هر روز در آمریکا، 13 جوان کشته می‌شوند.80 درصد از مرگ‌های جوانان در آمریکا به علت اصابت گلوله سلاح گرم است.بچه‌های آمریکایی تا زمانی که دوره دبیرستان را به پایان برسانند، دویست تا سیصد هزار عمل خشونت‌آمیز را در رسانه‌ها می‌بینند.

گروه جنگ نرم مشرق- تیراندازی در مدارس آمریکا سال‌هاست به معضلی جدی برای دولت این کشور و البته برای خانواده‌هایی تبدیل شده که بعضی وقت ها قبل از فرستادن فرزندان خود به مدرسه، جلیقه ضدگلوله به آن‌ها می‌پوشانند. علت افزایش این نوع جنایت‌ها در آمریکا، عواملی از جمله تولید و توزیع گسترده سلاح در این کشور، سهولت دسترسی به اسلحه‌های پیشرفته و سنگین توسط شهروندان عادی و همچنین شکل گرفتن خشم و نفرت در دل مردمی که دست به این کشتارها می‌زنند، می‌تواند باشد. در حالی که کارشناسان و روان‌شناسان آمریکایی هنوز به راهی برای توقف تیراندازی‌ها به خصوص در مدارس دست پیدا نکرده‌اند، آمار قربانیان این اقدامات خشونت‌بار هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود.

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
دسترسی راحت شهروندان به سلاح‌های سنگین، یکی از دلایل خشونت در مدارس آمریکاست

یکی از پرونده‌های تیراندازی در مدارس آمریکا که به "قتل‌عام دبیرستان کلمباین" مشهور شده است، 20 آوریل 1999 در منطقه کلمباین واقع در ایالت "کلرادو" اتفاق افتاد. عاملان این حمله یعنی دو دانش‌آموز دبیرستانی به نام‌های "اریک هریس" و "دیلن کلبولد"، علاوه بر تیراندازی، دست به حمله‌های پیچیده و کاملاً برنامه‌ریزی شده شامل تبدیل مخزن‌های پروپان در کافه تریا به بمب، انفجار یک بمب آتش‌زا برای منحرف کردن آتش‌نشانان، ۹۹ بسته انفجاری و بمب‌های جای‌گذاری شده در اتومبیل، زدند. در این حمله، ۱۲ دانش‌آموز و یک معلم به قتل رسیدند. "هریس" و "کلبولد" ۲۴ دانش‌آموز دیگر را زخمی کردند که سه نفر از آن‌ها، زمانی زخمی شدند که در حال فرار از مدرسه بودند. این دو سپس اقدام به خودکشی کردند.

"کریگ اسکات" یکی از افرادی که از حمله کلمباین جان سالم به در برده، می‌گوید: "یکی از روزهای عادی مدرسه بود. خواهرم "راشل" بیرون مدرسه در ماشین منتظر من بود. با هم جر و بحثمان شد. من از ماشین بیرون آمدم و محکم در را بستم." "ساموئل گرانیو" از دیگر نجات‌یافتگان حادثه توضیح می‌دهد: "یک روز خوب بهاری بود. 20 آوریل. داشت موقع ناهار می‌شد. راشل به من گفت بیرون بروم و روی چمن‌ها با او ناهار بخورم، اما من بلافاصله بعد از ناهار، امتحان داشتم و گفتم که باید درس بخوانم. به نظرم آمد کمی متفاوت با همیشه است. این مسئله را هم زیاد می‌شنویم که راشل انگار می‌دانست آن روز، روز آخرش است."

اسکات، برادر راشل هم می‌گوید: "من آن روز امتحان داشتم و به کتابخانه رفته بودم تا درس بخوانم. یک‌باره از بیرون صداهایی شبیه به ترکیدن شنیدیم. اول فکر کردیم احتمالاً صدای آتش‌بازی است. گفتیم حتماً سال بالایی‌ها دارند اذیتمان می‌کنند، چون آخر سال هم بود." گرانیو ادامه می‌دهد: "بعد صدای چند انفجار را شنیدیم. خیلی صدایشان بلند بود. بعد دوباره صداهایی شبیه به ترکیدن چیزی کوچک شنیدیم. یکی از معلم‌ها داخل کافه‌تریا آمد و داد زد: یک نفر بیرون، اسلحه دارد. همه بروند زیر میز."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
سمت راست تصویر، مردی که پیراهن سفید پوشیده، به دانش‌آموزان می‌گوید زیر میز بروند

به گفته کریگ اسکات، ضارب‌ها اول از همه به کتابخانه وارد شدند. گرانیو در این خصوص بیش‌تر توضیح می‌دهد: "به محض آن‌که وارد شدند، شروع کردند به شلیک. ابتدا همه جمعیت شوکه شده بودند، اما چند ثانیه بعد، همه بلند شدند تا از کافه‌تریا فرار کنند." اسکات در ادامه می‌گوید: "در اتاق می‌چرخیدند و هر کس را می‌کشتند، اول او را مسخره می‌کردند. به سراغ یکی از دخترها رفتند و از او پرسیدند آیا به خدا اعتقاد دارد یا نه. او دائماً گریه می‌کرد و بالأخره گفت: بله. بعد، صدای چند شلیک را شنیدیم... و صدای گریه دیگر قطع شد."

اسکات ادامه می‌دهد: "به سمت میزی آمدند که من زیرش بودم. دوستم "آیزا" را دیدند و او را به زور بیرون کشیدند. به خاطر سیاه‌پوست بودنش او را مسخره کردند. نهایتاً هم او را کشتند. فکر کردن نفر بعدی من هستم. احساس کردم قلبم از ترس دارد می‌ایستد. تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم، دعا کردن بود. از خدا خواستم ترسم را ببرد، چون دیگر نمی‌توانستم آن همه ترس را تحمل کنم. از بس صدای شلیک و انفجار شنیده بودم، فکر می‌کردم از گوش‌هایم دارد خون می‌آید. بعد از آن‌که دعا کردم، آرام شدم و انگار خدا به من گفت: از زیر میز بیرون بیا. نمی‌دانستم هنوز در کتابخانه هستند یا نه، اما به آن صدایی که انگار شنیده بودم، گوش دادم. اولین دانش‌آموزی بودم که ایستادم و گفتم: همه بروید بیرون."

گرانیو ادامه ماجرا را این‌گونه شرح می‌دهد: "از کافه‌تریا وارد آشپزخانه شدیم. در یکی از اتاق‌ها باز بود. وارد آن اتاق شدیم و در را بستیم. می‌خواستیم قفلش کنیم، اما قفل نداشت. پایم را محکم به در فشار دادم و به همه گفتم کمک کنند. چند دقیقه بعد، ضارب‌ها آمدند و در را هل دادند، اما نتوانستند وارد شوند. از پشت در می‌شنیدیم که بمب‌های پروپان را که در کافه‌تریا کار گذاشته بودند، منفجر می‌کردند و به یک دانش‌آموز دیگر شلیک کردند. بمب‌های آتش‌زا هم منفجر کردند و داشتند ساختمان را به آتش می‌کشیدند. کل ماجرا 42 دقیقه طول کشید. این همه شنیدن صدای شلیک و انفجار واقعاً زیاد است."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
ضاربین، کافه‌تریا و جاهای دیگری در مدرسه را به آتش می‌کشند

پلیس و نیروهای "سلاح‌ها و تاکتیک‌های ویژه" (سوات) دبیرستان را محاصره کردند. وقتی این اتفاق افتاد، ضاربین تصمیم گرفتند جان خودشان را هم بگیرند. گرانیو می‌گوید: "ما حدوداً سه ساعت در آن اتاق بودیم تا زمانی که یکی از تیم‌های سوات ما را بیرون آورد. اولین چیزی که من دیدم، جسد یک پسر بود. هیچ‌گاه این تصویر را نمی‌توانم توصیف کنم." اسکات توضیح می‌دهد: "یکی از دوستانم روی شانه من زد و گفت: "انگار یک دختر آن‌جا روی زمین افتاده است." اول نمی‌توانستم بفهمم کیست، اما بعداً فهمیدم راشل بوده است."

"راشل اسکات"، خواهر "کریگ" و دوست "ساموئل"، اولین کسی بود که در قتل‌عام کلمباین کشته شد. یکی از دانش‌آموزانی که همراه راشل بود، اما کشته نشد می‌گوید: "ضارب‌ها راشل را از موهایش گرفتند و از روی زمین بلند کردند. از او پرسیدند آیا به خدا اعتقاد دارد یا نه. وقتی گفت بله، به او شلیک کردند و او را کشتند."

"بیل کلینتون" رئیس‌جمهور وقت آمریکا بعد از این حادثه می‌گوید: "ما هنوز چگونه‌ها یا چراهای این تراژدی را نمی‌دانیم. شاید هیچ‌گاه هم این‌ها را نفهمیم. اما می‌دانیم که باید بیش‌تر با فرزاندانمان ارتباط برقرار کنیم و به آن‌ها بیاموزیم برای ابراز عصبانیت و حل مشکلات خود به حرف متوسل شوند، نه اسلحه. همچنین می‌دانیم که باید بیش‌تر تلاش کنیم تا شواهد اولیه‌ای را کشف نماییم که قبل از انجام اقدامات خشونت‌آمیز توسط نوجوانان نشان داده می‌شود."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
بیل کلینتون می‌گوید باید به فرزندانمان بیاموزیم عصبانیت‌شان را با حرف نشان دهند، نه اسلحه

"جیمز آلن فاکس" استاد دانشگاه در رشته جرم‌شناسی می‌گوید: "این اقدامات به سبک "اعدام" انجام می‌شود و عمدتاً برای انتقام‌جویی است. عاملان آن‌ها، بچه‌هایی هستند که عصبانی و افسرده هستند و با افرادی همزادپنداری می‌کنند که قبلاً در مدارس دیگر اقدام به جنایات مشابه کرده‌اند. ضاربین در مدرسه معمولاً از انزوای اجتماعی و مشکلات ذهنی رنج می‌برند و دسترسی آسان به سلاح‌های گرم نیز دارند. بعضی از این‌ها مشکلات ذهنی شدید و یا حتی اسکیزوفرنی دارند، اما اغلب این‌گونه نیستند. تقریباً هیچ‌گاه نمی‌توان تشخیص داد که کدام نوجوان در آینده دست به چنین کاری خواهد زد."

کریگ اسکات می‌گوید: "محقق ارشد اف‌بی‌آی می‌خواست ببیند چرا ضاربان این کار را کردند، اما هیچ دلیلی پیدا نکرد. تا این‌که یک روز دید روی جلد یک مجله و در کنار علامت‌های آلمان نازی، نوشته شده: "من از دنیا متنفرم." بعد به این نتیجه رسید که دو ضارب تمرکز خود را روی عصبانیت‌شان قرار داده‌اند. روی هر چیزی هم که تمرکز کنید، قدرت انجامش را پیدا می‌کنید. این‌ها دنیا را برای عصبانیت خود مقصر می‌دانستند. برای آن‌که جان یک نفر را بگیرید، کافی نیست که آن فرد با شما بدرفتاری کرده باشد."

اسکات پس از این حادثه تصمیم گرفت با بعضی از آخرین کلمات خواهرش، به آموزش دیگران در این‌باره بپردازد. راشل در یکی از آخرین انشاهای خود که یک ماه قبل از حادثه نوشته بود، می‌نویسد: "من نظریه‌ای دارم مبنی بر این‌که اگر یک نفر تمام تلاش خود را برای نشان دادن رحم بکند، یک زنجیره واکنش از رحم آغاز می‌شود." اما وی نمی‌دانست که دقیقاً در همان ماهی که او این انشا را می‌نوشت، ضاربین دبیرستان هم داشتند ویدیویی را ضبط می‌کردند که یک زنجیره دیگر را ادامه می‌داد. می‌خواستند زنجیره تیراندازی‌ها در مدارس ادامه پیدا کند.

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
روی یک مجله، در کنار نشان آلمان نازی، نوشته شده: من از دنیا متنفرم

برادر راشل، پیام او را به مدارس زیادی در سراسر آمریکای شمالی برده است. حدوداً 14 میلیون دانش‌آموز، داستان راشل اسکات و ماجرای تیراندازی در دبیرستان کلمباین را شنیده‌اند. کریگ اسکات می‌گوید: "ما می‌دانیم که داستان زندگی خواهرم، از بیش از 500 خودکشی جلوگیری کرده است. من خودم با 3 نفر مواجه شده‌ام که می‌خواستند تیراندازی در مدرسه انجام دهند. یکی از آن‌ها علامت‌های هیتلری خود را به من داد و گفت: "شما از کشته شدن چندین نفر در مدرسه جلوگیری کردید." رحم و مهربانی راه مقابله با افزایش کشتارهای مدرسه‌ای است.

در حالی که بسیاری از مدارس، اقداماتی برای جلوگیری از حمله‌های مشابه انجام داده‌اند، خشونت در میان نوجوانان همچنان عمیق و پابرجاست. "آلن فاکس" می‌گوید: "قتل دسته‌جمعی تنها بخشی از مشکل ما در خصوص قتل عمد است. تنها یک درصد از قتل‌ها در هر سال، قتل دسته‌جمعی هستند. مشکل قتل عمد، بسیار بزرگ‌تر است." "هاوارد اسپیواک" مدیر بخش جلوگیری از خشونت مرکز کنترل بیماری معتقد است: "اگرچه تیراندازی در مدارس معضل بزرگی است، اما مشکل خشونت، بسیار گسترده‌تر است. هر روز در آمریکا، 13 جوان کشته می‌شوند." این آمار یعنی در کشور آمریکا، هر روز همان تعداد انسان به قتل می‌رسند که در حادثه کلمباین کشته شدند.

علت خشونت جوانان در آمریکا را اغلب رسانه‌ها می‌دانند. "مطالعات بسیار زیادی وجود دارد که رابطه میان قرار گرفتن در معرض محتوای خشونت‌بار در رسانه‌ها و رفتارهای پرخاشگرانه را نشان می‌دهد." "مایکل برودی" رئیس کمیته رسانه در آکادمی روان‌پزشکی کودکان و نوجوانان، آمار عجیبی از شیوه تربیتی نوجوانان در آمریکا ارائه می‌دهد: "بچه‌ها تا زمانی که دوره دبیرستان را به پایان برسانند، به طور متوسط، بین دویست تا سیصد هزار عمل خشونت‌آمیز را در رسانه‌ها می‌بینند. از این میان حدود بیست تا سی هزار مورد از این خشونت‌ها، قتل است، یعنی می‌بینند که یک نفر گلوله به سرش می‌خورد و کار تمام می‌شود. دیگر به بیمارستان و اورژانس و این‌ها هم نمی‌رسد. حتی نمی‌بیند که با مردن یک نفر، حداقل یک خانواده عزادار می‌شود و چندین نفر گریه می‌کنند و غیره. همه این‌ها باعث می‌شود، مخاطب در مقابل قتل یا مرگ، بی‌احساس شود."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
در آمریکا هر روز همان تعدادی کشته می‌شوند که در حادثه کلمباین به قتل رسیدند

وی ادامه می‌دهد: "بازی‌های ویدیویی، بعد کاملاً متفاوتی را به این معضل اضافه می‌کنند که علتش به کارگیری حس‌های حرکتی فرد است. با استفاده از ماوس یا جوی‌استیک به خصوص در بازی‌های تیراندازی اول شخص، مهارت‌های حرکتی را با مهارت‌های حسی ترکیب می‌کنیم. من کاملاً معتقدم که این عادت‌های ذهنی، به ساختارهای مغزی تبدیل می‌شوند. ارتباط میان این دو وجود دارد." ارتباط میان تیراندازی در بازی‌های ویدیویی و تیراندازی در واقعیت آن‌جایی مشخص‌تر می‌شود که فرد مقابل هدف‌هایی سه‌بعدی و واقعی قرار می‌گیرد که در مقابل برخورد گلوله، خون‌ریزی هم می‌کنند. این فعالیت سرگرمی امروزه از هر زمان دیگری، محبوب‌تر است.

"نیکولاس یانیتی" از بنیانگذاران شرکت "صنایع زامبی" که در همین زمینه فعال است، می‌گوید: "یکی از ویژگی‌‌های محصولات ما این است که می‌تواند وارد ذهن جوانان امروزی شود که اغلب با بازی‌های ویدیویی سرگرم می‌شوند. این افراد اکنون می‌توانند از فضای انزوایی خود بیرون بیایند و زیر نور خورشید با خانواده خود به تیراندازی بپردازند. از این فرصت می‌توان برای صحبت درباره ایمنی و مسئولیت‌پذیری استفاده از اسلحه نیز استفاده کرد."

"برادی پسولا" مربی تیراندازی درباره تجربه مردم از شلیک با سلاح توضیح می‌دهد: "وقتی مردم اسلحه در دست می‌گیرند، وزن سلاح را حس می‌کنند، درباره لگد آن نگران هستند. همچنین نمی‌دانند چگونه آن را در دست بگیرند. برخی می‌ترسند اسلحه برعکس شود و به خود آن‌ها شلیک کند. با این حال، اکثر افراد وقتی برای اولین بار با اسلحه شلیک می‌کنند، آن را روی میز می‌گذارند و می‌گویند: "می‌خواهم دوباره امتحان کنم." چیزی که برای من جالب است این است که بسیاری افراد از کشورهای دیگر، سوئد، کانادا، انگلیس، این‌جا می‌آیند. ما تنها کشوری هستیم که مردم می‌توانند در آن این‌قدر راحت سلاح بخرند، به دست بگیرند و شلیک کنند. این خیلی مسئله ویژه‌ای است. خیلی اهمیت دارد."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
آمریکا تنها کشوری است که این‌قدر راحت می‌توان در آن سلاح خرید و از آن استفاده کرد

"دیوید همنوی" استاد سیاست‌های سلامت در دانشکده سلامت عمومی دانشگاه هاروارد معتقد است: "یکی از چیزهایی که آمریکا را از بقیه کشورها متمایز می‌کند، این است که ما تعداد بسیار بیش‌تری سلاح داریم، دسترسی آسان‌تری به اسلحه داریم و آمار بالاتری هم در حوادث تیراندازی داریم." هاوارد اسپیواک ادامه می‌دهد: "آمار قتل عمد توسط جوانان در آمریکا به طور چشم‌گیری از کشورهای دیگر غربی بالاتر است." از هر 100 هزار جوان آمریکایی، 7.5 نفر دست به قتل می‌زند. این در حالی است که کشور بعدی در این آمار، کاناداست که رقمی معادل 1.4 نفر دارد. 80 درصد از مرگ‌های جوانان در آمریکا به علت اصابت گلوله سلاح گرم است.

"جورجا لیپ" استاد رفاه اجتماعی در دانشگاه کالیفرنیا می‌گوید: "ما در آمریکا صفر درصد کنترل سلاح داریم، نه به این خاطر که افرادی را نداریم تا تمام وقت خود را صرف تلاش برای تحت کنترل آوردن وضعیت بکنند، بلکه در این کشور فوق‌العاده آسان می‌توان به سلاح‌های به شدت خطرناک دست پیدا کرد. ضمن این‌که شما دارید این سلاح‌ها را در اختیار جوانانی می‌گذارید که اصلاً نمی‌دانند چگونه باید با آن‌ها شلیک کنند." آن‌چه مسلم است این‌که ورود اسلحه به یک خانه، احتمال بروز خشونت‌های مرگ‌بار را به شکلی چشم‌گیر افزایش می‌دهد. اگر با کسی دعوا کنید، ممکن است بتواند روز بعد، تلافی کند، اما اگر با اسلحه به او شلیک کنید، دیگر روز بعدی وجود نخواهد داشت. هرچه سلاح بیش‌تر در اختیار مردم باشد، خشونت نیز بیش‌تر می‌شود.

میلیون‌ها نفر در آمریکا تا کنون درگیری‌های یک‌دفعه‌ای را تجربه کرده‌اند که در آن‌ها تیراندازی صورت می‌گیرد؛ افرادی مثل "تایرون فلاورز" که در اطراف اسلحه به دنیا آمده و بزرگ شدند. وی که امروز به یکی از مربیان جوانان تبدیل شده و سازمان "تأثیر بیش‌تر" را تأسیس کرده است، می‌گوید: "هیچ‌کس انتظار نداشت من به جایی برسم. پدر من وقتی نوجوان بودم، به قتل رسید. همه می‌گفتند تو هم یا مانند پدرت کشته می‌شوی یا به زندان می‌افتی. من از 7 سالگی در یتیم‌خانه‌های مختلف می‌چرخیدم. بارها از یک خانه گروهی به خانه دیگر رفتم. همه چیزی که مردم در من می‌دیدند، توانایی‌ام در بسکتبال بود. در دبیرستان همان‌طور که همه می‌گفتند، پی بسکتبال را گرفتم و در این رشته مهارت پیدا کردم."

فراوانی سلاح در آمریکا // برای عید
فلاورز به دنبال کاری رفت که همه به او می‌گفتند تنها در آن استعداد دارد: بسکتبال

وی ادامه می‌دهد: "بالأخره وقتی برای تیم دبیرستان انتخاب شدم، یک روز با یکی از دوستانم رفتیم بیرون تا جشن بگیریم. در اتوبوس، یکی از اعضای تیم را دیدیم. با هم جر و بحثمان شد و از اتوبوس پیاده شدیم. فکر می‌کردم دعوایمان نهایتاً به ضد و خورد فیزیکی ختم شود، اما یک‌باره دیدم یک اسلحه درآورد و بعد... بوم، بوم، بوم. آن سه گلوله، زندگی من را تغییر دادند. یکی از آن‌ها به گردن من خورد که به نخاعم آسیب زد و من را فلج کرد. یک گلوله دیگر به دستم خورد و آخری هم به پایم."

"دبورا پروترو-استیث" استاد سلامت عمومی دانشگاه هاروارد می‌گوید: "تراژدی آمار بسیار بالای قتل جوانان در این کشور به شدت نگران‌‌کننده است. مشاهده کردن خشونت با اسلحه یا قربانی آن شدن، از خطراتی است که افزایش حضور سلاح، فقر و عدم وجود فرصت در جامعه به دنبال دارد." "فلاورز" درباره روزهای بعد از حادثه این‌گونه توضیح می‌دهد: "می‌خواستم از کسی که من را در این ویلچر نشانده بود، انتقام بگیرم. دو سال وقت صرف طراحی نقشه‌ای کردم که بتوانم او را بکشم یا مثل خودم روی ویلچر بنشانم، اما به زندان هم نیفتم. فشار زیادی هم از طرف اطرافیانم به من می‌آمد که انتظار داشتند انتقامم را بگیرم."

وی می‌گوید: "به خدا می‌گفتم چرا باید این اتفاق برای من بیفتد. من که نه دزدی می‌کنم، نه مواد مخدر می‌فروشم، چرا باید این بلا سرم بیاید. در همین روند زیر سؤال بردن خدا بود که بالأخره توانستم کسی را که به من شلیک کرده بود، ببخشم. تا امروز هم با هم دوست هستیم. به خودم گفتم الآن که نمی‌توانم از بدنم برای موفق شدن استفاده کنم، باید از ذهنم استفاده کنم. به این فکر می‌کردم که چگونه باید از فقر فرار کنم." "تایرون فلاورز" به‌رغم همه مشکلات، توانست وارد دانشکده حقوق شود و بعد از فارغ التحصیلی نیز مؤسسه‌ای را تأسیس کند که به جوانان در زمینه‌ای مشاوره می‌دهد که خود او با آن مواجه شده بود.

جوانان، زیر آتش - بخش اول - دانلود

جوانان زیر آتش - بخش دوم - دانلود


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۹:۴۶ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
    0 0
    عجب!! اونوقت جوانان خودمون کجان؟؟
  • رهگذر ۱۰:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۱/۰۲
    1 1
    اینجاست که عظمت قوانین حدود و محاربه اسلام رو ادم میفهمه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس