به گزارش مشرق، محسن حاجیلو مجری و گزارشگر تلویزیون که بیشتر او را
با نام «آقای دلواپس» میشناسند، فعالیت خود را از سال 1376 و با بازیگری
در مجموعه طنز «ساعت خوش» آغاز کرد. وی در برنامههایی چون «راه عاشقی»،
«آقای دلواپس» و... به عنوان گزارشگر حضور داشته است. گفتگوی ما را با این
هنرمند در ادامه میخوانید:
از دوران کودکیتون بگید.
من در یک خانواده پرجمعیت و ورزشی متولد شدم. 9 تا بچه بودیم 6 برادر و 3 خواهر. یکی از برادرانم «علی حاجیلو» کشتیگیر تیم ملی بود و برادر دیگرم «اصغر حاجیلو» در تیم استقلال فوتبال بازی میکرد و یکی از فوتبالیستهای با تعصب استقلال بود، خودم هم دروازهبان تیم ملی هندبال بودم.
من در یک خانواده پرجمعیت و ورزشی متولد شدم. 9 تا بچه بودیم 6 برادر و 3 خواهر. یکی از برادرانم «علی حاجیلو» کشتیگیر تیم ملی بود و برادر دیگرم «اصغر حاجیلو» در تیم استقلال فوتبال بازی میکرد و یکی از فوتبالیستهای با تعصب استقلال بود، خودم هم دروازهبان تیم ملی هندبال بودم.
بچه آرامی بودید یا شیطون؟
خیلی
شیطون بودم، در مدرسه همیشه بچههای زرنگ را مبصر میکردند اما آن موقع
برای اینکه من کمتر شیطنت کنم، با اینکه بچه تنبل و درسنخوانی بودم، مرا
مبصر کردند.
بازی و تفریح شما در کودکی؟
گرگم به هوا، هفت سنگ و...
خاطرهای از دوران کودکیتون بگید.
یکی از شیطنتهای ما در کودکی این بود که سر کلاس درس، دانههای ماش رو از طریق لوله خودکار به بچههای دیگه پرتاب میکردیم. یادمه یکبار من میخواستم این کار رو بکنم که به سمت معلم پرتاب شد، بعد معلم همون لحظه منو از کلاس اخراج کرد و گفت برو با اولیا بیا، من هم رفتم برادر کوچکتر که اسمش «ولی» بود رو به مدرسه آوردم. معلم گفت: این کیه؟! گفتم: «خودتون گفتید ولی تون رو بیار»، بعد معلم که کلی عصبانی شده بود، دستش رو بالا برد که به من سیلی بزنه، منم جای خالی دادم و به صورت برادرم «ولی» سیلی زد. بعد متوجه شدم که منظورش از ولی، پدر و مادرم بودن.
یکی از شیطنتهای ما در کودکی این بود که سر کلاس درس، دانههای ماش رو از طریق لوله خودکار به بچههای دیگه پرتاب میکردیم. یادمه یکبار من میخواستم این کار رو بکنم که به سمت معلم پرتاب شد، بعد معلم همون لحظه منو از کلاس اخراج کرد و گفت برو با اولیا بیا، من هم رفتم برادر کوچکتر که اسمش «ولی» بود رو به مدرسه آوردم. معلم گفت: این کیه؟! گفتم: «خودتون گفتید ولی تون رو بیار»، بعد معلم که کلی عصبانی شده بود، دستش رو بالا برد که به من سیلی بزنه، منم جای خالی دادم و به صورت برادرم «ولی» سیلی زد. بعد متوجه شدم که منظورش از ولی، پدر و مادرم بودن.
از چه زمانی متوجه علاقهتان به اجرا شدید؟
من از کودکی در فعالیتهای هنری مدرسه شرکت میکردم. فعالیتم رو با بازیگری در «ساعت خوش» ساخته «مهران مدیری» آغاز کردم و بعد وارد حیطه اجرا و گزارشگری شدم. در حال حاضر در برنامههایی مثل «آقای دلواپس»، «تکیه عاشقی» و... هم بازیگری میکنم نه گزارشگری، چون گزارشگرها معمولاً کمتر در تصویر حضور دارند اما من در لحظه لحظه برنامههایم حضور دارم و بازیگری میکنم.
در کارهای منزل به همسرتون کمک میکنید؟!
بله خیلی زیاد، من استاد ظرف شستن هستم. علاوه بر این آشپزی، خیاطی و... را هم به خوبی انجام میدهم.
چند فرزند دارید؟
یک دختر به نام هدیه که مهندس است و ازدواج کرده و یک پسر به نام حامد که در عرصه اجرا فعالیت میکند.
چه سبک موسیقی را گوش میکنید؟
موسیقیهای آرامشبخش را خیلی دوست دارم.
اهل فوتبال هستید؟
خانواده
ما به خاطر برادرم اصغر که فوتبالیست تیم استقلال بود، به شدت طرفدار
استقلال هستند. من دوستان پرسپولیسی بسیاری دارم و برایشان احترام خاصی
قائلم اما بیشتر طرفدار تیم ملی هستم.
خاطرهای از برنامه «آقای دلواپس» دارید؟
خاطرات
زیادی دارم. برای مثال خیلیها مرا با نام «آقای دلواپس» میشناسند و صدا
میکنند. در حالی که فامیلی من «حاجیلو»ست. یکی از خاطرات شیرینی که از این
برنامه دارم، این بود که روزی ما به دیدار مقام معظم رهبری رفتیم، ایشان
به خوبی مرا میشناختند و فرمودند: «حاجیلو معضلات جامعه را با زبان طنز در
برنامهها بیان میکند».
در حال حاضر دلواپس چه چیزی هستید؟
دلواپس
بحران کمبود آب و بیآبی هستم. این موضوع یکی از معضلات جامعه است که باید
خیلی حواسمان به آن باشد و در مصرف آب صرفهجویی کنیم.
از اینکه در برخی برنامههای طنز با شخصیت آقای دلواپس شوخی کردند، ناراحت نشدید؟
نه به هیچ وجه، چون من هم با استفاده از بیان طنز بسیاری از معضلات جامعه را در برنامه مطرح میکنم.
از اینکه مردم شاد باشند و لبخند بزنند، لذت میبرم. جوانان امروز نصیحت و موعظه را دوست ندارند و میتوان با طنز بسیاری از موارد را به آنها منتقل کرد.
در چه زمینههای دیگر هنری فعالیت میکنید؟
من
به همراه یک گروه که متشکل از خوانندههاست، در خارج از کشور برنامه اجرا
میکنم. یک برنامه وجود دارد که در آن افراد خاطرات طنز خود را برای دیگران
بیان میکنند.
کلام پایانی شما؟
همدیگه رو دوست داشته باشیم و به میهن عزیزمان «ایران» عشق بورزیم.