به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، پرچمی زرد رنگ با شعار "کلنا عباسک یا زینب(س)" بر روی دیوار خانهای کوچک و اجارهای جا خوش کرده است. حسین میگوید: این پرچم را از حرم حضرت زینب(س) هدیه گرفتم. زردی رنگ پرچم با طراحی خانه و خُنکای منزل در بعد از ظهر خردادی بدجور به دل مینشیند. رنگ پرچم زرد و گرم است اما نسیمی خُنک به درون انسان وُل میدهد.
اینجا خانه جانباز مدافع حرم "حسین رضایی" است. او سال گذشته در خان طومان از ناحیه شکم به شدت مجروح شد به طوری که پزشک معالج در بیمارستان صحرایی در حاشیه حلب از وی قطع امید کرده و جسم او را در جمع شهدا گذاشته تا به سردخانه برده شود. حسین پس از ماهها درمان و استراحت و با ترکشی یادگاری که قرار است تا پایان همراه با او و در بدنش باشد، آمادهی اعزام مجدد به سوریه است. او میگوید: دوست ندارم از جمع مدافعان حرم دور شوم. بی قرار رفتنم.
در ادامه گفتوگوی ما با این جانباز مدافع حرم را میخوانید:
آقای رضایی به نظر شما مدافعان حرم چه کسانی هستند و تعریف شما از مدافعان حرم چیست؟
رضایی: مدافعان حرم متشکل از نیروهای داوطلب بسیجی، ارتشی و سپاهی هستند. یگان فاتحین که بنده از نیروهای آن بودم نیز متشکل از نیروهای داوطلب بسیجی و سپاهی از نیروی قدس و سایر یگانهای نیروی زمینی سپاه است. مدافعان حرم بدون هیچ چشمداشتی جان خود را بر کف دست میگیرند و برای دفاع از مرزهای اعتقادی اسلام به سوریه میروند.
نیروهای یگان فاتحین چه دورههای آموزشی را طی میکنند؟
رضایی: فاتحین متشکل از نیروهای پاسدار و بسیجی است. پاسدارها دورههای آموزشی خود را طی کردهاند و با گذراندن آموزشهای تخصصی کار با سلاحهای سبک و سنگین و... را آشنا میشوند. نیروهای بسیجی نیز باید دورههای مقدماتی و تکمیلی را گذرانده باشند و سپس به طور ویژه به گذراندن دورههای آموزشی تخصصی بپردازند. دوره آموزشهای تخصصی برای هر فرد تفاوت دارد و این دورهها بر اساس استعداد و علایق هر فرد است. این دورههای تخصصی شامل توپخانه، زرهی، تخریب، اطلاعات و... است.
شما چه زمانی وارد فاتحین شدید؟
رضایی: من آذرماه سال گذشته به عنوان نیروی داوطلب بسیجی به فاتحین پیوستم.
پیش از آن چه کار میکردید؟
رضایی: شغل آزاد داشتم و به خاطر حضور در جمع مدافعان حرم از کارم انصراف دادم.
کجا مشغول بودید؟
رضایی: من در شرکت دیجی کالا کار میکردم. خیلی از نیروهای داوطلب بسیجی که مدافع حرم میشوند از شغل و کارشان استعفا میدهند.
چه چیزی باعث شد که به سوریه بروید. محیط و دوستان در این تصمیم شما اثرگذار بودند؟
رضایی: من از سال 75 بسیجی فعال بودم. دوستانم نیز پاسدار بودند و شوق دفاع از حرم را داشتند.
در دیجی کالا وضعیت شغلیتان خوب نبود؟
رضایی: خیر. من موقعیت شغلیم و درآمدم خوب بود.
چقدر حقوق میگرفتید؟
رضایی: حدود یک و نیم میلیون تومان و گاهی بیشتر.
توزیع کننده بودید یا در انبار فعالیت داشتید؟
رضایی: من در انبار مشغول بودم. متاسفانه تفکری در جامعه وجود دارد که مدافعان حرم انسانهای مستضعف و ناکارآمد هستند در صورتی که اینگونه نیست. کسی جانش را برای پول هدیه نمیکند. در بین دوستانی که شهید و مجروح شدند، کسانی بودند که از بهترین موقعیت شغلی انصراف دادند و مدافع حرم شدند. یکی از دوستانم کارمند رسمی بانک ملی بود که انصراف داد و به سوریه آمد. حتی یکی از دوستانم پاسدار بود اما چون یگانش اعزامی برای سوریه نداشت از سپاه انصراف داد و در قالب بسیجی عازم سوریه شد.
در مجموعه ای که کار میکردید دوستانی داشتید که مانند شما فکر کنند؟
رضایی: در مجموعه 400 نفری، تنها 2 نفر بودند که میتوانستم با آن ها در مورد فکرها و دغدغههایم سخن بگویم.
آن روزی که استعفا دادید به آنها گفتید که به سوریه میروید؟ واکنششان چه بود؟
رضایی: بله به مدیران کاریم گفتم که میخواهم به سوریه بروم و از کار من بسیار تعجب کردند چرا که این کار من از نظر آنان غیرمنطقی بود. به یکی دو نفر از همکارانم نیز که گفتم، آنان التماس دعا داشتند. به باقی همکارم نتوانستم بگویم چرا که میدانستم به خاطر این تصمیم، من را به سخره میگیرند و شاید اهانت میکردند.
واکنش خانوادهتان چه بود؟
رضایی: خانواده و همسرم با این تصمیم مشکلی نداشتند. برایشان سخت بود که عزیزشان در میدان جنگ حضور یابد اما ناراضی نبودند. من ثواب و اجر دفاع از حرم را به همسرم هدیه کردم. کوله سفرم را ایشان بست و من را راهی سوریه کرد.
کی اعزام شدید؟
رضایی: سال گذشته پس از سفر اربعین، فرمانده تماس گرفت که از فردا دوره آموزش نظامی شروع میشود و از فردای آن روز به دوره آموزشی رفتم و دهم دی ماه برای نخستین بار عازم سوریه شدم و چون تیراندازیم خوب بود، تک تیرانداز شدم. البته سایر کارها را هم انجام میدادم.
دورههای تخصصی ویژه جنگ در سوریه داشتید؟
رضایی: بله. یکی از بحثهای آموزشی ما مربوط به جنگ شهری در سوریه بود. جنگ در سوریه، جنگ بسیار سختی است. جنگ علاوه بر کوه و جنگل و دشت، بیشتر در شهرها جریان دارد. در شهر همه اسلحه دارند و شناخت دوست و دشمن آسان نیست و موضع دوست و دشمن نیز به راحتی قابل شناسایی نیست.
از دوستان شما چه کسانی شهید شدند؟
رضایی: شهدای گروهان ما 13 نفر هستند. مرتضی کریمی فرمانده گروهان، عباس آبیاری، محمد آژند، مهدی حیدری، مجید قربانخانی، مهدی نظری، عاصمیه، مصطفی چگینی، امیرعلی محمدیان و چند نفر دیگر از دوستان شهید گروهان ما بودند. متاسفانه به دلیل مصرف داروهای درمانی و موج انفجار حافظهام ضعیف شده است و اسامی دیگر دوستانم را به یاد نمیآورم.
از سفر نخست و آن حس و حالتان برای ما بگویید.
رضایی: آن حس و حال را نمیشود به زبان آورد. آن لحظهای که به زیارت حرم حضرت زینب(س) رفتم انگار که روی زمین نبودم. فضا هم برایم خیلی سنگین بود و نتوانستم زیاد در حرم بمانم. آن زیارت نخست از یک خواب برایم رویاییتر بود. این پرچمی را هم که در خانه نصب کردهام از حرم حضرت زینب(س) هدیه گرفتم. من دفاع از حرم را از امام حسین(ع) در سفر اربعین هدیه گرفتم. خیلی دوست داشتم در این جهاد سهیم باشم و ارباب این صدای مرا شنید. خدا را شکر که من سر تا پا گناه پذیرفته شدم.
تصوری که از فضای جنگ در سوریه داشتید با آن چیزی که دیدید چه تفاوتی داشت؟
رضایی: خیلی تفاوت داشت. چیزهایی را از جنگ ایران و عراق شنیده و خوانده بودیم که قابل مقایسه با این جنگ نیست. من از سالها پیش حوادث سوریه را دنبال میکردم و نگران این بودم که اتفاقی برای کشور خودمان رخ بدهد. لذا این آشنایی و نگرانی باعث شد که دغدغهای بر آن انگیزه دینی افزوده شود.
از طریق فاطمیون برای اعزام پیگیر نشدید؟
رضایی: از طریق فاطمیون هم پیگیر شدم اما باید چهره و لهجهام را تغییر میدادم که برای من بسیار سخت بود چرا که هر کاری میکردم مشخص میشد که ایرانی هستم. برای اعزام خیلی پیگیر شدم. در آن مدت خواب و خوراک نداشتم و از کار و زندگی غافل شده بودم. 90 درصد وقتم صرف این دغدغه شده بود. خدا را شکر که توفیق شد در جمع مدافعان حرم باشم و دوست ندارم هیچ وقت این جمع را از دست بدهم. این جمع برای من بسیار دوست داشتنی است.
جنگ در سوریه را چگونه میبینید؟
رضایی: ایمان عامل پیروزی است. ما ایرانیهای ایمان قوی داریم و اگر ایمانمان نبود، مملکتمان نبود. آنجا که بودیم، آموزش و شناسایی داشتیم و گروه اطلاعات عملیات به طور دائم برای شناسایی در مسیرها و مکانها بودند. نیروهای رزمی که در گروهانها و گردانها بودیم نیز هر روز مشغول آموزش بودیم و خواب و خوراک نداشتیم. من جرو نیروهای آماد بودم و در کارهای پاکسازی مناطق نیز شرکت میکردم.
امروز سوریه به سرزمینی تبدیل شده که همه کشورها ادوات نظامی خود را در آنجا آزمایش میکنند. سوریه پس از پایان جنگ سالها طول میکشد تا آباد شود. تکفیریها ویرانههای بسیاری را بر جای گذاشتهاند و مردم بسیاری را آواره کشورهای اروپایی و غرب کردهاند. مردمی هم که در آنجا هستند بسیار کم درآمد هستند چرا که اقتصاد آن کشور ویران شده است. در داخل سوریه علاوه بر سوریها، زینبیون، حیدریون، حزب الله، فاطمیون و ایرانیها با تکفیریها در نبرد هستند. تمامی این گروهها نیز با رعایت مسائل حفاظتی در کنار یکدیگر فعالیت دارند و در عملیاتها شرکت میکنند. نیروهای دیگر کشورها، ایرانیها را در بحث نظامی بسیار قبول دارند و در جایی که ایرانیها باشند قوت قلب میگیرند.
اولین عملیاتتان چه بود؟
رضایی: 21 دی ماه سال گذشته اولین عملیاتی بود که من در آن شرکت کردم. در آن عملیات 13 نفر از دوستانم شهید شدند و حدود 40 نفر از دوستان و همرزمانم مجروح شدند. آن عملیات در شهرک خان طومان در کنار سیلوها بود. این شهرک در جنوب حلب است که نیروهای تکفیری داعش از سوی اتوبانی که در نزدیکی خان طومان است از سوی ترکیه تغذیه میشوند.
گروهان ما نیروی احتیاط بود و قرار نبود وارد عملیات شویم اما وارد منطقه که شدیم کمین خوردیم.
کد خبر 597675
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۹
- ۰ نظر
- چاپ
وضعیت شغلیم خوب بود اما به شوق دفاع از حرم انصراف دادم. در بین دوستانم که شهید و مجروح شدند نیز کسانی بودند که از بهترین موقعیت شغلی انصراف دادند و مدافع حرم شدند. یکی از دوستانم کارمند رسمی بانک ملی بود که انصراف داد و به سوریه رفت. حتی یکی از دوستانم پاسدار بود اما چون یگانش اعزامی به سوریه نداشت از سپاه انصراف داد و در قالب بسیجی عازم سوریه شد.
منبع: دفاع پرس