعتدال روحانی را جهانی کنیم»، بار دیگر شاهد اجماعی جهانی در راستای طنیناندازی اعتدال در مقابل رقص شمشیرها باشیم و همانگونه که رئیسجمهوری در بخش پایانی سخنانش در مجمع عمومی سازمان ملل تاکید داشتند ما میتوانیم با باور به تصمیم چهار سال قبل خود در این مجمع عمومی، برای ایجاد جهانی عاری از خشونت و افراط، گفتمان تحمیل، یکجانبهگرایی، ارعاب و جنگ را به منطق گفتوگو، همافزایی و صلح تبدیل کنیم؛ تا صدای اعتدال تنها صدای غالب در جهان باشد.
چه کسی به پای خود شلیک میکند
احمد غلامی سردبیر شرق در سرمقاله این روزنامه نوشت:
وقتی حسن روحانی در جایگاه سخنرانی سازمان ملل قرار گرفت، بیش از هر زمان دیگری به فضیلت دموکراسی و آرای ٢٤میلیونیاش پی برد؛ آرایی که به او مشروعیت میداد تا از طرف مردم کشورش، دنیا را خطاب قرار دهد. هر خطابهای بدون پشتوانه مردمی تهی از معنا و اثرگذاری سیاسی است. آنچه روحانی بیش از هرچیز به آن دل بسته بود، همین مشروعیت برخاسته از رأی مردم بود که در سخنرانیاش طنین داشت. او با گرهزدن اعتدال، خصلت بارز ایرانیان و آرزوی دیرینه آنان، دموکراسی، خطابهای آرام و شورمند را قرائت کرد؛ خطابهای آگاهانه که درست در تضادی آشکار با سخنان رئیسجمهور آمریکا بود، سخنانی نشئتگرفته از تکبر و خشونت.
روحانی، روحانی زیرکی است؛ او بدون نامبردن از گفتمان اصلاحات و با تأکید چندباره بر اعتدال درصدد استمرار گفتمان دولت خود در سطحی جهانی برآمد. او میدانست پیگیری گفتمان اصلاحات از زبان ارشدترین مقام دولتی ایران، معنایی متفاوت از معنای داخلی آن دارد و بیش از آنکه کارساز باشد، به سوءظنها و سوءتفاهمهای داخلی و خارجی دامن خواهد زد. از سوی دیگر شاید تأکید بر اعتدال آنهم به پشتوانه شاعران کلاسیک ایران ازجمله سعدی، پاسخی غیرمنتظره بود به منتقدان روحانی که باور دارند اعتدال گفتمان نیست. روحانی خواسته یا ناخواسته از پشت تریبون جهانی سازمان ملل پرده از آینده سیاست داخلیاش برداشت؛ سیاستی که بر محور گفتمان اعتدال میگردد. سخنان رئیسجمهور آمریکا حالوهوای دیگری داشت. خطابهای سرشار از تهدید؛ تهدیدی که بیش از هرچیز از عدم اعتمادبهنفساش نشئت میگرفت.
القای «سیاست زور» گاه با چاشنی انسانی و بشردوستانه. تئوری نخنماشده واگرایی بین دولتها و ملتها. گرگی «هوبریس» تنها، گستاخ و خودپسند که به قول هراکلیتوس باید سریعتر از یک آتش بزرگ اقدام به خاموشیاش کرد. اقدامی که سیاستمداران کهنهکار والاستریت به دنبالش هستند. ترامپ نشان داده بیش از دانش و خرد از غریزهاش تبعیت میکند؛ همان غریزهای که با آن مردم را برانگیخت و رستاخیزی در سیاست داخلی آمریکا بر پا کرد. او برای ادامه کامیابیاش از سه انگیزه فرمان میگیرد؛ افتخار، ترس و منفعت. مایکل اچ فوکس، مقام ارشد مرکز توسعه آمریکا، همچون دیگر همتایان خود باور دارد: «ترامپ با لغو برجام گلولهای به پای خودش شلیک میکند».
اما برخی نیز باور دارند، ترامپ درصدد است تا ایران را وادار به این کار کند. مایکل فوکس با یادآوری دوره ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش به نکتهای اساسی اشاره میکند. بوش در سال ٢٠٠٣ آمریکا را با یک فاجعه تاریخی روبهرو کرد. او نگاهها را از افغانستان و یک جنگ ضروری در آن کشور که در سیطره تروریستها بود، به سوی عراق برگرداند و آمریکا را درگیر جنگی غیرضروری کرد. جنگی که منجر به صدها هزار کشته و زخمی، فاجعه اقتصادی توصیفناپذیر، ویرانی کامل خاورمیانه و ظهور داعش شد. اینک ترامپ همان کار بوش را میکند. نگاهها را از سمت کرهشمالی به سوی ایران بازمیگرداند؛ ایرانی که جنگ با آن ضرورتی ندارد و بازرسان آژانس بینالمللی بارها شهادت دادهاند ایران مطابق شرایط قراردادها عمل کرده است. در سال ٢٠٠٢ جورج بوش در سخنرانی سازمان ملل به دنیا نشان داد قصد دارد با عراق بجنگد. امیدوارم زمانی که تاریخ به اولین سخنرانی ترامپ در سازمان ملل بازمیگردد از آن بهعنوان نماد جنگی کاملا اجتنابپذیر یاد نکند.
ازاینرو سخنرانی رئیسجمهوری ایران در سازمان ملل اهمیت ویژهای پیدا میکند و مهمتر از آن رأی مردم است که پشتوانه این سخنرانی است. رأیی که پیامی روشن دارد: هیچ قدرتی چه در ایران و چه در خارج، نمیتواند خواست مردم را نادیده بگیرد. هرگونه تلاش برای نادیدهانگاشتن آرای مردم، فرجامی ناخوشایند دارد. روحانی در خطابه خود، تلاش کرد به وعده خود با مردم عمل کند؛ وعدهای که از او میخواست بهجای دیدن هاله نور و پرخاشگری، خویشتنداری و مدارا پیشه کند. خویشتنداری، عدالت و پرهیزگاری وابسته به هماند و این تنها خواسته اساسی مردم از دولت روحانی است.
دشمن خویشتنداری، گستاخی و جنگ است. جنگ آموزگاری خشن است که برخی سیاستمداران بهواسطه خشونت در پی برانگیختن اشتیاقهای خشمگین اکثریت مردم هستند؛ آنچه احمدینژاد میکرد. کشوری، شأن خویشتنداری دارد که مردمش در صلح باشند، نه در حال تخاصم و جنگ با یکدیگر. آنان که درصدند به تخاصم و تضادهای داخلی دامن بزنند، جنگ بزرگی را در سر میپرورانند؛ جنگی که خود نمایندهاش باشند تا انگیزههای آنان را تقویت کند؛ افتخار، ترس و منافع.
اینک اگر سخنرانی خویشتندارانه حسن روحانی با این ملاکها مورد ارزیابی قرار گیرد، شجاعت، خودباوری و جنگ معانی دیگری مییابد و دلیل بروز انگیزههای غریزی افتخار، ترس و منافع عیان میشود. در این آشکارشدگی، دیگر مفاهیم با یکدیگر همپوشانی پیدا نخواهند کرد. افتخار، شجاعت نیست، ترس هم اقتدار و منافع هم عدالت نیست. چه جنگها و کشتههای بسیاری که در پس جعل این مفاهیم بیهوده رخ نداده است.