کد خبر 450916
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۴

سید حبیب الله بنی هاشمی مرا برای ترجمه صدا کرد و به دفتر فرماندهی اردوگاه رفتیم. سرهنگ گفت: «قرار است چند روز دیگر نمایندگان صلیب سرخ بیایند، اگر کسی شکایت کند و یا بدنش را نشان بدهد با بلدوزر زنده به گورش می کنم یا در دیگ آب گرم می اندازمش!»

گروه جهاد و مقاومت مشرق: دایی کاظم خنیفر با بعثی ها به خاطر خشونت های مکرر دعوایش شده بود. او را زدند و از مسئولیت اردوگاه برکنار کردند.

من در یک روز هم مسئول اردوگاه، هم مترجم و هم مسئول آسایشگاه۲ بودم. رمقی برایم نمانده بود. به گروهبان عامر مسئول عراقی اردوگاه، سید حبیب الله بنی هاشمی که در چند اردوگاه با هم بودیم را معرفی کردم.

بنی هاشمی، مسئول اردوگاه و اسماعیل قلیچ معاونش شد. یک روز سرباز عراقی سراغ مسئول اردوگاه آمد و گفت: فرمانده با تو کار دارد!

سید حبیب الله بنی هاشمی مرا برای ترجمه صدا کرد و به دفتر فرماندهی اردوگاه رفتیم. سرهنگ گفت: «قرار است چند روز دیگر نمایندگان صلیب سرخ بیایند، اگر کسی شکایت کند و یا بدنش را نشان بدهد با بلدوزر زنده به گورش می کنم یا در دیگ آب گرم می اندازمش!»

رنگ هردوی ما عوض شد! چون سال۶۰ در موصل یک، سه نفر را زنده زنده با گازوئیل سوزاندند و چند روز قبل هم در همین اردوگاه چند نفر را تا گردن مدفون کردند. اصلا ً اینها هیچ رحمی نداشتند و هر کاری از دست شان برمی آمد انجام می دادند.

به داخل اردوگاه برگشتیم. بنی هاشمی گفت: تو چیزی نگو تا با ابوترابی مشورت کنیم. بنی هاشمی پیش آن بزرگوار رفت وایشان راهنمائی های لازم را کردند.

راوی: آزاده حسین اسلامی(آبادانی) / سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس