کد خبر 909884
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۰:۴۱
کیهان نمایه

یارو رفته بود انگلیس، صبح که از هتل بیرون آمد یکی به او گفت؛ good morning sir ‪ ‬ (صبح بخیر آقا) و طرف در پاسخ گفت؛ sir morning good! ‪‬

به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در گفت و شنود خود نوشت:

گفت: مگر برجامی باقی مانده که دولت اصرار دارد به حضور خود در آن ادامه بدهد؟!


گفتم: آقای عراقچی می‌گفت اگر آمریکا از برجام خارج شود دیگر برجامی باقی نخواهد ماند. اما معلوم نیست چرا هنوز به حضورمان در برجام ادامه می‌دهیم؟!


گفت: برجام شامل ده‌ها تعهد برای ایران است که همه را اجرا کرده است و چندین تعهد از جانب آمریکا و اروپا است که به هیچ‌کدام عمل نکرده‌اند.


گفتم: پس اصرار اروپا برای باقی ماندن در برجام برای ادامه باج‌گیری از کشورمان است و نه همراهی با ایران! اگر دولت از برجام خارج می‌شد آنها تا این ‌اندازه گستاخ نمی‌شدند.


گفت: دولت ادعا می‌کند که همراهی با اروپا برای ادامه برجام پاسخ محکمی به آمریکاست!


گفتم: یارو رفته بود انگلیس، صبح که از هتل بیرون آمد یکی به او گفت؛ good morning sir ‪ ‬ (صبح بخیر آقا) و طرف در پاسخ گفت؛ sir morning good! ‪‬ دوستش پرسید چی گفتی؟ گفت؛ طرف گفت سلام علیکم و من در جواب گفتم علیک سلام!‬‬

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۰
    1 0
    گفت و شنودت اشتباه نوشتی ، برجام الان 60/60 شده یعنی اونها به ما بیلاخ می‌دن ما به اونا لایک می‌دیم!
  • IR ۰۸:۴۲ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۰
    1 0
    اما این را هم بدانیم که این خسارت‌ها که می‌بینیم، حاصل آرای خود ماست.
  • IR ۰۹:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۰
    1 0
    امریکا و اروپا متاسفانه فهمیدن که دولت روحانی چققدر ضعیف و منفعل و بی عرضه ست و تا میتونن میخوان ازش امتیاز بگیرن. به امید روی کار آمدن دولتی انقلابی و مقتدر
  • IR ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۸/۲۰
    0 0
    دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های ناگشوده ، گره از گره های زندگی ما بگشای . . . در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت : من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ و نشست تا گندمها را از زمین جمع کند که در کمال ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی ظرفی از طلا ریخته است! ندا آمد که : تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس