به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری المنار، «الله اکبر، مرگ بر آمریکا و اسرائیل، نفرین بر یهود، اسلام پیروز باد» شعارهایی است که برای نخستین بار در هفدهم نوامبر 2002 در سالن یکی از مدارس «مران» در صعده طنین انداز شد و جنگی طولانی را علیه حوثیها که بعدها جنبش انصار الله را تشکیل دادند، رقم زد.
این جنگی است که به درخواست مستقیم آمریکا از «علی عبدالله صالح» رئیس جمهور برکنار شده یمن آغاز شد و مورد استقبال عربستان قرار گرفت و حمایت سعودی از این جنگ در نقش نظامی حزب الاصلاح (شامل سلفی ها و اخوانیها) نمود یافت.
قدرت گرفتن انصارالله در صحنه سیاسی یمن
از آن پس شش جنگ علیه حوثیها در گرفت و در اولین جنگ هم «حسین الحوثی» بنیانگذار گروهی که حوثیها منسوب به اوست، به شهادت رسید، از آن پس این گروه خود را انصارالله نامید و در هر جنگی پیروزتر از قبل بیرون آمد و به این ترتیب به بازیگر صحنه سیاسی یمن تبدیل شد.
جنبش انصارالله چه کسانی هستند؟
انصار الله از دل سخنرانیهای «حسین بدالدین الحوثی» سر برآورد، او این سخنرانی ها را برای شاگردان و دوستداران خود در مدرسه امام الهادی در منطقه «مران» از توابع استان صعده ایراد میکرد.
به گفته « عبدالملک العجری» پژوهشگر یمنی و رئیس مرکز مطالعات راهبردی و مشاورهای این سخنرانیها شامل خلاصهای از طرح اصلاح طلبانه الحوثی بود که با تکیه بر تجارب فکری، سیاسی و تحقیقات نقادانه فراوان او ایراد میشد.
از همین رو میتوان گفت که گروه انصار الله در واقع زاییده تفکرات الحوثی هستند، کسی که با حملات زیادی روبه رو شد که هدف از آن خدشه دار کردن نام و محبوبیتش بود و در نهایت این حملات در سال 2004 شهادت او را به دنبال داشت.
البته این حملات به اینجا ختم نشد، بلکه آنچه را در مورد زندگی الحوثی به رشته تحریر درآمده و برگرفته از روایتهایی بود که در آن به حملات نظام سابق یمن و متحدان آن علیه حوثیها اشاره شده بود، نیز شامل شد.
تا لحظه شهادت الحوثی گروه انصار الله به این نام شناخته نشده و سازمان نیافته بود، حسین الحوثی در این باره میگوید: «ما حزب یا سازمان سیاسی نداریم، بلکه گروهی مسلمان هستیم که دلیل دشمنی با ما مبارزه با آمریکا و اسرائیل و تحریم کالاهای آنان و نیز یادآوری قرآن برای مردم است؛ زیرا دشمنان ما مجری خواستههای آمریکا هستند.
حسین الحوثی کیست؟
حسین بدرالدین الحوثی پایگذاره جنبش انصارالله یمن
در سال 1959 حسین الحوثی در شهر «الرویس» در استان صعده چشم به جهان گشود و در محیطی علمی پرورش یافت، زیرا وی فرزند بدرالدین امیر الدین الحوثی یکی از سرشناس ترین مراجع دینی زیدیها در یمن بود و به همین دلیل خانواده آنان در کنار علم به مسائل سیاسی نیز توجه داشتند.
به گفته «عبدالرحیم الحمران» که با یکی از خواهران حسین الحوثی ازدواج کرد، پدر بزرگ حسین، علامه امیر الدین بود که در برابر ظالمان قد علم کرده و موضعی قاطعانه داشت و در آن زمان اعلام کرد که نباید در نماز جمعه برای حاکمان ظالمان دعا خوانده شود؛ زیرا دعا برای ستمگران و ظالمان، آنان را روسفید میکند.
اما پدر حسین الحوثی نیز به مسائل سیاسی اهمیت زیادی میداد و همواره به اخبار رادیو گوش میداد و عبدالکریم الحوثی عموی او نیز در جریان حوادث سال 1962 در مسجد به شهادت رسید.
محبوبیت امام خمینی (ره) در یمن
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از نظر الحوثی و پدرش و بسیاری از یمنی ها امام خمینی (ره) شخصیت محبوبی بود و با انقلاب خود ارزش هایی را که زیدی های یمن بر اساس آن تربیت شده بودند، تقویت کرد، تا جایی که بسیاری از علمای یمن اعلام می کردند، امام خمینی (ره) زیدی است زیرا زیدی ها تفکری انقلابی دارند و اصول این دین عبارت است از : باید علیه ظالم قیام کرده و امر به معروف و نهی از منکر کرد.
یمنیها از جمله خانواده حوثی ها دوستدار امام خمینی (ره) بودند و به او به عنوان آزادیخواه چشم امید داشته و بر این باور بودند که ایشان مفاهیم قرآنی را به مردم یادآوری کرده و آرزوی برپایی دولت اسلامی عادلانه به دور از سلطه جویی شرق و غرب را زنده کرده است.
بخشی از سخنرانی حسین الحوثی در تاریخ سوم فوریه 2002
کسانی که با انقلاب اسلامی ایران در دوران امام خمینی (ره) از در مخالفت وارد شدند، همگی نتیجه این مخالفت را دیدند، به این معنی که ایران همچنان سرسخت ترین دشمن آمریکا و اسرائیل است و بنیانگذار انقلاب اسلامی بر آزادی عربها و مسلمانان از یوغ استعمار آمریکا و غرب تاکید زیادی داشت و در راستای نابودی اسرائیل حرکت میکرد؛ اما بسیاری از کشورها و سردمداران آن علیه او قد علم کردند و دیدیم که این گروه چگونه از سوی کسانی که سنگشان را به سینه میزدند ضربه خوردند که نمونه آن حمله آمریکا به عراق بود.
عربستان نیز از این ضربات در امان نماند و از نظر اقتصادی آمریکایی ها بار سنگینی را بر آن تحمیل کردند و یمن نیز با مشارکت تعدادی از نیروهای ارتش خود به جنگ ایران رفت تا با انقلاب اسلامی در ایران مبارزه کند.
در این میان پرواضح است که امام خمینی (ره) امامی عادل بود که در دعوت خود تردید نکرد و اکنون انتظار میرود رئیس جمهور و ارتش یمن مجازات اقدامات خود را ببینند.
سفر حسین الحوثی به ایران
در سال 1986 حسین به همراه عبدالرحیم الحمران همسر خواهرش عازم ایران شد. الحمران در توصیف حال و هوای این سفر می گوید: حسین که یک انقلابی تمام عیار بود، تمام تلاش خود را کرد تا بتواند وارد ایران شود، زیرا ایران روزهای جنگ را سپری می کرد در نتیجه تدابیر امنیتی شدیدی در آن اعمال می شد و ازآنجا که حسین آن زمان شخصیت معروفی نبود بیش از یک ماه در سوریه صبر کرد تا اینکه توانست کانالی برای سفر به ایران پیدا کند.
او پس از سفر به ایران 18 روز در آنجا اقامت کرد و توانست با برخی شخصیت های علمی ایرانی و عراقی ملاقات کند.
الحمران به نقل از حسین می گوید: این پرچم، پرچم امام خمینی (ره) جایگزینی ندارد. او حتی به فکر ملحق شدن به سپاه بدر بود که آن روزها برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی عراق از سوی صدام، تازه در حال تشکیل بود.
در سال 1990 حسین و پدرش به منظور تاسیس حزب الحق به تعدادی از رهبران زیدیه ملحق شدند و در پی تلاش های نظام حاکم یمن و عربستان برای ایجاد دسته بندی بین رهبران این حزب، آنان به عضویت خود پایان دادند.
علاوه بر آنان یکباره سه هزار نفر از این حزب خارج شدند زیرا تلاش برای اصلاح حزب از درون آن ناکام مانده بود.
مقابله با تفکرات وهابی در قالب گروه جوانان مومن
پس از آن حسین با یک گروه چند نفره از جمله عبدالرحیم الحمران به گروه «جوانان مومن» ملحق شدند که محمد الحوثی برادر حسین و جوانان دیگر آن را تشکیل داده بودند. هدف از تشکیل این گروه توجه به نوجوانان و دور کردن آنان از افکار ویرانگر و به عبارت بهتر حمله وهابیت علیه زیدیها در یمن بود.
حسین الحوثی از دانشگاه صنعاء مدرک کارشناسی گرفته و در فاصله سالهای 1993و 1997 نماینده پارلمان بود. سفر حسین به عتبات عالیات در عراق با حمله صدام به کویت همزمان شد در نتیجه مدت اقامت او در این کشور طولانی شد.
پیش از جنگ 1994 بین ارتش یمن و حزب سوسیالیست، علی عبدالله صالح علمای یمن را گردآورده و از آنان خواست علیه حزب سوسیالیست موضع گیری کرده و حمله نظامی علیه آنان را مشروع اعلام کنند.
در این ارتباط عبدالله الاحمر از اعضای ارشد حزب الاصلاح در خاطرات خود مینویسد: علی عبدالله صالح روحانیون را به تحرک علیه حزب سوسیالیست مکلف کرده و از آنان خواست آنان را به دلیل تفکرات مارکسیسمی و الحادی، کافر بدانند.
صالح با روحانیون یمن از جمله شیخ بدرالدین الحوثی تماس گرفت، اما وی درخواست صالح را رد کرد و جنگ علیه سوسیالیستها را ظالمانه دانست و بر موضع خود پابرجا ماند.
حسین الحوثی نیز در آن زمان با برگزاری تظاهرات، از داخل پارلمان مخالفت خود را با این جنگ ظالمانه اعلام کرد، اما علی عبدالله صالح همچنان بر خواسته خود پافشاری داشت از همین رو حسین را به ائتلاف با سوسیالیستها متهم کرد. جنگ پایان یافت و دولت یمن تلاش کرد علامه الحوثی را ترور کند از همین رو با آر پی چی اتاق محل استراحت او را هدف حمله قرار داد.
«حمید رزق» از فعالان یمنی در این باره گفت: علامه بدرالدین الحوثی متوجه شد که زندگیش در خطر است و اطرافیانش او را متقاعد کردند که باید از یمن برود از همین رو او کشور را به مقصد عربستان ترک کرد اما ملک فهد بن عبدالعزیز فقط دو روز به او اجازه اقامت داد.
در این شرایط علامه بدرالدین عربستان را به مقصد اردن ترک کرده و از آنجا عازم سوریه شده و سپس به ایران رفت و حدود یک سال در آنجا اقامت داشت. در اواخر سال 1995 حسین الحوثی یک بار دیگر عازم ایران شد تا پدرش را به صعده بازگرداند و بر خلاف شایعه ها او هرگز به لبنان سفر نکرد.
او همراه عبدالرحیم الحمران به مصر رفته و در آنجا با سیف الاسلام البنا فرزند شیخ حسن البنا بنیانگذار جنبش اخوان المسلمین مصر دیدار کرد و او حسین را با خود به دانشگاه الازهر برد.
حسین الحوثی در مصر کوشید با شیخ محمد عبدالرحمن نویسنده کتابی درباره جهاد تحت عنوان «فریضه غایب» دیدار کند. حسین در نظر داشت تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه دهد از همین رو به منظور تکمیل تحصیلات در سطح کارشناسی ارشد به همراه الحمران از مصر عازم سودان شد و در آنجا از ملاقات با بزرگان و دانشجویان کشورهای مختلف اسلامی بهره برد.
شعار مرگ بر آمریکا
اندکی پیش از حوادث 11 سپتامبر 2011 حسین حوثی به دلیل بیماری همسر پدرش (مادر عبدالملک الحوثی) به مران بازگشت. در آن زمان حسین در واکنش به موضع جرج بوش مبنی بر اینکه جهان یا با ماست یا ضد ما گفت: ما باید در پایگاه اسلام باشیم نه کفر.
وی در آن زمان به فعالیت اجتماعی و خدمت گزاری به مردم مشغول بود، به ویژه اینکه بسیاری از کشورهای منطقه در حاشیه قرار گرفته و با مشکلات زیادی دست به گریبان بودند.
حسین به سخنرانی در مدرسه امام الهادی پرداخته و محور سخنانش این بود که درد اصلی امت مسلمان دور ماندن از اتحاد و قرآن کریم است از همین رو مسلمانان را به تمسک جستن به قرآن فرا خواند و اینجا بود که راه موسوم به «مسیر قرآنی» آغاز شد.
حسین بازگشت به قرآن کریم را طرحی برای وحدت می دانست، زیرا تا زمانی که مسلمانان در مورد متن قرآن مشکل نداشته باشند به آن تمسک جسته و تفسیر های مختلفی را که موجب اختلاف آنان شده است، کنار خواهند گذاشت.
پس از حملات آمریکا علیه آنچه که آن را «تروریسم اسلامی» میخوانند و ورود نیروهای آمریکایی به افغانستان و نیز تهدید عراق، حسین شعار «الله اکبر، مرگ بر آمریکا و اسرائیل و نفرین بر یهود و نیز پیروزی از آن اسلام است» سر داد.
در پی این تحولات رئیس جمهور یمن، او را به دست برداشتن از این شعارها فراخوانده و تهدید کرد که در غیر این صورت بدون رحم او را مجازات خواهد کرد و اینجا بود که حسین متوجه شد که علی عبدالله صالح او را به واسطه ژنرال علی محسن الاحمر که تحت تاثیر تفکرات وهابی و حامی عربستان است، تهدید می کند و الاحمر در واقع دست خونین علی عبدالله صالح بود.
حسین الحوثی در واکنش به این تهدیدات گفت: من بر مردم تسلط ندارم تا بتوانم مانع آنان شوم اما شما میتوانید دستور رسمی صادر کرده و سر دادن این شعارها را جرم اعلام کنید.
او از این شعار دست برنداشت در نتیجه تصمیم جنگ به درخواست مستقیم آمریکا و عربستان اتخاذ شد و صالح نیز یک نفر را نزد حسین الحوثی فرستاده تا پیام او مبنی بر لزوم ملاقات با یکدیگر در صنعاء را به حسین ابلاغ کند.
حسین در پیامی که هنوز نیز موجود است به درخواست رئیس جمهور اینگونه پاسخ داد: اگر خدا بخواهد در زمان مناسب برای تفاهم خواهیم آمد. از آنجا که تصمیم جنگ از قبل گرفته شده بود صالح مدعی شد که حوثی با ملاقات وی مخالفت کرده است در نتیجه دستور جنگ 2004 را صادر کرد.
صالح در نظر داشت با از بین بردن حوثی ها رضایت آمریکا را جلب کند و به منظور جبران حمایت از صدام حسین رضایت عربستان را نیز به دست آورد. از طرف دیگر آمریکا با درک خطر حوثیها در صدد بود این تفکر را تقویت کند که آمریکا و اسرائیل خط قرمز هستند و هیچ کس نباید حتی با سر دادن شعار این خط قرمز را نادیده بگیرد.
در مقابل عربستان نیز از قدیم کینه بدرالدین الحوثی پدر حسین را به دل داشت، زیرا هنگامی که صدام به کویت حمله کرد، صالح به حمایت از صدام حسین برخاست و ملک فهد از بدالدین الحوثی خواست در صف مخالفان صالح قرار بگیرد که او به این درخواست پاسخ منفی داد و تلاشهای هیئت سعودی در این خصوص ناکام ماند.
جنگ اول عربستان، آمریکا و صالح علیه حوثیها در سال 2004
به گفته عبدالرحیم الحمران در جنگ اول علیه حوثیها علی محسن الاحمر فرمانده وقت منطقه شمالی هدایت این جنگ را در دست داشت و تعداد زیادی از نیروهای ارتش را به کار گرفت.
در آن زمان اخباری مبنی بر این فاش شد که 12 افسر آمریکایی اتاق عملیات ویژه در اختیار داشتند؛ به ویژه اینکه این جنگ به درازا کشید. به گفته الحمران نیروهای الاحمر منطقه را به گونهای به محاصره درآوردند که تا 82 روز یک بسته شیر هم وارد مران نشد و مهاجمان اگر میتوانستند هوای این منطقه را بگیرند، حتما مردم را از داشتن آن نیز محروم میکردند.
رسانهها نیز اجازه نزدیک شدن به این منطقه را نداشتند و نزدیک ترین خبرنگار به مران خبرنگار شبکه العربیه بود که از فاصله 50 کیلومتری حوادث آن را پوشش می داد. مسئولان یمنی در جنگ اول علیه مران جنایتهای زیادی را مرتکب شدند در آن زمان حسین الحوثی در تماس با شبکه بی.بی سی گفت: حملات آنان علیه ما در یک روز بیش از حملاتی بود که آمریکا علیه بغداد و یا فلوجه داشت، اما با وجود امکانات کم مبارزان الحوثی شجاعانه مقاومت کردند.
در این میان الحوثی به «صخره سلمان» که منطقه کوهستانی و صعب العبور در صعده بود پناه برده بود و افسران ارتش یمن که برای ترور او به خیانت متوسل شدند، یک شب با گروهی از نیروهای ارتش به این محل یورش بردند و آنجا را منفجر کردند.
در اثر این انفجار تعداد زیادی به شهادت رسیده و عدهای نیز مجروح شدند از جمله اینکه حسین الحوثی از ناحیه سر و پا مجروح شده و بینایی خود را از دست داد، حتی سلاح از دست مبارزان گرفته شد و تنها سلاحی که برایشان باقی مانده بود یک بمب بود که عبدالحکیم پسرعمومی حسین در اختیار داشت که او نیز پس از پرتاب این بمب به شهادت رسید.
پس از آن فرماندهان ارتش با امان دادن به حسین الحوثی از او خواستند از این محل خارج شود و تاکید کردند که در امان است و آسیبی به او نمی رسد در نتیجه حسین از این محل بیرون آمد در حالی که پسرش و یک نفر دیگر او را برای دیدار با برخی فرماندهان نظامی هدایت می کردند و در این بین ارتش یمن با سوء استفاده از این وضعیت وارد این منطقه شد و مجروحان به اضافه خانواده الحوثی را به اسارت گرفت و الحوثی نیز در دیدار با فرماندهان نظامی اعدام شد.
همسر خواهر حسین در این باره گفت که به آنان گفته شد یکی از افسران ارتش یمن به نام «ثابت جواس» پس از پایان مکالمه تلفنی با طرف نامعلوم تفنگ خود را به سمت حسین نشانه رفته و تیرخلاص را شلیک کرد، بنابراین اتفاقی نیست که همین افسر اخیرا به فرمانده نیروهای ویژه وابسته به عبد ربه منصور هادی رئیس جمهور مستعفی یمن تعیین شد.
اما حمید رزق خبرنگار یمنی در توضیح شعار نفرین بر یهود گفت منظور از آن ظالمان یهود مانند شهرک نشینان و اشغالگران و کسانی هستد که مال و دارایی مسلمانان را تصاحب میکنند و این کاملا یک شعار شبیه مرگ بر آمریکا است بنابراین باید پرسید وقتی شعار مرگ برآمریکا سر میدهیم، آیا منظور مردم آمریکا هستند یا اینکه منظور سیاست های آمریکا است؟ پاسخ روشن است: ما با سیاست مخالفیم نه با دین و مذهب.
«الله اکبر، مرگ بر آمریکا و اسرائیل» شعارهایی است که برای نخستین بار در هفدهم نوامبر ۲۰۰۲ در سالن یکی از مدارس «مران» در صعده طنین انداز شد و همین کافی بود تا کسانی که این شعارها را سر داده اند، در معرض حملات شدیدی قرار بگیرند.
منبع: تسنیم