قبول دارید که میرزاده دیگر همان آدم قبلی نیست و در سری دوم نقشش کمرنگ شده است؟
بله قبول دارم.
چرا اینطور شده است؟
نمیدانم اما با شما موافقم.
مهمترین اتفاقی که برای این شخصیت رخ داده، این است که بازیگر شده و سرگرم بازیگری است.
به نظرم این اتفاق خوبی است؛ میرزاده میرود فیلم بازی میکند و دیگر لازم نیست مدام حضور داشته باشد.
به این ترتیب بود و نبودش چه فرقی به حال قصه سریال دردسرهای عظیم دارد؟
اگر نباشد مخاطب میپرسد پس این میرزاده کجاست؟ اما وقتی میرود فیلم بازی میکند مخاطب دیگر نمیپرسد او کجاست!
اگر از همان ابتدای سریال به سفر میرفت یا مثلا نمیپذیرفت که با بقیه همسایهها به خانه جدید بیاید، بهتر نبود؟
اوقاتی هست که حضورش به درد میخورد. اینطوری هر وقت لازم باشد، میآید و کاری انجام میدهد و میرود.
این چند کمک ساده را میشد به دیگر شخصیتها سپرد!
با این نگاه میشد سریال تکشخصیتی ساخت. مثلا من خودم فیلمی بازی کردهام به نام تنهاییهای قلزوم مقرنس که فقط یک شخصیت داشت و خودم بهتنهایی آن را بازی میکردم. شهرام شکیبا متن آن را مینوشت و من هم جای چند نفر بازی میکردم، خیلی هم جذاب و دیدنی شده بود. میشود که در یک اثر فقط یک شخصیت داشته باشیم و در یک اثر دیگر مثل دردسرهای عظیم تعداد شخصیتها زیاد باشد. شخصیتهای دردسرهای عظیم زیاد هستند، اما هر کدام کارکردی در قصه دارند مثلا فیروزه مسائلی با خانواده همسرش پیدا کرده، منیرخانم خانهاش را به فرحان سپرده تا آن را بکوبد و همینطور بقیه شخصیتها، اما میرزاده هیچ قصهای ندارد، به پیشبرد هیچ قصهای کمک نمیکند و در واقع هم هست و هم نیست!
به نظر شما همین قدر کم است؟!
میرزاده هنوز همان آدم کدخدامنشی است که بین اهالی خانه داوری کرده و از آنها حمایت میکند و مرد اول خانه محسوب میشود، حالا با این تفاوت که در مقایسه با سری قبل اورا کمتر میبینیم؛ ضمن این که در ادامه او نقش پررنگتری خواهد داشت.
چند قسمت بیشتر به پایان سریال نمانده است؟
نه، اینطور نیست. سریال ادامه دارد و ما هنوز در حال فیلمبرداری هستیم.
یعنی قرار است اتفاق مهمی برایش رخ بدهد یا مسبب اتفاق مهمی باشد؟
نه در این حد. تغییراتی ایجاد میشود، اما این تغییرات خیلی شگرف نیست و نباید منتظر ماجرای خاصی بود، اما کمی حضورش بیشتر میشود و به پیشرفت داستان کمکهایی میکند.
از آنجا که فیلمنامه کامل نبوده، کارتان را در سری دوم براساس شناختی که از نقش میرزاده در سری اول سریال بهدست آورده بودید، شروع کردید. درست است؟
بله. هنوز هم فیلمنامه کامل در اختیارمان نیست.
با این حساب در عالم رفاقت بازی را پذیرفتهاید و خیلی هم نمیتوانید به کمرنگی نقش گلایه کنید!
بالاخره این بخشی از حرفه ماست و باید بپذیریم که این طوری است. بعضی وقتها انگار در اورژانس هستیم و گاهی در ویآیپی. در شرایط اورژانسی باید با سرعت بیشتری کار کرد و این طبیعی است.
این شرایط را پذیرفتهاید یا ناچار به پذیرش آن شدهاید؟
نه گاهی خوشحال میشوم که این طوری است. همین که نقش کمرنگتر است و کمتر حضور دارم، برای من خوب است. اگر بازیگر باشید این حرف مرا درک میکنید. چون این ظرافتها و سیاستهای زندگی حرفهای ماست. گاهی لازم است حضور پررنگ داشته باشید و گاهی هم نقشهای حاشیهای و کمرنگ بازی کنید.
تا قبل از شما با هر بازیگری صحبت کردهام، بدون استثنا از کمرنگ بودن نقشهایشان گلایه کرده است.
من با بقیه فرق دارم. در کارنامه بازیگری من همه جور نقش هست. از کارهای بزرگ که آرزوی هر بازیگری بوده تا بسیاری از نقشهای کوچک و حاشیهای. من دوست دارم گاهی کمرنگ باشم، گاهی دیده نشوم و گاهی به دعوت برخی برنامههای تلویزیونی جواب رد بدهم. ما با سیاستمان زندگی میکنیم؛ یک ماهیگیر علاوه بر تکنیک، سیاست خاص خودش را هم دارد و بقیه آدمها هم همینطور.
نقشهای مهم و بازی در فیلمها و سریالهای بزرگی که در سابقه شما هست با همین سیاستها به دست آمده است؟
به طور طبیعی همین است. نمیشود شما بهعنوان بازیگر هیچ سیاستی نداشته باشی و نقشهای خوب بگیری. در کارنامه بازیگری من نقشهایی شبیه میرزاده کم نیست و نقشهای خوب هم کم نیست. به قول سعدی: درشتی و نرمی به هم در به است.
بازیگران زیادی هستند که مثل شما فکر نمیکنند و همیشه دنبال نقشهای خوب، اصلی و تاثیرگذار هستند.
بله، حتما همینطور است. اما همه اینها بستگی به شرایط دارد؛ به پیشنهادهایی که یک بازیگر دریافت میکند، شرایط خودش و خیلی چیزهای دیگر.