کد خبر 189380
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۳:۳۲

در اين سفر، حکايت حيوانات را هم با شش‌گوشه ديديم. در متون تاريخي، از شيدايي ذوالجناح پس از شهادت ارباب، بسيار نوشته‌اند و اينکه ديگر کسي آن اسب را نديد اما در طول اين سفر، جلوه‌هايي از اين دست را ديديم.

مشرق - حکايت ما و اين ضريح، حکايت غريبي است؛ اينکه اين ضريحِ شش‌گوشه، گوشه قلب تمام دوستداران حسين عليه‌السلام را تسخير کرده است هيچ شکي نيست. مگر کسي مي‌شود در اين عالم باشد و حسين عليه‌السلام را دوست داشته باشد آن‌وقت دلش براي شش‌گوشه مليح آن تنگ نباشد؟ مگر مي‌شود در اين عالم باشي و چشم‌هايت حتي براي يک بار، باراني تشنگي کودکان طف شده باشد اما دلت براي ضريح شش‌گوشه حسين تنگ نباشد؟ مگر مي‌شود بداني قبر شيرخوار شش‌ماهه، روي سينه پدر بوده است و دلت براي شش‌گوشه تنگ نباشد؟ مگر مي‌شود پيکر قطعه‌قطعه اکبر را شنيده باشي و بداني که پايين پاي پدر، تمام همان قطعه‌ها آرميده‌اند و دلت، تنگ شش‌گوشه نباشد؟

اصلاً اين شش‌گوشه، تمام معادلات هندسي عالم را به هم زده است. که گفته است که چهارضلعي، موزون‌ترين شکل هندسي است؟ با شش‌گوشه براي هميشه تمام گوشه‌ها و اضلاع عالم تسخير مي‌شود. اين، حکايت از چشم‌هاي انساني است.. چشم‌هاي ملکوت هم که جاي خودش را دارد؛ فکر مي‌کنم آنها جهان را از بالا شش‌گوشه مي‌بينند؛ براي آنها زمين، کروي‌شکل نيست.. شش‌گوشه است و به همين خاطر است که در تمام عمر مجردشان، آن‌قدر در صف مي‌ايستند تا براي يک‌بار هم که شده به لحظه شروع شش‌گوشگي عالم بيايند و پس از آن تا ابد حسرت آن لحظه را مي‌خورند. حکايت ملکوتيان و فرشتگان هم که معلوم است.

اما در اين سفر، حکايت حيوانات را هم با شش‌گوشه ديديم. در متون تاريخي، از شيدايي ذوالجناح پس از شهادت ارباب بسيار نوشته‌اند و اينکه ديگر کسي آن اسب را نديد اما در طول اين سفر، جلوه‌هايي از اين دست را ديديم. در ايران، کاروان ضريح وقتي روي دوش جاده‌ها مسير را به سمت کربلا آغاز کرد هر کسي به اندازه وسع و وسعت خويش آمده بود و در اين ميان، در همان روزهاي نخست بود که کسي يک دسته کبوتر را مقابل کاروان ضريح در هوا آزاد کرد؛ از آن همه کبوتر، يکي تمام مسير کاروان را همراهي مي‌کرد تا به کربلا رسيد و عاشقانه شش‌گوشه را زيارت کرد.



اين روزها که اين قلم به واسطه فيض حضور همجواري، باراني است و ضريح قديمي، ساعت‌هاي آخر خود را هم سپري کرده است در همين زير گنبد، يک کبوترچاهي هست که هر ازچندگاهي مي‌آيد و مي‌رود. پر مي‌گشايد و عاشقانه هواي کوي دوست را سير مي‌کند. ديروز بيش از يک ساعت، نگرانـش بودم؛ وقتي از گوشه ديوار زير آيينه‌کاري سرش را بيرون آورد خوشحال شدم. به چشم‌هايش خيره شدم؛ برق مي‌زد؛ آرام بيرون آمد مثل کساني که سلام مي‌دهند و دست بر سينه مي‌ايستند. پريد. چرخي زد، بالا، پايين، چپ و راست، اين سو و آن سو، و باز برگشت همان جا زير آيينه‌کاري‌ها نشست. دوستي مي‌گفت حواست هست هيچ وقت روي ضريح نمي‌نشيند اين کبوتر؟

دنيا در تلاطم شش‌گوشه است.. انسان، ملک، حيوان، ... چقدر خوشحالم که در اين ميان، انسانم و انساني مختار. اينجا صغري و کبري چيدن‌هاي فلسفي براي اثبات اختيار چقدر لذت‌بخش است.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • albert ۰۷:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    0 0
    لعنت خدا بر قاتل امام حسین)ع(
  • پیر ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    0 0
    سلام بر حسین(ع) و یاران با وفایش ای کاش ما هم مانند این کبوتر بر کوی یار بال و پر می کشیدیم.
  • محمد ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    0 0
    السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع).
  • ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۹
    0 0
    بابي انت و امي يا ابا عبدالله (ع)

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس