به گزارش مشرق، وقتی آمریکاییها در سال 2003 میلادی با بهانههای تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله کردند، کار ویژههای صدام را پایان یافته ارزیابی کرده بودند و برای کل خاورمیانه برنامهای گسترده داشتند و عراق را یک پایلوت و نمونه و الگو برای ساماندهی یک نظم خاورمیانهای جدید قرار دادند. غرور قدرت و استکبار آنچنان بر تفکر و رفتار و برنامههای آنها حاکم بود که ظرفیتهای ملی و پیچیدگیهای اجتماعی و سیاسی این کشور را درک نکردند و وارد چینش جدیدی از افراد و احزاب در طوائف مذهبی و نژادی شدند. آنها اینگونه فکر میکردند که باید سناریونویسی کنند و دیگران در آن بازی کنند ولی بعد متوجه شدند در بازی خود بازی خوردهاند و آنچنان در هزینهها غرق شدهاند که تاب ماندن در عراق نیاورده و رویای خاورمیانه جدید را از سر بیرون کردند!
یا اینکه شبکهای از بازیگران داخلی و خارجی را همچون عروسکگردانان تئاتر در اختیار داشتند ولی قواعد و روح پنهان قدرت را در عراق به حساب نیاوردند و بسرعت در باتلاق گیر کردند و هزینهی مالی و تلفات و هزینههای حیثیتی و سیاسی و امنیتی آنها را وادار به فرار از عراق کرد. به طوری که صهیونیستها و سپس حاکمان مهد تروریسم تکفیری چماق سرزنش بر سر مقامات امریکایی کوبیدند. آنچنان شرایط غیرقابل تحمل بوده که اوباما، اولویت فوری خود را فرار از عراق قرار داد. همان طمعورزان منطقهای از ترکیه و عربستان و امارات و قطر و رژیم صهیونیستی گرفته تا لابیهای صهیونیستی و غربیهایی که از پروژه اشغال عراق حاصلی بدست نیاورده بودند، از اوباما خواستند که راه حل حفظ قدرت وهژمون در خاورمیانه، فرار از منطقه نیست و با پروژه تروریسم تکفیری راه را برای بازگشت آمریکا و درگیر کردن در گرداب پرتلاطم آن فراهم کردند.
امروز با اینکه امریکا علاقهای به لشکرکشیهای دورهی بوش ندارد ولی با کمک دستیاران منطقهای و تروریسم دست پرورده، در حال کامل کردن، یک پازل از مجموعهای از اقدامات است تا از پنجره ناامنی و بیثابتی ناشی از تروریسم تکفیری به منطقه بازگردد. اوباما با شرایط سادهای روبرو نیست و بسیاری از ژستها و قواعد را باید زیر پا بگذارد و اولویت را به منافع استعماری و حفظ شبکه منطقهای بدهد. تروریسم از اولویتهای آمریکا خارج میشود. دموکراسی و منشور ملل در احترام به حاکمیتها، به کناری گذاشته میشود. سازمان ملل و همه موسسات وابسته به آن نقاب از چهره برمیدارند و به راحتی رفتار دوگانه تن میدهند و در کنار ظالم و جنایتکار قرار میگیرند.
در عراق به داعش کمک تسلیحاتی میکنند و اطلاعات میدانی و عملیاتی را در اختیار آنها میگذارند به نیروهای ارتش و بسیج مردمی عراق حمله میکنند و با خط و نشان به نخستوزیر و مقامات نظامی عراق، در مسیر حضور بسیج مردمی عراق برای نابودی تروریسم و داعش و آزادسازی مناطق کارشکنی کرده، شرط و شروط میگذارند. که اگر بسیج در عملیاتهای نظامی باشد، تحویل سلاح به ارتش عراق متوقف و احزاب و عشایر سنی و کردها را بدون در نظر گرفتن حکومت مرکزی مسلح و مسلط خواهند کرد. در اربیل به نام ائتلاف غربی نیرو و سلاحهای هجومی – هوایی مستقر میکنند ولی اولویت آنها مبارزه با داعش نیست بلکه طولانی کردن عمر تروریسم داعشی را به ظرافت به اجرا میگذارند. پهبادهای ناشناس، نیروهای نظامی را که در حال جنگ با داعش هستند هدف قرار میدهند، در کوههای حرین و دیگر نقاط، سلاح و مهمات برای داعش پرتاب میکنند، فرماندهان و مسئولین داعش را از محاصره تکریت و رمادی نجات میدهند و به تجمعات آنها در شمال غرب رمادی و یا غرب صلاحالدین که آماده حمله گسترده به شهرهای آزاده شده هستند؛ کاری ندارند. به ترکها چراغ سبز میدهند که نیرو و تجهیزات نظامی کامل جنگی را وارد شمال عراق کنند و با تحریک بارزانی مناطق مورد اختلاف با دولت مرکزی که اکنون در اشغال داعش هست را آزاد میکنند تا تنش کردی با دولت مرکزی، بهانه های جدید را نیر در پروندههای قبلی داشته باشد. در شمال سوریه یگانهای ویژه مستقر میکنند و به نام مبارزه با داعش، به دنبال اشغال سرزمین و تقویت زمینههای تجزیه را فراهم میکنند و قبل از آن، به فکر اهرمهایی هستند تا با تکیه بر آن بتوانند از دولت بشار اسد امتیاز سیاسی بگیرند. کردهای شمال سوریه هم که کسب خودمختاری در دستور کار آنهاست، از دام آمریکایی استقبال میکنند.
چقدر جالب است که کردهای شمال سوریه که بنیه آنچنانی نداشتهاند به کمک آمریکا، سد تشرین در شمال حلب را از وجود داعش پاک میکنند و داعش هم به سادگی عقبنشینی میکند. آلسعود بیابانی و حامی تروریسم، تهدید میکند که اگر خواستههای براندازانه آنها در سوریه محقق نشود به مداخله خود ادامه میدهند و از تروریستهای تکفیری حمایت خواهند کرد.
در همه این صحنهها سازمان ملل یک ناظر و تماشاچی است و گاهی هم برای خروج از تنگنا، برای تروریستهای زبدانی و مضایا و دیگر نقاط پا در میانی میکند و کامیونهای غذا و دارو را برای آنها ارسال میکند. این در حالی است که مردم روستاهای نبل و الزهراء،فوعه و کفریا و بخش غربی حلب و بسیاری از مناطق دیگر در سوریه در شرایط محاصره تروریستها و یا محاصره اقتصادی غربی هستند و سازمان ملل آنها را انسان نمیداند. البته اگر رفتار تحقیرآمیز آلسعود با سازمان ملل در یمن و حتی سوریه را در کنار این پرونده ضد انسانی سازمان ملل قرار دهیم، ماهیت سازمان ملل نیاز به باز تعریف خواهد داشت.
در نیویورک مذاکره سوریه انجام میشود و سازمان ملل مسئول گروههای معارض و تروریست میشود ولی عربستان آن را بدون اعتنا به سازمان ملل انجام میدهد و صدایی از دمیستورا بلند نمیشود. در یمن بمبهای ممنوعه خوشهای به کار میرود و به مرکز پزشکان بدون مرز حمله هوایی میشود ولی از سازمان ملل خبری نیست و نماینده آنها را عربستان از یمن اخراج میکند تا این رسواییهای روزانه به جهان مخابره نشود.
حاصل این تصویر این است که آمریکا و شرکای آنها که شریک و عامل همه جنایتهای ضد بشری هستند، مصمم به بازگشت به منطقه و سلطه مطلق بر آنند و از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند، آیا باید نشست و این سیر نابودکننده امنیت و استقلال منطقه را نظاره کرد تا قتل و ویرانی را کامل کنند؟
آنچه در عراق تجربه شد و پاسخ فوری و مناسبی داد، قاعده و منطقه موازنهسازی تهدید و هزینهها بود این منطق و قاعده وجود دارد و در دسترس است اگر حمایت و حضور آمریکا، غرب و شرکای طمعورز آنها در عراق و سوریه نباشد به قول اولین نماینده سودانی سازمان ملل در سوریه، که گفته بود اگر الجزیره و العربیه 24 ساعت خاموش شوند و حمایتها از تروریستها متوقف شود، بحران سوریه کاملاً پایان مییابد!، بحران تروریسم در منطقه فقط در حالی به پایان میرسد که آنها احساس هزینه غیرقابل تحمل کنند این یک جنگ رسمی و علنی برای تسلط بر کشورها و کل خاورمیانه است و روشهای خود را میطلبد یک دستور و فتوای مرجعیت در عراق برای تشکیل بسیج و دفاع از عراق، تمامی محاسبات و روشهای آنها را بر هم زد و ناکام گذاشت، اکنون هم این ظرفیت برای گامهای دیگر و دفاع از منطقه و نابودی تروریسم، مداخلهگری و طمعورزی و سلطهگری وجود دارد و باید مسئله را جدی گرفت.
هادی محمدی
یا اینکه شبکهای از بازیگران داخلی و خارجی را همچون عروسکگردانان تئاتر در اختیار داشتند ولی قواعد و روح پنهان قدرت را در عراق به حساب نیاوردند و بسرعت در باتلاق گیر کردند و هزینهی مالی و تلفات و هزینههای حیثیتی و سیاسی و امنیتی آنها را وادار به فرار از عراق کرد. به طوری که صهیونیستها و سپس حاکمان مهد تروریسم تکفیری چماق سرزنش بر سر مقامات امریکایی کوبیدند. آنچنان شرایط غیرقابل تحمل بوده که اوباما، اولویت فوری خود را فرار از عراق قرار داد. همان طمعورزان منطقهای از ترکیه و عربستان و امارات و قطر و رژیم صهیونیستی گرفته تا لابیهای صهیونیستی و غربیهایی که از پروژه اشغال عراق حاصلی بدست نیاورده بودند، از اوباما خواستند که راه حل حفظ قدرت وهژمون در خاورمیانه، فرار از منطقه نیست و با پروژه تروریسم تکفیری راه را برای بازگشت آمریکا و درگیر کردن در گرداب پرتلاطم آن فراهم کردند.
امروز با اینکه امریکا علاقهای به لشکرکشیهای دورهی بوش ندارد ولی با کمک دستیاران منطقهای و تروریسم دست پرورده، در حال کامل کردن، یک پازل از مجموعهای از اقدامات است تا از پنجره ناامنی و بیثابتی ناشی از تروریسم تکفیری به منطقه بازگردد. اوباما با شرایط سادهای روبرو نیست و بسیاری از ژستها و قواعد را باید زیر پا بگذارد و اولویت را به منافع استعماری و حفظ شبکه منطقهای بدهد. تروریسم از اولویتهای آمریکا خارج میشود. دموکراسی و منشور ملل در احترام به حاکمیتها، به کناری گذاشته میشود. سازمان ملل و همه موسسات وابسته به آن نقاب از چهره برمیدارند و به راحتی رفتار دوگانه تن میدهند و در کنار ظالم و جنایتکار قرار میگیرند.
در عراق به داعش کمک تسلیحاتی میکنند و اطلاعات میدانی و عملیاتی را در اختیار آنها میگذارند به نیروهای ارتش و بسیج مردمی عراق حمله میکنند و با خط و نشان به نخستوزیر و مقامات نظامی عراق، در مسیر حضور بسیج مردمی عراق برای نابودی تروریسم و داعش و آزادسازی مناطق کارشکنی کرده، شرط و شروط میگذارند. که اگر بسیج در عملیاتهای نظامی باشد، تحویل سلاح به ارتش عراق متوقف و احزاب و عشایر سنی و کردها را بدون در نظر گرفتن حکومت مرکزی مسلح و مسلط خواهند کرد. در اربیل به نام ائتلاف غربی نیرو و سلاحهای هجومی – هوایی مستقر میکنند ولی اولویت آنها مبارزه با داعش نیست بلکه طولانی کردن عمر تروریسم داعشی را به ظرافت به اجرا میگذارند. پهبادهای ناشناس، نیروهای نظامی را که در حال جنگ با داعش هستند هدف قرار میدهند، در کوههای حرین و دیگر نقاط، سلاح و مهمات برای داعش پرتاب میکنند، فرماندهان و مسئولین داعش را از محاصره تکریت و رمادی نجات میدهند و به تجمعات آنها در شمال غرب رمادی و یا غرب صلاحالدین که آماده حمله گسترده به شهرهای آزاده شده هستند؛ کاری ندارند. به ترکها چراغ سبز میدهند که نیرو و تجهیزات نظامی کامل جنگی را وارد شمال عراق کنند و با تحریک بارزانی مناطق مورد اختلاف با دولت مرکزی که اکنون در اشغال داعش هست را آزاد میکنند تا تنش کردی با دولت مرکزی، بهانه های جدید را نیر در پروندههای قبلی داشته باشد. در شمال سوریه یگانهای ویژه مستقر میکنند و به نام مبارزه با داعش، به دنبال اشغال سرزمین و تقویت زمینههای تجزیه را فراهم میکنند و قبل از آن، به فکر اهرمهایی هستند تا با تکیه بر آن بتوانند از دولت بشار اسد امتیاز سیاسی بگیرند. کردهای شمال سوریه هم که کسب خودمختاری در دستور کار آنهاست، از دام آمریکایی استقبال میکنند.
چقدر جالب است که کردهای شمال سوریه که بنیه آنچنانی نداشتهاند به کمک آمریکا، سد تشرین در شمال حلب را از وجود داعش پاک میکنند و داعش هم به سادگی عقبنشینی میکند. آلسعود بیابانی و حامی تروریسم، تهدید میکند که اگر خواستههای براندازانه آنها در سوریه محقق نشود به مداخله خود ادامه میدهند و از تروریستهای تکفیری حمایت خواهند کرد.
در همه این صحنهها سازمان ملل یک ناظر و تماشاچی است و گاهی هم برای خروج از تنگنا، برای تروریستهای زبدانی و مضایا و دیگر نقاط پا در میانی میکند و کامیونهای غذا و دارو را برای آنها ارسال میکند. این در حالی است که مردم روستاهای نبل و الزهراء،فوعه و کفریا و بخش غربی حلب و بسیاری از مناطق دیگر در سوریه در شرایط محاصره تروریستها و یا محاصره اقتصادی غربی هستند و سازمان ملل آنها را انسان نمیداند. البته اگر رفتار تحقیرآمیز آلسعود با سازمان ملل در یمن و حتی سوریه را در کنار این پرونده ضد انسانی سازمان ملل قرار دهیم، ماهیت سازمان ملل نیاز به باز تعریف خواهد داشت.
در نیویورک مذاکره سوریه انجام میشود و سازمان ملل مسئول گروههای معارض و تروریست میشود ولی عربستان آن را بدون اعتنا به سازمان ملل انجام میدهد و صدایی از دمیستورا بلند نمیشود. در یمن بمبهای ممنوعه خوشهای به کار میرود و به مرکز پزشکان بدون مرز حمله هوایی میشود ولی از سازمان ملل خبری نیست و نماینده آنها را عربستان از یمن اخراج میکند تا این رسواییهای روزانه به جهان مخابره نشود.
حاصل این تصویر این است که آمریکا و شرکای آنها که شریک و عامل همه جنایتهای ضد بشری هستند، مصمم به بازگشت به منطقه و سلطه مطلق بر آنند و از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند، آیا باید نشست و این سیر نابودکننده امنیت و استقلال منطقه را نظاره کرد تا قتل و ویرانی را کامل کنند؟
آنچه در عراق تجربه شد و پاسخ فوری و مناسبی داد، قاعده و منطقه موازنهسازی تهدید و هزینهها بود این منطق و قاعده وجود دارد و در دسترس است اگر حمایت و حضور آمریکا، غرب و شرکای طمعورز آنها در عراق و سوریه نباشد به قول اولین نماینده سودانی سازمان ملل در سوریه، که گفته بود اگر الجزیره و العربیه 24 ساعت خاموش شوند و حمایتها از تروریستها متوقف شود، بحران سوریه کاملاً پایان مییابد!، بحران تروریسم در منطقه فقط در حالی به پایان میرسد که آنها احساس هزینه غیرقابل تحمل کنند این یک جنگ رسمی و علنی برای تسلط بر کشورها و کل خاورمیانه است و روشهای خود را میطلبد یک دستور و فتوای مرجعیت در عراق برای تشکیل بسیج و دفاع از عراق، تمامی محاسبات و روشهای آنها را بر هم زد و ناکام گذاشت، اکنون هم این ظرفیت برای گامهای دیگر و دفاع از منطقه و نابودی تروریسم، مداخلهگری و طمعورزی و سلطهگری وجود دارد و باید مسئله را جدی گرفت.
هادی محمدی