شب شده بود و دعا و راز نیاز برای سلامتی امام (ره). هیچ کس دل و دماغ حرف زدن و خندیدن نداشت تا اینکه ساعت هشت شد و طبق قرار معمول هر روز می بایست اخبار از رادیو پخش می شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نادر جهانبخشی آزاده سرافراز از خاطرات دوران اسارتش در عراق گفت... دلهای همه ما در آن صبح ویژه گرفته بود. صبح چهاردهم خرداد سال ۱۳۶۸ چند دقیقه ای می شد که درها باز شده و بچه ها به حیاط اردوگاه آوردند .سرها پایین بود و هرکس در فکر و خاطره چه هست و به خاطر چه کسی؟ همه می دانستند که به خاطر امام (ره) است آخر دیشب تلویزیون عراق سیمای رنجور و بیمار امام (ره) را نشان داد. قلبها همه به فکر او بود و سیل اشک در چشمان همه جاری بود.

شب شده بود و دعا و راز نیاز برای سلامتی امام (ره). هیچ کس دل و دماغ حرف زدن و خندیدن  نداشت تا اینکه ساعت هشت شد و طبق قرار معمول هر روز می بایست اخبار از رادیو پخش می شد.

بلندگو آن سوی سیم خاردار بود و صدای اخبار شروع شد و سکوت مطلق بر همه حاکم بود که ببینند چه سرنوشتی بر آنها حاکم می شود و بعد از چند دقیقه فریادها بلند شد که ای واویلا، روح خدا، خمینی بت شکن به ملکوت اعلا پیوست.

همه اسرا بر سر و سینه می زدند و گریه می کردند و با صدای های مظلومانه می گفتند که ای امام (ره) عزیز سالها در کنج این اردوگاه صبر کردیم که بعدا شما را زیارت کنیم، حالا چه کنیم به امید کی صبر کنیم. ای امام (ره) به خدا سوگند که هر قطره خون ما آمیخته به عشق تو است.

بچه ها با عشق و زحمت فراوان به عزاداری پرداختند صدای گریه و فریادها آنقدر زیاد بود که افسران عراقی را به ترس و وحشت انداخته بود بارها اقدام به شکنجه و ممانعت از عزاداری کردند اما فایده ای نداشت؛ بالاخره یک روز مسئول آسایشگاه در حالیکه یک پزشک افسر عراقی را همراهی می کرد همه را جمع کرد و گفت بیماری وبا در اردوگاه آمده و باید واکسن بزنید همه از ترس بیماری دستها را بالا زدند و بایک سرنگ همه را واکسن زدند .چند ساعت بعد حال همه خراب شد و سرگیجه و استفراغ و سردرد به سراغ همه آمده بود و بعد فهمیدیم که همه اینها نقشه بود و بخاطر دوری از عزاداری بوده است .

تیر ماه ۶۷بود که در منطقه قصرشیرین هنگام تک دشمن به اسارت بعثی ها در آمدیم در برخورد اول دستهایمان را از پشت بسته و روانه عراق کردند حدود ۵الی۶ کیلومتر تشنه و در هوای داغ، که با ضرب شتم و به شهادت رسانیدن عده ای از عزیزان همراه بود ما را با پای پیاده بردند پس از آن با ایفا خانقین، منطقه جلولا انتقال داده شدیم.

حدود ۷۲ساعت در سوله هایی که گنجایش دویست الی سیصد نفر را داشت ولی حدود ۲هزار تفر را در آن جای داده بودند، زندانی شدیم. آنها هر چند لحظه یک بار داخل سوله ها می آمدند و با کابلهایشان اسرا را کتک می زدند جوانان زیادی از شدت خونریزی و گرما و تشنگی به شهادت رسیدند.

روز سوم به قصد فیلمبرداری ما را از سوله ها بیرون آوردند وقتی به داخل سوله ها نگاه کردیم عزیزان زیادی را دیدیم که پیکر بی جانشان در کف سوله های مملو از فضولات حیوانی افتاده بود. هنگام فیلمبرداری اسرا از شدت تشنگی زیر ضربات شلاق و قنداق تفنگ خود را به جایی می رساندند که آب و گل وجود داشت، مشتی گل برداشته و فشار می دادند تا از گل موجود قطره ای آب تسلای لبهای خشک و ترک خورده شان باشد.
حال سخن من با کسانی است که از تحریم و سختی با ما می گویند. باید بگویم ما فرزند عاشوراییم و این همه سختی را از سر گذرانده ایم و تحریم و مشکلات روز مره ما را از پا در نمی آورد.
*بیستون نیوز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس