
بعد از عملیات شنام و مفقود و مجروح شدن نیمی از اسدآبادیها، نیم دیگر باقیمانده در شوک عجیبی به سر میبردیم. اگر صحبتها و توصیههای شهید خزایی نبود ادامه حضور ما در جبهه با آن روحیهی ضعیف غیر ممکن بود. همه واقعاً احساس برادر مردگی میکردیم و عزادار بودیم.
مرحوم فریدون مرادی هم سن و سال ما بود و یک مو بر صورتش سبز نبود پس از عملیات که دو سه روزی مریوان بودیم شایع شد که ریش و سبیل نداشتهاش را با تیغ زده! (به گمانم برای نیل به همان مقصود که گفتم!)
البته من هنوزم یقین ندارم که مرحوم فریدون مرادی ریش خود را تیغ زده باشد و اگر هم این شایعه واقعیت داشت برای نیل به مقصود «ریشو شدن پیش از موعد» بود.
شادی روح مجاهد و بازمانده قله شنام «مرحوم فریدون مرادی» صلوات بفرستیم.
* علی رستمی