در خصوص سخنان مقام معظم رهبری لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم :
1- تکیه بر اصل رصد هوشمندانه بازی رقیب و در راس آن ایالات متحده آمریکا، اصلی ترین رمز موفقت ما در برابر دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. هوشمندی در قبال ایالات متحده آمریکا در سایه عدم اعتماد به دشمن و تکیه بر ظرفیتهای فراوان بالقوه و بالفعل موجود در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی ما امکانپذیر خواهد بود. "رصد هوشمندانه" در هر حوزه ای اصلی ترین پیش شرط مواجهه مبتکرانه و صحیح با رفتار رقیب محسوب می شود.
"ابتکار" به عنوان ابزار دیپلماسی در عرض واژه "هوشمندی" تعریف می شود .چنانچه مقام معظم رهبری قبلا نیز تاکید کرده اند، هم اکنون ما در پیچی تاریخی قرار داریم. تحولات خاص در منطقه و نظام بین الملل و خصوصا رخدادهایی که در محدوده جغرافیایی و سیاسی جهان اسلام رخ می دهد ، الزام ما نسبت به رصد هوشمندانه تحولات بین المللی و رفتار تک تک بازیگران در حوزه جهانی را دوچندان می سازد. این قاعده در خصوص ایالات متحده آمریکا بیشتر از دیگران صادق است .
2- مقام معظم رهبری از راهبرد بلند مدت ایالات متحده آمریکا در منطقه سخن به میان آورده اند. راهبرد بلندمدت واشنگتن در منطقه چیزی جز استیلای فرهنگی،اقتصادی و سیاسی بر جهان اسلام و تقسیم منطقه به چندین کشور جدید نیست. پتکی که ایالات متحده آمریکا و انگلیس جهت کوبیدن در میان نقشه جغرافیایی جهان اسلام بالا برده اند، تحت تاثیر ذکاوت و هوشمندی بازیگران محور مقاومت هنوز پایین نیامده است اما رصد مستمر واشنگتن در عراق،افغانستان، سوریه و یمن و تلاش واشنگتن برای تقسیم هدفمند منطقه مسئله ای است که می توان آن را از رفتار مقامات آمریکایی استنباط کرد.
جو بایدن معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا علنا طرفدار تز تقسیم عراق به سه منطقه شیعه نشین، سنی نشین و کرد نشین است. همچنین تقسیم یمن به یمن شمالی و جنوبی موضوعی است که در اتاقهای فکر آمریکا روی آن به مدت مدیدی کار شده است. این قاعده در قبال سوریه نیز صادق است. تقسیم بندی کشورها بر اساس قومیتها و وابسته سازی کشورهای جدید به بازیگران غربی خارج از منطقه راهبرد کلانی است که واشنگتن، تل آویو و لندن روی آن تمرکز ویژه ای دارند.
3- نکته دیگری که باید نسبت به آن توجه داشت، به بازی خاص داعش و گروه های تکفیری در این معادله باز می گردد. بازی تاکتیکی داعش درست در جهت تکمیل استراتژی های کلان و میان مدت ایالات متحده آمریکا در منطقه صورت می گیرد. به عبارت بهتر، بازی تاکتیکی داعش در زمین بازی استراتژی آمریکا موضوعی نیست که بتوان آن را نادیده انگاشت. " بکش تا کشته شوی " خمیرمایه نگاه ابزاری ایالات متحده آمریکا نسبت به داعش را تشکیل می دهد.داعش از سوی آمریکا موظف است در داخل محدوده جغرافیایی جهان اسلام دست به عملیات بزند و در همان محدوده نیز نابود شود.
البته محاسبات ایالات متحده آمریکا در این معادله نادرست از آب در آمد!تهدید بخشی از داعشهم اکنون متوجه مرزهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا شده است. در اینجاست که تروریسم مولد باید هزینه تولید و پمپاژ ترور در منطقه را بپردازد. هزینه ای که در درآمدهای استراتژیک و تاکتیکی آمریکا از راه اندازی داعش گنجانده نشده بود!این در حالی بود که مقام معظم رهبری حدود یک سال و نیم گذشته در خصوص ارتباط داعش و خاستگاه غربی آن و هزینه سازی هایی که بعدها داعش برای صاحبان واقعی خود خواهد کرد، هشدار داده بودند.
معظم له سال گذشته در دیدار امیر کویت تاکید کرده بودند :
«متأسفانه برخی کشورهای منطقه متوجه خطری که گروههای تکفیری در آینده
برای خود آنها ایجاد خواهند کرد، نیستند و همچنان در حال حمایت از این
گروهها هستند.برخی کشورهای منطقه اکنون با کمک به گروههای تکفیری، از
کشتار و جنایات آنها در سوریه و برخی کشورهای دیگر حمایت میکنند اما در
آینده نه چندان دور، این گروهها بلای جان همان کشورهای حامی خواهند شد و
در نهایت مجبور خواهند بود که با هزینه زیاد، آنها را از بین ببرند."
4- رهبر انقلاب در خصوص مسئله سوریه و مذاکراتی که حول این بحران صورت می
گیرد نیز به نکته عمیقی اشاره کرده اند. واقعیت امر این است که ایالات
متحده آمریکا تعادل و توازن "هزینه" و "فایده "
بحرانسازی در سوریه را
در سیاست خارجی خود به بدترین نحو ممکن از دست رفته می بیند: خطر گروههای
تکفیری و در راس آنها داعش متوجه امنیت غرب شده است، نظام سوریه به قوت خود
باقی است، تروریستها در صحنه میدانی هر روزه متحمل شکستهای بیشتری می
شوند، ورود روسیه به حوزه عملیاتی در سوریه محاسبات امنیتی و استراتژیک غرب
را بر هم زده است، استراتژی مدیریت داعش از سوی غرب دیگر پاسخگو نیست،
متحدان منطقه ای ایالات متحده آمریکا از جمله عربستان سعودی و قطر که مصادر
منطقه ای حمایت از داعش هستند روز به روز دچار سردرگمی بیشتری در این روند
می شوند و از همه مهم تر اینکه محور مقاومت تحت تاثیر بحران سوریه مستحکم
تر و قدرتمندتر شده است.
هر یک از این موارد مصادیق شکست ایالات متحده آمریکا در قبال تحولات سوریه محسوب می شود. واشنگتن در عرصه جنگ میدان را در سوریه باخته و هزینه های این شکست نیز روز به روز به صورت تصاعدی افزایش پیدا می کند. در چنین شرایطی واشنگتن به میز مذاکره پناه برده است. میز مذاکره ای که در آن بتواند دستاوردهای از دست رفته را احیا و جبران نماید. بدیهی است که اگر این بازی خطرناک آمریکا به حسن رفتار واشنگتن در قبال بحران روسیه حسن تفسیر شود، هزینه های محاسباتی جبران ناپذیری برای بازیگران دلسوز در حل بحران سوریه خواهد داشت.
5- تنها راه حل بحران سوریه، قطع تنفس مصنوعی گروههای تروریستی از سوی واشنگتن و کشورهای مرتجع عربی و احترام گذاشتن به حاکمیت و اراده ملی سوریهاست. تعیین تکلیف برای ملتی که دارای ساختار سیاسی و نهادهای حکومتی است اساسا غیر قابل قبول است، چه این اقدام پشت میز مذاکره و چه این اقدام در صحنه نبرد صورت گیرد. در این معادله اخم و لبخند طرفهای مذاکره کننده و رضایت یا عدم رضایت آنها از انتخاب یک ملت اساسا محلی از اعراب ندارد.
میز مذاکرات سوریه محل معامله بر سر استقلال و آزادی یک ملت نیست، بلکه محلی برای تفهیم موضوع "لزوم نابودی تروریسم" و پایان یافتن حمایت غرب از تکفیری هاست. امنیت ملی سوریه موضوعی نیست که بتوان حدود و ثغور آن را پای میز مذاکره تعیین کرد. حدود و ثغور این امنیت در سال 2014 میلادی و با انتخاب رئیس جمهوری منتخب در سوریه ترسیم شده است. بدیهی است که اگر ایالات متحده آمریکا به این راهکار تن ندهد، در آینده ای نزدیک شاهد افزایش دوباره هزینه های حمایت از تروریسم خواهد بود.
ایالات متحده آمریکا باید شکست خود در سوریه را پذیرفته و اساسا به فکر دستاوردی در این میدان نباشد زیرا از ابتدا نیز مشخص بود راه اندازی جنگ نیابتی در سوریه نتیجه ای جز شکست برای کاخ سفید و متحدان غربی و عربی آن نخواهد داشت. در چنین معادله ای دیپلماسی جنگ طلبانه آمریکا در قبال دمشق باید بیش از پیش از سوی بازیگران آگاه در عرصه بین الملل و دلسوزان واقعی ملت سوریه مورد رصد و تحلیل قرار گیرد.
منبع: روزنامه رسالت