به گزارش مشرق، شاه در سال 1957 با توجه تأثیر همکاری اسرائیل در زمینههای امنیتی و اقتصادی، ژنرال تیمور بختیار، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور را به منظور بررسی امکانات همکاری بین دو کشور به اسرائیل فرستاد. مذاکرات ژنرال بختیار با همتایانش در اسرائیل بسیار موفقیتآمیز بود. پس از ملاقاتهای متعدد که بین موساد و ساواک صورت گرفت در نهایت سران دو کشور وظیفه پیشبرد روابط دوجانبه را بر عهده این سازمانها نهادند.بر این اساس در سال بعد در بهار 1337 از طرف موساد فردی برای تعمیق این روابط به تهران فرستاده شد که باید او را به عنوان اولین سفیر اسرائیل در تهران مورد توجه قرار داد. در عین حال باید توجه داشت که وی اولین امور موساد در ایران نیز نبوده است.
«روزی که پا به تهران نهادم، خوشآمد گرم دکتر دوریئل آغازگر خوبی برایم بود. چنانچه خواهم گفت در زمینه کار تازهام تو توانست یاری فراوانی به من بدهد. نامبرده از روز نخست در پارک هتل تهران جای گرفته بود و در دفتری ناچیز در یک چهاردیواری با نام «شرکت بازرگانی نمک» با یک ایرانی به نام «م. والانژاد» همکاری میکرد. ساختمان دو و نیم اتاقِ این دفتر، نبشی در میدان توپخانه و رویی در فردوسی داشت. خانم جوان فرانسوی، همسر سرهنگ مهدی رحیمی افسر سازمان اطلاعات و امنیت ایران، تنها کارمند این دفتر بود.»[1]
سفیر جدید با اینکه دوریئل را فردی بسیار کارگشا برای خود معرفی میکند اما باز هم به دلیل شرایط حساس و ماموریت ویژه اطلاعاتیاش نمیتواند کارهایش را با او در یک دفتر پیش ببرد. لذا با همکاری چند تن از صهیونیستهای مقیم ایران دفتر خود را در پوشش شرکت «شرم» که متعلق به یکی از آنهاست در خیابان لالهزار برپا میکند. صندوق پستی شماره 605 این دفتر نیز برای پوشش نامهنگاریهای وی مورد استفاده قرار میگیرد.[2] مأموریت اصلی این سفیر در دو حوزه اقتصادی و امنیتی است و تعاملات سیاسی به دلیل نگرانی مقامات ایرانی از واکنشهای مردم، علما و دیگر کشورهای اسلامی کمتر در دستور کار قرار میگیرد. لذا حتی سفر مقامات سیاسی اسرائیل به ایران یا سفر مقامات ایرانی به اسرائیل از چشم رسانهها دور نگه داشته میشود.
بر اساس طرح بنگوریون که «پیمان کشورهای کمربندی» نامیده میشود[3]، اسرائیل باید برای حفاظت از خود در پشت دشمنان عرب و همسایههای خود با ملتهای غیر عرب منطقه ارتباطات وثیقی برقرار کرده و به کمک آنها عربها را دور بزند. کشورهای کلیدی در این طرح عبارت بودند از ترکیه، ایران و اتیوپی. لذا سفیر فرستاده شده به تهران میبایست در راستای سلطه کامل بر ایران و کنترل رفتارهای این کشور در محیط خاورمیانه در جهت حمایت حداکثری از اسرائیل گام بردارد.
بیوگرافی
فرستاده اسرائیل به ایران یک یهودیزاده اصفهانی است که به قول خود پس از گذشت سالهای بسیار هنوز سر سوزنی از وابستگیاش به جامعه یهودیان اصفهان کم نشده است. ربی مئیر(Rabi Meir Ezri) در 11 اسفند سال 1300 هجری شمسی برابر با پوریم سال 5783 مختط به دنیا آمده است. پدرش صیون عزری از اولین دانشجویان مدرسه آلیانس اصفهان است که در سال 1279 هجری شمسی یا 1901 میلادی تأسیس شده بود. این مدرسه به وسیله «انجمن آلیانس جهانی اسرائیلی» (یهودی) و با اذن ناصرالدین شاه بر پا گشته بود. اجازه تأسیس این مدرسه در جریان اولین سفر ناصرالدین شاه با اروپا به سال 1873 به وسیله آدولف کرمیو با ارائه شرح مبسوطی از وضعیت یهودیان ایران گرفته شد. در این مدارس زبانهای فارسی و فرانسه تدریس میشد و آموزش تورات، آئینهای دینی یهود و زبان عبری نیز به وسیله پیشوایان یهود انجام میگرفت.[4] صیون عزری در اداره دارائی اصفهان و بعدها به عنوان مترجم و معلم زبان فرانسه به کار میپرداخت و در عتیقهشناسی نیز مهارت قابل توجهی داشت. صیون در سال 1925 به اسرائیل سفر میکند و با بسیاری از سردمداران آینده اسرائیل از آن دوره از نزدیک آشنا میشود. سیر رشد ثروت روزافزون صیون عزری با تأسیس نخستین کارخانه ریسندگی نوین در اصفهان به نام نختاب چند برابر میشود.[5] صیون همچنین نمایندگی کرن کمیت، صندوق ملی اسرائیل، در ایران را نیز بر عهده میگیرد.
مئیز نیز در مدرسه آلیانس و سپس در کالج انگلیسی ادب این شهر تحصیل میکند. او همچنین در سالهای 1320، 1321 در دانشکده بازرگانی نیز به تحصیل میپردازد. مئیر در جوانی، درحالیکه پدرش نیز به کار فرستادن یهودیان ایرانی و لهستانی به اسرائیل مشغول بود، به جنبش خلوتص روی آورد. خلوتص جنبش پیشاهنگی جوانان یهودی در زمینه تعمیق فرهنگ یهودی، آموز زبان عبری و مهاجرت به اسرائیل فعالیت میکرد. وی همچنین با شلمو هیلل- نماینده آژانس یهود- کمیته مهاجرت را راه میاندازند.
مئیر در سال 1326 دبیری این جنبش در ایران را بر عهده دارد. در این زمان یهودیان ایرانی، عراقی، افغانی و لهستانی از ایران با کمک انجمنهای یهودی ایران از جمله خلوتص به اسرائیل فرستاده میشوند. پیچیدگیهای این مهاجرتها و شیوه کار یهودیان مسئلهای بسیار قابل توجه است. آنها در سالن اجتماعات گورستان یهودیان تهران مأمنی را برای اسکان موقت یهودیانی که از نقاط مختلف به تهران میآمدند فراهم کرده بودند. از سوی دیگر با تأسیس یک دفتر هواپیمایی و ارتباطگیری با مقامات بالای شرکت هواپیمایی ایرانین ایرویز ( Iranian Airways ) از جمله غلامحسین ابتهاج توانستند بهای بلیطها را تا حد زیادی کاهش داده و بسیاری از افراد را که دارای مشکلاتی بودند. با عنایت سفارش کنندگان والامقام بهسوی اسرائیل روانه کنند. نکته مهمتر دراینباره این است که بر اساس توافقی که در این بین انجام گرفت پروازهای مورد نظر برای پرواز به سوی رم و پاریس در مسیری انحرافی اول به سوی حیفا یا پایگاه هوائی رامت داوید رفته و مسافران یهودی که خود هم از داستان بیخبر بودهاند را در آنجا پیاده میکردند.[6]
سازمان پیشاهنگی برای ارتباط با اسرائیل و عراق از یک سیستم بیسیم مخفیانه در سالهای 1327 استفاده میکردهاند. این پیامها به وسیله دفتر غزلهای سلیمان رمزنگاری شده بود. مئیر در سال 1950 خود نیز به اسرائیل میرود و در آنجا در حزب مپای مشغول به کار میشود. همزمان که تلاش ویژه خود را برای طی کردن پلههای ترقی در حزب و دیگر بخشهای اسرائیل به خصوص نخستوزیری طی میکند. نشریهای فارسیزبان به نام «ستاره شرق» نیز پایهگذاری مینماید. این نشریه برای فارسیزبانان اسرائیل منتشر شده و تعدادی از شمارههای آن نیز به ایران فرستاده میشود.
مأموریت علیه سرزمین مادری
در سال 1958 پس از 8 سال مئیر به عنوان سفیر به ایران فرستاده میشود. مئیر به دلیل آشنایی با فرهنگ و جامعه ایرانی به سرعت در پست جدید موفقیتهایی بدست میآورد به ویژه آنکه دوستان قدیمی او این روزها همه در مناصب کشوری و لشگری پستهای مهمی را بر عهده گرفتهاند. مئیر علاوه بر این از زبانی چرب و دستی گشاده! برای برقراری ارتباطات شخصی و بهره گرفتن از این دوستیها در زمانهای لازم بسیار توانمند است. شیوه عملکرد مئیر عزری در منسب سفارت اسرائیل در ایران بیشتر از آنکه رویهای دیپلماتیک داشته باشد، به سان سازمانهای مافیایی است. بر این اساس شبکه ارتباطی مئیر با سران صهیونیستهای ایران، بهائیان و مقامات رژیم پهلوی به گونهای است که هیچ کس توان اندک انتقادی نسبت به یهودیان و یا اسرائیل در ایران نداشته و اگر چنین مسئلهای نیز رخ دهد به سرعت با پاسخ وحشیانه این باند مافیایی روبرو میشده است. در این راستا نمونهای از جنایت صهیونیستها در حق مردم ایران را که خود مئیر از آن یاد کرده است در ادامه میآوریم.
مافیای صهیونیستی
ماجرا از این قرار است که بازرگانی یهودی شیر خشکهای فاسدی را وارد کشور میکند که منجر به بیماری بسیاری از کودکان بیگناه میشود. روزنامه کیهان با انتشار خبر این واقعه از چنین اقداماتی انتقاد کرده و بازرگان یهودی را مورد انتقاد قرار میدهد. در واکنش به انتشار این خبر باند مافیایی صهیونیستها در ایران نگران عواقب افشاگری اندک این روزنامه علیه خود میشوند. چرا که این روزنامه پیش از این نیز سخنان نیشداری علیه آنها منتشر کرده بود. بر این اساس اعضای این باند در سفارت اسرائیل دور هم جمع شده و به فکر مقابله با کیهان میافتند. مئیر خود در این باره مینویسد: «در پی رایزنیهایی پرجنجال بر آن شدیم تا نخستین گام زورآزمائی را با درخواست پس گرفتن آبونمانها از روزنامه کیهان برداریم؛ و با ندادن آگهیهای بازرگانی به آن روزنامه تا دو سه ماه آینده نیروی خود را بیازماییم.» از سوی دیگر آنها با تقویت روزنامه اطلاعات، رقیب کیهان در آن زمان، سعی کردند تا با استفاده از اهرم مالی کیهان را سر جای خودش بنشانند. «کموبیش دو ماه گذشت تا روزی که یکی از بازرگانان همکیشمان که با ژاپنیها دادوستدی گسترده داشت از سوی مصباح زاده پیامی برایمان آورد که نامبرده میخواهد دیداری با ما داشته باشد.» سرانجام مدیرمسئول کیهان مجبور میشود فرامرزی سردبیر این روزنامه را به خاطر فشار بیامان مافیای صهیونیستی کنار بگذارد.[7]
مشتریان ویژه اسرائیل در ایران
از سوی دیگر کارشناسان کشاورزی اسرائیلی با دستور جناب سفیر تنها بر سرزمینهای سردمداران وفادار به اسرائیل حاضر شده و با ترفندهای فوقالعاده زیانبارشان تنها سعی در افزون سازی بهرهوری این زمینها میکردند. بر اساس اعتراف مئیر اولین کسانی که در ایران از چاههای بسیار عمیق برای برداشت آب در ایران استفاده کردند اسرائیلیها بودند؛[8] این در حالی است که مردمان ایران هزاران سال در این سرزمین با قناتها توانسته بودند پایداری منابع آب را حفظ کرده و بدون آنکه آسیبی به طبیعت بزنند روزگار خود را نیز بگذرانند؛ اما کارشناسان کشاورزی اسرائیل که در مرحله اول بر سر زمینهای سردمداران حاضر میشدند و پس از اعلام طرح اصلاحات ارضی که با طراحی خود آنها تهیه شده بود، در برخی مناطق خاص دیگر نیز بکار گرفته شدند، با حفر چاههای عمیق فشار بیش از حد به سفرههای آبی آورده و موجبات نابودی روستاها و دشتهای کشور را پس از مدتی فراهم آوردند. البته طرح اصلاحات ارضی خود مبنای بزرگتری برای نابودی کشاورزی ایران فراهم آورد. از جمله مهمترین افرادی که کشاورزان اسرائیلی به صورت ویژه اقدام به آبادسازی زمینهای آنها کردند، عبارتاند از: سپهبد حاج علی کیا، کیهان یغمائی، سناتور عماد تربتی، ملک تاج علم، شهاب خسروانی، امین مدنی، شمس پهلوی، کشت و کار و دولتشاهی. از جمله خدمات کمنظیر اسرائیلیها به ملت ایران تغییر کشت زمینهای کشاورزی است که با وعده سودهای هنگفت مثلاً به سراغ کشت پنبه بروند که معمولاً نیز با شکست مواجه میشدند؛ و هم زمینها توانایی خودشان را از دست میدادند و هم نیازهای کشور به محصولات اصلی دیگر تأمین نمیشد. نمونهای را که خود مئیر در خاطراتش ذکر کرده است در ادامه میآوریم.
«.... یکی دیگر از زمینداران بزرگ خوزستان علی فیصلی از سرشناسان خرمشهر بود که از کارشناسان ما خواست زمینهایش را سراسر پنبهکاری کنیم. در سال 1962، کارشناسان اسرائیلی در برپائی دهکدهای نمونه برای استانداری خوزستان در شاپور پیمانی با دولت بستند. کارها همه به خوبی انجام شدند ولی به انگیزه آسانگیریهای کشاورزان بومی و خودداری از انجام دستورهای دریافتی، همه کاشتهها زیر آفتاب داغ سوختند و از میان رفتند. یکی دیگر از بهترین کارشناسان اسرائیلی به نام یعقوب اهرنوف نیز که دویست جریب زمین را برای پنبهکاری به دست گرفته بود، به انگیزه کمبود تراکتور، نمک بیشازحد زمین و کاستی در ابزار سمپاشی نتوانست برنامه پیشبینیشدهاش را آنگونه که باید به پایان برساند....»
سفیری که سفیر نیست
روز یکی از روزنامههای تهران درباره مئیر عزری چنین مینویسد و با جملات نغزی سعی میکند ژرفای اقدامات وی را بازنمایی کند: «سفیری که سفیر نیست، ولی همه جا هست. به خاطر حفظ منافع بازرگانان کشورش با هر کسی دم خور است و با اعمال نفوذ میخواهد ایران را از بستن معاهداتی با شرکتهای آمریکایی بازدارد که مورد پشتیبانی دولت هستند و شرکتهای متبوع کشور خودش را جایگزین کند.» به عبارت دیگر باید گفت مئیر و دوستانش اینقدر گاو پهلوی را خوب میدوشیدند که هیچ یک حاضر نمیشدند اینجا را ترک کنند. مئیر 15 سال سفیر اسرائیل در ایران بود و بعد از اتمام دوره سفارتش چند سالی نمایندگی بانک روچیلدها و چند شرکت نفتی و بازرگانی را در ایران عهدهدار شد. خوان پهلویها برای فرنگیان چنان پرسود بود که هیچ کس حاضر نبود از آن دل بکند. در این دوره ایران یک واردکننده به تمام معناست. واردات از اسرائیل اقلامی چون جوجههای یک روزه، گاو، گوسفند، محصولات کشاورزی، نهال درخت تا انواع تسلیحات را در بر میگیرد. شرکتهای اسرائیلی به کارهای ساختمانی در ایران مشغول میشوند. مثلاً پروژه احداث شهرک قدس- غرب- به شرکت بریژیت اسرائیل رسید.[9] در بسیاری از این قراردادها نقش مئیر و دوستانش بسیار چشمگیر است.
چه کسی حکومت میکند؟
شبکه مافیایی اسرائیل در ایران به قدری قدرتمند است که همه مقامات رده اول کشور نیازمند توجه و حمایت او هستند. این مسئله در اشکال مختلفی قابلرؤیت است. به عنوان مثال میتوان به جشن عروسی دختر ارتشبد ازهاری در سال 1971 اشاره کرد که در جریان این مهمانی زمانی که عزری وارد میشود، ارتشبد ازهاری وی را در صدر مجلس و در کنار خانواده خود جای میدهد، ازهاری در این زمان رئیس ستاد بزرگارتشتاران است، این اقدام ازهاری موجب تعجب همگان میشود. مئیر این صحنه را خود چنین توصیف میکند: « چشمان گرد سران ارتش ایران و وابستگان نظامی کشورهای بزرگ جهان به ویژه آمریکاییها شگفتزده مانده بود....»[10] و البته بعید نیست چنین خوشنشینیهایی در نهایت باعث شده باشد که آمریکاییها به دوران کاری وی در ایران پایان دهند.
«روزی که پا به تهران نهادم، خوشآمد گرم دکتر دوریئل آغازگر خوبی برایم بود. چنانچه خواهم گفت در زمینه کار تازهام تو توانست یاری فراوانی به من بدهد. نامبرده از روز نخست در پارک هتل تهران جای گرفته بود و در دفتری ناچیز در یک چهاردیواری با نام «شرکت بازرگانی نمک» با یک ایرانی به نام «م. والانژاد» همکاری میکرد. ساختمان دو و نیم اتاقِ این دفتر، نبشی در میدان توپخانه و رویی در فردوسی داشت. خانم جوان فرانسوی، همسر سرهنگ مهدی رحیمی افسر سازمان اطلاعات و امنیت ایران، تنها کارمند این دفتر بود.»[1]
سفیر جدید با اینکه دوریئل را فردی بسیار کارگشا برای خود معرفی میکند اما باز هم به دلیل شرایط حساس و ماموریت ویژه اطلاعاتیاش نمیتواند کارهایش را با او در یک دفتر پیش ببرد. لذا با همکاری چند تن از صهیونیستهای مقیم ایران دفتر خود را در پوشش شرکت «شرم» که متعلق به یکی از آنهاست در خیابان لالهزار برپا میکند. صندوق پستی شماره 605 این دفتر نیز برای پوشش نامهنگاریهای وی مورد استفاده قرار میگیرد.[2] مأموریت اصلی این سفیر در دو حوزه اقتصادی و امنیتی است و تعاملات سیاسی به دلیل نگرانی مقامات ایرانی از واکنشهای مردم، علما و دیگر کشورهای اسلامی کمتر در دستور کار قرار میگیرد. لذا حتی سفر مقامات سیاسی اسرائیل به ایران یا سفر مقامات ایرانی به اسرائیل از چشم رسانهها دور نگه داشته میشود.
بر اساس طرح بنگوریون که «پیمان کشورهای کمربندی» نامیده میشود[3]، اسرائیل باید برای حفاظت از خود در پشت دشمنان عرب و همسایههای خود با ملتهای غیر عرب منطقه ارتباطات وثیقی برقرار کرده و به کمک آنها عربها را دور بزند. کشورهای کلیدی در این طرح عبارت بودند از ترکیه، ایران و اتیوپی. لذا سفیر فرستاده شده به تهران میبایست در راستای سلطه کامل بر ایران و کنترل رفتارهای این کشور در محیط خاورمیانه در جهت حمایت حداکثری از اسرائیل گام بردارد.
بیوگرافی
فرستاده اسرائیل به ایران یک یهودیزاده اصفهانی است که به قول خود پس از گذشت سالهای بسیار هنوز سر سوزنی از وابستگیاش به جامعه یهودیان اصفهان کم نشده است. ربی مئیر(Rabi Meir Ezri) در 11 اسفند سال 1300 هجری شمسی برابر با پوریم سال 5783 مختط به دنیا آمده است. پدرش صیون عزری از اولین دانشجویان مدرسه آلیانس اصفهان است که در سال 1279 هجری شمسی یا 1901 میلادی تأسیس شده بود. این مدرسه به وسیله «انجمن آلیانس جهانی اسرائیلی» (یهودی) و با اذن ناصرالدین شاه بر پا گشته بود. اجازه تأسیس این مدرسه در جریان اولین سفر ناصرالدین شاه با اروپا به سال 1873 به وسیله آدولف کرمیو با ارائه شرح مبسوطی از وضعیت یهودیان ایران گرفته شد. در این مدارس زبانهای فارسی و فرانسه تدریس میشد و آموزش تورات، آئینهای دینی یهود و زبان عبری نیز به وسیله پیشوایان یهود انجام میگرفت.[4] صیون عزری در اداره دارائی اصفهان و بعدها به عنوان مترجم و معلم زبان فرانسه به کار میپرداخت و در عتیقهشناسی نیز مهارت قابل توجهی داشت. صیون در سال 1925 به اسرائیل سفر میکند و با بسیاری از سردمداران آینده اسرائیل از آن دوره از نزدیک آشنا میشود. سیر رشد ثروت روزافزون صیون عزری با تأسیس نخستین کارخانه ریسندگی نوین در اصفهان به نام نختاب چند برابر میشود.[5] صیون همچنین نمایندگی کرن کمیت، صندوق ملی اسرائیل، در ایران را نیز بر عهده میگیرد.
مئیز نیز در مدرسه آلیانس و سپس در کالج انگلیسی ادب این شهر تحصیل میکند. او همچنین در سالهای 1320، 1321 در دانشکده بازرگانی نیز به تحصیل میپردازد. مئیر در جوانی، درحالیکه پدرش نیز به کار فرستادن یهودیان ایرانی و لهستانی به اسرائیل مشغول بود، به جنبش خلوتص روی آورد. خلوتص جنبش پیشاهنگی جوانان یهودی در زمینه تعمیق فرهنگ یهودی، آموز زبان عبری و مهاجرت به اسرائیل فعالیت میکرد. وی همچنین با شلمو هیلل- نماینده آژانس یهود- کمیته مهاجرت را راه میاندازند.
مئیر در سال 1326 دبیری این جنبش در ایران را بر عهده دارد. در این زمان یهودیان ایرانی، عراقی، افغانی و لهستانی از ایران با کمک انجمنهای یهودی ایران از جمله خلوتص به اسرائیل فرستاده میشوند. پیچیدگیهای این مهاجرتها و شیوه کار یهودیان مسئلهای بسیار قابل توجه است. آنها در سالن اجتماعات گورستان یهودیان تهران مأمنی را برای اسکان موقت یهودیانی که از نقاط مختلف به تهران میآمدند فراهم کرده بودند. از سوی دیگر با تأسیس یک دفتر هواپیمایی و ارتباطگیری با مقامات بالای شرکت هواپیمایی ایرانین ایرویز ( Iranian Airways ) از جمله غلامحسین ابتهاج توانستند بهای بلیطها را تا حد زیادی کاهش داده و بسیاری از افراد را که دارای مشکلاتی بودند. با عنایت سفارش کنندگان والامقام بهسوی اسرائیل روانه کنند. نکته مهمتر دراینباره این است که بر اساس توافقی که در این بین انجام گرفت پروازهای مورد نظر برای پرواز به سوی رم و پاریس در مسیری انحرافی اول به سوی حیفا یا پایگاه هوائی رامت داوید رفته و مسافران یهودی که خود هم از داستان بیخبر بودهاند را در آنجا پیاده میکردند.[6]
سازمان پیشاهنگی برای ارتباط با اسرائیل و عراق از یک سیستم بیسیم مخفیانه در سالهای 1327 استفاده میکردهاند. این پیامها به وسیله دفتر غزلهای سلیمان رمزنگاری شده بود. مئیر در سال 1950 خود نیز به اسرائیل میرود و در آنجا در حزب مپای مشغول به کار میشود. همزمان که تلاش ویژه خود را برای طی کردن پلههای ترقی در حزب و دیگر بخشهای اسرائیل به خصوص نخستوزیری طی میکند. نشریهای فارسیزبان به نام «ستاره شرق» نیز پایهگذاری مینماید. این نشریه برای فارسیزبانان اسرائیل منتشر شده و تعدادی از شمارههای آن نیز به ایران فرستاده میشود.
مأموریت علیه سرزمین مادری
در سال 1958 پس از 8 سال مئیر به عنوان سفیر به ایران فرستاده میشود. مئیر به دلیل آشنایی با فرهنگ و جامعه ایرانی به سرعت در پست جدید موفقیتهایی بدست میآورد به ویژه آنکه دوستان قدیمی او این روزها همه در مناصب کشوری و لشگری پستهای مهمی را بر عهده گرفتهاند. مئیر علاوه بر این از زبانی چرب و دستی گشاده! برای برقراری ارتباطات شخصی و بهره گرفتن از این دوستیها در زمانهای لازم بسیار توانمند است. شیوه عملکرد مئیر عزری در منسب سفارت اسرائیل در ایران بیشتر از آنکه رویهای دیپلماتیک داشته باشد، به سان سازمانهای مافیایی است. بر این اساس شبکه ارتباطی مئیر با سران صهیونیستهای ایران، بهائیان و مقامات رژیم پهلوی به گونهای است که هیچ کس توان اندک انتقادی نسبت به یهودیان و یا اسرائیل در ایران نداشته و اگر چنین مسئلهای نیز رخ دهد به سرعت با پاسخ وحشیانه این باند مافیایی روبرو میشده است. در این راستا نمونهای از جنایت صهیونیستها در حق مردم ایران را که خود مئیر از آن یاد کرده است در ادامه میآوریم.
مافیای صهیونیستی
ماجرا از این قرار است که بازرگانی یهودی شیر خشکهای فاسدی را وارد کشور میکند که منجر به بیماری بسیاری از کودکان بیگناه میشود. روزنامه کیهان با انتشار خبر این واقعه از چنین اقداماتی انتقاد کرده و بازرگان یهودی را مورد انتقاد قرار میدهد. در واکنش به انتشار این خبر باند مافیایی صهیونیستها در ایران نگران عواقب افشاگری اندک این روزنامه علیه خود میشوند. چرا که این روزنامه پیش از این نیز سخنان نیشداری علیه آنها منتشر کرده بود. بر این اساس اعضای این باند در سفارت اسرائیل دور هم جمع شده و به فکر مقابله با کیهان میافتند. مئیر خود در این باره مینویسد: «در پی رایزنیهایی پرجنجال بر آن شدیم تا نخستین گام زورآزمائی را با درخواست پس گرفتن آبونمانها از روزنامه کیهان برداریم؛ و با ندادن آگهیهای بازرگانی به آن روزنامه تا دو سه ماه آینده نیروی خود را بیازماییم.» از سوی دیگر آنها با تقویت روزنامه اطلاعات، رقیب کیهان در آن زمان، سعی کردند تا با استفاده از اهرم مالی کیهان را سر جای خودش بنشانند. «کموبیش دو ماه گذشت تا روزی که یکی از بازرگانان همکیشمان که با ژاپنیها دادوستدی گسترده داشت از سوی مصباح زاده پیامی برایمان آورد که نامبرده میخواهد دیداری با ما داشته باشد.» سرانجام مدیرمسئول کیهان مجبور میشود فرامرزی سردبیر این روزنامه را به خاطر فشار بیامان مافیای صهیونیستی کنار بگذارد.[7]
مشتریان ویژه اسرائیل در ایران
از سوی دیگر کارشناسان کشاورزی اسرائیلی با دستور جناب سفیر تنها بر سرزمینهای سردمداران وفادار به اسرائیل حاضر شده و با ترفندهای فوقالعاده زیانبارشان تنها سعی در افزون سازی بهرهوری این زمینها میکردند. بر اساس اعتراف مئیر اولین کسانی که در ایران از چاههای بسیار عمیق برای برداشت آب در ایران استفاده کردند اسرائیلیها بودند؛[8] این در حالی است که مردمان ایران هزاران سال در این سرزمین با قناتها توانسته بودند پایداری منابع آب را حفظ کرده و بدون آنکه آسیبی به طبیعت بزنند روزگار خود را نیز بگذرانند؛ اما کارشناسان کشاورزی اسرائیل که در مرحله اول بر سر زمینهای سردمداران حاضر میشدند و پس از اعلام طرح اصلاحات ارضی که با طراحی خود آنها تهیه شده بود، در برخی مناطق خاص دیگر نیز بکار گرفته شدند، با حفر چاههای عمیق فشار بیش از حد به سفرههای آبی آورده و موجبات نابودی روستاها و دشتهای کشور را پس از مدتی فراهم آوردند. البته طرح اصلاحات ارضی خود مبنای بزرگتری برای نابودی کشاورزی ایران فراهم آورد. از جمله مهمترین افرادی که کشاورزان اسرائیلی به صورت ویژه اقدام به آبادسازی زمینهای آنها کردند، عبارتاند از: سپهبد حاج علی کیا، کیهان یغمائی، سناتور عماد تربتی، ملک تاج علم، شهاب خسروانی، امین مدنی، شمس پهلوی، کشت و کار و دولتشاهی. از جمله خدمات کمنظیر اسرائیلیها به ملت ایران تغییر کشت زمینهای کشاورزی است که با وعده سودهای هنگفت مثلاً به سراغ کشت پنبه بروند که معمولاً نیز با شکست مواجه میشدند؛ و هم زمینها توانایی خودشان را از دست میدادند و هم نیازهای کشور به محصولات اصلی دیگر تأمین نمیشد. نمونهای را که خود مئیر در خاطراتش ذکر کرده است در ادامه میآوریم.
«.... یکی دیگر از زمینداران بزرگ خوزستان علی فیصلی از سرشناسان خرمشهر بود که از کارشناسان ما خواست زمینهایش را سراسر پنبهکاری کنیم. در سال 1962، کارشناسان اسرائیلی در برپائی دهکدهای نمونه برای استانداری خوزستان در شاپور پیمانی با دولت بستند. کارها همه به خوبی انجام شدند ولی به انگیزه آسانگیریهای کشاورزان بومی و خودداری از انجام دستورهای دریافتی، همه کاشتهها زیر آفتاب داغ سوختند و از میان رفتند. یکی دیگر از بهترین کارشناسان اسرائیلی به نام یعقوب اهرنوف نیز که دویست جریب زمین را برای پنبهکاری به دست گرفته بود، به انگیزه کمبود تراکتور، نمک بیشازحد زمین و کاستی در ابزار سمپاشی نتوانست برنامه پیشبینیشدهاش را آنگونه که باید به پایان برساند....»
سفیری که سفیر نیست
روز یکی از روزنامههای تهران درباره مئیر عزری چنین مینویسد و با جملات نغزی سعی میکند ژرفای اقدامات وی را بازنمایی کند: «سفیری که سفیر نیست، ولی همه جا هست. به خاطر حفظ منافع بازرگانان کشورش با هر کسی دم خور است و با اعمال نفوذ میخواهد ایران را از بستن معاهداتی با شرکتهای آمریکایی بازدارد که مورد پشتیبانی دولت هستند و شرکتهای متبوع کشور خودش را جایگزین کند.» به عبارت دیگر باید گفت مئیر و دوستانش اینقدر گاو پهلوی را خوب میدوشیدند که هیچ یک حاضر نمیشدند اینجا را ترک کنند. مئیر 15 سال سفیر اسرائیل در ایران بود و بعد از اتمام دوره سفارتش چند سالی نمایندگی بانک روچیلدها و چند شرکت نفتی و بازرگانی را در ایران عهدهدار شد. خوان پهلویها برای فرنگیان چنان پرسود بود که هیچ کس حاضر نبود از آن دل بکند. در این دوره ایران یک واردکننده به تمام معناست. واردات از اسرائیل اقلامی چون جوجههای یک روزه، گاو، گوسفند، محصولات کشاورزی، نهال درخت تا انواع تسلیحات را در بر میگیرد. شرکتهای اسرائیلی به کارهای ساختمانی در ایران مشغول میشوند. مثلاً پروژه احداث شهرک قدس- غرب- به شرکت بریژیت اسرائیل رسید.[9] در بسیاری از این قراردادها نقش مئیر و دوستانش بسیار چشمگیر است.
چه کسی حکومت میکند؟
شبکه مافیایی اسرائیل در ایران به قدری قدرتمند است که همه مقامات رده اول کشور نیازمند توجه و حمایت او هستند. این مسئله در اشکال مختلفی قابلرؤیت است. به عنوان مثال میتوان به جشن عروسی دختر ارتشبد ازهاری در سال 1971 اشاره کرد که در جریان این مهمانی زمانی که عزری وارد میشود، ارتشبد ازهاری وی را در صدر مجلس و در کنار خانواده خود جای میدهد، ازهاری در این زمان رئیس ستاد بزرگارتشتاران است، این اقدام ازهاری موجب تعجب همگان میشود. مئیر این صحنه را خود چنین توصیف میکند: « چشمان گرد سران ارتش ایران و وابستگان نظامی کشورهای بزرگ جهان به ویژه آمریکاییها شگفتزده مانده بود....»[10] و البته بعید نیست چنین خوشنشینیهایی در نهایت باعث شده باشد که آمریکاییها به دوران کاری وی در ایران پایان دهند.
در روایت دیگری عزری دیدار خود با هویدا، نخست وزیر، را چنین روایت میکند: « ... در پی گفتوگوهای روزمره ناگهان پرسید: آیا در تفسیر مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران و اسرائیل یا هر جای دیگر، اظهارنظر در مورد افراد و شخصیتها از همان شیوهای تبعیت میکنید که با آقای علم داشتید؟ آیا در کیفیت و کمیت کار خودتان با ما دو نفر به تساوی رفتار میکنید؟... »[11] هویدا که شاید بتوان او را قدرتمندترین نخستوزیر دوره پهلوی دانست که توانست 13 سال در این منصب باقی بماند این چنین عاجزانه لطف سفیر اسرائیل را گدایی میکند و شاید ترس او از مئیر بیشتر از نگرانیاش از سوی شاه باشد. هویدا در دیدار دیگری با مئیر در سال 1974، یعنی دو سال پس از اتمام دوره سفارتش، درباره توجه شاه به او چنین میگوید: «هفته پیش خدمت شاه شرفیاب بودم، ایشان با افسوس از رفتن شما یاد میکردند و میپرسیدند چرا از دستگاههای دولتی کناره گرفتهاید؟... با این همه کار شاقی که بر دوش شاه است تعجب میکنم چگونه در فکر آینده و توفیق شما هستند، گو اینکه من به یاد ندارم یک نفر سفیر خارجی به اندازه شما از دست شاه ایران این همه مدال و نشان افتخار گرفته باشد.»[12]
باند مافیایی صهیونیست در ایران که مئیر یکی از بزرگان است، بر همه مسائل تسلط دارد. بهطوری که مئیر در گوشه دیگری از یادنامه خود به وضوح اعتراف میکند که شیوه کار سفارت اسرائیل در ایران با شیوه کار دیگر نمایندگیها در ایران متفاوت است و برای هماهنگی کار نیاز نیست از طریق وزارت خارجه و مقامات بالا اقدام کند و بسیاری از کارها را به صورت مستقیم با مقامات محلی پیش میبرد. گویی وی مقامی ایرانی است![13] نکته فاجعهبارتر در مورد مئیر عزری این است که شاه نیز در مورد وی گفتهای ویژه دارد که نشان میدهد او نیز مانند دیگر مقامات حکومتش به سفیر اسرائیل وابسته بوده و قدرت خود را متکی به وی میدانسته است. این جمله ویژه را بعد از مرگ شاه، تیمسار امیر فضلی از قول او نقل کرده است: «اگر عزری هنوز در ایران بود شاید این رویدادها پیش نمیآمدند.»[14] آشکارا این جمله نشان میدهد قدرت مافیای صهیونیستی در ایران از ساواک نیز بیشتر بوده است.
مئیر در سال 2000 کتاب میراث کوروش را منتشر کرد. این کتاب نیز نشانهای بیبدیل در راستای نمایش اندیشه همزاد نشان دادن تمدن ایرانیان و یهود است که چند هزار سال تمدن ایران را به آغاز امپراتوری هخامنشی تقلیل میدهد. بر اساس این طرح یهودیان سعی میکنند مبدأ تمدن ایران را کوروش قرار داده و از آنجا که او یهودیان را از بند بختالنصر آزاد کرده، یهود را به عنوان سرفصل اصلی تاریخ ایران قلمداد کنند. مئیر عزری همچنین در سال 2006 «مرکز مطالعات ایران و خلیجفارس عزری»[15] را در دانشگاه حیفا تأسیس کرد. تمدن بشری در سال 2014 از شر مئیر عزری رها گشت و فرشته مرگ وی را برای محاسبه اعمال به دیار باقی رهنمون ساخت.
منبع: پایگاه علم و دانش پژوهی هادی