به گزارش مشرق، به طور مثال مارادونا نماد چپ خلاف جریان محسوب می شود و یا دیوید بکهام نماینده بورژوازی حاکم است که با مراوده و دوستی با دولتمردان و رسانه هایشان برای خود جایگاه و منزلتی به دست آورده است. به همین ترتیب یکی مثل پل گاسکوئین و جورج بست نماد آنارشیست های فردی و بی ریشه معرفی شدند و یا ویتوریو پوزو سرمربی ایتالیا زمان فاشیسم عنصر ورزشی سیاست های موسولینی تعبیر می شد. با این حال آن چه غفلت شده این است که این تقسیم بندی ها بیشتر برای دور کردن ما از ماهیت و لذت بردن از خود فوتبال به وجود آمده است.به مسی نگاه کنید؟ او کجای این تقسیم بندی ها قرار دارد؟ کدام طبقه را نمایندگی می کند؟ او اصلا چیزی از این تقسیم بندی ها را درک می کند که او را یک روز طرفدار مبارزه با امپریالیسم می کنند و روز دیگر مدافع سیاست های غرب و اسرائیل؟ عده ای او را فاسد و نماینده دیکتاتورها می دانند و عده دیگر مخالفش! در همین ایران که مسی را به عنوان بچه خوب و با اخلاق معرفی می کنند. گزارشگری داریم که می گوید اگر مسی فوتبالیست نمی شد حتما آلبرت اینشتین یا نیوتون می توانست بشود. حالا همین مغز متفکر چند سال گذشته در مراسم توپ طلا در جواب سوال کامران نجف زاده که از ایران چه شناختی داری گفت نمی شناسم.

سفر به گابن و دست دادن با علی بونگو هم چیزی فراتر از توصیه و درخواست دوستان نبوده است. حالا عده ای او را به خاطر پوشیدن شلوارک و تیشرت مریلین مونرو در یک دیدار رسمی به توهین به میزبان متهم می کنند و عده دیگر او را هم ردیف دیکتاتورها می دانند. مشکل هر دو این است که درگیرنوعی اوهامی هستند که فکر می کنند فوتبالیست جماعت با این لباس پوشیدن و این دست دادن افکاری در پشت پرده دارد. غافل از این که مسی دغدغه اش توپ فوتبالش هست و در نهایت سعادت و رفاه برای خود و همسر و فرزندش! اجازه بدهید از نبوغ و تکنیک مسی لذت ببریم. این قدر او درگیر مسائل بی ربط به او نکنید. مسی «بچه خوب» ویا «بد»، دانای کل یا مدافع دیکتاتورها نیست، او تنها نابغه فوتبال عصر ماست. خارج از مستطیل سبز یکی هست در حد شرکت کننده مسابقه ثانیه ها!




