به گزارش مشرق، علی العبادی در مقالهای در پایگاه خبری المنار به راهبرد جدید باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای مقابله با داعش پرداخته است.
در این مقاله آمده است:
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای اعلام سیاست و راهبرد جدید کشورش برای مقابله با خطر توسعه یافتن سازمان تروریستی دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " تاریخ 11 سپتامبر را برای این امر برگزیده است، این امر نشان می دهد برنامه های او در واقع ادامه آن سیاست های جورج بوش پسر است سیاست هایی که برای مدتی قطع و اکنون قرار است به همان شیوه در این مرحله از سر گرفته شود.
این تصمیم باراک اوباما در واقع بیانگر تغییر در نگرش های وی در قبال سیاست های نظامی برون مرزی آمریکاست، او که تصمیم گرفته بود کشورش را در هیچ جنگ تازه ای نه در خاورمیانه و نه در هیچ کجای دیگر وارد کند و همان کسی که در پایان سال 2011 تصمیم گرفت نیروهای کشورش را از عراق خارج کند، چرا که معتقد بود برای هر جنگی حد و مرزی باید قائل شد، اکنون در سیاست های خود تغییر رویه داده است، او که می گفت ادامه حضور نظامی در عراق می تواند پیامدهای وخیمی برای واشنگتن به دنبال داشته باشد، اکنون این مواضع و سخنان تبلیغاتی خود را فراموش کرده است، حال اکنون این سوال مطرح است : چرا اوباما تصمیم گرفته است در این مرحله آن سیاست های قبلی را تغییر دهد؟ همچنین باید سوال کرد وی تا چه اندازه در عملیاتی کردن این تصمیم جدید خود برای نبرد با داعش در عراق و سوریه جدی است ؟ و منظورش از این راهبرد جدید چیست و آیا تا پایان به این سیاست ها ادامه خواهد داد؟ آیا اوباما می داند در محیطی می خواهد پای بگذارد که سیال و کاملاً متغیر است ؟
سخن از زمان بیان این راهبرد جدید از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به میان آمد، از این رو لازم است یادآور شویم که موعد برای برگزاری انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا نزدیک شده است، انتخاباتی که قرار است در نوامبر آینده برگزار شود، از این رو رئیس جمهوری کنونی آمریکا سعی دارد وجهه خود را کمی بهبود بخشد، چرا که براساس آخرین نظر سنجی های به عمل آمده مشخص شده است باراک اوباما و جورج بوش پسر در قعر جدول روسای جمهور محبوب آمریکا برای مردم این کشور به شمار می آیند و قرار گرفته اند، وی هم اکنون در ته این فهرستی که 12 رئیس جمهوری آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم را در برگرفته قرار دارد.
از نظر کسانی که این نظرسنجی از آنها بعمل آمده است مشخص شده است که باراک اوباما رئیس جمهوری کنونی آمریکا در عرصه سیاست خارجی و مبارزه با تروریسم و اقتصاد و برنامه خدمات بیمه درمانی بسیار بد عمل کرده است و 33 درصد از مردم آمریکا معتقد هستند عملکرد وی بسیار فاجعه بار بوده است و بعد از وی، آنها جورج بوش پسر را دارای عملکرد نادرست خوانده اند.
اکنون تبلیغات انتخاباتی برای حزب دمکرات آمریکا نیازمند فعالیت مجدد شخص رئیس جمهوری این کشور است، تا دو نامزدی را که حزب برای کنگره نامزد کرده است رای لازم را برای ورود به دست آورند، از این رو باید بار دیگر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا کاری کند تا مجدد آمریکا به عنوان نظام نیرومند در صحنه های خارجی به نمایش گذاشته شود، البته ناگفته نماند که باراک اوباما هم در این راه تصمیم خود برای حمله به دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " را با هدف حفظ امنیت ملی آمریکا معرفی کرده است و از این طریق یعنی باز گرداند قوای نظامی آمریکا به خاورمیانه درصدد است با استفاده صحیح از موضوع سربریدن دو خبرنگار آمریکایی بنام های جیمز فولی و استیوون سوتلوف توسط داعش نهایت بهره برداری تبلیغاتی را در این زمینه به عمل آورد تا اوضاع به گونه ای وانمود شود که وی برای دفاع از خون این دو تبعه آمریکایی ناگزیر به این تصمیم شده است البته وی حتی این مساله را هم برای این عمل خود کافی ندانست و با دستآویز قرار دادن موضوع در معرض خطر واقع شدن کنسولگری آمریکا در شهر اربیل در اقلیم کردستان عراق و همچنین در معرض خطر واقع شدن نیروهای ویژه آمریکایی در خاک عراق اوضاع امنیتی سفارت آمریکا در بغداد را هم که بزرگ ترین سفارت آمریکا در جهان تلقی می شود بهانه ای مناسب برای توجیه این حضور مجدد دانسته است.
البته در این باره باید بگوییم که همین مواضع باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا تا همین لحظه در داخل آمریکا برای انجام اقدام نظامی ضد داعش حمایت لازم را به دست آورده است، چرا که براساس نظرسنجی به عمل آمده از سوی رویترز / ایپسوس مشخص کرده است که در خصوص تصمیم جدید اوباما برای نبرد با داعش 64 درصد مردم آمریکا از این تصمیم وی حمایت کرده اند و تنها 21 درصد از این تصمیم وی انتقاد و با آن مخالفت نمودند. این میزان از حمایت تا حدودی معادل حمایت هایی است که از جورج بوش پسر مردم آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 برای آغاز حملات به خاورمیانه به وی دادند.
اکنون این سوال بزرگ را باید مطرح کنیم که اگر القاعده در آن زمان بهانه و دستآویز مناسبی را به جورج بوش پسر رئیس جمهوری وقت آمریکا داد تا پروژه و فرضیه توطئه را در افغانستان و بعد از آن در عراق عملی و دنبال کند، اکنون چرا داعش این خدمت بسیار واضح را تقدیم اوباما کرده است ؟ چرا که با اعدام کاملاً نمایشی و با هدف جلب نظر موافق ملت آمریکا صورت گرفته بود، در واقع این مردمی که هرگز با جنگ موافقت نمی کردند با مشاهده این فیلم های اعدام و سربریدن، از باراک اوباما برای آغاز جنگ جدید در خاورمیانه موافقت کردند.
تناقضها
تا پیش از این هر زمان که سخن از جنگ جدیدی به میان می آمد باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا اعلام می کرد که واشنگتن برای چنین راهبردی برنامه ای در نظر ندارد، تا همین چند هفته قبل هم اوضاع به همین منوال بوده است، زمانی که از وی سوال شد چه راهبردی برای عراق و سوریه در نظر دارید می گفت برنامه ای مشخص در دستور کار ندارد، او در واقع یک راهبرد قدیمی خود را دنبال می کرد و آن به معرض خطر قرار ندادن آمریکا است، اما اکنون این پرسش مطرح است چه شد که به یک باره آمریکا در این خصوص به یک راهبرد جدید دست یافت؟
فقط کافی است یاد آور شویم در همین دو ماه قبل بود که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا زمانی که 500 میلیون دلار بودجه از کنگره درخواست کرد تا با کمک این مبلغ شماری از گروه های مسلح مخالف نظام سوریه را آموزش دهد، بعد از مدتی بازگشت و اعلام کرد این مخالفان مسلح برای سرنگونی نظام سوریه از قدرت و توان لازم برای تحقق این مهم برخوردار نیستند.
همان گونه که تلاش ها برای آغاز جنگ ضد سوریه در سپتامبر سال 2013 که می رفت جنبه عملی به خود بگیرد و به یکباره تمام تلاش ها متوقف شد، به نظر می رسد اکنون هم دولت باراک اوباما برای حمله به داعش و نبرد با این گروه و محقق کردن اهدافش برنامه دقیق و راهکار راهبردی مطالعه شده ای در اختیار ندارد.
به عنوان مثال این سیاست کنونی آمریکا چنین پایه ریزی شده است: افزایش حملات هوایی آمریکا در عراق و حمایت از نیروهای نظامی ارتش عراق و نیروهای کُرد نظامی پیشمرگه از نظر تسلیحاتی و آموزشی و حمله به پایگاه های داعش در سوریه و حمایت و آموزش نظامی نیروهای مسلح مخالف نظام سوریه که میانه رو هستند تا اگر نیروهای داعش شکست خوردند این نیروها در خاک سوریه جایگزین داعش شوند، اما بازهم آن چه مهم است آینده اوضاع سیاسی آینده است : آیا آغاز نبرد ضد داعش می تواند در افق راه حل های سیاسی را برای اوضاع در سوریه و عراق به ثمر بنشاند؟ ، آیا این اقدام نظامی می تواند عرصه را بر روی داعش تنگ تر سازد ؟ ، یا این که با این اقدام تنها اوضاع از آن چه هست پیچیده تر خواهد شد ؟ ، در گذشته اوباما در این باره مکث و تامل بسیاری از خود نشان می داد، اکنون هم به نظر می رسد وی در این باره به تصمیم قطعی دست نیافته است .
تردیدها
در خصوص میزان اعتماد در تحقق اهداف ذیل هنوز شک و تردیدهای بسیاری در این باره وجود دارد:
_ توصیف دولت آمریکا از اقدام نظامی که در حال برنامه ریزی برای آغاز آن است، یعنی دولت آمریکا این حملات را حملات بسیار وسیع ضد تروریسم می داند، حتی جان کری وزیر خارجه آمریکا در این باره گفته است : "جنگ ما جنگ به معنی واقعی کلمه خواهد بود" حتی کاخ سفید هم چنین توصیفی از این جنگ آتی داشته است حال کدام یک را می توان باور کرد ؟
_ اهداف این عملیات نظامی: هنوز مقامات و مسئولان آمریکایی در خصوص اهداف واقعی این حمله به توافقی نرسیدهاند، این که داعش را ناگزیر به عقب نشینی و پس رفت کنند چیزی است و نابودی کامل داعش هم امری دیگر است حتی اگر به جنگ آمریکا و هم پیمانانش ضد القاعده و طالبان در افغانستان دقت کرده باشیم این جنگ ها راضی کننده نبوده و نتایج بسیار خوبی به همراه نداشته است.
حتی روزنامه آمریکایی واشنگتن تایمز هم در این باره به نقل از وزارت دفاع آمریکا پنتاگون اعلام کرده که این بار می خواهند به ایدئولوژی سازمان دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " پایان دهند، از این رو هدف کنونی تنها نابودی داعش نیست از این رو این امر تلاش بسیاری را می طلبد و زمان بسیاری را هم بالطبع می خواهد، این امر نیازمند همکاری فعال تر بین کشورهای منطقه و سرویس های مشخص و خشکاندن منابع مالی این گروه ها و همه این امر و ادامه یافتنش نیازمند اطمینان حاصل شدن است که استمرار می یابد در حالی که این امر کمی بعید به نظر می رسد.
_ مدت این عملیات نظامی: یکی از مقامات عالی رتبه دولت آمریکا در این باره گفته است که زمان این عملیات نظامی بسیار بیشتر از آن زمان باقی مانده از ادامه کار دولت باراک اوباما رئیس جمهوری کنونی آمریکاست، یعنی بیش از دو سال زمان می طلبد، یعنی باراک اوباما نمی تواند در این سمت باقی بماند تا نتایج تصمیم و جنگی را که خود آغاز می کند ببیند، یعنی دولتی که بعد از وی روی کار خواهند آمد می تواند مواضع و عملکردی مغایر با اهداف وی داشته باشد.
طرف های شرکت کننده در این عملیات نظامی: در این عملیات قرار است هم پیمانان آمریکا از عرب و ترک و اروپایی شرکت و حضور داشته باشند، در این بین طرف های معین و فعالی هم کنار گذاشته می شوند که به صورت مشخص سوریه و ایران هستند.
آن چه در این باره تاکنون بسیار بدیهی و واضح است این مساله بوده که برخی از دولت های منطقه به شکلی از اشکال در ساده سازی عبور و مرور گروه های تروریستی از طریق خاکشان و مرزهایشان نقش داشته و دارند، حتی حمایت های مالی هم از این گروه های تروریستی این دولت ها به عمل آورده اند اما اکنون عضو این ائتلاف شدهاند و این امر بیشتر شبیه بازی درهای چرخان است یعنی برای مدتی یک در بسته می شود و در این مدت دری دیگر جایگزین اولی می شود و این امر نشان می دهد که میزان همکاری این کشورها در این ائتلاف لااقل در کوتاه مدت یا دراز مدت مساله ای سوال برانگیز است و به محض کاسته شدن از فشارها بر این کشورها سیاست های آنها هم متحول خواهد شد و به روال سابقشان باز می گردند و اکنون تنها با هدف کاستن از فشارها تن به این پیمان داده اند.
البته باید در این باره این مساله را هم متذکر شویم که دور کردن دمشق و تهران از این رویارویی در تحقق اهداف مبارزه میدانی با گروه های تروریستی کاستی هایی را در کوتاه مدت و دراز مدت برای این ائتلاف رقم خواهد زد.
برخی از مسئولان آمریکایی در این باره اذعان کرده اند که برای نابودی کامل داعش نیاز به حمله به آن در داخل خاک سوریه است چرا که داعش در پس مرزهای سوریه حمایت های گسترده ای را دریافت می کند، و این حمایت ها هم مالی و انسانی است و اگر آمریکا بخواهد دامنه عملیات خود را به داخل مرزهای سوریه گسترش دهد، ممکن است این امر به درگیری و برخورد با نیروهای نظامی ارتش سوریه وهم پیمانان سوریه منتهی شود که در این باره هنوز موضع آمریکا در این زمینه تاکنون مبهم و نامشخص است، این مساله حتی می تواند در کل منطقه تاثیر گذار باشد حال اینکه آمریکا و ایران هنوز باهم در بخش های مختلفی تنش هایی دارند و بین آمریکا و روسیه هم در خصوص اوکراین تنش هایی دیده می شود، و اوضاع بین این دو کشور تاحدودی برافروخته و متشنج است.
توزیع نقش ها و اساس خطرات موجود: مخالفان میانه روی نظم سوریه چه گروه هایی هستند، این مساله باید مشخص شود، چرا که آمریکا می خواهد از این گروه ها حمایت کند، و این گروه ها قرار است در هرکجا که داعش شکست می خورد جایگزین آن باشند، آیا قرار است به جبهه النصره و الجبهه الاسلامیه که از مخالفان سرسخت داعش در سوریه به شمار می آیند و به القاعده وابستگی دارند هم حمایت به عمل آید؟ همه خوب می دانیم این دو گروه نه به دمکراسی ایمان دارند و نه به انتخابات و نه به چیزی از این دست لذا باید گفت این دو گروه برای توسعه نفوذ خود بیشتر به دنبال نزاع و کشمکش نظامی هستند تا نفوذ خود را توسعه دهند، این گروهها در بین کشورهای منطقه حامیانی برای خود دارند که اهدافی را در واقع دنبال می کنند که بسیار فرا تر از جغرافیای سوریه است.
چگونه می توان به فکر راه حل سیاسی در سوریه بود _ البته براساس گفته های باراک اوباما _ حال این که دولتش حاضر نیست با نظام سوریه تفاهم و تعامل داشته باشد؟ چگونه می توان به فکر راه حل سیاسی برای بحران سوریه بود در حالی که جریان های مخالف نظام در سوریه از نظر ایدئولوژی و طایفه ای با نظام حاکم در تضاد و مخالفت صریح قرار دارند ؟ چگونه می خواهند در سوریه به موفقیت عملی در نبرد با داعش دست یابند حال این که رئیس جمهوری امریکا گفته است هرگز بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را به رسمیت نخواهد شناخت ؟
آیا این گزینه نظامی و استفاده از آن در داخل خاک سوریه می تواند منجر به تحقق خواست هم پیمانان آمریکا شود یعنی آیا می تواند به سرنگونی نظام در سوریه منجر شود و ماجرای سوریه را به خانه اول باز گرداند؟
در صورتی که این ائتلاف با نظام سوریه وارد جنگ شود آمریکا چگونه می خواهد رقابت های بین عربستان سعودی از یک سو و قطر و ترکیه را برای تصاحب کیک سوریه از بین ببرد یا آن را لا اقل مهار کند؟
اما در خصوص عراق باید گفت اوضاع در آن جا کاملاً متفاوت است : اما رفتار و تعامل آمریکا با مساله عراق کاملا ً متفاوت است و واشنگتن بیشتر سیاست نادیده گرفتن دولت مرکزی در بغداد را با عراق در پیش گرفته و بیشتر توجه خود را معطوف تعامل با کُردها در اقلیم کردستان عراق کرده است و آمریکایی ها کُردها را عناصری مطلوب تر برای تعامل تشخیص داده اند، از این رو مشاهده می شود بخش اعظم کمک های نظامی آمریکایی و اروپایی در فرودگاه های اقلیم کردستان عراق نشانده شده است و این امر اقدامی بسیار واضح برای تضعیف دولت مرکزی در بغداد در تعامل با اقلیم کردستان عراق است از این رو هرگز نمی توان مدعی شد این نوع از تعامل آمریکا به صورت تصادفی حاصل شده است.
البته باید گفت کارشناسان نظامی آمریکایی هم که به عراق اعزام می شوند بیشتر تلاش می کنند با عشایر سنی عراق روابط قوی ایجاد کنند و این عشایر را بیشتر در غرب عراق انتخاب می کنند حال این که در دولت مرکزی ترکیب حاکمیت مشترک است و تمام بخش های جامعه عراق در دولت حضور دارند از این رو این احتمال تقویت شده است که آمریکایی ها در عراق می خواهند شوراهای بیداری را بار دیگر در عراق زنده کنند.
آن چه که در این خصوص باعث تقویت احتمال حصول این مساله شده انتخاب ژنرال جان آلن از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای سمت هماهنگی ائتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم داعش در عراق است، چرا که همه خوب می دانیم او رابطه بسیار خوب با عشایر عراقی دارد و در زمان فرماندهی او بود که شوراهای بیداری در عشایر عراقی برای مبارزه با القاعده در عراق تاسیس شدند.
در چنین اوضاعی سوال این است که چگونه می توان با این اوضاع و بعد از نابودی داعش در عراق آن هم با این نحوه عملکرد به بازگشت آرامش و وحدت بین عراقی ها امیدوار بود ؟ ، این درحالی است که دخالت های غربی در عراق باعث می شود تا عملا ً دولت مرکزی در بغداد تضعیف شود، از این رو اکنون در واقع تلاش می شود تا دولت مرکزی درصدد چشم پوشی هایی باشد تا بیشتر عراق را به نظم فدرالی نزدیک کنند و در واقع طرحی را که جو باید معاون رئیس جمهوری آمریکا از آن حمایت می کرده را در عراق پیاده سازی کنند و آن برپایی نظام فدرالی است.
ابهام مرحله آینده:
جان کری وزیر خارجه آمریکا در خصوص ابهام و ناشناخته بودن مرحله راهبرد نوین آمریکا که برای آن ائتلافی هم تشکیل یافته است چنین می گوید: " بسیار زود است و بسیار نادرست خواهد بود اگر به صراحت بخواهیم در این مرحله که هنوز هم شروع نشده است بگوییم هر کشوری چه برنامه ای را در این مرحله انجام خواهیم داد " .
این مساله یک دیپلمات عالی رتبه فرانسوی را برآن داشت تا در انتقاد از برنامه نامشخص آمریکا برای نبرد با تروریسم و داعش به خبرگزاری رویترز چنین بگوید: " باید این ائتلاف قدرت لازم را داشته باشد و اهدافش هم از قبل تعیین شوند ... هنوز آمریکایی ها برای ما توضیح نداده اند ما و آنها باید دقیقا ً چه کار کنیم .
اما با تمام این اوصاف هم اکنون باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا با توجه به تمام آن عوامل داخلی که برشمردیم خود را موظف می داند با وجود کاستی های برنامه حمله به تروریسم در عراق و سوریه دست به اقدامی نظامی در عراق وسوریه بزند، تا از این طریق به نقش رهبری آمریکا که دچار تزلزل شده خدمت کند و جایگاه واقعی آمریکا را که بعد از شکست های متعدد تردیدهایی را در دل هم پیمانان عرب و اسرائیلی ها در خصوص توان واقعی آمریکا ایجاد کرده تاکید کند، البته وی می گوید می خواهد از این طریق منافع و البته اگر چه خود نگفته مطامع آمریکا را هم محقق سازد.
البته در این بین نمیتوان منکر شد که سخنان و درخواست کمک های ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی از آمریکایی ها و اروپایی ها برای ایستادگی در برابر تندروها پیش از انتقال فعالیت آنها به اروپا و آمریکا تاثیر داشته است چرا که بعد از این سخنان عبدالله ، باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا بلافاصله با پادشاه سعودی در این باره تماس گرفت و راهبرد کنونی دولت خود را برای مبارزه با تروریسم داعش برای وی تشریح کرد.
البته در این باره ذکر این نکته بسیار لازم است که بگوییم تلاش داعش برای در کنترل در آوردن ذخایر نفتی شبه جزیره عربی و همچنین به دست آوردن نفت عراق و سوریه یکی از عواملی بوده که موجب این تصمیم سریع و بدون برنامه اوباما شده است این مساله همه را به یاد اقدام صدام در سال 1990 در اشغال کویت می اندازد.
اکنون بار دیگر این پرسش مطرح می شود که این چه خدمات غیرمستقیمی است که داعش در حال ارائه دادنش به آمریکاست ؟ او بهترین بهانه را به دولت آمریکا ارائه داده تا بار دیگر حضور نظامی آمریکا در عراق و منطقه قابل توجیه باشد.
در این مقاله آمده است:
باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای اعلام سیاست و راهبرد جدید کشورش برای مقابله با خطر توسعه یافتن سازمان تروریستی دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " تاریخ 11 سپتامبر را برای این امر برگزیده است، این امر نشان می دهد برنامه های او در واقع ادامه آن سیاست های جورج بوش پسر است سیاست هایی که برای مدتی قطع و اکنون قرار است به همان شیوه در این مرحله از سر گرفته شود.
این تصمیم باراک اوباما در واقع بیانگر تغییر در نگرش های وی در قبال سیاست های نظامی برون مرزی آمریکاست، او که تصمیم گرفته بود کشورش را در هیچ جنگ تازه ای نه در خاورمیانه و نه در هیچ کجای دیگر وارد کند و همان کسی که در پایان سال 2011 تصمیم گرفت نیروهای کشورش را از عراق خارج کند، چرا که معتقد بود برای هر جنگی حد و مرزی باید قائل شد، اکنون در سیاست های خود تغییر رویه داده است، او که می گفت ادامه حضور نظامی در عراق می تواند پیامدهای وخیمی برای واشنگتن به دنبال داشته باشد، اکنون این مواضع و سخنان تبلیغاتی خود را فراموش کرده است، حال اکنون این سوال مطرح است : چرا اوباما تصمیم گرفته است در این مرحله آن سیاست های قبلی را تغییر دهد؟ همچنین باید سوال کرد وی تا چه اندازه در عملیاتی کردن این تصمیم جدید خود برای نبرد با داعش در عراق و سوریه جدی است ؟ و منظورش از این راهبرد جدید چیست و آیا تا پایان به این سیاست ها ادامه خواهد داد؟ آیا اوباما می داند در محیطی می خواهد پای بگذارد که سیال و کاملاً متغیر است ؟
سخن از زمان بیان این راهبرد جدید از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا به میان آمد، از این رو لازم است یادآور شویم که موعد برای برگزاری انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا نزدیک شده است، انتخاباتی که قرار است در نوامبر آینده برگزار شود، از این رو رئیس جمهوری کنونی آمریکا سعی دارد وجهه خود را کمی بهبود بخشد، چرا که براساس آخرین نظر سنجی های به عمل آمده مشخص شده است باراک اوباما و جورج بوش پسر در قعر جدول روسای جمهور محبوب آمریکا برای مردم این کشور به شمار می آیند و قرار گرفته اند، وی هم اکنون در ته این فهرستی که 12 رئیس جمهوری آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم را در برگرفته قرار دارد.
از نظر کسانی که این نظرسنجی از آنها بعمل آمده است مشخص شده است که باراک اوباما رئیس جمهوری کنونی آمریکا در عرصه سیاست خارجی و مبارزه با تروریسم و اقتصاد و برنامه خدمات بیمه درمانی بسیار بد عمل کرده است و 33 درصد از مردم آمریکا معتقد هستند عملکرد وی بسیار فاجعه بار بوده است و بعد از وی، آنها جورج بوش پسر را دارای عملکرد نادرست خوانده اند.
اکنون تبلیغات انتخاباتی برای حزب دمکرات آمریکا نیازمند فعالیت مجدد شخص رئیس جمهوری این کشور است، تا دو نامزدی را که حزب برای کنگره نامزد کرده است رای لازم را برای ورود به دست آورند، از این رو باید بار دیگر باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا کاری کند تا مجدد آمریکا به عنوان نظام نیرومند در صحنه های خارجی به نمایش گذاشته شود، البته ناگفته نماند که باراک اوباما هم در این راه تصمیم خود برای حمله به دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " را با هدف حفظ امنیت ملی آمریکا معرفی کرده است و از این طریق یعنی باز گرداند قوای نظامی آمریکا به خاورمیانه درصدد است با استفاده صحیح از موضوع سربریدن دو خبرنگار آمریکایی بنام های جیمز فولی و استیوون سوتلوف توسط داعش نهایت بهره برداری تبلیغاتی را در این زمینه به عمل آورد تا اوضاع به گونه ای وانمود شود که وی برای دفاع از خون این دو تبعه آمریکایی ناگزیر به این تصمیم شده است البته وی حتی این مساله را هم برای این عمل خود کافی ندانست و با دستآویز قرار دادن موضوع در معرض خطر واقع شدن کنسولگری آمریکا در شهر اربیل در اقلیم کردستان عراق و همچنین در معرض خطر واقع شدن نیروهای ویژه آمریکایی در خاک عراق اوضاع امنیتی سفارت آمریکا در بغداد را هم که بزرگ ترین سفارت آمریکا در جهان تلقی می شود بهانه ای مناسب برای توجیه این حضور مجدد دانسته است.
البته در این باره باید بگوییم که همین مواضع باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا تا همین لحظه در داخل آمریکا برای انجام اقدام نظامی ضد داعش حمایت لازم را به دست آورده است، چرا که براساس نظرسنجی به عمل آمده از سوی رویترز / ایپسوس مشخص کرده است که در خصوص تصمیم جدید اوباما برای نبرد با داعش 64 درصد مردم آمریکا از این تصمیم وی حمایت کرده اند و تنها 21 درصد از این تصمیم وی انتقاد و با آن مخالفت نمودند. این میزان از حمایت تا حدودی معادل حمایت هایی است که از جورج بوش پسر مردم آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 برای آغاز حملات به خاورمیانه به وی دادند.
اکنون این سوال بزرگ را باید مطرح کنیم که اگر القاعده در آن زمان بهانه و دستآویز مناسبی را به جورج بوش پسر رئیس جمهوری وقت آمریکا داد تا پروژه و فرضیه توطئه را در افغانستان و بعد از آن در عراق عملی و دنبال کند، اکنون چرا داعش این خدمت بسیار واضح را تقدیم اوباما کرده است ؟ چرا که با اعدام کاملاً نمایشی و با هدف جلب نظر موافق ملت آمریکا صورت گرفته بود، در واقع این مردمی که هرگز با جنگ موافقت نمی کردند با مشاهده این فیلم های اعدام و سربریدن، از باراک اوباما برای آغاز جنگ جدید در خاورمیانه موافقت کردند.
تناقضها
تا پیش از این هر زمان که سخن از جنگ جدیدی به میان می آمد باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا اعلام می کرد که واشنگتن برای چنین راهبردی برنامه ای در نظر ندارد، تا همین چند هفته قبل هم اوضاع به همین منوال بوده است، زمانی که از وی سوال شد چه راهبردی برای عراق و سوریه در نظر دارید می گفت برنامه ای مشخص در دستور کار ندارد، او در واقع یک راهبرد قدیمی خود را دنبال می کرد و آن به معرض خطر قرار ندادن آمریکا است، اما اکنون این پرسش مطرح است چه شد که به یک باره آمریکا در این خصوص به یک راهبرد جدید دست یافت؟
فقط کافی است یاد آور شویم در همین دو ماه قبل بود که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا زمانی که 500 میلیون دلار بودجه از کنگره درخواست کرد تا با کمک این مبلغ شماری از گروه های مسلح مخالف نظام سوریه را آموزش دهد، بعد از مدتی بازگشت و اعلام کرد این مخالفان مسلح برای سرنگونی نظام سوریه از قدرت و توان لازم برای تحقق این مهم برخوردار نیستند.
همان گونه که تلاش ها برای آغاز جنگ ضد سوریه در سپتامبر سال 2013 که می رفت جنبه عملی به خود بگیرد و به یکباره تمام تلاش ها متوقف شد، به نظر می رسد اکنون هم دولت باراک اوباما برای حمله به داعش و نبرد با این گروه و محقق کردن اهدافش برنامه دقیق و راهکار راهبردی مطالعه شده ای در اختیار ندارد.
به عنوان مثال این سیاست کنونی آمریکا چنین پایه ریزی شده است: افزایش حملات هوایی آمریکا در عراق و حمایت از نیروهای نظامی ارتش عراق و نیروهای کُرد نظامی پیشمرگه از نظر تسلیحاتی و آموزشی و حمله به پایگاه های داعش در سوریه و حمایت و آموزش نظامی نیروهای مسلح مخالف نظام سوریه که میانه رو هستند تا اگر نیروهای داعش شکست خوردند این نیروها در خاک سوریه جایگزین داعش شوند، اما بازهم آن چه مهم است آینده اوضاع سیاسی آینده است : آیا آغاز نبرد ضد داعش می تواند در افق راه حل های سیاسی را برای اوضاع در سوریه و عراق به ثمر بنشاند؟ ، آیا این اقدام نظامی می تواند عرصه را بر روی داعش تنگ تر سازد ؟ ، یا این که با این اقدام تنها اوضاع از آن چه هست پیچیده تر خواهد شد ؟ ، در گذشته اوباما در این باره مکث و تامل بسیاری از خود نشان می داد، اکنون هم به نظر می رسد وی در این باره به تصمیم قطعی دست نیافته است .
تردیدها
در خصوص میزان اعتماد در تحقق اهداف ذیل هنوز شک و تردیدهای بسیاری در این باره وجود دارد:
_ توصیف دولت آمریکا از اقدام نظامی که در حال برنامه ریزی برای آغاز آن است، یعنی دولت آمریکا این حملات را حملات بسیار وسیع ضد تروریسم می داند، حتی جان کری وزیر خارجه آمریکا در این باره گفته است : "جنگ ما جنگ به معنی واقعی کلمه خواهد بود" حتی کاخ سفید هم چنین توصیفی از این جنگ آتی داشته است حال کدام یک را می توان باور کرد ؟
_ اهداف این عملیات نظامی: هنوز مقامات و مسئولان آمریکایی در خصوص اهداف واقعی این حمله به توافقی نرسیدهاند، این که داعش را ناگزیر به عقب نشینی و پس رفت کنند چیزی است و نابودی کامل داعش هم امری دیگر است حتی اگر به جنگ آمریکا و هم پیمانانش ضد القاعده و طالبان در افغانستان دقت کرده باشیم این جنگ ها راضی کننده نبوده و نتایج بسیار خوبی به همراه نداشته است.
حتی روزنامه آمریکایی واشنگتن تایمز هم در این باره به نقل از وزارت دفاع آمریکا پنتاگون اعلام کرده که این بار می خواهند به ایدئولوژی سازمان دولت اسلامی در عراق و شام " داعش " پایان دهند، از این رو هدف کنونی تنها نابودی داعش نیست از این رو این امر تلاش بسیاری را می طلبد و زمان بسیاری را هم بالطبع می خواهد، این امر نیازمند همکاری فعال تر بین کشورهای منطقه و سرویس های مشخص و خشکاندن منابع مالی این گروه ها و همه این امر و ادامه یافتنش نیازمند اطمینان حاصل شدن است که استمرار می یابد در حالی که این امر کمی بعید به نظر می رسد.
_ مدت این عملیات نظامی: یکی از مقامات عالی رتبه دولت آمریکا در این باره گفته است که زمان این عملیات نظامی بسیار بیشتر از آن زمان باقی مانده از ادامه کار دولت باراک اوباما رئیس جمهوری کنونی آمریکاست، یعنی بیش از دو سال زمان می طلبد، یعنی باراک اوباما نمی تواند در این سمت باقی بماند تا نتایج تصمیم و جنگی را که خود آغاز می کند ببیند، یعنی دولتی که بعد از وی روی کار خواهند آمد می تواند مواضع و عملکردی مغایر با اهداف وی داشته باشد.
طرف های شرکت کننده در این عملیات نظامی: در این عملیات قرار است هم پیمانان آمریکا از عرب و ترک و اروپایی شرکت و حضور داشته باشند، در این بین طرف های معین و فعالی هم کنار گذاشته می شوند که به صورت مشخص سوریه و ایران هستند.
آن چه در این باره تاکنون بسیار بدیهی و واضح است این مساله بوده که برخی از دولت های منطقه به شکلی از اشکال در ساده سازی عبور و مرور گروه های تروریستی از طریق خاکشان و مرزهایشان نقش داشته و دارند، حتی حمایت های مالی هم از این گروه های تروریستی این دولت ها به عمل آورده اند اما اکنون عضو این ائتلاف شدهاند و این امر بیشتر شبیه بازی درهای چرخان است یعنی برای مدتی یک در بسته می شود و در این مدت دری دیگر جایگزین اولی می شود و این امر نشان می دهد که میزان همکاری این کشورها در این ائتلاف لااقل در کوتاه مدت یا دراز مدت مساله ای سوال برانگیز است و به محض کاسته شدن از فشارها بر این کشورها سیاست های آنها هم متحول خواهد شد و به روال سابقشان باز می گردند و اکنون تنها با هدف کاستن از فشارها تن به این پیمان داده اند.
البته باید در این باره این مساله را هم متذکر شویم که دور کردن دمشق و تهران از این رویارویی در تحقق اهداف مبارزه میدانی با گروه های تروریستی کاستی هایی را در کوتاه مدت و دراز مدت برای این ائتلاف رقم خواهد زد.
برخی از مسئولان آمریکایی در این باره اذعان کرده اند که برای نابودی کامل داعش نیاز به حمله به آن در داخل خاک سوریه است چرا که داعش در پس مرزهای سوریه حمایت های گسترده ای را دریافت می کند، و این حمایت ها هم مالی و انسانی است و اگر آمریکا بخواهد دامنه عملیات خود را به داخل مرزهای سوریه گسترش دهد، ممکن است این امر به درگیری و برخورد با نیروهای نظامی ارتش سوریه وهم پیمانان سوریه منتهی شود که در این باره هنوز موضع آمریکا در این زمینه تاکنون مبهم و نامشخص است، این مساله حتی می تواند در کل منطقه تاثیر گذار باشد حال اینکه آمریکا و ایران هنوز باهم در بخش های مختلفی تنش هایی دارند و بین آمریکا و روسیه هم در خصوص اوکراین تنش هایی دیده می شود، و اوضاع بین این دو کشور تاحدودی برافروخته و متشنج است.
توزیع نقش ها و اساس خطرات موجود: مخالفان میانه روی نظم سوریه چه گروه هایی هستند، این مساله باید مشخص شود، چرا که آمریکا می خواهد از این گروه ها حمایت کند، و این گروه ها قرار است در هرکجا که داعش شکست می خورد جایگزین آن باشند، آیا قرار است به جبهه النصره و الجبهه الاسلامیه که از مخالفان سرسخت داعش در سوریه به شمار می آیند و به القاعده وابستگی دارند هم حمایت به عمل آید؟ همه خوب می دانیم این دو گروه نه به دمکراسی ایمان دارند و نه به انتخابات و نه به چیزی از این دست لذا باید گفت این دو گروه برای توسعه نفوذ خود بیشتر به دنبال نزاع و کشمکش نظامی هستند تا نفوذ خود را توسعه دهند، این گروهها در بین کشورهای منطقه حامیانی برای خود دارند که اهدافی را در واقع دنبال می کنند که بسیار فرا تر از جغرافیای سوریه است.
چگونه می توان به فکر راه حل سیاسی در سوریه بود _ البته براساس گفته های باراک اوباما _ حال این که دولتش حاضر نیست با نظام سوریه تفاهم و تعامل داشته باشد؟ چگونه می توان به فکر راه حل سیاسی برای بحران سوریه بود در حالی که جریان های مخالف نظام در سوریه از نظر ایدئولوژی و طایفه ای با نظام حاکم در تضاد و مخالفت صریح قرار دارند ؟ چگونه می خواهند در سوریه به موفقیت عملی در نبرد با داعش دست یابند حال این که رئیس جمهوری امریکا گفته است هرگز بشار اسد رئیس جمهوری سوریه را به رسمیت نخواهد شناخت ؟
آیا این گزینه نظامی و استفاده از آن در داخل خاک سوریه می تواند منجر به تحقق خواست هم پیمانان آمریکا شود یعنی آیا می تواند به سرنگونی نظام در سوریه منجر شود و ماجرای سوریه را به خانه اول باز گرداند؟
در صورتی که این ائتلاف با نظام سوریه وارد جنگ شود آمریکا چگونه می خواهد رقابت های بین عربستان سعودی از یک سو و قطر و ترکیه را برای تصاحب کیک سوریه از بین ببرد یا آن را لا اقل مهار کند؟
اما در خصوص عراق باید گفت اوضاع در آن جا کاملاً متفاوت است : اما رفتار و تعامل آمریکا با مساله عراق کاملا ً متفاوت است و واشنگتن بیشتر سیاست نادیده گرفتن دولت مرکزی در بغداد را با عراق در پیش گرفته و بیشتر توجه خود را معطوف تعامل با کُردها در اقلیم کردستان عراق کرده است و آمریکایی ها کُردها را عناصری مطلوب تر برای تعامل تشخیص داده اند، از این رو مشاهده می شود بخش اعظم کمک های نظامی آمریکایی و اروپایی در فرودگاه های اقلیم کردستان عراق نشانده شده است و این امر اقدامی بسیار واضح برای تضعیف دولت مرکزی در بغداد در تعامل با اقلیم کردستان عراق است از این رو هرگز نمی توان مدعی شد این نوع از تعامل آمریکا به صورت تصادفی حاصل شده است.
البته باید گفت کارشناسان نظامی آمریکایی هم که به عراق اعزام می شوند بیشتر تلاش می کنند با عشایر سنی عراق روابط قوی ایجاد کنند و این عشایر را بیشتر در غرب عراق انتخاب می کنند حال این که در دولت مرکزی ترکیب حاکمیت مشترک است و تمام بخش های جامعه عراق در دولت حضور دارند از این رو این احتمال تقویت شده است که آمریکایی ها در عراق می خواهند شوراهای بیداری را بار دیگر در عراق زنده کنند.
آن چه که در این خصوص باعث تقویت احتمال حصول این مساله شده انتخاب ژنرال جان آلن از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا برای سمت هماهنگی ائتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم داعش در عراق است، چرا که همه خوب می دانیم او رابطه بسیار خوب با عشایر عراقی دارد و در زمان فرماندهی او بود که شوراهای بیداری در عشایر عراقی برای مبارزه با القاعده در عراق تاسیس شدند.
در چنین اوضاعی سوال این است که چگونه می توان با این اوضاع و بعد از نابودی داعش در عراق آن هم با این نحوه عملکرد به بازگشت آرامش و وحدت بین عراقی ها امیدوار بود ؟ ، این درحالی است که دخالت های غربی در عراق باعث می شود تا عملا ً دولت مرکزی در بغداد تضعیف شود، از این رو اکنون در واقع تلاش می شود تا دولت مرکزی درصدد چشم پوشی هایی باشد تا بیشتر عراق را به نظم فدرالی نزدیک کنند و در واقع طرحی را که جو باید معاون رئیس جمهوری آمریکا از آن حمایت می کرده را در عراق پیاده سازی کنند و آن برپایی نظام فدرالی است.
ابهام مرحله آینده:
جان کری وزیر خارجه آمریکا در خصوص ابهام و ناشناخته بودن مرحله راهبرد نوین آمریکا که برای آن ائتلافی هم تشکیل یافته است چنین می گوید: " بسیار زود است و بسیار نادرست خواهد بود اگر به صراحت بخواهیم در این مرحله که هنوز هم شروع نشده است بگوییم هر کشوری چه برنامه ای را در این مرحله انجام خواهیم داد " .
این مساله یک دیپلمات عالی رتبه فرانسوی را برآن داشت تا در انتقاد از برنامه نامشخص آمریکا برای نبرد با تروریسم و داعش به خبرگزاری رویترز چنین بگوید: " باید این ائتلاف قدرت لازم را داشته باشد و اهدافش هم از قبل تعیین شوند ... هنوز آمریکایی ها برای ما توضیح نداده اند ما و آنها باید دقیقا ً چه کار کنیم .
اما با تمام این اوصاف هم اکنون باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا با توجه به تمام آن عوامل داخلی که برشمردیم خود را موظف می داند با وجود کاستی های برنامه حمله به تروریسم در عراق و سوریه دست به اقدامی نظامی در عراق وسوریه بزند، تا از این طریق به نقش رهبری آمریکا که دچار تزلزل شده خدمت کند و جایگاه واقعی آمریکا را که بعد از شکست های متعدد تردیدهایی را در دل هم پیمانان عرب و اسرائیلی ها در خصوص توان واقعی آمریکا ایجاد کرده تاکید کند، البته وی می گوید می خواهد از این طریق منافع و البته اگر چه خود نگفته مطامع آمریکا را هم محقق سازد.
البته در این بین نمیتوان منکر شد که سخنان و درخواست کمک های ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی از آمریکایی ها و اروپایی ها برای ایستادگی در برابر تندروها پیش از انتقال فعالیت آنها به اروپا و آمریکا تاثیر داشته است چرا که بعد از این سخنان عبدالله ، باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا بلافاصله با پادشاه سعودی در این باره تماس گرفت و راهبرد کنونی دولت خود را برای مبارزه با تروریسم داعش برای وی تشریح کرد.
البته در این باره ذکر این نکته بسیار لازم است که بگوییم تلاش داعش برای در کنترل در آوردن ذخایر نفتی شبه جزیره عربی و همچنین به دست آوردن نفت عراق و سوریه یکی از عواملی بوده که موجب این تصمیم سریع و بدون برنامه اوباما شده است این مساله همه را به یاد اقدام صدام در سال 1990 در اشغال کویت می اندازد.
اکنون بار دیگر این پرسش مطرح می شود که این چه خدمات غیرمستقیمی است که داعش در حال ارائه دادنش به آمریکاست ؟ او بهترین بهانه را به دولت آمریکا ارائه داده تا بار دیگر حضور نظامی آمریکا در عراق و منطقه قابل توجیه باشد.