سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*********
جنگ ارزی با تاکتیک ماهیپلو!
محمد صرفی در کیهان نوشت:
جمعی نشسته بودند و درباره راههای مقابله با شیطان سخن میگفتند. هرکس بنا به معلومات و خواندههایش نظری میداد که چگونه میتوان از شر و حیله شیطان در امان ماند. یکی در آن میان گفت من راهی میشناسم که میتوان کار شیطان را یکسره کرد. سایرین با اشتیاق از او خواستند که تدبیرش را هر چه زودتر با آنان در میان بگذارد. مرد رند از آنان خواست که ماهی شور فراوانی تهیه کنند و ماهیپلو بپزند. وقتی غذا حاضر شد گفت حالا بدون آنکه بسمالله بگوئید، بخورید. رند که حسابی گرسنه بود لقمهها را بزرگتر برمیداشت و سریعتر از بقیه فرو میداد. وقتی خوردند و سیر شدند رو به جمع کرد و گفت حالا بسمالله بگوئید و آب بنوشید. جمع نوشیدند و با تعجب پرسیدند این کارها چه ربطی به مقابله با شیطان دارد؟! مرد رند سینهای صاف کرد و گفت؛ در حدیث آمده است که اگر هنگام خوردن غذا نام خدا را بر زبان نیاورید، شیطان با شما همغذا میشود. شیطان با ما ماهی شور فراوان خورد اما نتوانست آب بنوشد، پس از فرط تشنگی خواهد مرد!
برخی مواضعی که این روزها درباره کاهش نرخ ارز گرفته میشود از همین نوع است. گروهی از نمایندگان مجلس و چهرههای سیاسی حامی دولت وارد معرکه شده و مدعی هستند کاهش قیمت دلار بهخاطر اطمینان از تصویب لایحه CFT (آخرین لایحه از لوایح چهارگانه مربوط به درخواستهای FATF) در مجلس است. قابل تاملترین موضعگیری را در این میان از سفیر کشورمان در لندن شاهد بودیم. روز دوشنبه حمید بعیدینژاد در پیامی توئیتری نوشت: «با شروع ریزش قیمت ارز و سکه در بازار امروز عصر ایران، حالا نوبت نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی است که با تکمیل فرآیند FATF و تصویب استانداردهای بینالمللی نظام بانکی در جلسه فردا، روند تثبیت واقعی نرخ ارز و از میان رفتن حباب ساختگی در بازار را تداوم بخشند.»
این موضع آقای سفیر که زمانی در تیم مذاکرات هستهای هم حضور داشته است، بهشدت یادآور مواضع وی و همفکرانش درباره برجام است. مواضعی تخیلی و دور از واقعیتهای سیاسی و اقتصادی که رقص عدهای خوشخیال که همزمان اسکناسی یک دلاری و هزار تومانی در دست داشتند، تبلور خیابانی این حجم از کلاهبرداری محاسباتی بود. کار چنان بالا گرفت که وقتی خبری از سیب و گلابی برجام نشد و رقصندگان هم به صف معترضان پیوستند، چندی بعد همین آقایان مدعی شدند که این منتقدان بودند که سطح انتظارات مردم را بالا بردند.
اجرایی کردن تعهدات FATF مینگذاری در میدان اقتصاد و امنیت کشور است که تلفات آن در آینده مشخص خواهد شد. برخلاف ادعای بعیدینژاد و هم خطهای وی، FATF نه تنها به ثبات قیمت ارز و کاهش مشکلات اقتصادی کشور کمک نمیکند، بلکه نقش ردیاب را برای بمبهای تحریمی دشمن فراهم کرده و اندک روزنههای دور زدن تحریمها و تنفس مبادلات اقتصادی خارجی کشور را نیز بسته و مشکلات را دو چندان میکند.
اما جالبتر از نظر بعیدینژاد، اظهار نظر وزیر ارتباطات است. آذری جهرمی روز دوشنبه در توئیتی نوشت: «آیا در تیتر فردای روزنامهها و طرح دیدگاههای صاحبنظران، به نقش شبکههای اجتماعی در همدلی ملی و سقوط دلار پرداخته خواهد شد؟ شاید این تجربه خوبی بود که نشان دهد برخی ایرادات مطروحه، ناشی از عدم وجود سیاست صحیح در نحوه استفاده از رسانههای نوین است نه نفس توسعه شبکههای اجتماعی.» نعل وارونه آقای وزیر در نسبت دادن کاهش قیمت دلار به شبکههای اجتماعی از آن دست مواضعی است که میتوان گفت تنها در چنته ایشان یافت میشود. آقای وزیر! شما بر اساس کدام مستندات و استدلالها ظرف چند ساعت متوجه شدید که مدال کاهش قیمت دلار را باید به گردن شبکههای اجتماعی انداخت؟! برخلاف ادعای عدهای که وضعیت حاضر را محصول خروج آمریکا از برجام میدانند، حداقل 9 ماه (بیش از4 ماه قبل از خروج آمریکا از برجام) از شروع روند افزایش قیمت دلار میگذرد. در این 9 ماه شبکههای اجتماعی کجا بودند و چرا جلوی بالا رفتن قیمت دلار تا بالای 18 هزار تومان را نگرفتند؟
نگاهی گذرا و دور از سیاسیبازی، به اتفاقات ماههای اخیر نشان میدهد، در کنار بیعملی و بیتدبیری مسئولان دولتی، شبکههای اجتماعی یکی از اصلیترین عوامل وضع موجود هستند. مسئلهای که برخی از مسئولان ارشد دولتی - مانند رئیسپیشین بانک مرکزی- نیز به آن اذعان کردهاند. در جنگ اقتصادی آمریکا علیه ملت ایران، تحریم و رسانه دو سلاح اصلی دشمن هستند. تحریم فشار اقتصادی وارد میکند و عملیات رسانهای، با پمپاژ ناامیدی، عدم اطمینان، بیثبات نشان دادن اوضاع و القای برتری مطلق حریف، زمینه را برای رسیدن کشور تحریمکننده به هدف، یعنی تسلیم تحریم شونده، فراهم میسازد.
دولتمردان محترم با شانتاژ و غوغاسالاری چنین وانمود میکنند که منتقدان خواهان محدودیت فضای مجازی و برچیدن شبکههای اجتماعی هستند حال آنکه محل بحث جای دیگری است و آن نگاه حاکمیتی و کلان به ماجراست. در حالی که جریان غربگرای داخلی با توهین و تخطئه و برچسبزنی، سعی دارد راه را بر هرگونه گفتوگوی منطقی و انتقادی ببندد، این روزها آمریکا و کشورهای اروپایی بدون ترس و واهمه در حال دیکته سیاستهای خود به شبکههای اجتماعی هستند و این شبکهها نیز چارهای جز تن دادن به این قوانین ندارند. رسوایی «کمبریج آنالیتکا» یکی از جنجالیترین نمونههای اخیر سوءاستفاده از اطلاعات کاربران شبکههای اجتماعی است که با همکاری فیسبوک از اطلاعات میلیونها کاربر آمریکایی برای تاثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری 2016 بهرهبرداری کردند. جالب توجه آنکه این شرکت وابسته به شرکت لابراتوارهای ارتباطات راهبردی (اسسیال) است که سوابقی در حوزه نظامی و جنگ روانی دارد.
وقتی غولهای فناوری دنیا حتی به شهروندان خود نیز رحم نکرده و اینچنین از آنها جاسوسی کرده و از اطلاعات آنها برای مقاصد سیاسی و اقتصادی خود و شریکانشان سوءاستفاده میکنند، دیگر تکلیف ایران و مردم آنکه حاضر به پذیرش کدخدایی آمریکا نیستند، روشن است. مدت زیادی از آشوبهای دی ماه 96 نگذشته است. آشوبهایی که جان عدهای از شهروندان بیگناه را نیز گرفت و شبکههای اجتماعی نقشی غیرقابل انکار در برپایی و دمیدن در این آتش داشتند و جالب آنکه یکی از اصلیترین واکنشها و دخالتهای غرب در این ماجرا آن بود که به هر ترتیبی نباید اجازه داد جمهوری اسلامی شبکههای اجتماعی را کنترل یا محدود کند.
اقتصاد کشور بیمار است و تب و لرز آن با پایین و بالا شدن قیمت دلار یکی از عوارض این بیماری است. بدون شک پایین آمدن چند هزار تومانی قیمت ارز، پس از آن افزایش نجومی و بیمنطق، اتفاقی مثبت است اما واقعیت آن است که تا برخی دردهای مزمن اقتصاد درمان نشود و به موازات آن افکار عمومی کشور از چنگال تروریستهای کیبوردی نجات نیابند، وقوع چنین التهابات و شوکهای اقتصادی غیرقابل انتظار نیست. موضع آقایان بعیدینژاد و آذریجهرمی را در واقع باید نوعی فرار به جلو دانست. کشور درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی و رسانهای است. وزارت ارتباطات یکی از قرارگاههای اصلی جبهه خودی در فضای مجازی به عنوان اصلیترین میدان جنگ اقتصادی است. نسبت دادن قیمت دلار به شبکههای اجتماعی، ادعایی بیاساس برای پوشاندن سیاستهای غلط دولت در حوزه فضای مجازی است. بعیدینژاد و دوستانش هم که این روزها باید پاسخگوی قصه نافرجام برجام باشند، بهجای پاسخگویی درباره تعهدات و امتیازات یکطرفهای که به حریف دادند، میخواهند با دادن وعدههای واهی، تعهدات جدیدی بر دوش کشور بار کنند. البته از دولتی که بهقول پدرخواندههای اصلاحطلبش، دولت برجام و تلگرام است، بیش از تاکتیک ماهیپلو نیز نمیتوان انتظار داشت.
شروط تداوم روند سقوط ارز
مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:
طی دو روز گذشته بازار ارز و طلا با روند نزولی چشمگیری مواجه شد. این روند نزولی همراه با هجوم ارزها و سکه های خانگی، کاهش قابل توجه قیمت را رقم زد. هرچند قیمت دلار در بازار آزاد همچنان نرخی به مراتب بالاتر از چند ماه اخیر دارد اما چشم انداز کاهش قیمت در بازار ایجاد شده است و می توان امید داشت که قیمت دلار به نرخ هایی حتی کمتر از 10 هزار تومان هم برسد. برآوردهای کارشناسان از نرخ واقعی دلار نیز نشان می دهد که این نرخ با توجه به تفاوت تورم داخلی و خارجی، قدرت خرید مردم و توان تولید براساس نرخ ارز، قطعا کمتر از 10 هزار تومان است. با این حال درباره روند کاهش قیمت، تداوم آن و آینده قیمت ارز بحث های زیادی وجود دارد اما به اختصار توجه به چند نکته ضروری است.
مسیر آینده دلار ارتباط زیادی به مسیر طی شده آن تاکنون دارد. کارشناسان معتقدند بار اصلی افزایش نرخ ارز در روزها و هفته های اخیر بر دوش هیجانات کاذب روانی و نیز غیبت بانک مرکزی از بازار اسکناس ارز بوده است. با این حال، مداخله جدی بانک مرکزی در بازار، زمینه را برای ایجاد محرک روانی قوی جهت افت قیمت ها ایجاد می کند. به این ترتیب شرط کافی برای ترکیدن کامل حباب نرخ ارز، به فضای روانی به وجود آمده در تحولات اخیر بستگی دارد. به نظر می رسد در صورت بروز عزم جدی و موثر بانک مرکزی برای سامان دهی بازار ارز، پذیرفتن و دخیل کردن بازیگران حقیقی و رسمی این بازار از جمله صرافی ها و به خصوص اطلاع رسانی شفاف برای زدودن شیطنت های قیمت سازی در بازار، روند قیمت ها را از همان راهی که رفته است، به نقطه تعادل حقیقی باز می گرداند. بازار ارز در شرایط فعلی نیاز به یک راهبر قوی دارد. بانک مرکزی باید با بازگرداندن اعتبار و اقتدار خود، با قدرت هر چه تمام تر، صادرکنندگان خصولتی را که نقش کمرنگی در عرضه ارز به بازار داشته اند، به عرضه ارز ترغیب کند و با ابزارهای نظارتی و حتی قضایی، مدیران این شرکت ها را ملزم به تزریق درآمدهای ارزی خود به بازار ارز کند. در چنین شرایطی مجوز ورود ارز صادراتی به بازار، با نرخ هایی بیشتر از سامانه نیما و کمتر از نرخ فعلی بازار (حدود 12 هزار تومان) می تواند، روند نزولی نرخ ها را ادامه دهد.
علاوه بر این بانک مرکزی باید عوامل بنیادین وموثر بر بازار ارز را شناسایی و درخصوص تاثیر آن تدبیر کند. این تدبیر در دو بخش باید صورت گیرد. بخش نخست، درباره نقدینگی موجود در بازار است. بورس در شرایط فعلی، چشم انداز خوبی در جذب سرمایه از خود نشان داده است. ترغیب ورود سهامداران جدید به بورس، تنظیم سازوکارهای جدید و تشویقی برای ورود سرمایه های جدید به بورس و آشنایی توده مردم با سازوکارها و مبانی سرمایه گذاری در این بازار ضروری است. همزمان توجه به رصد نقدینگی موجود و ورود و خروج سرمایه های مخرب در بازارهای سفته بازی و وضع هر چه سریع تر مالیات بر این سفته بازی ها باید در دستور کار قرار گیرد.
بخش دوم، به تدابیر خارجی باز می گردد که بتواند جریان انتقال ارز و روابط اقتصادی خارجی را همزمان با فرارسیدن دور جدید تحریم ها هموار سازد. این روزها خبرهای مثبتی از توافق ایران و اروپا بر سر سازوکار مالی به گوش می رسد. این توافق می تواند بخش قابل توجهی از آسیب های تحریمی را کم کند. همزمان به نظر می رسد تعاملات دیپلماسی اقتصادی در شرق نیز باید بیشتر شود. تدوین مناسباتی که بتواند روابط تجاری ما را با چین و هند به عنوان دو مشتری بزرگ نفتی کشورمان و سایر شرکای منطقه ای از روسیه تا ترکیه و از عراق تا پاکستان و افغانستان ارتقا بخشد، کلیدی است. در این میان باید تمرکز بر تداوم فروش نفت، تداوم روند صادرات سایر کالاها و تسهیل روابط بانکی و به خصوص انتقال ارز باشد. انتقال ارز به داخل کشور در این شرایط به ویژه از مسیر همسایگان شدنی است و با روش های مختلف باید پیگیری شود.
در هر صورت امید مردم به کاهش قیمت ارز زنده شده و شرایط برای قیام همه جانبه علیه غول التهاب ارزی فراهم شده است. اکنون دولت و سایر قوا نیز باید با درک شرایط سخت مردم و با ادبیاتی وحدت آفرین این روند امیدآفرین را تداوم بخشند و از مسیر هولناک ارزی که پیش رو بود، پلی برای موفقیت در مصاف با جنگ اقتصادی دشمن بزنند.
به همین مَجُوز!
در سرمقاله روزنامه ایران آمده است:
ایرادی که برخی مخالفان FATF میگیرند این است که در صورت پذیرش آن و شفافیت مبادلات پولی، دیگر نمیتوانیم به کسانی که آنان را غربیها تروریست مینامند، ولی در واقع مردمانی تحت ستم هستند کمک مالی کنیم. نمونه آن حزبالله لبنان و حماس و موارد مشابه است. مخالفان معتقدند که رو کردن دست خودمان برای جهان غرب و امریکا در این مورد زیانبار است. در حالی که به نظر میرسد این ادعا چندان هم منطبق بر واقعیت نباشد. اتفاقاً چه بسا پذیرش FATF از این نظر به کمک ایران بیاید. چرا؟
مگر امروز ما انکار میکنیم که به این نیروها کمک میکنیم؟ مگر امروز ما آنان را تروریست میدانیم که با پذیرش FATF نظرمان دچار تغییر شود؟ مگر امروز برای کمک کردن به هر گروهی که صلاح میدانیم، وابسته به نظام بانکی بینالمللی هستیم که فردا به آن وابسته باشیم؟ مگر کشورهای دیگر در کمک به این گروهها و احزاب یا حتی شبه دولتها مشکلی دارند که ما داشته باشیم؟ کشورهای دیگری که FATF را هم پذیرفتهاند. مگر ترکیه در این کمکرسانی زمینگیر شده است؟ چیزی را که علنی هم اعلام میکنیم و هیچ نگرانی از انتشار آن نداریم، چرا باید از طریقهای غیرعادی انجام داد؟ ما باید از آنچه که میدانیم حق است دفاع کنیم. همین کارهای حق را میتوانیم از شبکه بانکی مرسوم انجام دهیم. اتفاقاً هنگامی که این فرآیند را نمیپذیریم، به معنای آن است که وجود ریگی در کفش خود را اعلام میکنیم. در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا هستند که همین کمکها را میکنند و حتی به صورت شفاف نیز آن را اعلام مینمایند. بنابراین کمک به آنان بدون پذیرش FATF، به معنای آش نخورده و دهان سوخته است.
از سوی دیگر این چه کاری است که نظام بانکی کشور را که روزانه هزاران مبادله ارزی و میلیونها مبادله ریالی دارد به گروگان چند مبادله احتمالی درآوریم که هیچ اهمیت خاص ندارند و انواع و اقسام راههای دیگر برای انجام آن وجود دارد. اگر کمکگیرندگان گروههایی مثل حماس یا حزبالله هستند، کمکهای شفاف و علنی به آنان نه تنها مشکل خاصی نخواهد داشت، بلکه به نفع همه نیز هست. و اگر برخی موارد بسیار معدود باشد، در صورت ضرورت و قابل دفاع بودن از انواع راههای دیگر که اندکی هزینه بیشتری دارد قابل اجرا است. این چه کار نابخردانهای است که کل نظام بانکی کشور را معطل و قربانی چند مورد محدود کنیم؟ مگر اینکه اهداف پولشویانه برخی از افراد و گروهها در میان باشد که در این صورت باید گفت به هر قیمتی که هست باید FATF را تأیید و تصویب کرد. همین پولشوییها است که میلیاردها دلار ناشی از فساد را از کشور خارج کرد. کافی است به پولشوییهای خاوری و پسرش توجه کنیم که چگونه اموال مردم را از ایران غارت کردند ولی نتوانستند همه آن را در کانادا خرج کنند، لذا تصمیم به پولشویی در آنجا گرفتند ولی موفق نشدند و حدود 12 میلیون دلار آنان سوخت شد. اگر ما هم مقررات بانکی آنجا را در ایران داشتیم آنان نمیتوانستند پول را از ایران خارج کنند.
یکی از دلایلی که تصویب FATF را موجه میکند و قرینهای بر درست بودن آن است، اقدامات سازمانیافته برخی از مخالفان است که پشت همه آنها همین پولشویی خوابیده است. اگر کسی FATF را نادرست و خلاف منافع کشور میداند، ایرادی ندارد، چند تا یادداشت و مقاله بنویسد، مگر نه اینکه نمایندگان مجلس را واجد حداقل خصوصیات لازم میدانند، پس چرا به صورت منطقی علیه این پدیده نمینویسند و برای آنان نمیفرستند و بهجایش پیامکهای تهدیدآمیز و لعن و نفرین و تمسک به خون شهدا و رهنمودهای امام (ره) میفرستند؟ روشن است که حرفی ندارند. فقط دنبال تهدید و ارعاب هستند. کسانی هم که پیامک برای این و آن میفرستند، طبعاً سازماندهی شدهاند و منافعی پشت این کار هست. از سوی دیگر نمایندگانی که تحت تأثیر این تهدیدات قرار بگیرند، امین ملت نیستند. باید از آنان بخواهند که در مورد FATF متن و یادداشت و مقاله بنویسند و صریحاً بگویند که این تهدیدات به منزله نداشتن هیچگونه منطق و دلیلی است. در واقع میتوان گفت که اگر فقط یک علت برای تصویب FATF بتوان ارائه کرد همین رفتار غیرمنطقی معدود مخالفان آن است. میگویند یک دانشآموز در اعتراض به نمره صفر دیکته به معلم گفت به چه مَجُوزی به من صفر دادید، و او هم گفت به همین مَجُوز!! حالا به همین مَجُوز باید FATF را پذیرفت.
اسطورههای تناقض
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
به عنوان یک ایرانی اهل سفر که حتی محرم خود را هم به دیدن عزاداری سایر شهرها میگذراند، بسی مهم میدانم برگرداندن مجسمه تاریخی سر سرباز هخامنشی را به کشور. کاری که به قول رئیس قوه مجریه، محصول تلاشهای فشرده حقوقی و دیپلماتیک بود. شکی نیست که درباره سلسله هخامنشیان و مشخصا جناب کورش، حرفهای اغواگرانه و صدالبته سست، زیاد زده میشود و فیالمثل به بهانه احترام به پاسارگاد، چیزهایی میگویند و کارهایی میکنند که مرغ پخته هم نمیتواند جلوی خندهاش را بگیرد! در همه حکاکیهای تاریخی، دولتمردان ایرانی و منجمله همین کورش را با ریشی انبوه میبینی و آنوقت میبینی هستند جماعتی که گرد مزار آن شاه تاریخی، شعار چرت و بیبنیه «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه» را سر میدهند! از این تناقضها زیاد است! از سویی منشور حقوقبشر کورش را لوحی مؤید حرمت حق و حقوق همه ابنای آدم نزد گذشتگان ایران عزیز میخوانند و از سویی جیغ میکشند که «نه غزه، نه لبنان»! از طرفی پز فردوسی میدهند اما با وجود «منیژه منم دخت افراسیاب، برهنه ندیده تنش آفتاب» مفتخرند به بیحجابی و حتی تبلیغ آن و فرستادنش برای پیج آن موجود حقیقتا زشتکردار! دم از مساعی پادشاهان تاریخی در جهت حفظ وحدت ملی میزنند لیکن حتی بر اساس ظاهر هم ایرانی را تقسیم میکنند و خواهان دعوای ایرانی با ایرانی هستند و راپورتش به اجنبی! کورش را میستایند که کمکحال همسایگان زمان خود بود اما جمهوری اسلامی را دقیقا بهخاطر همین کار، محکوم میکنند! مظهر عربستیزی هستند ولی بشکههای شکمگنده آلسعود را «برادر» میخوانند!
همه پزشان به ایران و ایرانی است و حتی فراتر از وطندوستی، گاه سخن از وطنپرستی میگویند اما هنگام خرید شامپو و خمیردندان هم پز به برند خارجی میدهند و رسما سیلی به صورت کارگر هموطن میزنند! فریاد میزنند که «جانم فدای ایران» لیکن در ورای شهادت جان فدای امنیت کشور که دشمن را در همان سنگرهای ابتدایی متوقف نگه داشته، اینجور تیتر میزنند: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» عمری پز روشنفکری و مقابله با همهرقم مظاهر جمود و تحجر میدهند، بعد رنگ لوگوی روزنامه خود را با پرچم تکفیریها ست میکنند! از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را مدح میکنند ولی به شهید امنیت مردم که میرسد، جوهر قلمشان خشک میشود! یا جوری میچرخد که بیگانه را خوش بیاید؛ «حالا بگو چقدر گرفتی، رفتی سوریه؟!» از مسیر اصلی سخن، دور نشوم! حرفم این است که با وجود همه این شارلاتانبازیها، ما نباید دچار فهم غلط شویم و از سر لج با این جماعت لجباز، بیاعتنا باشیم به مظاهر ایرانیت خود! شاید همین مداقهها و دغدغهها بود که استاد شهید مرتضی مطهری را به نوشتن «خدمات متقابل اسلام و ایران» کشاند؛ این همه را نوشتم از سر تشکر از همه آن عزیزانی که مجسمه تاریخی سر سرباز هخامنشی را برگرداندند به کشور!
قطعا کار درستی بود در حوزه فرهنگ و هنر و تاریخ و چه و چه! اما در حوزه سیاست خارجه و امور مرتبط با دیپلماسی، قولی که این دولت به ملت داد، از یاد نبریم چیز دیگری بوده! اینکه با برجام یا حالا هر چی، سر تحریمها را از بدنش جدا کنند! القصه! برجام آمد و چه پر هیاهو هم اما شگفتا که مجدد و مشدد، تحریم شدیم! و نهتنها منبعث از برجام و روح پرفتوحش(!) از دامنه دشمنی دشمن با ما کم نشد که گستاخی را و خصومت را و ادبیات زشت را به بیسابقهترین شکل خود رساندند سران کاخ سفید! زمان اوباما، یکجور و حالا لختتر و عریانتر! زمان جانکری، موذیانهتر و حالا وحشیانهتر! لذا خوب است آقایان روحانی و ظریف، این را نیز توضیح دهند که اصلا و اساسا لغو بالمره همه تحریمها در همان روز امضا یا حالا بگو اجرای برجام چه شد؟! آیا ما وارد مذاکره مستقیم با یانکیها شدیم که وزیر امور خارجهمان از نزدیک وزیر خارجه آمریکا را زیارت کند یا هدف آن بود که متأثر از جدا شدن سر تحریمها از بدنش، گشایشی در حوزه اقتصاد حاصل شود؟! برجام اما تجربهای شد بلکه بیشتر بفهمیم راه گشایش اقتصادی، سازش سیاسی نیست!
طرفه حکایت اینجاست که فیالحال اغلب سخنان تیم مذاکراتی ما، معطوف بر این ۲ محور است؛ اگر شد، بازگرداندن آمریکا به میز گفتوگو و اگر نه، ادامه برجام با دول اروپایی! گویی مراد از برجام، حفظ میز مذاکره بوده، نه لغو بالمره همه تحریمها که معالاسف از این فقره دوم، کمتر سخن میگویند این مردمان تیم دیپلماسی ما! واقعا اگر قرار است تحریمها فقط روی کاغذ لغو شوند، بود و نبود فلان دولت و بهمان کشور در برجام، چه فایدهای دارد؟! و خود برجام، چه فایدهای دارد؟! و خدا میداند چقدر دلسوزان هشدار دادند که با دستفرمان «هر توافقی- ولو توافق بد!- بهتر از عدم توافق است» عمرا به هدف لغو تحریمها برسیم، ولو طرف مذاکره ما جیبوتی باشد! تو وقتی خود را عوض هدف، صرفا مشتاق مذاکره و میز مذاکره نشان میدهی، هیچ کشوری به تو امتیاز نمیدهد، آمریکای بدعهد که جای خود دارد!
ما البته بیانصاف نیستیم که بنویسیم و بپرسیم: «آیا مجسمه سرباز هخامنشی برای این مردم و در این اوضاع سرشار از رکود و بیکاری، نان هم میشود؟!» نه! متن ما و جهت ما روشن است و این متن هم شاهدش، لذا حرف ما این است؛ کاش توشه این همه مذاکره و این همه برجام و این همه هیاهو، آوردن سر نکبتی تحریم بود! و کاش اگر در یک دست آقای روحانی، سر سرباز هخامنشی بود، در دست دیگرشان سر تحریم را میدیدی! حال بیاییم فرض کنیم تیم دیپلماسی ما، بهترین و حرفهایترین مذاکره را داشته ولی دشمن، کوتاه بیا از دشمنی و تحریم نیست! اینجا چاره چیست؟! آیا باز هم مذاکره؟! وقتی نتیجه مذاکره با تیم «اوبامای مؤدب و باهوش» این برجام شد، وای به حال فرجام مذاکره با تیم «ترامپ معلومالحال»! هشدار اینکه از عمر ۸ ساله دولت اعتدال، حالا دیگر بیش از ۵ سال آن گذشته! امور کشور را معطل صدق و صدقه آیا باشد و آیا نباشد دشمن کردن، بس نیست آیا؟! و آیا وقت آن نیست که نگاه را از خارج، برگردانیم سمت همین داخل خودمان و با کار و تلاش و همت فزونتر، گشایش اقتصادی حاصل کنیم؟! نه چشم ما که گمانم حتی چشم همان سرباز هخامنشی هم دوخته شده به کار و کارنامه حضرات قوه مجریه! بلا شک اگر دل دولت خودمان برای این مردم ریشهدار در تاریخ نسوزد، میخواستی دل امثال اوباما و ترامپ و مکرون بسوزد؟! قطع به یقین، ما درست میدانیم و دقیق میخوانیم آن سخن حسن روحانی را در بهار ۹۲ که گفت: «مشکلات فعلی کشور، بیش از آنکه ربط به تحریم داشته باشد، مرتبط با سوءمدیریتهاست!» آقای روحانی! تماشای حسن مدیریتتان در حوزه اقتصاد، آرزوی هر ایرانی است! و هنوز ۳ سال فرصت دارید! بترسید و بترسیم که این زمان بشود ۳ ماه! و بشود ۳ روز! و بشود ۳ ساعت! و خلاصه بشود آنچه نباید بشود! سؤال اینجاست: آیا ۲۵۰۰ سال دیگر، چه قضاوتی خواهد شد درباره دولت شما؟! سرتان سلامت... .
مروت سیاسی
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
24حزب و تشکل اسلامی اصولگرا با انتشار بیانیهای اعلام آمادگی کردند به کمک قوا میشتابند و در حل مشکلات معیشتی مردم مشارکت میکنند. این تشکلها تصریح کردند؛ حاضرند بدون هیچ توقعی دیدگاهها، نظرات و تجربیات مدیریتی خود را برای برونرفت از مشکلات کنونی در اختیار دولت بگذارند.
این اولین بار است که تشکلهای اصولگرا زیر یک سقف جمع میشوند تا برای آنچه به عنوان مشکلات و گرفتاریهای مردم مطرح است، با همگرایی و همافزایی، هم چارهجویی کنند و هم ظرفیتهای خود را در اختیار دولت بگذارند.
معمول بر این است که در هر رقابت سیاسی وقتی رقیب، حریف خود را در مخمصه میبیند، زبان به طعنه و کنایه میگشاید و شروع میکند به نمکپاشی روی زخم ناکارآمدی، ناکاربلدی و اشتباهات عمدی و غیرعمدی طرف خود، تا در انتخابات بعدی موقعیتی برای خود دست و پا کند، اما در این موقعیت حساس که نظام و انقلاب و اسلام از سوی دشمنی دیرین و کینه توز مورد هجوم همه جانبه است، جایی برای بی مروتی سیاسی و بداخلاقی باقی نمیگذارد. بیانیه تشکلهای همسوی اصولگرایی نشان میدهد آنها به مصالح و منافع ملی فکر میکنند و از دشمنی خبیث مثل آمریکا غافل نیستند. پیش از این نیزجمعی از اقتصاددانان کشور فارغ از گرایشهای سیاسی خود با پیشنهادهای مشخص و کارگشا دولت را دعوت به اهتمام برای حل مشکلات معیشتی مردم کردند و از رئیسجمهور خواستند از رهاشدگی کارها جلوگیری کند و از مسئولیتهای کلیدی و قانونی خود شانه خالی نکند.
آنها راهحلهای مشخص و شفاف خود را برای برونرفت از "اغتشاش در قیمتها"، "بههمریختگی بازار" و "بیانضباطی در مدیریت اقتصادی کشور" مطرح کردند، اما هیچ علامتی از دولت برای شنیدن صدای آنها و پذیرش راهحلهای آنان دیده نشد. تشکلهای اصولگرا به دولت اعلام میکنند حاضرند هر کمکی از دستشان ساخته است در حل مشکلات مردم دریغ نکنند، اما احزاب و گروههای ائتلافی که این دولت را پدید آوردهاند، شروع کردند به چنگ انداختن به صورت هم و زبان به طعن و لعن هم گشودهاند.
حزب کارگزاران که بیشتر کادرهای آنان در دولت و بدنه دولت حضور دارند، رسما رئیس دولت را "سرگشته و فاقد کفایت" و "دولت بزم" معرفی میکند.
اصلاحطلبان یک ضلع دیگر ائتلاف با دولت در نقد عملکرد اقتصادی آنچنان پیش رفتهاند که منتقدان واقعی به گرد آنها هم نمیرسند. این دو جماعت در حالی دولت را زیر حملات خود گرفتهاند، که با آنکه مسئولیتهای کلیدی در ارکان دولت دارند، کاری برای حل مشکلات مردم نمیکنند. با آنکه هزار راه نرفته دارند، با آن که سیاستهای کلی رهبری در حوزههای اقتصادی روشن و شفاف است، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی نسخهای شفابخش است، رهنمودهای رهبری در دیدارهای متعدد با هیئت دولت و نیز ملاقاتهای جداگانه با وزرا امر پنهانی نیست، اما عملا تحرکی برای نبرد با "جنگ هوشمند" آمریکا در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دیده نمیشود.
تلگرام و دیگر رسانههای مرتبط با دشمن، مرتب برای یک جنگ تمامعیار روانی تولید محتوا میکنند. آنها در دیماه سال گذشته و نیز مردادماه همین سال یک حرکت کور شورشی در خیابانها را کلید زدند، مردم آنها را تنها گذاشتند و نیروهای امنیتی و قضائی هم تحرک منافقین و ضدانقلاب و سربازان نتانیاهو در تهران را با سه سوت جمع کردند، اما سرشاخههای فتنه، در فضای مجازی آزادانه دولت را به بازی میگیرند. قیمت طلا و ارز را تعیین میکنند و برای هر کالایی که اراده کنند، قیمتسازی میکنند.
آنها احتکار دولتی، بخش خصوصی و خانگی را تشویق و تحریص میکنند، اما از آن طرف دولت هیچ اقدامی برای برخورد با این جریان پلید رسانهای نمیکند.
رئیس قوه قضائیه در مواضع هفتگی خود در دوشنبه گذشته با اولتیماتوم به آنها اعلام کرد گردانندگان سایتهای قیمتساز ارز، مفسد اقتصادی هستند و با آنها برخورد میشود. این موضع را از سوی قوه قضائیه به فال نیک میگیریم، اما دولت هم باید در این مورد به قوه قضائیه کمک کند.
هنوز عدهای برای حل مشکلات اقتصادی دنبال راهحلهای سیاسی هستند. سقوط قیمت دلار و طلا نشان داد راههای اقتصادی زیادی وجود دارد که میتوانیم شرارت دشمن را مهار کنیم.
کج فهمی، غرور و نپذیرفتن خطا و بیعملی دولت، خسارات وارده به اقتصاد کشور به ویژه کاهش ارزش پولی ملی را افزایش داده است. خط نفوذ نمیگذارد تصمیم گیریها و تصمیمسازیها به سمت حل مشکلات مردم برود. دشمن همه چیز را در فضای مجازی به بازی گرفته و کنترل میکند. دولت باید جنگ هوشمند اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دشمن را جدی بگیرد.
فردا گردهمایی 100 هزار نفری بسیجیان برای مقابله با جنگ اقتصادی دشمن در استادیوم آزادی برگزار میشود. عنوان این گردهمایی، "مانور خدمت" است. آیا دولت دست دراز شده میلیونها بسیجی برای برون رفت از مشکلات را می فشارد؟
دولت باید فکری برای پاسخگویی به دستهایی که از روی مروت، جوانمردی و فتوت سیاسی به او می خواهند کمک کنند، بنماید.
رسانه همان سخنگو است
سید علی میرفتاح در اعتماد نوشت:
تکرار «ترامپ دیوانه است، مریض است، عقده دیدهشدندارد، آقا دوربینی است، خود امریکاییها هم فهمیدهاند چه خبطی کردهاند و چه جنگافروزی را بر مسند پرزیدنتی نشاندهاند، اروپاییها ماندهاند با بیمنطقی او چطور کنار بیایند» و از این قبیل دردی از ما دوا نمیکند. ضمن اینکه، به سفارش حکماءسلف، دشمن نتوان حقیر بیمایه شمرد. تنهایی و انزوای او هم چندان اهمیتی ندارد. برای من و شما چه فرقی میکند که جهان با ترامپ باشد یا علیه ترامپ؟ روزی که او در شورای امنیت تنها ماند و دیگر اعضای شورا کم و بیش زبان به ملامتش چرخاندند اکثرا چنین تصور کردیم که سر پرزیدنت امریکا و همراهانش به سنگ خورده. خاطرتان باشد تیتر فردای اعتماد «تنها در خانه» بود. یعنی امریکا حتی در نیویورک هم نتوانست یارگیری کند. اینکه مورالس به نفع ایران نطق کند مهم بود، مهمتر اما تاکید فرانسه و انگلیس و حتی لهستان و کویت بود بر حفظ برجام. آیا واقعا ترامپ و دستگاه دیپلماسیاش اینقدر هپروتیاند که پیشبینی نمیکردند در شورای امنیت اینگونه مفتضح میشوند؟ دستگاه دیپلماسی امریکا دستگاه قدرتمندی است. زمان اوباما خاطرتان باشد هم هیلاری کلینتون و هم جان کری به یک اشاره اروپا را دنبال خود کشاندند. در زمان بوش نیز این دیپلماسی امریکا بود که توانست پای همه متحدان را به جنگ عراق و افغانستان باز کند.
با این سابقه به نظرتان عجیب نیست که پمپئو و بولتون و هیلی حتی از همراه کردن ظاهری و لفظی اعضای شورای امنیت عاجز شدند؟ ترامپ اگر رییسجمهور بدی باشد که هست، تاجر قدرتمندی است. شم اقتصادی دارد و کاسبکارانه میداند چطور پروژهای را پیش ببرد. پروژه دیوار مکزیک و آهن کانادا را هم نسبتا موفقیتآمیز پیش برده. اما چطور شده که در نسبت با ایران اینقدر بد و ابتدایی و گلدرشت و ضایع عمل میکند؟ چطور نمیتواند حرفش را در لفافی از دموکراسیخواهی و حقوق بشر بپیچاند؟ آیا در وزارت خارجه امریکا هیچ کارشناسی نیست که به وزیر یا رییسجمهور بگوید مجاهدین خلق (منافقین) منفورند و سرمایهگذاری روی آنها نتیجه عکس میدهد؟ آیا هیچ کارشناسی در میان دیپلماتهای امریکایی پیدا نمیشود که بگوید تلاش برای برهم زدن برجام اروپایی افکار عمومی را علیه امریکا تحریک میکند؟ در مجمع عمومی ترامپ سخنرانی کرد، رییسجمهور روحانی هم سخنرانی کرد. هر عقل سلیمی درمییابد که نطق ترامپ متکبرانه، احمقانه، کینتوزانه، جنگطلبانه و حتی کودکانه بوده. تا جایی که نمایندگان کشورها ناخواسته به ادعای بزرگ او خندیدند.
برعکسش نطق روحانی؛ منطقی، معقول، دیپلماتیک، مصلحانه و انسانی. آیا در دستگاه عریض و طویل کاخ سفید هیچکس نبود نطق بهتر و حسابشدهتری برای ترامپ بنویسد؟ مگر اینکه فکر کنیم تمام این دیوانهبازیهای ترامپ عمدی است و اصلا او هدف دیگری دارد. آیا او به چپ نگاه میکند که بعدا به راست بزند؟ یا حرفی میزند و منظور دیگری را مراد میکند؟ هرچه هست به نظر میرسد که ترامپ همین چیزی نیست که نشان میدهد؛ هدفش هم اینی نیست که اعلام میکند. جنگ رستم با دیو سفید خاطرتان هست؟ رستم چون میدانست دیو خلاف آدمیزاد رفتار میکند و همهچیز را برعکس میگوید و میکند، پس با او مواجهه معکوس پیدا کرد و وارونه با او سخن گفت. از اتفاق دیپلماسی وارونه رستم منجر به نجاتش شد و شر دیوسفید را از سرش کم کرد... اگر خوب دقت کنید میبینید که با روی کار آمدن ترامپ و تشدید تنش میان ایران و امریکا، رسانههای ضدانقلاب جانی تازه گرفتند و تحرکی بیسابقه از خود نشان دادند.
همزمان سعودیها هم سر کیسه را شل کردند و به یاری عموسام آمدند تا میزان نفوذ کلام امریکا را بالا ببرند. اگر کسی بگوید استارت همه این اتفاقات از دیماه سال قبل زده شد بیوجه نگفته است. البته قبلش مقدماتی فراهم آورده بودند اما از آنجا بود که سعودیها و اسراییلیها به کمک ترامپ آمدند تا امریکا آخرین تیر ترکشش را به سمت جمهوری اسلامی رها کند میشود فهمید کاسهای زیر نیمکاسه رسانههای فارسیزبان است. عجیب اینکه وزارت خارجه انگلیس نیز دستگاه برودکست خود را در اختیار آنها قرار داد و از ظرفیتهای خود استفاده کرد تا مردم ایران را از موجود دیوانهای به اسم ترامپ بترساند.
تلاش بیوقفه رسانهها این است که ترامپ همان دکتر استرنجلاوی است که نگران نیست به بمب اتم هم عشق میورزد، هیچ اقدامی هم از ناحیه او بعید نیست. در واقع از مناسبات نه چندان پیچیده همین رسانههای ماهوارهای و کانالهای تلگرامی میشود فهمید که ترامپ توصیه نتانیاهو را جدی گرفته و نقشهای کشیده تا از طریق تاثیرگذاری بر مردم پروژه اصلیاش را که بیبرو برگرد «رژیمچنج» است پیبگیرد. برای همین است که گمان میکنم مخاطب اصلی ترامپ در شورای امنیت نه اروپاییها و نه عربها که مردم ایران است.
مردمی که او و متحدانش سعی میکنند توی دلشان را با دلار و جنگ خالی کنند. به عبارت دیگر ترامپ همان نقشی را ایفا میکند که منوتو و بیبیسی و ایران اینترنشنال. امروز هم کاشف به عمل آمد که بنسلمان 250میلیون دلار به ایران اینترنشنال کمک کرده. آیا باور میکنید بنسلمان برای ترویج دموکراسی در ایران پول خرج کند؟ ترامپ و بنسلمان اگر مجال داشتند کلاس فارسی میرفتند تا مستقیمتر مردم را دعوت به شورش و برهم زدن اوضاع کنند. هرچند همین الان هم بیست و چهار ساعته ایادی آنها مشغول کارند. عرض من این است که امریکاییها بنا بر تحلیل درست یا نادرستشان دارند از خلأ رسانهای بهرهبرداری میکنند و میخواهند که هر طوری هست مردم را با خود همراه سازند. اصل این پروژه البته از زمان اوباما کلید خورد. او هم فیسبیلالله عید را تبریک نمیگفت و محض خاطر عزیز ایرانیها پیام نمیفرستاد. هرچند او باهوشتر بود و چراغ از بهر تاریکی نگه داشته بود و... حالا میراث او به رییسجمهور ناخلف رسیده و او میخواهد ایران را از درون فروبپاشد... نکته عجیب و ناراحتکننده این است که درست در چنین روزهایی دولت ما سخنگو ندارد و کسی نیست که مشفقانه و مسوولانه با مردم حرف بزند و معقول و منطقی اطمینانشان بخشد. سخنگو که نداریم هیچ، رسانهها هم اعم از تصویری و مکتوب در خوابند. رسانه ملی در خوابتر. همه امیدمان به خود مردم است که هوشیاری تاریخی و ذاتیشان به داد برسد و نقشههای امریکا را نقش برآب کنند؛ انشاءالله.