به گزارش مشرق، ساعت 10 و 30 دقيقه صبح ديروز، مرد جواني به كلانتري 124 قلهك رفت و گفت
همسر نوجوانش را با ضربات آجر به قتل رسانده است.
وي در حالي كه گريه
ميكرد، مدعي شد همسرش را در خانه مجردي خود حوالي خيابان دامپزشكي به
قتل رسانده و الان پشيمان شده است. بعد از آن بود كه مأموران موضوع را به
قاضي مرادي، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي اطلاع دادند و لحظاتي بعد
بازپرس براي بررسي موضوع همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي راهي محل
حادثه شد.
تيم جنايي در محل حادثه كه اتاقخواب خانه كوچكي در طبقه سوم
ساختمان مسكوني حوالي خيابان دامپزشكي بود با جسد خونين تازه عروس 16
سالهاي به نام پروين روبهرو شد.
متهم در نخستين بازجوييها در محل حادثه گفت: من كارگر هستم و اين خانه را مدتي قبل به صورت مجردي اجاره كردم تا اينكه چهار ماه قبل با پروين آشنا شدم و پيشنهاد ازدواج دادم. پس از اين، مراسم كوچكي برگزار كرديم و پروين به عقد من در آمد. ما ابتدا زندگي شيريني داشتيم و قرار بود به زودي مراسم عروسيمان را برگزار كنيم، اما اين شيريني زياد دوام نياورد و خيلي زود پس از گذشت دو ماه از عقدمان اختلافات ما شروع شد. پروين عضو چندين شبكه اجتماعي شده بود و هر روز از طريق شبكههاي اجتماعي تلگرام، واتساپ و اينستاگرام مشغول چت با افراد مختلف بود به طوري كه ديگر فرصتي براي حرف زدن با من نداشت. خيلي تلاش كردم تا او را قانع كنم که ارتباطش را با شبكههاي اجتماعي قطع كند، اما فايدهاي نداشت. انگار پروين معتاد به اين شبكهها شده بود. حتي موضوع را هم به خانوادهاش گفتم، اما باز هم فايده نداشت. پس از اين تصميم گرفتم از او جدا شوم ولي با ميانجيگري بستگانم بيخيال طلاق شدم.
وي
ادامه داد: روز جمعه به مراسم ختم مادر بزرگ نامزدم رفتيم و بعد از مراسم
دو نفري با خودروام ساعتي در خيابانها چرخيديم تا اينكه از رستوراني دو تا
پيتزا خريديم و به خانه من آمديم.
پروين حتي موقع شام خوردن هم در حال
چت كردن بود به طوري كه من عصباني شدم و دوباره به او تذكر دادم. آن شب تا
ساعت 3 بامداد بيدار بوديم و با هم حرف زديم تا اينكه او به اتاق خواب رفت
و خوابيد. خيلي عصباني بودم، به طوري كه كارها و رفتارهايش ذهنم را آشفته
كرده بود. وقتي به اتاق خواب رفتم و چشمم به تلفن همراهش افتاد، بيشتر
عصباني شدم تا جايي كه تصميم گرفتم او را به قتل برسانم. در اوج عصبانيت
تصميم هولناكي را گرفتم و آجري را كه از قبل در خانهام بود، برداشتم و با
آن چند ضربه به سر پروين زدم. همسرم غرق در خون شد و فوت كرد. خيلي پشيمان
شدم و چند ساعتي كنار جسدش گريه كردم تا اينكه ساعت 7 صبح با خودروام از
خانه بيرون آمدم. گيج و مبهوت داخل خيابان ميچرخيدم تا اينكه به صورت
اتفاقي به كلانتري قلهك رسيدم. خودروام را كنار خيابان پارك كردم و به داخل
كلانتري رفتم و خودم را به مأموران معرفي كردم.