ابراهیمی که دیپلمات برجسته سابق الجزایری است، گفت: این بسیار شرمآور است که واکنش کنگره و باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا به قتلعام اخیر و مرگ با این اظهارات فرسوده همراه شد که "اسرائیل حق دفاع از خود را دارد". عدم حساسیت به آمار تلفات به شدت نامتوازن – کشته شدن بیش از 2000 فلسطینی در غزه در مقابل 68 اسرائیلی که طبق آمار سازمان ملل تقریبا تمامی آنها نظامی بودند— به نظر میرسد که به این معنا باشد که مردم غزه انسان نیستند.
فرستاده سابق سازمان ملل و اتحادیه عرب در امور سوریه افزود: من معمولا دوست ندارم درباره کشورها صحبت کنم اما اوباما تنها رئیسجمهوری آمریکا نیست. او به نوعی رئیسجمهوری کل جهان است. من هنوز سخنرانی وی را در سال 2010 در قاهره به یاد دارم. این سخنرانی الهام گرفته و الهامبخش بود. بنابراین با نگاه دوباره به آن سخنرانی، ما قطعا ناامید خواهیم شد.
ابراهیمی 80 ساله تاکید کرد: بنابراین دوست داشته باشید یا نه، مساله فلسطین هنوز برای همهی ما در این منطقه مهم است. این بخش بسیار، بسیار بزرگ از داستان است. هر چیزی در مورد مسئله فلسطین توسط اسرائیل تصمیم گرفته میشود. این اشتباه است که برویم پیش آمریکاییها و بگوییم لطفا بیایید و مشکل ما را حل کنید. آنها نمیتوانند. نباید این اجازه را به آنها داد. ما به آمریکاییها احتیاج داریم و آنها نقش مهمی را ایفا میکنند اما آنها نمیتوانند یک میانجی صادق باشند و هرگز تلاشهای صادقانهای برای پیدا کردن راه حل از سوی آمریکاییها مشاهده نشده است.
این سیاستمدار کهنهکار تاکید کرد: حمله به عراق و دروغهایی که در پی آن مطرح شد، تماما اشتباه بود که احتمالا یکی از اشتباهات بزرگ تاریخ اخیر آمریکا محسوب میشود و همان راه را به سمت خشونتی باز کرد که هماکنون در حال تکه تکه کردن عراق است.
وی افزود: ساده لوحی و در نتیجه آن تصویر ناقصی که از کشورهای عربی منطقه به عنوان بخشی از یک جهان واحد عرب شکل گرفت، موجب محاسبات غلط پس از 2011 شد که در آن زمان اعتراضات در شمال آفریقا شروع شده بود. به نظر میرسد که کل مفهوم بهار عربی اختراع غربیها باشد. این امر آمریکاییها را به صورت ناخودآگاه به سمت رستاخیر نظریه دومینو هدایت کرد. پس از سقوط دولتها در شمال آفریقا از جمله تونس، مصر و خصوصا لیبی، مقامهای آمریکایی انتظار داشتند که پس از آن بشار اسد سقوط کند. در لیبی در سال 2011، کشورهای متعددی همواره استدلال میکردند که دولتهای اروپایی و آمریکا شورای امنیت سازمان ملل متحد را فریب دادند تا اجازه تغییر رژیم نظامی در پوشش اقدام انساندوستانه را صادر کند و همین امر بیاعتمادی به قدرتهای غربی را افزایش داد. وقتی که این وضعیت در سوریه پدید آمدند، آنها فکر کردند: آه، او نیز به دنبال مسیر مبارک میرود و همه شروع به فریاد زدن کردند که بشار خواهد رفت! در حقیقت، فکر می کنم که مناسب نباشد که مسائل را شخصی کنیم. سوریه کشوری بزرگ و پیچیدهای است. آنها قطعا نیاز به تغییر دارند و شاید اگر نظام اسد راه را به سمت یک نظام کاملا جدید هموار کند، فکر کنم که احتمالا برای اکثریت مردم سوریه قابل قبول باشد. اما قرار دادن تمام تاکید بر روی یک فرد کار درستی نیست. به هر حال آنچه که ما در حال حاضر با آن روبرو هستیم این است که داعش بد است و بدی آن بیش از بشار است. اما موضوع این است که چگونه میخواهید از شر داعش خلاص شوید، اما اسد را تقویت نکنید؟
ابراهیمی که بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳ وزیر امور خارجه الجزایر بود، گفت: باید اعتراف کنم که من با هیچ یک از مقامهای دولت آمریکا یا انگلیس و یا سایر مردم دیدار نکردم که آنها به من بگویند، بسیار خوب ما میخواهیم از شر اسد خلاص شویم اما درباره داعش که سازمانی افراطی است، چگونه است؟ این مساله در آن زمان اصلا مورد توجه قرار نگرفت و برخی میگفتند زمانی که این نظام برود، راه برای رسیدگی به آن هموار میشود. تصور میشد که نظام اسد ظرف چند هفته سقوط میکند. آن زمان میگفتند زمانی که اسد از سر راه برداشت شود، بعد از آن ما باید ببینیم که با این مردم چه کار کنیم. اگر اشتباه نکنم در سال 2012 یا 2013 بود و آن زمان من نشنیدم که کسی بگوید این مساله مهم یا خطرناک است.
ابراهیمی افزود: زمانی که ما درباره جهان عرب صحبت میکنیم، در واقع مساله جهان عرب است که در منطقه وجود دارد. پس جهان عرب وجود دارد و کشورهای عربی نیز وجود دارند و این کشورهای عربی به اندازه کافی وجود داشتهاند که نهادهای مختلف و خاصی داشته باشند. در آن دوره بیگانگان هنوز هم میگفتند بهار عربی در حالی که کشورهای سراسر شمال آفریقا شرایط کاملا متفاوتی را تجربه میکردند. در میان کشورهای مراکش، تونس و الجزایر، تونس اولین کشوری بود که در سال 2010 با تغییر نظام منطقه را شگفتزده کرد و پس از آن مصر در سال 2011. در این سه کشور احزاب اسلامی سیاستهای خودشان را داشتند و ممکن بود تمام آنها با اخوانالمسلمین مرتبط بوده باشند. احزاب اسلامی در تونس و مراکش تاکنون به اجرای وعدههایشان مبنی بر احترام به اصل دموکراسی چند حزبی وفادارند و پس از آن ما اخوانالمسلمین مصر را داشتیم که قول داد که برای تصدی کرسی پارلمان تلاش نکند و نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشد اما آنها به این وعدهها عمل نکردند. آنها در هر حوزه انتخاباتی نامزدی را معرفی کردند و پس از آن در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و مشخص بود که پیروز میشوند. محمد مرسی به ریاست جمهوری رسید و در سال 2013 توسط ارتش سرنگون شد و عبدالفتاح سیسی، به قدرت رسید. اما مصر در آینده چه خواهد شد؟