"توماس اردبرینک" خبرنگار نیویورک‌تایمز داستان عاشق شدنش در تهران و ازدواجش را با "نیوشا توکلیان" می‌گوید: "همه‌اش در یک بیابان در وسط ایران شروع شد. من یک ژورنالیست جوان بودم و عاشق نیوشا شدم، یک عکاس ایرانی، و تصمیم گرفتم به تهران نقل مکان کنم.

گروه جنگ نرم مشرق- تصویر ارائه شده از هر کشور در رسانه های خارجی تاثیر زیادی بر دیپلماسی عمومی کشور یاد شده دارد و برای جمهوری اسلامی ایران که با پدیده ایران هراسی در رسانه های خارجی مواجه است رصد این تصویر ترسیم شده، اهمیتی دو چندان دارد.

پایگاه خبری - تحلیلی مشرق با توجه به اهمیت این موضوع به بررسی این نوع گزارشها می پردازد تا علاوه بر آگاهی مخاطبان از چهره ترسیم شده از ایران، دست اندرکاران دیپلماسی عمومی کشور را از این اقدامات آگاه کند. در این گزارش به بررسی مجموعه گزارشهای تصویری خبرنگار مقیم نیویرک تایمز در ایران می پردازیم که با فیلمبرداری گزارشهای خود تلاش کرده تاثیر گزارشهای خود را بیشتر کند.

"توماس اردبرینک" خبرنگار نیویورک‌تایمز در تهران اخیراً طی یک سری گزارش به نام "مرد ما در تهران" به انتقاد از برخی جنبه‌های جامعه ایران پرداخته است. در یکی از قسمت‌های این برنامه اردبرینک داستان عاشق شدنش در تهران و ازدواجش را با "نیوشا توکلیان" می‌گوید: "همه‌اش در یک بیابان در وسط ایران شروع شد. من یک ژورنالیست جوان بودم و آمده بودم درباره یک قیام دانشجویی بنویسم. عاشق نیوشا شدم، یک عکاس ایرانی، و تصمیم گرفتم به تهران نقل مکان کنم. وقتی این‌جا آمدم شرایط خیلی تغییر کرد و به نظرم نیوشا نماد این تغییر بود."

گزارش نیویورک تایمز
همه چیز از یک بیابان در دل ایران شروع شد

وی که سعی دارد به مخاطب القا کند صرفاً برداشت شخصی و بی‌طرفانه خودش را به عنوان کسی که در ایران زندگی کرده است، بیان می‌کند، درباره سال‌‌های بعدی زندگی‌اش می‌گوید: "این‌جا کشور مرموز و منزوی‌ای است که در جوانی به آن آمدم و 12 سال است درباره آن خبرنگاری می‌کنم. در ابتدا برای چند روزنامه و کانال تلویزیونی هلندی و اکنون چند سال است برای نیویورک‌تایمز... 4 سال طول کشید تا مجوز ساخت این سری برنامه را بگیریم. بالأخره اجازه گرفته‌ایم تا در خیابان‌ها فیلمبرداری کنیم. البته برخی مقامات بودند که حرف ما را باور نمی‌کردند و می‌گفتند اجازه نداریم فیلم بگیریم، اما معمولاً بعد از چند دقیقه انتظار، قدری بحث و چندین تماس تلفنی، با هم دوستان صمیمی می‌شدیم و اجازه ادامه کار پیدا می‌کردیم."

این‌گونه اختلاط انتقاد با بیان جنبه‌های مثبت از موضوع گزارش که ویژگی بارز رسانه‌های مغرض مانند بی‌بی‌سی و نیویورک‌تایمز است، در ادامه گزارش نیز حفظ می‌شود. اردبرینک ادامه می‌دهد: "با این وجود، کار کردن به عنوان یک خبرنگار غربی در این کشور هنوز هم پیچیده است و گاهی به شکل ناخوشایندی این مسئله به شما یادآوری می‌شود. مثلاً آن روز ماه ژوئیه که "جیسون رضائیان" دوست و همکار من از واشنگتن‌پست دستگیر شد. هیچ‌کس نمی‌داند چرا او را بازداشت کرده‌اند. کار کردن این‌جا مانند بندبازی است. با این حال، یک خبرنگار، بسیار بیش‌تر از آن‌چه انتظارش را دارید می‌تواند این‌جا آزادی داشته باشد. به عنوان مثال، من و همکارم هیچ مشکلی برای حضور در نماز جمعه نداشتیم. اگر می‌خواهید بدانید در ذهن رهبران دینی این کشور چه می‌گذرد، باید این‌جا بیایید و به دقت گوش بدهید."

قسمت اول از سری "مرد ما در تهران" - دانلود

سپس بخشی از صحبت‌های امام جمعه تهران پخش می‌شود: "تا زمانی که وضع کنونی یعنی دشمنی آمریکا و اظهارات خصمانه دولت [این کشور] و کنگره آمریکا درباره ایران ادامه دارد، تعامل با آن‌ها هیچ وجهی ندارد." اردبرینک توضیح می‌دهد: "در همین حال، رئیس‌جمهور ایران با مذاکرات موافق است و معتقد است که این مذاکرات تحریم‌ها علیه ایران را پایان می‌دهد. خبرنگاری در این‌جا یعنی پوشش همه ابعاد قضیه. مثلاً این‌که نتیجه تحریم‌ها را ببینیم. کارت‌های بانکی ما را در دستگاه‌های خودپرداز این‌جا قبول نمی‌کنند، چون بانک‌های ما اجازه ندارند با بانک‌های ایرانی معامله کنند. من مجبورم پول با خودم از خارج از ایران بیاورم و این‌جا به پول ایران تبدیلش کنم."

خبرنگار نیویورک‌تایمز با استفاده از عباراتی مانند "پوشش همه ابعاد قضیه" سعی دارد نشان دهد که تمام تلاش خود را برای حفظ بی‌طرفی می‌کند. مهم‌تر از همه این‌که مخاطب باید درک کند نتیجه این گزارش بی‌طرفانه، افشای اختلاف‌نظر میان "رهبران دینی" ایران و "رئیس‌جمهور" یا به عبارت دیگر، دولت این کشور است.

گزارش نیویورک تایمز
اردبرینک و همکارش آزادانه در مراسم نماز جمعه حضور پیدا می‌کنند

فرستاده نیویورک‌تایمز ادامه می‌دهد: "از طرف دیگر، مغازه‌دار محله به من می‌گوید که تعداد اجناس خارجی‌اش از همیشه بیش‌تر است: "تحریمی وجود ندارد. مرزها بسته نیست اصلاً. همه چیز دارد می‌آید. چه قاچاق چه معمولی. هیچ مشکلی نداریم. در ایران هیچ چیزی آن‌چه به نظر می‌رسد، نیست. به همین خاطر خبرنگاری در این‌جا همیشه آسان نیست. البته دلتان به حال من نسوزد. من بودن در میان ایرانی‌ها را دوست دارم. هرچند وقت یک بار، از مردی که یک پرنده کوچک دارد، کارتی می‌خرم که آینده‌ام را پیش‌بینی می‌کند و پاسخ همه سؤالات من را دارد، حتی سؤالات سیاسی‌ام را."

بار دیگر، به نظر می‌رسد که اردبرینک دارد فال گرفتن را به عنوان بخشی از فرهنگ ایرانی به مخاطبین خود معرفی می‌کند که خالی از هر نوع قضاوت است، اما هدف از معرفی این روش پیش‌گویی که مردم بسیاری از فرهنگ‌های دیگر نیز با آن آشنا هستند، بلافاصله مشخص می‌شود.

اردبرینک در کنار همین مرد می‌ایستد و از دو دختر جوان می‌پرسد: "مهم‌ترین سؤال زندگی‌تان درباره آینده چیست؟" یکی از آن‌ها با خنده می‌گوید: "نتیجه مذاکرات هسته‌ای چه می‌شود؟" سپس فالی می‌گیرد که مسلماً "فال" نیست، بلکه به دقت انتخاب شده است: "یاری اندر کس نمی بینم؛ یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد؛ دوست‌داران را چه شد." یکی از دخترها می‌گوید: "معنایش این است که چرا میان ما که دوست بودیم، اختلاف افتاده و چرا با هم دشمنیم."

خبرنگار نیویورک‌تایمز در انتهای این قسمت از برنامه می‌گوید: "بعد از 12 سال خبرنگاری در ایران، کم‌کم دارم این‌جا را درک می‌کنم. هفته‌های آینده با من همراه باشید تا گزارش‌هایی تصادفی از کشوری به شما بدهم که هم گیج‌کننده است و هم غافلگیرکننده."

در ابتدای قسمتی از این سری به نام "زندگی در شهر بزرگ" اردبرینک جمله‌ای کنجکاوکننده می‌گوید: "گاهی، انسان باید غفلت‌های گذشته خود را جبران کند." سپس توضیح می‌دهد که "سمیه" دستیار او تازگی‌ها به ساختمانی جدید نقل مکان کرده است و او باید خیلی وقت پیش برای تبریک به دستیارش به خانه سمیه می‌رفته است. وقتی به خانه سمیه می‌رسد و زنگ در را می‌زند، صاحب‌خانه که آستین‌هایش را تا آرنج بالا زده، اما شال بر سر دارد، به اردبرینک می‌گوید: "سه سال طول کشید تا به خانه جدید من بیایی."

یک دید و بازدید معمولی، بلافاصله رنگ و بوی سیاسی و انتقادی به خود می‌گیرد. خبرنگار نیویورک‌تایمز در ادامه می‌گوید کیکی برای سمیه آورده است تا ناراحتی او را کم کند. البته این ناراحتی به خاطر دیر سر زدن اردبرینک به سمیه نیست. اردبرینک توضیح می‌دهد: "سمیه اخیراً توسط پلیس اخلاقی دستگیر شد." سپس سمیه می‌گوید: "دفتر مخابرات دقیقاً مقابل ایستگاه مترو است و گشت ارشاد مقابل درهای مترو می‌ایستد."

سپس درباره گشت ارشاد بیش‌تر برای اردبرینک حرف می‌زند: "گشت ارشاد پلیسی است که به زن‌ها نگاه می‌کند تا ببیند کدام، لباسشان مناسب نیست. این‌که کدام لباس مناسب نیست هم کاملاً نسبی است. یکی از آن‌ها مثلاً می‌گوید چرا شلوارت تنگ است، یا ساپورت پوشیده‌ای. به یکی می‌گویند آستینت خیلی کوتاه است. به آن یکی می‌گویند شالت خیلی عقب است."

سمیه سپس ماجرای خودش را تعریف می‌کند: "من داشتم از ایستگاه مترو می‌آمدم بیرون، معمولاً آن‌جا باد می‌آید، مانتوی من بالا رفت." در این‌جا سمیه رو به روی اردبرینک می‌ایستد. خبرنگار نیویورک‌تایمز مانتوی او را می‌گیرد و تکان می‌دهد: "باد، این‌جوری می‌آمد؟" سمیه ادامه می‌دهد: "بله. جلوی ایستگاه یک خانمی ایستاده بود. من دیگر نفهمیدم چه شد. توی ون، آن خانم به من گفت: "دخترم، تو خیلی خوب هستی، آرایش نداری..." می‌دانستم که اعتراض کنم، فایده‌ای ندارد. آدم دو، سه بار اعتراض می‌کند، بعد می‌گوید خب اعتراض کنم که چه بشود؟"

"زندگی در شهر بزرگ" قسمت دوم از سری "مرد ما در تهران" - دانلود

مسئله از این هم عمیق‌تر پیش می‌رود. اردبرینک می‌خواهد نشان دهد که سمیه در واقع به همین قشر مذهبی در ایران تعلق دارد، اما آن‌ها هستند که سمیه را از خود طرد کرده‌اند. وی درباره سمیه می‌گوید: "او اهل یک خانواده بسیار مذهبی در منطقه‌ای نزدیک اصفهان است. وی با یکی از پسرهای خانواده‌اش که 12 سال از او بزرگ‌تر بود، عروسی کرد، اما این عروسی سرانجام خوشی نداشت."

سمیه درباره "حسن" همسر سابقش می‌گوید: "او فکر می‌کرد یک زن مدرن و آپ‌تودیت می‌خواهد، اما او هم مثل خیلی از مردهای دیگر میان سنت و مدرنیته گیر کرده بود. نمی‌دانست می‌خواهد زنش بیرون برود و کار کند و با چندین و چند نفر حرف بزند، یا این‌که فقط به مدرسه برود و درس بدهد و بعد بیاید خانه و "غذا بپزد." حسن استثنا نبود. من خیلی از دوستانم را می‌شناسم که همسرانشان روشنفکر هستند، اما به محض این‌که می‌بینند زنشان در یک جلسه‌ای با چند نفر غریبه حرف می‌زند، زود می‌گویند که بس است."

یک طرفه پیش قاضی رفتن سمیه، تأکید تمسخرآمیز او روی "غذا بپزد" و همین‌طور توصیفات او درباره افرادی که فکر می‌کنند "روشنفکر" هستند اما به زنانشان اجازه اختلاط با غریبه‌ها را نمی‌دهند، همه باعث می‌شود مخاطب حق را به سمیه بدهد. نهایتاً این‌گونه به نظر می‌رسد که سمیه قهرمانی است که از ریشه‌های "سیاه" خود، از خانواده‌ای که حجاب در آن ارزش داشته است و از زندگی‌ای که در آن زن باید غذا بپزد، جدا شده و اکنون به دنیای روشنفکری حقیقی پا نهاده است.

گزارش نیویورک تایمز
خبرنگار نیویورک‌تایمز سعی می‌کند بفهمد جلوی مترو چه اتفاقی برای سمیه افتاده است

اردبرینک می‌گوید: "زنان مطلقه در ایران زندگی سختی دارند. با آن‌که تعداد آن‌ها به خصوص در شهرها در حال افزایش است، اما خانواده سمیه وقتی فهمیدند می‌خواهد طلاق بگیرد، شوکه شدند." سمیه ادامه می‌دهد: "پدر و مادر من همین الآن هم برایشان سخت است." خبرنگار نیویورک‌تایمز سپس می‌گوید: "برای بیش‌تر آشنا شدن با شهر کوچکی که سمیه در آن بزرگ شده بود، راهی آن‌جا شدم. وقتی از پدر او درباره طلاق دخترش پرسیدم، بسیار محتاطانه جواب داد."

پدر سمیه می‌گوید: "همه وظیفه دارند از دندان‌هایشان محافظت کنند. اما وقتی یک دندانی آن‌قدر پوسیده و خراب شد که دیگر روکش و تعمیر هم برایش کافی نبود، باید آن را کشید." مادر سمیه هم با اشک می‌گوید: "برای من خیلی سخت بود که بروم و اسباب خانه دخترم را بیاورم، اما وقتی خودش می‌گفت راحت شده است، من هم خوشحال شدم. اما خب باز هم می‌گویم..."

این‌که خانواده‌ای نتوانند با طلاق گرفتن دخترشان به راحتی کنار بیایند، نشانه‌ای از قدرت تعلق خاطری است که زن و شوهر در شرایط عادی در یک جامعه به هم دارند. این که طلاق یک امر غیرعادی در جامعه‌ای باشد، نشان می‌دهد بنیان خانواده در آن جامعه همچنان به قوت خود باقی است. با همه این‌ها، توصیفاتی که اردبرینک و سمیه در این خصوص می‌کنند، به مخاطب القا می‌کند که خانواده‌ها در ایران، فرزندان خود را درک نمی‌کنند و یا به اندازه کافی پیشرفته نیستند. مخاطبین اصلی این برنامه، مردم جوامع غربی هستند که نه تنها طلاق برایشان امری روزمره و پذیرفته‌شده است، بلکه ازدواج نکردن برایشان یک آرزوست. ممکن است به نظر مخاطب ایرانی برسد که آن‌چه اردبرینک دارد گزارش می‌کند، ارزش‌های جامعه ایران را نشان می‌دهد، اما باید در نظر داشت که غربی‌ها مسلماً عجیب بودن طلاق در جامعه‌ای را نشانه ضعف و عقب‌ماندگی آن جامعه خواهند دانست.

سمیه که در شهر خودش، چادر به سر زده است، هنگام قدم زدن با اردبرینک لب به شکایت می‌گشاید: "این‌جا هیچ چیز تغییر نمی‌کند. همه چیز منجمد است. می‌بینید که ساختمان‌ها را می‌خواهند تعمیر و بازسازی کنند، اما سرعتش بسیار کم است. مردم پول ندارند که هرچند وقت یک بار، داشته‌های خود را تازه کنند. به نظرم آن‌چه در ذهنشان می‌گذرد هم همین‌گونه است. سرعت زندگی این‌جا بیش از حد کم است." و به این ترتیب، جامعه سنتی و مذهبی ایران در گزارش نیویورک‌تایمز خالی از ویژگی‌های مدرنیته، که مهم‌ترین آن‌ها "سرعت" است، توصیف می‌شود.

سمیه در پاسخ به این سؤال خبرنگار نیویورک‌تایمز که خودت فکر می‌کنی زندگی‌ات چگونه می‌شود، می‌گوید: "من از کسانی بودم که دوست داشتم بمانم و پیشرفت کنم، اما با آن‌که فکر می‌کنم دارم پیشرفت می‌کنم و زندگی‌ام بهتر می‌شود، حس می‌کنم حتی دارم افسرده می‌شوم. تا کی می‌توانم داخل خودم فرو بروم. با این حال، هنوز دارم ته‌مانده‌های امیدم را استفاده می‌کنم." وی در پاسخ به این‌که کجا ممکن است بخواهد برود، می‌گوید: "نمی‌دانم. شاید برای تحصیل بروم." اردبرینگ شاید به شوخی می‌گوید: "من چه کار کنم، وقتی تو نیستی؟" سمیه می‌خندد و می‌گوید: "نه. الآن بهش فکر نکن. تا من بخواهم بروم، کلی طول می‌کشد." در انتهای این قسمت از گزارش اردبرینک، مخاطب می‌فهمد که هر کشوری برای زندگی بهتر از ایرانی است که آدم در آن "افسرده" و "ناامید" می‌شود.

گزارش نیویورک تایمز
سمیه در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد و بزرگ شد

قسمت دیگری از سری "مرد ما در تهران"، "دختر شهید" نام دارد. اردبرینک در ابتدای این قسمت می‌گوید: "طی 12 سال اقامت در ایران، یک درس مهم یاد گرفته‌ام: برای غافلگیر شدن، آماده باش، چون این‌جا، هیچ چیزی آن‌چه به نظر می‌رسد، نیست." سپس توضیح می‌دهد: "اکرم خدابنده، در مسابقات آسیایی تکواندو در سئول، چیزی نمانده بود مدال طلا بگیرد. این در حالی است که ما غربی‌ها به ندرت چنین تصویری از زنان ایرانی داریم. غافلگیری‌های بیش‌تر هم در این‌جا وجود دارد."

این جمله کلیدی که "در ایران هیچ چیزی آن‌چه به نظر می‌رسد، نیست" مبنای گزارشی است که اردبرینک از ایران ارائه می‌دهد. این جمله باعث می‌شود مخاطب هرآن‌چه را از ایران می‌داند، یک‌باره فراموش کند و چیزی را بپذیرد که اردبرینک قرار است به او بگوید. بنابراین اگر تصویری از یک دختر شهید در گزارش نیویورک‌تایمز ارائه می‌شود، این دختر شهید، نماینده همه دختران شهدا دیگر در ایران است، حتی اگر بقیه دختران شهدا به گونه‌ای دیگر به نظر برسند، چون در ایران هیچ چیزی آن‌چه به نظر می‌رسد، نیست!

اردبرینک زنی به ظاهر کاملاً محجبه به نام "ناهجه" را معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد که وی مانند بسیاری از زنان دیگر، "یک‌شبه" از دیدن ورزش موردعلاقه‌اش یعنی والیبال بازماند. ناهجه در این خصوص می‌گوید: "والیبال نمی‌دانم چرا یک‌دفعه این‌طور شد. فکر می‌کنم یک سری بحث‌های سیاسی قاطی این مسئله شده است، والا فرق آن با ورزشی مانند تکواندو چیست؟ هیجانش چیست؟" در همان ابتدای گزارش، نشان داده می‌شود که این دختر شهید از دولت و نظام ایران شکایت دارد.

"دختر شهید" قسمت سوم از سری "مرد ما در تهران" - دانلود

خبرنگار نیویورک‌تایمز ادامه می‌دهد: "ناهجه تنها زنی نیست که به این قانون جدید اعتراض می‌کند. زنی به نام "غنچه قوامی" هم به خاطر اعتراض در یک بازی والیبال، به یک سال زندان محکوم شد. مسلماً این قانون جدید میان زنان، مسئله‌ای شده است. حتی ناهجه که من می‌دانم از حامیان انقلاب اسلامی است، از این قانون جدید عصبانی است.

ناهجه بیش‌تر توضیح می‌دهد: "من معتقدم ایران قوانینش محدودکننده زنان نیست. مانند عربستان سعودی نیست که مثلاً زنان اجازه رانندگی ندارند، حق رأی ندارند. ایران اجازه رانندگی، حق رأی و تا بالاتر از این‌ها را به زنان می‌دهد. یک زن حتی می‌تواند رئیس‌جمهور هم بشود. اما فکر می‌کنم دست‌های برخی مردان در کار است که می‌خواهند زنان را محدود کنند."

این هم صرفاً موردی دیگر از دفاع از کسی با هدف ضربه زدن شدیدتر به آن است. مقایسه وضعیت زنان در ایران با عربستان سعودی، اگرچه مقایسه‌ای ماهیتاً ضربه‌زننده است، اما به نظر می‌رسد برای دفاع از ایران صورت گرفته است. این در حالی است که به سرعت، این دفاع تبدیل به حمله‌ای می‌شود که بدون دفاع قبلی، نمی‌توانست این‌قدر تأثیرگذار باشد.

گزارش نیویورک تایمز
اکرم خدابنده چیزی نمانده بود در مسابقات تکواندو، طلای آسیا را بگیرد

اردبرینک سرنوشت ناهجه را این‌گونه بازگو می‌کند: "ناهجه و خانواده‌اش قبلاً در آمریکا زندگی می‌کردند، اما به محض آن‌که آیت‌الله خمینی در ایران به قدرت رسید، با ایده‌آل‌های بی‌شمار به ایران برگشتند. پدرش می‌خواست به پیروزی انقلاب اسلامی کمک کند. با این حال، بعد از آن‌که به ایران برگشت، در جنگ علیه عراق کشته شد."

ناهجه درباره اعتقادش به این‌که پدرش در راه حق کشته شده می‌گوید: "من معتقدم هیچ مرگی برای پدرم خوب نبود، مگر شهادت. من هم از خدا می‌خواهم برایم همین نوع مرگ اتفاق بیفتد." اردبرینک توضیح می‌دهد: "خانواده‌های شهدا در ایران جایگاه ویژه‌ای دارند و اساس انقلاب اسلامی تلقی می‌شوند. معمولاً از این خانواده‌ها انتظار نمی‌رود که از دولت انتقاد کنند، بنابراین من بسیار تعجب می‌کنم که می‌بینم ناهجه در مقابل دوربین هیچ ابایی از انتقاد کردن از دولت درباره قانون جدید والیبال ندارد." وی سپس از ناهجه می‌پرسد که مسئولین، چه چیزی را درباره حضور زنان آن هم با چادر به عنوان تماشاگر در بازی‌های والیبال خطرناک می‌بینند.

این سؤال برای آن پرسیده می‌شود که انتقاد از دولت ایران مستقیماً توسط یک دختر شهید مطرح شود تا تأثیر بیش‌تری داشته باشد. هرچه باشد، از یک دختر شهید که پدرش جان خود را فدای این کشور کرده است، "انتظار نمی‌رود از دولت انتقاد کند." ناهجه پاسخ می‌دهد: "من فکر می‌کنم خطری وجود ندارد. در این‌جا هر کسی که سر کار می‌آید، می‌خواهد بگوید که من هستم و می‌توانم کاری که می‌خواهم انجام بدهم. بنابراین یک اتفاقی که تا قبل از آن نیست، یک‌باره تبدیل می‌شود به چیزی که باید باشد."

خبرنگار نیویورک‌تایمز سؤال معناداری درباره انتقادهای ناهجه در مقابل دوربین می‌کند: "نمی‌ترسی؟" و ناهجه جواب می‌دهد: "نه. ایران به‌رغم این که ظاهر خشنی دارد، از نظر بعضی‌ها در آمریکا و اروپا، به این ترسناکی نیست. قسمتی از این نترسی را شاید از پدرم به ارث برده باشم. برای آزادی و هدفی که می‌خواهم به آن برسم، حاضر هستم یک سری چیزها را از دست بدهم."

گزارش نیویورک تایمز
ناهجه به اردبرینک توضیح می‌دهد که حاضر است برای آزادی، برخی چیزها را از دست بدهد

وی ادامه می‌دهد: "در این انقلابی که پدرم خونش را برای آن داده است، قرار است اتفاق‌های خیلی خوب بیفتد. قرار است فرزندان من آینده روشنی را داشته باشند. من هم وظیفه دارم به اندازه پدرم برای این انقلاب کار کنم. نمی‌توانم در خانه بنشینم و بگویم: ای بابا، دیگر حتی نمی‌گذارند برویم والیبال و تشویق کنیم. نخیر چنین اتفاقی قرار نیست بیفتد." در گزارش اردبرینک، نه تنها معنای "آزادی" به "حضور زنان در ورزشگاه‌ها برای دیدن بازی والیبال" محدود می‌شود، بلکه کسی که به دنبال رسیدن به این نوع آزادی است، دنباله‌روی شهدایی معرفی می‌گردد که کشور را از تجاوزگری صدام آزاد کردند.

اردبرینک نهایتاً توضیح می‌دهد: "واقعیت همین است. در ایران، هیچ چیزی آن‌چه به نظر می‌رسد، نیست. من نمی‌دانم اگر پدر ناهجه صحبت‌های او را می‌شنید، چه فکری می‌کرد."


گزارش خبرنگار نیویورک تایمز که همراه با فیلم‌برداری صورت گرفته آزادانه به انتقاد از گشت ارشاد و بازداشت خبرنگار واشنگتن‌پست در تهران که متهم به جاسوسی است پرداخته و همین مسائل گویای آزادی عمل او در تهران است. این در حالی است که هیچ خبرنگاری از روزنامه های ایران در آمریکا حضور ندارد و خبرنگار صدا و سیما در آمریکا نیز تا شعاع محدودی می تواند از مقر سازمان ملل دور شود و محدودیت های بسیاری برای تهیه گزارش دارد.قطعا حضور خبرنگاران روزنامه های ایران به صورت آزادانه در آمریکا، جامعه ایران را با زوایای دیگری از جامعه آمریکا آشنا خواهد کرد که در رسانه‌های جریان اصلی این کشور سانسور می‌شوند. امیدواریم دولت راهکاری برای حضور خبرنگاران ایرانی در آمریکا بیندیشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 86
  • در انتظار بررسی: 6
  • غیر قابل انتشار: 20
  • اهوازی ۰۱:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    4 1
    اینها برای اینکه کارشان را انجام بدهند همه کار میکنند.حتی ازدواج مصلحتی و زندگی با یک زن ایرانی و بعد که ماموریت انجام شد از ایران میروند.لایارد انگلیسی در ایران و در میان بختیاری ها زندگی کرد و از آنان زن گرفت وقتی ماموریت لایارد تمام شد زن ایرانیش را با یک خر عوض کرد و رفت.بهتر است که فرزندانمان و جوانان چه پسر و چه دختر ایرانی بیاموزیم که از تاریخ عبرت بگیرند.
  • پوریا یک اصولگرا ۰۱:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    والله اگه جملات این آقا گزارشگر رو سیاه نمایی اوضاع در ایران بنامید، صحبت های صدا و سیمای ما درباره ی آمریکا رو باید نجاست نمایی آمریکا دانست. من نمی گم اونا سیاه نمایی نمی کنند ولی در این گزارشی که شما دادید با توضیحاتی که روی گزارش گذاشتید اصلا آدم احساس نمی کنه سیاه نمایی شده باید جنبه های سیاه نمایی اش رو بیشتر بررسی می کردید
  • ۰۱:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 2
    سمیه با یکی از پسرهای خانواده‌اش که 12 سال از او بزرگ‌تر بود، عروسی کرد، اما این عروسی سرانجام خوشی نداشت!!!!!! خب این ادم معلومه مشکل روحی وروانی داره که نتونسته زندگیشو ادامه بده پس انتظار بیشتراز این نمیره که با یه اجنبی توخونش تنها باشه وحرف های چندش اوری دررابطه با ایران عزیز به زبون بیاره
  • تازه مسلمان نروژی مقیم ایران ۰۱:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    شبکه اختاپوسی صهیونیسم سناریو مینویسد و جریان نفاق داخلی و به دیگر سخن اسب تروای غرب بستر و زمینه اجرای این سناریو را فراهم میکنند یاد آن سخن امام خامنه ای افتادم که جایی خطاب به نسل جوان فرمودند جوانان ایران مواظب باشید یک جمهوری اسلامی باسمه ای نسازند و به شما حقنه کنند/نقل به مضمون/
  • مهدی ۰۱:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    2 0
    کارش توایران تموم شد زنشو ول میکنه ومیره !!!!!!خخخخخخ
  • ۰۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    تحلیل خوبی بود مطمئنا جراتشو نداره از انسان های متدین و با غیرت گزارش تهیه کنه چون اونوقت از هدفی که داره دور میشه.برای همین بسنده کرده به چهار نفر که به مقصودش نزدیکن و مسلما نماینده مردم ایران نیستن در مورد فرزند شهید هم با وجود احترامی که برای شهدا قاذلم باید بگم دلیلی نداره تفکرات تمام فرزندان شهید با خود شهیدان یکی باشه پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.
  • مهدی از قم ۰۳:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    خیلی دوست دارم افرادی که از ازادی بیان در امریکا و فرانسه و... دم میزنند جواب بدهند که ایا این کشورهای غربی اجازه میدهند یک همچین گزارشی در کشورشان تهیه شود؟؟؟؟؟
  • ناشناسX ۰۴:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    این دقیقا کند ذهنی برخی مسولان رو ثابت میکنه.
  • ۰۴:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    چیزی از جنس تی.ئی.لارنس (لورنس عربستان).
  • ۰۴:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    چقدر شما خام هستید که این حرفا را باور می کنید
  • ۰۶:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    masalan ke chi
  • علیرضا اهواز ۰۶:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    ما هنوز بعد از 36 که از انقلاب اسلامی میگذره چهارتا پولدار پیدا نکردیم که بخشی از سرمایه خودشونو صرف راه اندازی شبکه خصوصی ماهواره ای برای کمک به افکار و اهداف جمهوری اسلامی بکنن . اینقدر توی این 36 سال آدم پیدا شده که از صدقه سری جمهوری اسلامی باد کرده در حد ترکیدن ! ولی همه نمک نشناس و بی چشم و رو بودن . ببینید صهیونیسم و غرب چندتا رابرت مرداک و امثال اونو داره که همه زندگیشون وقف اشاعه افکار باطل صهیونیسم شده ...
  • حقگو ۰۷:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    سوالات زیادی از این اقا داریم چرا به نظرات مردم نسبت به حمایت های امریکا از شاهی که جز خدمت به غرب و تاراج مردم برای خاندان سلطنتی با قیمت شکنجه و کشتار منتقدین و مخالفان خود توجهی ندارد؟ چرا به حمایت های امریکا از صدام ، داعش ، طالبان ، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر سیاستمداران خائن به ملت خود نمی پردازد؟ آیا آمریکایی ها به اخبار عربستان هم اینقدر علاقمندند ؟ شناسنامه نداشتن زنان ، رانندگی و دهها و شاید صدها اتفاق در عربستان می افتد ولی دستگاه بزرگنمایی رسانه های غربی چشمی برای دیدن ندارند؟ آیا می داند او ابزار دست صهیونیست ها است ؟ البته اگر خودش یک صهیونیست نباشد
  • ۰۷:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    یاد خاطرات مستر همفر افتادم .
  • ۰۸:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    نمونه ی تحمل آزادی بیانشون رو در اخراج نجف زاده از فرانسه به خاطر گزارش های روشن گرانه ش شاهد بودیم اینکه مهد آزادیشون بود اینطور برخورد کرد وای به حال کشورهای دیگه شون
  • قاسم ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    من نمیدونم دولت تدبیر و امید کی میخواد بفهمه که به غربی جماعت هیچ اطمینانی نیست.
  • باران ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    لایک
  • ۰۹:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 0
    واقعا باید زندگی جالبی (از نوع بد) داشته باشی که اینطور به مسائل نگاه میکنی و انقدر راحت به خودت اجازه میدی که راجع به دیگران اظهار نظر کنی.
  • kambiz ۰۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 2
    انگلیسیها پست و رذل و نژاد پرستند امریکاییها هم بی قید و بند و فاسد .. اینکه مردم کشورمون به اینا اعتمادمیکنند مایه تاسفه
  • اهوازی ۰۹:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    این آقا باید میرفت و درباره هوسبازی های بیل کلینتون و سارکوزی و اولاند و دربار انگلیس و.... گزارش طلاق تهیه میکرد.باید میرفت از مشکلات زندگی و ازدواج ها و روابط نامشروع و خانواده های از هم گسیخته طبقات نخبه و سیاستمداران اروپایی و آمریکایی گزارش تهیه میکرد.
  • جواد ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    بابا این همون یارو عوضی اس که رفته تو نماز جمعه یکی رو گیر اورده که یکم شیرین می زد !!!!!!!!!
  • ۱۰:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    جرات داره شرط ازدواج با یه زن ایرانی رو هم واسه صاحب کاراش بگه؟ بگه اسما مسلمون شده؟ وسط تهران و معلق بازی ؟ چرا این یارو رو اخراج نمی کنند ؟
  • hhhh ۱۰:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    2 1
    خاک تو سر مسولی که اجازه تهیه گزارش میده برای این شخص اگه یه خبرنگار از ایران بخواد بره امریکا نمیزارن از یه خیابون دیگه گزارش تهیه کنه ولی اینجا به راحتی جاسوس های غربی جولان میدن
  • محمد ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    این شخص یه جاسوس هستش
  • ۱۰:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    بی ناموسا چطور ناموس ایرانی رو در راستای اهداف کثیفشون به بازی گرفتن تا کی باید در مقابل جنگ نرم این پست فطرتان منفعل عمل کنیم کی باید اسلام راستین را در کشور اجرا کنیم تا اسلامی که عدالت خواه است و مجرم اقتصادی و اجتماعی را به یک منظر می نگرد اجرا کنیم!!؟؟؟ ما برای اسلام مستضعفان انقلاب کردیم نه اسلام طرفدار مفسدان!!!!!!
  • ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 2
    شما مگر مثل غربی ها نیت سنج دارید که نیات مردم را تشخیص می دهی؟
  • ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    خوشحالم از این که با یک روانپزشک اشنا شدم
  • ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    باز هم توهم توطئه
  • ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    عجب!!! خوشحالم از این که شما نیات مردم را خوب تشخیص می دهی
  • ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    این گزارش ها چیزی نیست شدیدتر از آن را تهیه می کنند.
  • ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 0
    هههههههه تو گزارش اولی اونجایی که تو نماز جمعه تکبیر گفتن خیلی خنده دار بود
  • ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    صدها بلکه هزاران نفر از کشورهای غربی وارد کشورهای اسلامی شدند و ماندند و جذب فرهنگی اسلامی شدند. توی این ها دو سه نفر مثل هامفر و لارنس پیدا شدند. دلیل نمی شود که همه را به چوب این دو سه نفر برانیم
  • دانشجوی تاریخ ۱۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    دوستانی که توهم توطئه را دارند و تا چیزی اتفاق می افتد سریع اون را به جاسوسان بریتانیایی و آمریکایی ربط می دهند می خواستم یادآوری کنم که سرکار خانم نیوشا توکلیان جایزه بنیاد ˝فتوژورنالیسم کارمینیک˝ به مبلغ 50 هزار دلار را پس داد. پس اگر مشکل داشتند اون جایزه را دو دستی می قاپیدند مثل شیرین عبادی و بقیه افراد معلوم الحال
  • ۱۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    2 0
    نیوشا توکلیان جایزه ۵۰ هزار یورویی بنیاد ˝فتوژورنالیسم کارمینیک˝ را پس داد، توکلیان این جایزه را بعد از دریافت، برای این بنیاد پس فرستاد و بالطبع برگزاری نمایشگاه مجموعه عکس‌هایش توسط این بنیاد هنری فرانسوی و همچنین چاپ کتاب این مجموعه لغو شد. سوژه اصلی این عکس‌ها جوانان ایرانی و زندگی روزمره آن‌ها است. آدم‌های معمولی که شاید به ظاهر جذابیت خاصی برای دوربین نداشته باشند اما به گمان او اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنید، زندگیشان پر از داستان است. جوانی که در کافه یی کوچک کار می‌کند، معلم جوانی که زبان انگلیسی تدریس می‌کند و هر روز برای رسیدن به محل کارش سوار اتوبوس می‌شود. قرار بر این بود که نمایشگاهِ این‌مجموعه، با اتفاق نظر نیوشا توکلیان و این بنیاد برگزار شود و پس از آن هم تمام ۲۰۰ قطعه عکس در قالب یک کتاب به چاپ برسد که طبعاً چنین اتفاقی برای زندگی حرفه ایِ، او یک گام بلند موفقیت آمیز بود. اما در ادامه اتفاقاتی افتاد که در نهایت به پس دادن جایزه منتهی شد. کارمینیک تاکید کرد که اسم این مجموعه باید به «نسل سوخته» تغییر پیدا کند. عنوانی که به گمان نیوشا توکلیان سرشار از قضاوت بود و به هیچ وجه با نگاه او، به‌عنوان‌خالق‌اثر، همخوانی و سنخیت نداشته‌است. در نهایت پس از دو بار سفر به فرانسه در سه ماه و چندین جلسه گفتگو برای رسیدن به یک نقطه مشترک، نیوشا توکلیان به این نتیجه می‌رسد که راه دیگری ندارد جز آنکه جایزه ۵۰ هزار یورویی، نمایشگاه و کتاب را فراموش کند. چراکه چاپ کتاب مجموعه عکس‌هایش با چنین عنوانی برایش غیرقابل تحمل می‌بود.[۶][۷][۸] وی توضیح می‌دهد که چگونه رئیس این بنیاد با اصرار بر تغییر در شرح‌ها، نام، و گزینش عکس‌های این مجموعه، قصد داشته آن را، برخلاف نگرش و خواست توکلیان، در جهت کلیشه‌های متعارف در مورد ایران هدایت کند. رییس بنیاد کارمنیاک می‌خواسته که نیوشا نام پروژه‌اش را «نسل گمشده» یا «نسل از دست رفته» بگذارد
  • موشک خان ۱۰:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 0
    احسنت
  • ابی ۱۰:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    دقیقه داشتم به همین موضوع فکر میکردم که این ازدواج واقعی نیست.
  • ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    به نظر من که گزارش هاش خیلی هم واقعی بود و اصلاً سیاه نمایی نبود شما شبکه خبر رو ببینید از 24 ساعت 14 ساعت فقط داره ضد آمریکا گزارش پخش میکنه
  • ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    والله که دروغگویی؛ مرد ناحسابی اگر توی کشور ما هر روز پلیس یک نفر را به خاطر نژادش سوراخ سوراخ میکرد فکر می کنی این یانکی به جای گشت ارشاد و نرفتن زنها به استادیوم اینجوری گزارش تهیه می کرد؟
  • ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    چه گیری به گشت ارشاد دادن اگه گشت ارشادی بود این وضعیت خراب رو در شهرها نداشتیم
  • ۱۱:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    ایجاد گشت ارشاد اشتباهی بزرگ بود اما برداشتنش اشتباهی دههابرابر بزرگتر. کار نکرده بهتر از کار ناپسندیده است. یا اجرا نمی کردید یا اگر تصمیم داشتید اجرا کنید با چنان قاطعیتی اجرا می کردید که جرات ابراز وجود را از اینان سلب می کردید.
  • ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    ناشناسی که برای همه نظرها کامنت گذاشتی میتونی به من بگی نیت نشون دادن یه دختر مذهبی شکست خورده که حاضره اجنبی شالشو تکون بده چیه؟
  • ۱۱:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    عجب استدلال بیربطی. حتمالابد می دانسته که گرفتن این جایزه برایش گران تمام می شود. شیرین عبادی که جایزه را گرفت قصد ادامه زندگی در ایران را نداشت.
  • ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 0
    یعنی در عرض چند ساعت دفتر کارشو تخلیه می کنند. دیپورت. اشتباه برخی مسئولین اینه که حضور یه حرامی تو نماز جمعه امت اسلام رو نشونه آزادی میدونن .....
  • ۱۱:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    نمونه این افراد که جذب شدند مستر هامفر است که شیخ مساجد شد :))) برو عمو ناشناس :)
  • ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    بنده خدا واقعیت چیه؟ بمب های آمریکایی 1000 در 1000 زن و بچه کشتن یکی جیک نزد. مردمو سلاخی کردن هیچی. بعد شما میای انتقاد صدا و سیما رو میزاری جلوی این چیزا. خوب کاری می کنیم داد میزنیم پادشاه لخته. از این جو روشنفکری بیا بیرون.
  • ۱۱:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    شاه بیت این گزارش بند آخرش بود راجع به محدودیت کار گزارشگر صدا و سیما در آمریکا
  • امید ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    تو قسمت فال خافظ اون دخترها که شعر حافظ و می خوندن معلومه که از قبل بهشون دیکته شده بود. دختر دومیه اون و از حفظ می خوند
  • ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    مثل اینکه شگرد جدید آمریکا داره قدم به قدم خودشو نشون میده... خوب این روش می صرفه به میدان جنگ, هم خطر و تلفات کمتر ولی برد و نفوذ بیشتر.
  • ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    مثل اینکه شگرد جدید آمریکا داره قدم به قدم خودشو نشون میده... خوب این روش می صرفه به میدان جنگ, هم خطر و تلفات کمتر ولی برد و نفوذ بیشتر. کاش کمی با چشم باز نگاه کنیم نه با چشم احساس.
  • ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    قابل توجه وزارت اطلاعات
  • ۱۲:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    اهوازی دمت گرمی عالی گفتی چندوقت دیگه سرنوشت زنشو میبینیم
  • ۱۲:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    ایا پدرشهید این دختر راضیه دخترش با یه اجنبی اونم بصورتی که درعکس مشخصه نشت وبرخواست کنه وهمکلام بشه؟!!!
  • ۱۲:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    این همه مسائل مختلف در ایران برای یک خبرنگار خارجی، برای پرداختن وجود دارن که بازخورد منفی هم ندارن و به بی طرفی خبرنگار هم لطمه ای وارد نمیکنند و قطعا در رسانه های غربی هم اجازه باز نشر پیدا میکنند، به هر صورت در هر جامعه ای یک نیمه خالی لیوان هم وجود داره بلا استثناء، ولی اینکه این آقا فوکوس میکنه روی مسئله ای خاص به این شکل و بزرگ نمایی روی اون و بعد بازگو کردن اون برای مخاطب غربی که بطور پیش فرض دیدگاه کاملا منفی درباره ایران داره ، نشان دهنده این است که این آقا محض رضای خدا در ایران حضور نداره و مستقل نیست،فقط همین!
  • ۱۲:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    اولا معلوم میشه اصلا نخوندی! دوم اینکه یک بحث علمی کرده تو هم با یکی از گزارش های خبرنگار صدا و سیما از نیویورک مقایسه کن ببین یک صدم اینو می تونه بگه؟ بماند که در واشنگتن، بقول امثال تو مهد آزادی، اصلا خبرنگار ایرانی نیست یعنی اصلا اجازه ندارن اونجا دفتر بزنن. یک کم فسفر بسوزون ببین چه مزخرفاتی در باره ایران سر هم کرده است. حس وطن پرستی پیش کش، مبتلا به وطن پرستی واورنه شده ای! نکنه وطنت اون طرفه
  • ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    کی اجازه داده تا با یک امریکایی جاسوس ازدواج کنه...تف به غیرتت...برای اون والدینش متاسفم!!!!!
  • ۱۲:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    کسی که خودش هم داره میگه از اول برای بررسی یک قیام دانشجوئی به ایران آمده، دستور کارش مشخصه.
  • ۱۲:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    صدرصد جاسوسه
  • پوریا یک اصولگرا ۱۲:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 0
    دوستان اولا که عصبانیت نداره من بی سواد نظرم رو گفتم ثانیا کل گزارش رو خوندم ثالثا در خط آخر هم گفتم باید جنبه های سیاه نمایی رو بیشتر بررسی می کردید بنده خدا دختر شهید داره می گه ما وضعمون از عربستان بهتره، بعد تحلیل گر نوشته "این هم صرفاً موردی دیگر از دفاع از کسی با هدف ضربه زدن شدیدتر به آن است. مقایسه وضعیت زنان در ایران با عربستان سعودی"
  • ۱۲:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    آدم قحطیه که با یک شیطانه نجس ازدواج کنه؟ مگه پسر ایرونی کم داریم؟
  • ۱۲:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    1 1
    این مردک اجنبی رو از کشور بندازید بیرون
  • ۱۴:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    آح که یک جوان امریکایی خوش تیپ از دختران ایرانی عاشق یو اس ای چه چیزهایی که نمیتونه بدست بیاره!! نکته عجیب دستگیری روزنامه نگاران امریکایی هم همین هست. لازم نیست تا جاسوس بفرستی. مردم ایران برخیشون چنان مبهوت غربند که حاضرند حتی به یک روزنامه نگار غربی هر اطلاعاتی که میخواد در مورد تحلیل و موقعیت و اطلاعات لااقل جایی که درش کار میکنه بهش بده. این یک واقعیت تلخ هست ولی هست!
  • اهوازی ۱۴:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    گشت ترشاد خیلی بده.بهتره مثل پلیس آمریکا مردم رو از پشت با تیر بزنیم.
  • ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    این چه استدلال بی ربطی بود . باید بدونی دلیل نگرفتن اون جایزه اینه که تو ایران بمونه و با این مستر ازدواج کنه و این گزارش های مزخرف رو بسازه و جایزه بزرگتر رو دشت کنه . آخه تاکی باید اینقدر ساده فکر کنید؟؟؟؟
  • مهدی ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    شرمنده دستم رفت رو منفی اشتباهی اون 9 نفر دیگه ام ک منفی دادن غرب زدن مشکل نداره ازینا زیاده تو جامعه
  • مهدی ۱۶:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    کلا مرغ همسایه این ملت غازه
  • ۱۸:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    واقعیت این است که بسیاری از مردم ایران ساده هستند و زود فریب می خورند و چه بسیار منافقان داخلی و دشمنان که از این خصلت سوءاستفاده کرده اند!
  • علي خبرنگار ۱۸:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    اين اقا رو چند بار در برنامه هاي خبري ديدم و با اون گفتگو داشتم ادعا مي کرد مسلمون شده و با يک دختر ايراني ازداوج کرده و به نظرم اسمش رو يوسف گفت...مليتشم آمريکايي نيست ولي نمي دونم چرا برخي ايراني ها در مقابل اين اقايان اين قدر کم جنبه هستند وزود باور مي شن بارو کنيد خيلي از خبرنگاراي خارجي رو که ديدم با اهداف خاص به ايران مي ايند واز محبت و لطف ايراني ها سوء استفاده مي کنند
  • ۱۹:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    حالا چر ا این آقای ه اصطلاح خبرنگار همه ش با خانمه ها گشته و مصاحبه کرده؟؟!!!!!!!!
  • لبو فروش ۲۰:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    بابا اینو ولش کنید روشن فکره،ما ها نمی فهمیم :)
  • ۲۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    بابای ادم به خاطراسلام وطنش ناموسش از رفاه ,اسایش, زن زندگی, بچه, امریکا, زندگی راحت وجونش میزنه میره جبهه شهید میشه. دختره اونوقت به خاطر اینکه نذاشتن بره بازی والیبال نگاه کنه میره بایه خبرنگارامریکایی مصاحبه میکنه که آخرش میشه یه برنامه علیه ایران وایرانی .یعنی فقط به خاطر یه بازی والیبال وطنشو میفروشه. بی بصیرتی بهمین میگنا .
  • ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۲
    0 1
    خاطرات همفر انگلیسی رو بخونید با این جماعت بیشتر اشنا میشید.
  • یاور3 ۰۱:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    ناشناس 10:28 لطفاً ساکت
  • محسن جاوید ۰۱:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    طرف جاسوسه...........
  • یاور3 ۰۱:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    دانشجوی تاریخ! برو منابع تاریخی رو مطالعه کن و ببین چقدر از خیانت ها و جنایت ای غربی ها در حق ملت ایران کردن. می دونم مذهبی نیستی. ولی حداقل بخاطر ایرانی بودنت، تعصب ملی گرایانه ات رو فراموش نکن!
  • یاور3 ۰۱:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    حالا نیاز نبود بری ویکی پدیا رو توی کامنت بذاری. لینک می دادی کافی بود. بعدش هم همه ی دنیا میدونن ویکی پدیا یک سایت صهیونیستی هستش. پس قطعاً منابعی که در خصوص ایران و اسلام ناب محمدی(ص) باشه رو جور دیگر با رفرنس های بی دین ها و بهائیان و ضدانقلاب انعکاس میده.
  • پويا ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    كاملا درست گفتي. يه سال عيد نوروز به شيراز سفري داشتيم چند تا دختري جوان ايراني اطراف چند تا گردشگر پير آلماني پرسه مي زدند و نيششان باز بود بابت هم كلام شدن با اين گردشگران نميدانيد چه احساس شعفي ميكردند كه من خودم احساس تنفر از هموطن بودن با اين افراد سراسر وجودم را گرفت و احساس خاري به من دست داد
  • علی ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 0
    ناشناس جان صحبت از مکر و حیله گرگ و روباهای آمریکایی و انگلیسی است نه گوسفندان ساده دل خودمون! اتفاقا استنادات شما موید همین مطلبه که ما خودی ها بخاطر ساده انگاری ملعبه و بازیچه دشمنان میشویم به داستان این مثنوی عاشقانه! به آخر برسه با اظهار تاسف خواهی دید چه بر سر این هموطن ساده دلمان خواهد آمد. تورو خدا یه چند واحد از تاریخ معاصر و حداقل پاس کنید بعد اظهار فضل بکنید.
  • مراد ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    تو تصاوير اين به اصطلاح گزارش چند نكته هست : 1-از نظر معماري تصاويري كه از شهرهاي ايران گرفته شده تصاوير بافت فرسوده و قديمي شهراست البته به طورعمده 2- در سوالاتش ار از مصاحبه شوندگان با موضوعات كليشه اي و تكراري از قبيل حجاب و ازادي زنان در ايران صحبت شده و در نهايت تمام تلاششو كرده كه بگه ايران به واسطه ايدئولو‍ِك بودنش عقب افتادس و تا اين جامعه به حالت سكولار درنياد يشرفت نمي كنه .
  • ۱۶:۴۹ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    1 0
    اونایی که به ازدواجدخترای ایرانی با مردای بیگانه اعتراض می کنن متاسفانه یک واقعیتی هست که با شرایط دست و پا گیری ما برای ازدواج درست کردیم که نمی دونم مثلا دختره حتما 4 سال کوچکتر باشه و جهاز فلان ببره و هزار تا مسئله دیگه......... الان من خیلی دختر تحصیلات دکتری میشناسم که با این شرایط سن شان بالا رفته و به فکر مهاجرت به خارج و ازدواج در خارج هستند چون اونجا به این دخترای پاکدامن که به خاطر حجب و حیاشون تا حالا ازدواجشان تاخیر افتاده، نمیگن ترشیده
  • ساسان ۱۹:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 1
    اردبرینگ کسی بود که پستش در نیویورک تایمز را به جیسون رضائیان جاسوس نامدار سیا داد. لعنت بر هر دو
  • ۲۳:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
    0 0
    اگز خبرنداری خبرداشته باش که در همان جا اگر دختر بالای 18 ساله باکره مانده باشد می گویند لابد یک عیبی دارد!
  • ۱۴:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
    0 1
    گل گفتی سوئدی
  • ۱۵:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
    0 1
    این آقا کلا بیشتر با خانمها مانوس بوده
  • ۱۶:۱۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۴
    0 1
    مرگ بر آمریکا
  • آرا ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۳۱
    0 0
    راستش منم نميتونم به اين برادر يانكي اعتماد كنم
  • ۰۰:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
    0 1
    بابا باور کنید طرف جاسوسه،بعدآ معلوم میشه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس