گروه دین مشرق - جانبازى و فداكارى از نشانه هاى افراد با ايمان است، اعمال و رفتار هر فردى
زائيده طرز تفكر و عقيده اوست و اگر انسان در راه عقيده خود از جان و مال
بگذرد -اين كار- حاكى از آن است كه ايمان وى به هدف، در درجه بسيار بالا
است.
پيامبر اسلام(ص)در سال دهم بعثت حامى و مدافع خويش يعنى حضرت ابوطالب را از دست داده هنوز داغ عمو را بر دل داشت، حامى ديگر يعنى همسر گرامى خود را نيز از دست داد. از اين جهت مشركان قريش تصميم گرفتند به هر قيمتى شده، نداى توحيد را در محيط شرك خاموش سازند و او را زندانى يا تبعيد و يا به قتل برسانند.
نقشه قتل پیامبر(ص)
بنابر نقلهای تاریخی، کفار قریش، با بالاگرفتن دعوت پیامبر(ص) به اسلام و پس از مرگ ابوطالب، به آزار و اذیت مسلمانان دامن زدند و آنان را مجبور میکردند که از اسلام دست بکشند. پیامبر که جان مسلمانان را در خطر دید، پس از پیمانی که با اهل مدینه بست، دستور داد تا مسلمانان به مدینه هجرت کنند. آنان در چند مرحله به صورت دستههای کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار مدینه شدند.[۱] کفار قریش در آخرین چارهاندیشی علیه دعوت پیامر(ص)، تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند.
به همین جهت جمعی از قریش در دار الندوه جمع شدند تا درباره نوع برخورد با پیامبر(ص) تصمیم بگیرند. در نهایت طبق خواسته ابوجهل تصمیم گرفته شد از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود و شبانه بر پیامبر (ص) حمله کنند و دسته جمعی او را در خانهاش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشد و بنیهاشم، که خاندان و خون خواهان پیامبر بودند، نمیتوانستند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار مجبور میشدند به گرفتن دیه رضایت دهند.[۲] طبق برخی نقلها، شیطان نیز به شکل پیرمردی در این جلسه حاضر شد و مشرکان را راهنمایی کرد.[۳]
نزول آیه و آگاهی پیامبر(ص)
به دنبال تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)، جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و او را از نقشه مشرکان آگاه ساخت و دستور خداوند را ابلاغ کرد چنان که در آیه ۳۰ سوره انفال آمده است: "به یاد آور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند و یا بکشند و یا تبعید نمایند، آنان مکر میورزند خدا نیز مکر آنان را خنثی میسازد خداوند از همه چاره جوتر است." که پیامبر(ص) تصمیم گرفت قبل از آمدن مشرکان، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند.[۴] برای اینکه پیامبر(ص) در هنگام خروج از دید مشرکان مخفی بماند، آیه وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ ﴿٩﴾ (ترجمه: و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهايم، در نتيجه نمىتوانند ببينند.)[یس–٩] را تلاوت کرد.[۵]
ماجرای لیلة المبیت
پیامبر(ص) در شب اول ماه ربیع الاول، به علی(ع) فرمود: "مشرکان میخواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در جای من میخوابی تا من به غار ثور بروم؟" امام علی(ع) گفت: "در این صورت شما سالم میمانید؟" پیامبر(ص) فرمود: "آری." علی(ع) تبسمی کرد و سجدۀ شکر به جای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: "آنچه را که مأمور شده ای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همان گونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست."[۶] سپس پیامبر(ص)، علی(ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.[۷]
در این هنگام ایزد منان، به "جبرائیل" و "میکائیل" وحى فرستاد: "من، بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانىتر کردم، کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود ترجیح دهد؟" هیچ یک حاضر نشدند. به آنان وحى کرد:"اکنون على علیه السلام در بستر خوابیده است و آماده فدا کردن جان خود خواهد بود؛ به زمین روید و حافظ و نگاهبان او باشید."
وقتی علی(ع) در بستر پیامبر(ص) خوابیده بود، جبرئیل در بالای سر او و میکائیل پایین پای علی(ع) آمدند و جبرئیل گفت: "خوشا به حال کسانی چون توای فرزند ابو طالب! که خدا در برابر فرشتگان به تو مباهات میکند."[۸]
مشرکان از ابتدای شب، خانه پیامبر(ص) را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب درباره ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.[۹]
علی(ع) درهای خانه را بست و پردهها را کشید، آنان با سنگ بر علی(ع) که در بستر خوابیده بود، زدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است و شک نداشتند که وی رسول خداست. [۱۰] صبح که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی(ع) را در بستر رسول خدا(ص) مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی(ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند."
در این هنگام به سوی علی(ع) یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیده و کتک زدند. ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده و آزادش کردند.[۱۱] سپس در جهت مدینه به تعقیب پیامبر(ص) پرداختند در حالیکه غار ثور در سمت دیگر قرار داشت.[۱۲]
همچنین برخی دیگر نقل کردهاند که وقتی گروه قریش به سوی علی (ع) رفتند، شکی نداشتند که او رسول الله(ص) است، با سنگ به سر و روی او میزدند تا این که هنگامه طلوع فجر فرا رسید و آنها ترسیدند که رسوا شوند. برای همین به صورت دسته جمعی بر وی حملهور شدند. در آن زمان خانههای مکه دارای در ورودی نبود و تنها پارچهای بر ورودی آن آویزان بود. علی (ع) وقتی آنها را مشاهده کرد که شمشیرهایشان را کشیدهاند و به سوی وی میآیند و در پیشاپیش آنها خالد بن ولید بن مغیره قرار دارد، شجاعت به خرج داد و با ترفندی شمشیر خالد را از دستش گرفت و در این حال خالد به خود میپیچید و شتروار نعره میکشید. بقیه افراد هنوز بر پلههای خانه بودند که علی علیهالسلام با شمشیر خالد به سراغ آنها رفت و آنها همانند گله گوسفند از مقابلش گریختند و به پشت بام فرار کردند. هنگامی که با دقت به وی نگاه کردند، فهمیدند که او علی (ع) است.
گفتند: تو علی هستی؟ فرمود: بله، من علی هستم. گفتند: ما با تو کاری نداریم، ولی بگو که محمد (ص) کجاست؟ فرمود: من اطلاعی از وی ندارم. پس قریشیان با دقت و با چشمهای تیزبین سوار مرکبهای خود شدند و به جست و جوی رسول الله صلّی اللّه علیه و آله پرداختند.[۱۳]
نزول آیه در شأن علی(ع)
علمای شیعه و سنی میگویند آیه وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴿٢٠٧﴾ (ترجمه: و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است.)[بقره–٢٠٧] در شأن علی(ع) در ماجرای لیلة المبیت نازل شده است.[۱۴]
نزول این آیه شریفه درباره على بن ابیطالب(ع) از مسلمات و مورد تصدیق شیعه و اهل سنت است. مرحوم علامه امینى، در الغدیر [15] آن را از کتاب هاى بسیار از قبیل احیاء العلوم غزالى، کفایه الطالب، فصول المهمه، نورالابصال و... نقل کرده است. و از ابن ابى الحدید از ابوجعفر اسکافى آورده که مى گوید: حدیث لیله الفراش، با تواتر ثابت شده است، و کسى آن را انکار نمى کند مگر دیوانه یا کافر باشد.
در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که علی(ع) این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و آنگاه که پیامبر به سوی مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن حضرت علی(ع) نازل فرمود(16)
ذکر موضوع "لیلة المبیت" و نزول این آیه شریفه درباره جانبازى و ایثار على علیه السلام نسبت به پیغمبرخدا، گذشته ازکتب احادیث و تفاسیر شیعه، درتفاسیر و کتب اخبار و تاریخ اهل تسنن هم آمده است و همگی بر رشادت علی علیه السلام در آن شب دهشتناک و خوف انگیز در مانند کتب های زیر شهادت داده اند.
تفسیر فخر رازى و تفسیر درالمنثور سیوطى ذیل آیه
مزبور./الصول المهمه ابن صباغ مالکى به نقل از احیاء علوم الدین
غزالى/اسدالغابه ابن اثیر، جلد 4، ص 25./ نورالابصار شبلنجى، ص
77./کنوزالحقایق مناوى، ص 31./خائص نسائى، ص 8 ./مستدرک حاکم نیشابورى، جلد
3، ص 4./مسند احمد حنبل، ج 1، ص 348./ تاریخ بغداد، ج 13، ص 191. این
واقعه مهم وارزشمند را ذکر نموده وشان امیرالمومنیین علیه السلام را در
نجات جان پیامبر را گوشزد کرده اند.شایسته است مومنین این شب بزرگ که در
نزد آسمانیان دارای ارزش و اعتبار است را پاس داشته و با تشکیل مجالس و
محافل دینی به ذکر ابعاد این واقعه عظیم بپردازند.
پی نوشتها:
1- ابن هشام، ج ۱، ص۴۸۰
2- طبرسی، ص۸۸
3- ابن اثیر، ج۲، ص۹۲۶
4- حلبی، ج ۲، ص۳۲
5- سبحانی، ج ۱، ص۴۲۰
6- مجلسی، ج۱۹، ص۶۰
7- طوسی، ص۴۶۶
8- صدوق، ۴۶۹ ؛ فخر رازی، ج ۵، ص۱۷۴ ؛ حاکم حسکانی، ج ۱، ص۱۲۳
9- حلبی، ج ۲، ص۳۲
10- طوسی، ص۲۹۸
11- مجلسی، ج ۱۹، ص۹۲
12- مفید، ص۳۰
13- امالی شیخ طوسی، ص۴۶۶- ۴۶۷، حدیث ۳۵ و از او در بحار الانوار، ج ۱۹، ۵۸- ۶۳ و حلیة الابرار، ص۸۳- ۹۰.
14- طباطبایی، ج ۲، ص۱۳۵ ؛ حاکم نیشابوری، ج ۳، ص۵ ؛ ابوعبدالله شیبانی، ج ۲، ص۴۸۴ ؛ عیاشی، ج ۱، ص۱۰۱، ح ۲۹۲ ; زرکشی، ج ۱، ص۲۰۶
15- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 3، ص 48
16- احیأالعلوم، الغزالی، ج 3، ص 378، (دارالهادی بیروت)؛ تذکرْ الخواص، ابن الجوزی، ص 35، (مکتبْ النینوی الحدیثه، تهران)؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احیأ الثقافْ اسلامیه)؛ الغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 49 - 47، (دارالکتاب العربی، بیروت، 1398 ه' ق)
پيامبر اسلام(ص)در سال دهم بعثت حامى و مدافع خويش يعنى حضرت ابوطالب را از دست داده هنوز داغ عمو را بر دل داشت، حامى ديگر يعنى همسر گرامى خود را نيز از دست داد. از اين جهت مشركان قريش تصميم گرفتند به هر قيمتى شده، نداى توحيد را در محيط شرك خاموش سازند و او را زندانى يا تبعيد و يا به قتل برسانند.
بنابر نقلهای تاریخی، کفار قریش، با بالاگرفتن دعوت پیامبر(ص) به اسلام و پس از مرگ ابوطالب، به آزار و اذیت مسلمانان دامن زدند و آنان را مجبور میکردند که از اسلام دست بکشند. پیامبر که جان مسلمانان را در خطر دید، پس از پیمانی که با اهل مدینه بست، دستور داد تا مسلمانان به مدینه هجرت کنند. آنان در چند مرحله به صورت دستههای کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار مدینه شدند.[۱] کفار قریش در آخرین چارهاندیشی علیه دعوت پیامر(ص)، تصمیم به قتل آن حضرت گرفتند.
به همین جهت جمعی از قریش در دار الندوه جمع شدند تا درباره نوع برخورد با پیامبر(ص) تصمیم بگیرند. در نهایت طبق خواسته ابوجهل تصمیم گرفته شد از هر قبیله جوانی دلیر انتخاب شود و شبانه بر پیامبر (ص) حمله کنند و دسته جمعی او را در خانهاش بکشند؛ زیرا در این صورت، خون او در میان همه قبایل پراکنده میشد و بنیهاشم، که خاندان و خون خواهان پیامبر بودند، نمیتوانستند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار مجبور میشدند به گرفتن دیه رضایت دهند.[۲] طبق برخی نقلها، شیطان نیز به شکل پیرمردی در این جلسه حاضر شد و مشرکان را راهنمایی کرد.[۳]
نزول آیه و آگاهی پیامبر(ص)
به دنبال تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)، جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد و او را از نقشه مشرکان آگاه ساخت و دستور خداوند را ابلاغ کرد چنان که در آیه ۳۰ سوره انفال آمده است: "به یاد آور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند و یا بکشند و یا تبعید نمایند، آنان مکر میورزند خدا نیز مکر آنان را خنثی میسازد خداوند از همه چاره جوتر است." که پیامبر(ص) تصمیم گرفت قبل از آمدن مشرکان، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند.[۴] برای اینکه پیامبر(ص) در هنگام خروج از دید مشرکان مخفی بماند، آیه وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ ﴿٩﴾ (ترجمه: و [ما] فراروى آنها سدى و پشت سرشان سدى نهاده و پردهاى بر [چشمان] آنان فرو گستردهايم، در نتيجه نمىتوانند ببينند.)[یس–٩] را تلاوت کرد.[۵]
ماجرای لیلة المبیت
پیامبر(ص) در شب اول ماه ربیع الاول، به علی(ع) فرمود: "مشرکان میخواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در جای من میخوابی تا من به غار ثور بروم؟" امام علی(ع) گفت: "در این صورت شما سالم میمانید؟" پیامبر(ص) فرمود: "آری." علی(ع) تبسمی کرد و سجدۀ شکر به جای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: "آنچه را که مأمور شده ای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همان گونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست."[۶] سپس پیامبر(ص)، علی(ع) را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.[۷]
در این هنگام ایزد منان، به "جبرائیل" و "میکائیل" وحى فرستاد: "من، بین شما برادرى ایجاد کردم و عمر یکى از شما را طولانىتر کردم، کدام یک از شما حاضر است ایثار به نفس کند و زندگى دیگرى را بر خود ترجیح دهد؟" هیچ یک حاضر نشدند. به آنان وحى کرد:"اکنون على علیه السلام در بستر خوابیده است و آماده فدا کردن جان خود خواهد بود؛ به زمین روید و حافظ و نگاهبان او باشید."
وقتی علی(ع) در بستر پیامبر(ص) خوابیده بود، جبرئیل در بالای سر او و میکائیل پایین پای علی(ع) آمدند و جبرئیل گفت: "خوشا به حال کسانی چون توای فرزند ابو طالب! که خدا در برابر فرشتگان به تو مباهات میکند."[۸]
مشرکان از ابتدای شب، خانه پیامبر(ص) را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب درباره ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.[۹]
علی(ع) درهای خانه را بست و پردهها را کشید، آنان با سنگ بر علی(ع) که در بستر خوابیده بود، زدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است و شک نداشتند که وی رسول خداست. [۱۰] صبح که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی(ع) را در بستر رسول خدا(ص) مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی(ع) فرمود: "مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند."
در این هنگام به سوی علی(ع) یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیده و کتک زدند. ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده و آزادش کردند.[۱۱] سپس در جهت مدینه به تعقیب پیامبر(ص) پرداختند در حالیکه غار ثور در سمت دیگر قرار داشت.[۱۲]
همچنین برخی دیگر نقل کردهاند که وقتی گروه قریش به سوی علی (ع) رفتند، شکی نداشتند که او رسول الله(ص) است، با سنگ به سر و روی او میزدند تا این که هنگامه طلوع فجر فرا رسید و آنها ترسیدند که رسوا شوند. برای همین به صورت دسته جمعی بر وی حملهور شدند. در آن زمان خانههای مکه دارای در ورودی نبود و تنها پارچهای بر ورودی آن آویزان بود. علی (ع) وقتی آنها را مشاهده کرد که شمشیرهایشان را کشیدهاند و به سوی وی میآیند و در پیشاپیش آنها خالد بن ولید بن مغیره قرار دارد، شجاعت به خرج داد و با ترفندی شمشیر خالد را از دستش گرفت و در این حال خالد به خود میپیچید و شتروار نعره میکشید. بقیه افراد هنوز بر پلههای خانه بودند که علی علیهالسلام با شمشیر خالد به سراغ آنها رفت و آنها همانند گله گوسفند از مقابلش گریختند و به پشت بام فرار کردند. هنگامی که با دقت به وی نگاه کردند، فهمیدند که او علی (ع) است.
گفتند: تو علی هستی؟ فرمود: بله، من علی هستم. گفتند: ما با تو کاری نداریم، ولی بگو که محمد (ص) کجاست؟ فرمود: من اطلاعی از وی ندارم. پس قریشیان با دقت و با چشمهای تیزبین سوار مرکبهای خود شدند و به جست و جوی رسول الله صلّی اللّه علیه و آله پرداختند.[۱۳]
{$sepehr_media_1286865_400_300}
بیانات رهبر انقلاب خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۸/۰۲/۰۸
دانلود
دانلود
نزول آیه در شأن علی(ع)
علمای شیعه و سنی میگویند آیه وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴿٢٠٧﴾ (ترجمه: و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد، و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است.)[بقره–٢٠٧] در شأن علی(ع) در ماجرای لیلة المبیت نازل شده است.[۱۴]
نزول این آیه شریفه درباره على بن ابیطالب(ع) از مسلمات و مورد تصدیق شیعه و اهل سنت است. مرحوم علامه امینى، در الغدیر [15] آن را از کتاب هاى بسیار از قبیل احیاء العلوم غزالى، کفایه الطالب، فصول المهمه، نورالابصال و... نقل کرده است. و از ابن ابى الحدید از ابوجعفر اسکافى آورده که مى گوید: حدیث لیله الفراش، با تواتر ثابت شده است، و کسى آن را انکار نمى کند مگر دیوانه یا کافر باشد.
در روایات شیعه و اهل سنت آمده است که علی(ع) این کار را انجام داد و خداوند به خاطر این کار به فرشتگان مباهات نمود و آنگاه که پیامبر به سوی مدینه در حرکت بود، این آیه را در شأن حضرت علی(ع) نازل فرمود(16)
ذکر موضوع "لیلة المبیت" و نزول این آیه شریفه درباره جانبازى و ایثار على علیه السلام نسبت به پیغمبرخدا، گذشته ازکتب احادیث و تفاسیر شیعه، درتفاسیر و کتب اخبار و تاریخ اهل تسنن هم آمده است و همگی بر رشادت علی علیه السلام در آن شب دهشتناک و خوف انگیز در مانند کتب های زیر شهادت داده اند.
پی نوشتها:
1- ابن هشام، ج ۱، ص۴۸۰
2- طبرسی، ص۸۸
3- ابن اثیر، ج۲، ص۹۲۶
4- حلبی، ج ۲، ص۳۲
5- سبحانی، ج ۱، ص۴۲۰
6- مجلسی، ج۱۹، ص۶۰
7- طوسی، ص۴۶۶
8- صدوق، ۴۶۹ ؛ فخر رازی، ج ۵، ص۱۷۴ ؛ حاکم حسکانی، ج ۱، ص۱۲۳
9- حلبی، ج ۲، ص۳۲
10- طوسی، ص۲۹۸
11- مجلسی، ج ۱۹، ص۹۲
12- مفید، ص۳۰
13- امالی شیخ طوسی، ص۴۶۶- ۴۶۷، حدیث ۳۵ و از او در بحار الانوار، ج ۱۹، ۵۸- ۶۳ و حلیة الابرار، ص۸۳- ۹۰.
14- طباطبایی، ج ۲، ص۱۳۵ ؛ حاکم نیشابوری، ج ۳، ص۵ ؛ ابوعبدالله شیبانی، ج ۲، ص۴۸۴ ؛ عیاشی، ج ۱، ص۱۰۱، ح ۲۹۲ ; زرکشی، ج ۱، ص۲۰۶
15- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 3، ص 48
16- احیأالعلوم، الغزالی، ج 3، ص 378، (دارالهادی بیروت)؛ تذکرْ الخواص، ابن الجوزی، ص 35، (مکتبْ النینوی الحدیثه، تهران)؛ شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج 1، ص 123، ش 4، (مجمع احیأ الثقافْ اسلامیه)؛ الغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 49 - 47، (دارالکتاب العربی، بیروت، 1398 ه' ق)