شهید عاصمی را از روزهایی که شهید نوریان بچه های تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) را برای تجدید آموزش به اردوگاه شهدای تخریب در جاده آبادان برد می شناختم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - مهرماه سال 63 و یک ماهی بود که به پادگان ابوذر نقل مکان کرده بودیم.
 
بعد از نماز مغرب و عشاء وقتی وارد ساختمون شدم و یک دفعه خشکم زد. دیدم علی عاصمی داخل اطاقمون نشسته و بچه ها دورش رو گرفتن و اون هم با لبخند همیشگی که دندون های جلوش رو می تونستی ببینی داره براشون صحبت می کنه. من هم به رسم ادب سلام و علیکی کردم و گوشه ای نشستم.
 
شهید عاصمی را از روزهایی که شهید نوریان بچه های تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) را برای تجدید آموزش به اردوگاه شهدای تخریب در جاده آبادان برد می شناختم.
 
شهید عاصمی و فرمانده ما شهید نوریان با هم سر و سری داشتند و زود زود دلشون برای هم تنگ می شد و اون شب هم اومده بود شهید نوریان رو ببینه. شهید نوریان رفته بود مقر سرآبگرم که در نزدیکی پادگان ابوذر بود تا سری به بچه ها بزنه وبرگرده. زمان زیادی طول کشید تا ایشون برگشت اما در این مدت شهید عاصمی از فضایل فرمانده ما خیلی تعریف کرد و خیلی سفارش کرد که قدر برادر عبدالله(شهید نوریان) رو بدونید که برای ما خیلی عزیزه...
 
این سفارش های شهید عاصمی برای من عجیب نبود برای اینکه فرمانده ما هم همین تعریف و تمجیدها رو از شهید عاصمی می کرد... او از شجاعت و صلابت شهید عاصمی در سخت ترین مواقع نبرد برای ما گفته بود؛ از تدبیرش، از توکلش به خدا؛ از مهربانی و عطوفتش، از اخلاص و زهدش و از همه سجایای اخلاقی این علمدار و فرمانده پر آوازه تخریب.
 
اون شب توی پادگان ابوذر با اومدن حاجی بخشی به جمع ما خلوت بچه ها با علی عاصمی به هم خورد و همه دور حاجی بخشی رو گرفتند و از سر و کولش بالا رفتند و او هم با دادن بیسکوبیت و یک شیشه عطر، همشون رو خوشحال کرد.
 
سی وچند سال از اون شب می گذره...
 
دو فرماندهی که مدام از هم تعریف می کردند 
شهید عبدالله نوریان
یادم میاد اولین پوستری که بعد از شهادت علی عاصمی دیدم این یک بیت شعر روش نقش بسته بود..و من اون یه بیت رو هنوزدر حفظ دارم.

بر فرس تند باد هر که تورا دید گفت
برگ گل سرخ را باد کجا می برد


سردار شهید علی عاصمی فرمانده دلاور تخریبچی در آغازین روزهای زمستان 1365در حالیکه با یارانش مشغول خنثی سازی بمب رها شده دشمن در یکی از مناطق شهر باختران (کرمانشاه) بود بر اثر انفجار بمب به آسمانها پرکشید و ملائک خدا نه تنها روحش بلکه جسم او را هم با خود بردند و فقط سنگ یادبودی در کنار مزار برادر شهیدش در گلزار شهدای شهر کاشمر از علی بر جای مانده است.
راوی: جعفرطهماسبی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس