اصلاً اين ششگوشه، تمام معادلات هندسي عالم را به هم زده است. که گفته است که چهارضلعي، موزونترين شکل هندسي است؟ با ششگوشه براي هميشه تمام گوشهها و اضلاع عالم تسخير ميشود. اين، حکايت از چشمهاي انساني است.. چشمهاي ملکوت هم که جاي خودش را دارد؛ فکر ميکنم آنها جهان را از بالا ششگوشه ميبينند؛ براي آنها زمين، کرويشکل نيست.. ششگوشه است و به همين خاطر است که در تمام عمر مجردشان، آنقدر در صف ميايستند تا براي يکبار هم که شده به لحظه شروع ششگوشگي عالم بيايند و پس از آن تا ابد حسرت آن لحظه را ميخورند. حکايت ملکوتيان و فرشتگان هم که معلوم است.
اما در اين سفر، حکايت حيوانات را هم با ششگوشه ديديم. در متون تاريخي، از شيدايي ذوالجناح پس از شهادت ارباب بسيار نوشتهاند و اينکه ديگر کسي آن اسب را نديد اما در طول اين سفر، جلوههايي از اين دست را ديديم. در ايران، کاروان ضريح وقتي روي دوش جادهها مسير را به سمت کربلا آغاز کرد هر کسي به اندازه وسع و وسعت خويش آمده بود و در اين ميان، در همان روزهاي نخست بود که کسي يک دسته کبوتر را مقابل کاروان ضريح در هوا آزاد کرد؛ از آن همه کبوتر، يکي تمام مسير کاروان را همراهي ميکرد تا به کربلا رسيد و عاشقانه ششگوشه را زيارت کرد.
دنيا در تلاطم ششگوشه است.. انسان، ملک، حيوان، ... چقدر خوشحالم که در اين ميان، انسانم و انساني مختار. اينجا صغري و کبري چيدنهاي فلسفي براي اثبات اختيار چقدر لذتبخش است.