" لالایی"
لالالا گلش را پدر جا گذاشت
خودش رفت و بر ابرها پا گذاشت
خودش رفت تا شهر رنگین کمان
مرا پای گهواره تنها گذاشت
بخواب ای گل من که قنداقه ای
برای تو از برگ گلها گذاشت
نگو پس چرا از پدر داشتن
برایت فقط عکس بابا گذاشت؟
لالا کن که بابا به شوق حرم
چو پروانه ها رو به صحرا گذاشت
گل من نکن گریه، چون در بهشت
قرار ملاقات با ما گذاشت
لالا کن که قبل از خداحافظی
برای تو یک نام زیبا گذاشت
شبیهی به او، روی پیشانی ات
پدر نامه با خط خوانا گذاشت
ببین چشم و ابروت هم مثل اوست
ببین پای این نامه امضا گذاشت
گل من، تو بوی پدر می دهی
مگر شیشه عطر خود جا گذاشت؟!
95/8/9