کار دیگری که در مدت اسارت انجام می دادیم، ورزش بود. با توجه به اینکه تخصص و تحصیلات من در ارتباط با ورزش بود، برنامه های ورزشی متنوعی تنظیم کرده و تیم های ورزشی مختلفی در رشته های والیبال، فوتبال، هندبال، و بسکتبال تشکیل داده بودیم و همه روزه بازی داشتیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: هر چه اسارت طولانی تر می شد، اسرا منسجم تر و با هم صمیمی تر می شدند. در اوایل، اسرا فقط با بغل دستی هایشان هم صحبت می شدند، ولی دو سه سالی که از اسارت شان گذشت، متشکل تر شدند و کارهای فرهنگی گسترده تر و سازمان یافته تری داشتند. کمتر کسی بود که ناامید و از زندگی رویگردان شده باشد، مگر آنهایی که بیشتر از سایرین مورد آزار و اذیت جسمی قرار می گرفتند.

روحیه ی اسرا به حدی بالا بود که نیروهای عراقی در هیچ شرایطی نمی توانستند آن را تضعیف کنند و جالب تر اینکه بعضی از اسرا در مدت اسارت خود، با استفاده از جزوه های خود آموز، زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و حتی زبان چینی و ژاپنی را فرا گرفتند و برخی به فراگیری مسائل فقهی، آن هم در سطوح بسیار بالا که در حوزه ها تدریس می شود، پرداختند. در این میان عده ای هم به حفظ سوره های قرآن پرداختند و طی این مدت توانستند حافظ تمام قرآن بشوند، ولی وقتی از آنها سؤال می شد که آیا حافظ قرآن هستید، با تواضع هر چه تمام تر پاسخ منفی می دادند.

به خاطر دارم شب عاشورایی که در اردوگاه عنبر بسر می بردیم، عده ای از برادران از من و حاج آقا ابوترابی خواستند تا مراسمی مناسب آن شب داشته باشیم. مانده بودم که به این برادران چه بگویم! زیرا من نه طلبه بودم نه روحانی، سخنرانی هم که مناسب وقت نبود. خلاصه موضوع را با حاج آقا ابوترابی در میان گذاشتم. در حالی که قدم می زدیم، حاج آقا مصیبتی را خواندند و گفتند: بعد از صحبت، همان مصیبت را خواندم. گرچه به زبان بسیار ساده ای بیان شد اما آنچنان به دل برادران نشست که تا ساعت ها گریه می کردند و روی هم رفته عزاداری بسیار با حال و جالبی از آب درآمد.

کار دیگری که در مدت اسارت انجام می دادیم، ورزش بود. با توجه به اینکه تخصص و تحصیلات من در ارتباط با ورزش بود، برنامه های ورزشی متنوعی تنظیم کرده و تیم های ورزشی مختلفی در رشته های والیبال، فوتبال، هندبال، و بسکتبال تشکیل داده بودیم و همه روزه بازی داشتیم. ورزش هایی مثل کشتی و ... در اردوگاه های عراق ممنوع بود و جالب اینکه برای مسابقات کشتی چون ترازویی برای وزن کردن افراد وجود نداشت، نظراً کشتی گیران را برانداز می کردیم و وزن آنها را تخمین می زدیم و چند تن از برادران هم بودند که نظر ما را تأیید می کردند.

در خصوص تهیه ی وسایل و علایم ورزشی و لباس های ورزشکاران، برادران با ذوقی بودند که ابتکاراتی به خرج می دادند و کارهای جالبی می کردند. مثلاً تشک ها را کنار هم می گذاشتند و پتوها را به یکدیگر می دوختند و تشک کشتی می ساختند، راکت های پینگ پنگ را به نحوی آبی و قرمز می کردند و حتی برادران داوران مچ بندهایی به رنگ های آبی و قرمز درست کرده بودند که در واقع می توان گفت نسبت به امکانات موجود از یک مسابقه ی رسمی چیزی کم نداشتیم، با این تفاوت که این مسابقات در اسارت و با ابتدایی ترین وسایل و لوازم انجام می شد.

به هنگام برگزاری مسابقات چون امکان حضور تمام اسرای اردوگاه در یک آسایشگاه نبود، لذا به هر آسایشگاه ده کارت دعوت داده می شد تا همگان بتوانند به نوبت مسابقات را تماشا کنند. نفراتی داشتیم که در مسابقات کشوری صاحب مقام بودند. خود من مربی سبک وزنها بودم و برادری به نام حمد الله مربی سنگین وزن ها بود. کلاسی هم به همین منظور دایر کرده بودیم و افراد را در آن کلاس آموزش می دادیم و در کنار آن مسابقاتی برگزار می کردیم و جوایزی هم در حد مقدورات تهیه می دیدیم و همراه با تقدیر نامه ی کوچکی به برندگان می دادیم. با این حال چنانچه ناگهان از ناحیه ی عراقیها احساس خطر می شد، تمام این وسایل در مدت سی ثانیه جمع آوری می شد و آسایشگاه به صورت اول خود در می آمد و برادران خیلی سریع متفرق می شدند و مسابقه دهنده ها فوری می رفتند زیر پتوها تا بدن عرق کرده شان موضوع را لو ندهد.

راوی: آزاده سعید نوروزی / سایت جامع آزادگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس